پرسش :
بهترين راه رسيدن به معرفت خدا چيست؟
پاسخ :
خداشناسي :
گاه ممكن است خداشناسي به معناي «شناخت ذات خداوند گرفته شود» آيا خداشناسي به اين معنا امكان دارد؟ پاسخ به اين مطلب در نظر متكلمان و حكماي الهي منفي است و دلايل عقلي و نقلي فراواني وجود دارد كه شناسائي ذات خداوند نه تنها براي انسان بلكه براي هيچ مخلوقي امكان پذير نيست و خلاصة دليل عقلي بر اين مدعا آن است كه ذات خداوند نامتناهي و مطلق است و ساير موجودات محدود و متناهياند از طرفي شناسائي و علم و ادراك، يك نوع احاطه بر معلوم است و موجود محدود نميتواند بر موجود نامحدود احاطه يابد. ممكن نيست مخلوقات خداوند بر ذات او آگاهي يابند. بنابراين، نه تنها كنه ذات الهي براي ما ناشناخته است بلكه اساساً چنين شناختي ممتنع به شمار ميآيد.
شناخت موجود بودن خدا :
مرحله ديگر خداشناسي اين است كه بدانيم خدا هست و اين شناخت سبب ميشود كه انسان از صف ملحدان و شكاكان جدا شود و در صف خداشناسان و متألهان قرار گيرد و اين نوع شناخت نه تنها براي ما امكان دارد بلكه پايه و اساس سطوحِ ديگرِ خداشناسي است.
شناخت اوصاف و افعال الهي :
مرحله ديگر خداشناسي آگاهي از اوصاف و افعال خداوند است پس از آنكه انسان اصل وجود خداوند را پذيرفت درصدد شناخت تفصيلي اوصاف و افعال او بر ميآيد . (1)
راههاي خدايابي و خداشناسي :
اگر به راههايي كه آدميان براي شناسائي خداوند در پيش ميگيرند، نظر كنيم، بايد گفت كه هر انساني راه مخصوص به خود دارد و هر كس به گونه اي او را مييابد و ميشناسد از اين ديدگاه، راههاي شناخت خدا، بيشمارند و از همين رو گفته شده است كه «الطرق الي الله بعدد نفوس (انفاس) الخلائق»(2) راههاي به سوي خدا به تعداد جانها (يا نفسها)ي مخلوقات است. به طور كلي آن راهها را به دو دسته ميتوان دسته بندي كرد: 1. استدلالي و نظري 2. شهودي و عملي.
راه استدلالي و نظري آن است كه انسان با استفاده از مقدمات و اصول عقلي، ادّلهاي را بر اثبات وجود خداوند و بر صفات و افعال او طراحي كند. و در راه دوّم كه راه شهود است انسان از طريق تهذيب نفس و تصفيه باطن و از رهگذر سير و سلوك به جايي ميرسد كه خداي خويش را با چشم دل مشاهده ميكند و اوصاف جمال و جلال او را مييابد.(3)
در تقسيم بندي ديگر، عمدهترين راههاي شناخت خدا سه راه است: 1. راه عقل 2. راه تجربه 3. راه دل.
1. راه عقل: راهي است كه در آن انسان با مددگيري از مقدمات، اصول و روشهاي كاملاً عقلي، اصل وجود خدا و اتصاف او را به اوصاف خاص ثابت ميكند و دربارة چند و چون افعال الهي به داوري مينشيند.
