پرسش :
من با مادر همسرم مشكل دارم كه البته مقصر هم از ديد هر انسان عاقلي ايشان است و چون اخلاق بد ايشان بر همسرم هم تاثير گذاشته رابطه ام را با والدين همسرم كم كرده ام و بالطبع همسرم هم كمتر ايشان را ملاقات مي كند حال مي خواهم بدانم كه آيا اين كار من صحيح است ؟
پاسخ :
هر انساني چه مرد و چه زن، وابستگي عاطفي با خانواده خود دارد و نمي تواند و نبايد خانواده خود را پس از ازدواج به راحتي و سادگي فراموش كند. زيرا برقرار بودن رابطه عاطفي نه تنها از نظر عقل و شرع لازم است، بلكه يك زن و شوهر جوان نمي توانند خود را از تجربه هاي زندگي خانواده هايشان بي نياز بدانند در اين ميان، وابستگي دختر به خانواده اش و نيازي كه به ديدار آنها دارد معمولا بيشتر است. در مقابل پدر و مادر و ساير افراد خانواده فرزندي كه ازدواج مي كند نيز از دوري او دلتنگ مي شوند و جاي خالي او را احساس مي كنند.
به اين دلايل است كه زن و شوهر نبايد به طور طبيعي از يكديگر انتظار داشته باشند كه رابطه خود را با افراد خانواده قطع كنند، چنانچه وجود رابطه عاطفي بين افراد و خانواده شان نبايد دليل بر بي مهري و بي توجهي آنها به همسرشان تلقي شود. پس از ذكر اين مقدمه به چند نكته مهم درباره رابطه با خانواده همسر اشاره مي كنيم:
1. يكي از ويژگي هاي زندگي زناشويي موفق آن است كه هر يك از همسران در احترام گذاشتن و محبت كردن فرقي بين خانواده خود و خانواده همسرش نگذارد، چنانچه در آموزه هاي ديني نيز به اين مطلب اشاره شده كه والدين همسر مثل والدين خود فرد بايد مورد احترام و محبت قرار گيرد.
2. مسؤوليت تنظيم روابط و رفتار مناسب و درست زن و شوهر با دو خانواده يكديگر بر عهده فرزند آن خانواده است كه نقش مهمي در ايجاد رابطه اي صميمي و دوستانه بين همسر و خانواده خود دارد، يعني بايد به گونه اي رفتار كند كه محبت و صميميت بيشتري بين خانواده خود و همسرش ايجاد شود برجسته كردن نقاط مثبت همسر در زندگي مشترك و مطرح نكردن نقاط منفي و كشمكش هاي زندگي خصوصي با خانواده خود و متقابلا بيان نقطه نظرات مثبت خانواده اش درباره همسرش و بازگو نكردن نظرات منفي آنان كه باعث كدورت بين خانواده خود و همسرش مي شود از نكات بسيار مهم است.
3. هر يك از زن و شوهر بايد سعي كند از ابراز انتقادات خود به خانواده همسرش خودداري كند. زيرا يكي از اين دو نتيجه را دارد: يا باعث بروز اختلاف بين خود و همسرش مي شود و يا سبب بروز اختلاف بين همسر و خانواده اش كه نتيجه هر دو ايجاد اختلاف و شكاف بين او و خانواده همسرش است.
4. هر يك از زن و شوهر بايد به گونه اي با خانواده خود و خانواده همسر خود رفتار كند كه اعتماد لازم آنها را به خود به دست آورند. عدم اعتماد پيدا كردن كافي به داماد يا عروس، سبب مداخله در امور جزئي زندگي مشترك فرزندانشان مي شود. بنابراين هنگامي كه زن و شوهر احساس مي كنند خانواده هايشان اعتماد كافي به زندگي آنها ندارند، سعي نكنند عكس العمل منفي نشان دهند، زيرا اين كار سبب بيشتر شدن اختلاف بين آنها مي شود، بلكه سعي كنند با تدبير و هوشمندي، اعتماد آنها را به زندگي خود جلب كنند. طبيعتا عمده دليل دخالت هاي والدين در زندگي فرزندان اين است كه دوست دارند خيالشان از جهت فرزندانشان راحت باشد. زن و شوهر بايد كاري كنند كه آنها به اين هدف برسند. البته در جايي كه احساس مي كنند نگراني و دخالت والدين بيش از حد است، بايد غير مستقيم اين مسأله را به آنها تفهيم كنند، مثلا از پاسخ دادن به پرسش هاي دخالت گونه آنان طفره بروند و در مقابل گلايه و شكايت آنان سكوت كنند.
5. احترام گذاشتن و رعايت حقوق همسر در همه جا لازم است ولي در هنگام حضور خانواده همسر ضروري تر است. بنابراين اگر هر يك از زن و شوهر سعي كند در مقابل خانواده همسرش به او احترام و ابراز محبت بيشتري كند، بسياري از كدورت هاي احتمالي بين خود و خانواده همسرش را از بين برده است.