2. راه تجربه: گاهي انسان به جاي بهرهگيري از اصول و قواعد عقلي صِرف، نظري به جهان پيرامون خود ميافكند و با مشاهده دقيق و انديشهورزي در اوصاف و روابط پديدههاي موجود در جهان به وجود خداوند و اوصاف او مانند علم، حكمت، قدرت و... رهنمون ميگردد. اين را از آنجا كه بر مشاهدة جهان طبيعت استوار است راه تجربي مي نامند. گفتني است كه در اين راه، براي رسيدن به سر منزل مقصود بدون به كارگيري برخي روشها و اصول عقلي ممكن نيست و در نتيجه، نميتوان راه تجربي را از عقل كاملاً مستقل دانست. برهان يا دليل نظم به عنوان يك راه تجربي شناخته ميشود.(4)
3. راه دل: گاه نيز آدمي با مراجعه در دل خويش و بينيازي از هر گونه استدلال عقلي يا مشاهدة تجربي، خداي خويش را مييابد و از راه دل به كوي يار ميرسد. خدايابي و خداشناسي فطري (در صورتي كه مبناي استدلال عقلي براي اثبات وجود خدا قرار نگيرد) در اين گروه جاي ميگيرد و همچنين ميتوان كشف و شهود عرفاني و مشاهده قلبي خداوند و اوصاف جمال و جلالش را گونة ديگري براي خداشناسي از طريق دل به شمار آورد.(5)
راههاي خداشناسي در قرآن:
در قرآن راههاي زيادي براي خداشناسي معرفي شده است و يك راه كه بيش از هر راه ديگر روي آن تكيه شده است و اين راه از ويژگي قرآن است اين است كه بشر را به آيات آفاقي و انفسي كه آن هم از مختصات قرآن است تشويق ميكند. يعني موجودات و مخلوقات را آيت (نشانه) مينامد، آئينه ميخواند و مرتب مردم را دعوت به مطالعه در آنها ميكند. مطالعه در هر مخلوقي از نظر قرآن مطالعه در آئينهاي است كه با آن خدا را ميتوان شناخت و در اين موضوع آيات زيادي در قرآن هست كه به عنوان مثال يك آيه اينجا بيان ميگردد «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»(6) پس از اين آياتِ خودمان را در آفاق (در افقها) و در نفوس (روانها) ارائه خواهيم كرد.
زيرا آيات انفسي ما را به مطلبي ميرساند و آيات آفاقي به مطلب ديگري زيرا آنچه كه انسان از آيات آفاقي ميآموزد با آنچه از آيات انفسي ميآموزد از نظر خداشناسي متفاوت است قرآن ميگويد شما آيات آفاقي و انفسي را مطالعه كنيد زيرا قرآن كأنه ميگويد: بشر هنوز طبيعت را نميشناسد هنوز آفاق و انفس را آنطور كه بايد و شايد نميشناسد. ما بعد از اين آيات خودمان را چه آيات آفاقي و چه آيات انفسي به مردم ارائه خواهيم داد تا كاملاً مطلب آشكار بشود و حق مطلق اوست.(7)
قرآن در آيه ديگر راههاي ديگر خداشناسي را بيان ميكند. «أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»(8) اصلاً آيا ذات پروردگار براي ارائه ذاتش كافي نيست كه نيازي باشد كه از راههاي ارائه آفاق و انفس او را بشناسند يعني او را از خودش هم ميشود شناخت. آيا اينكه پروردگار تو بر همه چيز احاطه دارد و حضور دارد كافي نيست براي شناختن او؟ «أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ» (9) اينها در ترديدند كه پروردگار خودشان را يك روزي ملاقات خواهند كرد ولي بدانيد كه او بر همه چيز احاطه دارد. از اين آيه اينطور استفاده شده كه خدا را به دو گونه ميتوان شناخت، يكي اينكه خدا را از آئينه مخلوقات بشناسيم كه سنريهم آياتنا... و ديگر اينكه خدا را از خود خدا بشناسيم. اگر انسان كمي تأمل كند در اين مطلب كه اصلاً خود هستي، آن كه حقيقت هستي است نيستي و محدوديت، اينجا بودن و آنجا بودن، اين زمان بودن آن زمان بودن بر نميدارد، اينها همه دربارة موجودي است كه مقهور است و الا ذات هستي كه مقهور چيزي نيست وقتي مقهور چيزي نباشد حدي ،نهايتي، محدوديتي براي او نيست، اگر شما در هستي تأمل كنيد اوّل چيزي كه پيدا ميكنيد خود خدا است.(10)
آيات آفاقي همچون آفرينش خورشيد و ماه و ستارگان با نظام دقيقي كه بر آنها حاكم است، و آفرينش انواع جانداران گياهان كوهها و درياها با عجائب و شگفتيهاي بيشمارش و موجودات گوناگون كه هر زمان اسرار تازه اي از خلقت آنها كشف ميشود، و هر يك آيه و نشانه است بر حقانيت ذات پاك او و آيات انفسي همچون آفرينش دستگاههاي مختلف جسم انسان و نظامي كه بر ساختمان حيرت انگيز مغز و حركات منظم قلب و عروق و بافتها و استخوانها، و انعقاد نطفه و پرورش جنين در رحم مادران و از آن بالاتر اسرار و شگفتيهاي روح انسان ميباشد كه هر گوشه اي از آن كتابي است از معرفت پروردگار و خالق جهان. درست است كه اين آيات قبلاً به اندازه كافي از سوي پروردگار ارائه شده، امّا با توجه به جمله سنريهم كه فعل مضارع و دليل بر استمرار است، اين ارائه به طور مستمر ادامه دارد، و اگر انسان صدها هزار سال نيز عمر كند هر زمان كشف تازه و ارائه جديدي از آيات الهي خواهد داشت چرا كه اسرار اين جهان پايان پذير نيست. تمام كتابهاي علوم طبيعي و انسان شناسي در تمام ابعادش (علم تشريح، فيزيولوژي، روانشناسي، روانكاوي) و علوم مربوط به شناخت گياهان و حيوانات، و مواد آلي طبيعت و هيئت و غير آن، در حقيقت همه كتب توحيد و معرفت الله هستند، چرا كه عموماً پرده از روي اسرار شگفت انگيز بر ميدارند كه بيانگر علم و حكمت و قدرت بيپايان آفريننده اصلي اين جهان است.(11)
بنابراين با توجه به مطالبي كه بيان گرديد روشن شد كه راههاي خداشناسي مختلف و متعدد است و هر كسي از راهي خدا را ميشناسد چنانكه از پيرزني سؤال كردند كه خدا را چگونه ميشناسي از پشمي كه ميريست دست كشيد گفت از اين راه يعني اگر من اين را به حركت نياورم نميچرخد اين عالم نيز گرداننده دارد كه اين عالم را روي نظم برقرار و استوار نموده و آن را ميچرخاند. و فيلسوفان هم از راه استدلال و برهان عقلي و منطقي و عارفان از راه كشف و شهود و بعضي هم از راه فطرت و دل خلاصه هر كس به نحوي به خداشناسي ميرسد و خدا را درك ميكند.
معرفي كتاب جهت مطالعه:
1.مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، انتشارات سازمان تبليغات.
2. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، انتشارات سازمان تبليغات، ج 2، ص 355 به بعد.
3. غرويان، محسن، آموش عقايد، انتشارات دارالعلم، ج 1، ص 30 به بعد.
پي نوشتها:
(1) . سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، مؤسسه فرهنگي طه، چ 1، 1377، ج 1، ص 23 ـ 25.
(2) . مجلسي، محمد تقي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت،ج 64، ص 137.
(3) . مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، انتشارت سازمان تبليغات اسلامي، چ چهارم، 1370، ج 2، ص 357 ـ 360.
(4) . مصباح يزدي، آموزش عقايد، انتشارت سازمان تبليغات اسلامي، چ اوّل، 1365، ج 1، ص 66.
(5) . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، تهران، ج 18، ص 350.
(6) . سوره فصلت، آيه 53.
(7) . مطهري، مرتضي، نبوت، انتشارات صدرا، ص 268 ـ 269.