حال با توجه به نكات فوق شما بايد سعي كنيد روابط خود را با خانواده همسرتان اصلاح كنيد، نه اين كه قطع كنيد كه نه تنها قطع رحم محسوب مي شود و حرام است، بلكه اين كار همچون آتشي زير خاكستر است كه هر لحظه ممكن است به طريقي شعله ور شود. بنابراين بايد هر طور شده رفت و آمد خودرا با مادر همسرتان قطع نكنيد و اگر هم مسأله اي بود به حساب سن زياد او بگذاريد. البته همسرتان هم بايد دقيقا به راه كارهاي بالا توجه داشته باشد و سعي كند مادرش را نسبت به خوشبختي خودش قانع كند. حداقل كاري كه مي توانيد بكنيد، اگر راه هاي بالا مؤثر نبود اين است كه به دخالت هاي او اهميت ندهيد و آرامش خود را حفظ كنيد.
www.morsalat.com
هر انساني چه مرد و چه زن، وابستگي عاطفي با خانواده خود دارد و نمي تواند و نبايد خانواده خود را پس از ازدواج به راحتي و سادگي فراموش كند. زيرا برقرار بودن رابطه عاطفي نه تنها از نظر عقل و شرع لازم است، بلكه يك زن و شوهر جوان نمي توانند خود را از تجربه هاي زندگي خانواده هايشان بي نياز بدانند در اين ميان، وابستگي دختر به خانواده اش و نيازي كه به ديدار آنها دارد معمولا بيشتر است. در مقابل پدر و مادر و ساير افراد خانواده فرزندي كه ازدواج مي كند نيز از دوري او دلتنگ مي شوند و جاي خالي او را احساس مي كنند.
به اين دلايل است كه زن و شوهر نبايد به طور طبيعي از يكديگر انتظار داشته باشند كه رابطه خود را با افراد خانواده قطع كنند، چنانچه وجود رابطه عاطفي بين افراد و خانواده شان نبايد دليل بر بي مهري و بي توجهي آنها به همسرشان تلقي شود. پس از ذكر اين مقدمه به چند نكته مهم درباره رابطه با خانواده همسر اشاره مي كنيم:
1. يكي از ويژگي هاي زندگي زناشويي موفق آن است كه هر يك از همسران در احترام گذاشتن و محبت كردن فرقي بين خانواده خود و خانواده همسرش نگذارد، چنانچه در آموزه هاي ديني نيز به اين مطلب اشاره شده كه والدين همسر مثل والدين خود فرد بايد مورد احترام و محبت قرار گيرد.
2. مسؤوليت تنظيم روابط و رفتار مناسب و درست زن و شوهر با دو خانواده يكديگر بر عهده فرزند آن خانواده است كه نقش مهمي در ايجاد رابطه اي صميمي و دوستانه بين همسر و خانواده خود دارد، يعني بايد به گونه اي رفتار كند كه محبت و صميميت بيشتري بين خانواده خود و همسرش ايجاد شود برجسته كردن نقاط مثبت همسر در زندگي مشترك و مطرح نكردن نقاط منفي و كشمكش هاي زندگي خصوصي با خانواده خود و متقابلا بيان نقطه نظرات مثبت خانواده اش درباره همسرش و بازگو نكردن نظرات منفي آنان كه باعث كدورت بين خانواده خود و همسرش مي شود از نكات بسيار مهم است.
3. هر يك از زن و شوهر بايد سعي كند از ابراز انتقادات خود به خانواده همسرش خودداري كند. زيرا يكي از اين دو نتيجه را دارد: يا باعث بروز اختلاف بين خود و همسرش مي شود و يا سبب بروز اختلاف بين همسر و خانواده اش كه نتيجه هر دو ايجاد اختلاف و شكاف بين او و خانواده همسرش است.
4. هر يك از زن و شوهر بايد به گونه اي با خانواده خود و خانواده همسر خود رفتار كند كه اعتماد لازم آنها را به خود به دست آورند. عدم اعتماد پيدا كردن كافي به داماد يا عروس، سبب مداخله در امور جزئي زندگي مشترك فرزندانشان مي شود. بنابراين هنگامي كه زن و شوهر احساس مي كنند خانواده هايشان اعتماد كافي به زندگي آنها ندارند، سعي نكنند عكس العمل منفي نشان دهند، زيرا اين كار سبب بيشتر شدن اختلاف بين آنها مي شود، بلكه سعي كنند با تدبير و هوشمندي، اعتماد آنها را به زندگي خود جلب كنند. طبيعتا عمده دليل دخالت هاي والدين در زندگي فرزندان اين است كه دوست دارند خيالشان از جهت فرزندانشان راحت باشد. زن و شوهر بايد كاري كنند كه آنها به اين هدف برسند. البته در جايي كه احساس مي كنند نگراني و دخالت والدين بيش از حد است، بايد غير مستقيم اين مسأله را به آنها تفهيم كنند، مثلا از پاسخ دادن به پرسش هاي دخالت گونه آنان طفره بروند و در مقابل گلايه و شكايت آنان سكوت كنند.
5. احترام گذاشتن و رعايت حقوق همسر در همه جا لازم است ولي در هنگام حضور خانواده همسر ضروري تر است. بنابراين اگر هر يك از زن و شوهر سعي كند در مقابل خانواده همسرش به او احترام و ابراز محبت بيشتري كند، بسياري از كدورت هاي احتمالي بين خود و خانواده همسرش را از بين برده است.
حال با توجه به نكات فوق شما بايد سعي كنيد روابط خود را با خانواده همسرتان اصلاح كنيد، نه اين كه قطع كنيد كه نه تنها قطع رحم محسوب مي شود و حرام است، بلكه اين كار همچون آتشي زير خاكستر است كه هر لحظه ممكن است به طريقي شعله ور شود. بنابراين بايد هر طور شده رفت و آمد خودرا با مادر همسرتان قطع نكنيد و اگر هم مسأله اي بود به حساب سن زياد او بگذاريد. البته همسرتان هم بايد دقيقا به راه كارهاي بالا توجه داشته باشد و سعي كند مادرش را نسبت به خوشبختي خودش قانع كند. حداقل كاري كه مي توانيد بكنيد، اگر راه هاي بالا مؤثر نبود اين است كه به دخالت هاي او اهميت ندهيد و آرامش خود را حفظ كنيد.
www.morsalat.com