(8). سورة فصلت، آيه 54.
(9) . سورة فصلت، آيه 54.
(10). طباطبائي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، النشر الاسلامي، قم، ج 17، ص 405؛ ر.ك: مجمع البيان، ج 9، ص 30.
(11) . تفسير نمونه، ج 20، ص 330 ـ 331.
www.morsalat.com
خداشناسي :
گاه ممكن است خداشناسي به معناي «شناخت ذات خداوند گرفته شود» آيا خداشناسي به اين معنا امكان دارد؟ پاسخ به اين مطلب در نظر متكلمان و حكماي الهي منفي است و دلايل عقلي و نقلي فراواني وجود دارد كه شناسائي ذات خداوند نه تنها براي انسان بلكه براي هيچ مخلوقي امكان پذير نيست و خلاصة دليل عقلي بر اين مدعا آن است كه ذات خداوند نامتناهي و مطلق است و ساير موجودات محدود و متناهياند از طرفي شناسائي و علم و ادراك، يك نوع احاطه بر معلوم است و موجود محدود نميتواند بر موجود نامحدود احاطه يابد. ممكن نيست مخلوقات خداوند بر ذات او آگاهي يابند. بنابراين، نه تنها كنه ذات الهي براي ما ناشناخته است بلكه اساساً چنين شناختي ممتنع به شمار ميآيد.
شناخت موجود بودن خدا :
مرحله ديگر خداشناسي اين است كه بدانيم خدا هست و اين شناخت سبب ميشود كه انسان از صف ملحدان و شكاكان جدا شود و در صف خداشناسان و متألهان قرار گيرد و اين نوع شناخت نه تنها براي ما امكان دارد بلكه پايه و اساس سطوحِ ديگرِ خداشناسي است.
شناخت اوصاف و افعال الهي :
مرحله ديگر خداشناسي آگاهي از اوصاف و افعال خداوند است پس از آنكه انسان اصل وجود خداوند را پذيرفت درصدد شناخت تفصيلي اوصاف و افعال او بر ميآيد . (1)
راههاي خدايابي و خداشناسي :
اگر به راههايي كه آدميان براي شناسائي خداوند در پيش ميگيرند، نظر كنيم، بايد گفت كه هر انساني راه مخصوص به خود دارد و هر كس به گونه اي او را مييابد و ميشناسد از اين ديدگاه، راههاي شناخت خدا، بيشمارند و از همين رو گفته شده است كه «الطرق الي الله بعدد نفوس (انفاس) الخلائق»(2) راههاي به سوي خدا به تعداد جانها (يا نفسها)ي مخلوقات است. به طور كلي آن راهها را به دو دسته ميتوان دسته بندي كرد: 1. استدلالي و نظري 2. شهودي و عملي.
راه استدلالي و نظري آن است كه انسان با استفاده از مقدمات و اصول عقلي، ادّلهاي را بر اثبات وجود خداوند و بر صفات و افعال او طراحي كند. و در راه دوّم كه راه شهود است انسان از طريق تهذيب نفس و تصفيه باطن و از رهگذر سير و سلوك به جايي ميرسد كه خداي خويش را با چشم دل مشاهده ميكند و اوصاف جمال و جلال او را مييابد.(3)
در تقسيم بندي ديگر، عمدهترين راههاي شناخت خدا سه راه است: 1. راه عقل 2. راه تجربه 3. راه دل.
1. راه عقل: راهي است كه در آن انسان با مددگيري از مقدمات، اصول و روشهاي كاملاً عقلي، اصل وجود خدا و اتصاف او را به اوصاف خاص ثابت ميكند و دربارة چند و چون افعال الهي به داوري مينشيند.
2. راه تجربه: گاهي انسان به جاي بهرهگيري از اصول و قواعد عقلي صِرف، نظري به جهان پيرامون خود ميافكند و با مشاهده دقيق و انديشهورزي در اوصاف و روابط پديدههاي موجود در جهان به وجود خداوند و اوصاف او مانند علم، حكمت، قدرت و... رهنمون ميگردد. اين را از آنجا كه بر مشاهدة جهان طبيعت استوار است راه تجربي مي نامند. گفتني است كه در اين راه، براي رسيدن به سر منزل مقصود بدون به كارگيري برخي روشها و اصول عقلي ممكن نيست و در نتيجه، نميتوان راه تجربي را از عقل كاملاً مستقل دانست. برهان يا دليل نظم به عنوان يك راه تجربي شناخته ميشود.(4)
3. راه دل: گاه نيز آدمي با مراجعه در دل خويش و بينيازي از هر گونه استدلال عقلي يا مشاهدة تجربي، خداي خويش را مييابد و از راه دل به كوي يار ميرسد. خدايابي و خداشناسي فطري (در صورتي كه مبناي استدلال عقلي براي اثبات وجود خدا قرار نگيرد) در اين گروه جاي ميگيرد و همچنين ميتوان كشف و شهود عرفاني و مشاهده قلبي خداوند و اوصاف جمال و جلالش را گونة ديگري براي خداشناسي از طريق دل به شمار آورد.(5)
راههاي خداشناسي در قرآن:
در قرآن راههاي زيادي براي خداشناسي معرفي شده است و يك راه كه بيش از هر راه ديگر روي آن تكيه شده است و اين راه از ويژگي قرآن است اين است كه بشر را به آيات آفاقي و انفسي كه آن هم از مختصات قرآن است تشويق ميكند. يعني موجودات و مخلوقات را آيت (نشانه) مينامد، آئينه ميخواند و مرتب مردم را دعوت به مطالعه در آنها ميكند. مطالعه در هر مخلوقي از نظر قرآن مطالعه در آئينهاي است كه با آن خدا را ميتوان شناخت و در اين موضوع آيات زيادي در قرآن هست كه به عنوان مثال يك آيه اينجا بيان ميگردد «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»(6) پس از اين آياتِ خودمان را در آفاق (در افقها) و در نفوس (روانها) ارائه خواهيم كرد.
زيرا آيات انفسي ما را به مطلبي ميرساند و آيات آفاقي به مطلب ديگري زيرا آنچه كه انسان از آيات آفاقي ميآموزد با آنچه از آيات انفسي ميآموزد از نظر خداشناسي متفاوت است قرآن ميگويد شما آيات آفاقي و انفسي را مطالعه كنيد زيرا قرآن كأنه ميگويد: بشر هنوز طبيعت را نميشناسد هنوز آفاق و انفس را آنطور كه بايد و شايد نميشناسد. ما بعد از اين آيات خودمان را چه آيات آفاقي و چه آيات انفسي به مردم ارائه خواهيم داد تا كاملاً مطلب آشكار بشود و حق مطلق اوست.(7)
قرآن در آيه ديگر راههاي ديگر خداشناسي را بيان ميكند. «أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»(8) اصلاً آيا ذات پروردگار براي ارائه ذاتش كافي نيست كه نيازي باشد كه از راههاي ارائه آفاق و انفس او را بشناسند يعني او را از خودش هم ميشود شناخت. آيا اينكه پروردگار تو بر همه چيز احاطه دارد و حضور دارد كافي نيست براي شناختن او؟ «أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ» (9) اينها در ترديدند كه پروردگار خودشان را يك روزي ملاقات خواهند كرد ولي بدانيد كه او بر همه چيز احاطه دارد. از اين آيه اينطور استفاده شده كه خدا را به دو گونه ميتوان شناخت، يكي اينكه خدا را از آئينه مخلوقات بشناسيم كه سنريهم آياتنا... و ديگر اينكه خدا را از خود خدا بشناسيم. اگر انسان كمي تأمل كند در اين مطلب كه اصلاً خود هستي، آن كه حقيقت هستي است نيستي و محدوديت، اينجا بودن و آنجا بودن، اين زمان بودن آن زمان بودن بر نميدارد، اينها همه دربارة موجودي است كه مقهور است و الا ذات هستي كه مقهور چيزي نيست وقتي مقهور چيزي نباشد حدي ،نهايتي، محدوديتي براي او نيست، اگر شما در هستي تأمل كنيد اوّل چيزي كه پيدا ميكنيد خود خدا است.(10)
آيات آفاقي همچون آفرينش خورشيد و ماه و ستارگان با نظام دقيقي كه بر آنها حاكم است، و آفرينش انواع جانداران گياهان كوهها و درياها با عجائب و شگفتيهاي بيشمارش و موجودات گوناگون كه هر زمان اسرار تازه اي از خلقت آنها كشف ميشود، و هر يك آيه و نشانه است بر حقانيت ذات پاك او و آيات انفسي همچون آفرينش دستگاههاي مختلف جسم انسان و نظامي كه بر ساختمان حيرت انگيز مغز و حركات منظم قلب و عروق و بافتها و استخوانها، و انعقاد نطفه و پرورش جنين در رحم مادران و از آن بالاتر اسرار و شگفتيهاي روح انسان ميباشد كه هر گوشه اي از آن كتابي است از معرفت پروردگار و خالق جهان. درست است كه اين آيات قبلاً به اندازه كافي از سوي پروردگار ارائه شده، امّا با توجه به جمله سنريهم كه فعل مضارع و دليل بر استمرار است، اين ارائه به طور مستمر ادامه دارد، و اگر انسان صدها هزار سال نيز عمر كند هر زمان كشف تازه و ارائه جديدي از آيات الهي خواهد داشت چرا كه اسرار اين جهان پايان پذير نيست. تمام كتابهاي علوم طبيعي و انسان شناسي در تمام ابعادش (علم تشريح، فيزيولوژي، روانشناسي، روانكاوي) و علوم مربوط به شناخت گياهان و حيوانات، و مواد آلي طبيعت و هيئت و غير آن، در حقيقت همه كتب توحيد و معرفت الله هستند، چرا كه عموماً پرده از روي اسرار شگفت انگيز بر ميدارند كه بيانگر علم و حكمت و قدرت بيپايان آفريننده اصلي اين جهان است.(11)
بنابراين با توجه به مطالبي كه بيان گرديد روشن شد كه راههاي خداشناسي مختلف و متعدد است و هر كسي از راهي خدا را ميشناسد چنانكه از پيرزني سؤال كردند كه خدا را چگونه ميشناسي از پشمي كه ميريست دست كشيد گفت از اين راه يعني اگر من اين را به حركت نياورم نميچرخد اين عالم نيز گرداننده دارد كه اين عالم را روي نظم برقرار و استوار نموده و آن را ميچرخاند. و فيلسوفان هم از راه استدلال و برهان عقلي و منطقي و عارفان از راه كشف و شهود و بعضي هم از راه فطرت و دل خلاصه هر كس به نحوي به خداشناسي ميرسد و خدا را درك ميكند.
معرفي كتاب جهت مطالعه:
1.مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، انتشارات سازمان تبليغات.
2. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، انتشارات سازمان تبليغات، ج 2، ص 355 به بعد.
3. غرويان، محسن، آموش عقايد، انتشارات دارالعلم، ج 1، ص 30 به بعد.
پي نوشتها:
(1) . سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، مؤسسه فرهنگي طه، چ 1، 1377، ج 1، ص 23 ـ 25.
(2) . مجلسي، محمد تقي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت،ج 64، ص 137.
(3) . مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، انتشارت سازمان تبليغات اسلامي، چ چهارم، 1370، ج 2، ص 357 ـ 360.
(4) . مصباح يزدي، آموزش عقايد، انتشارت سازمان تبليغات اسلامي، چ اوّل، 1365، ج 1، ص 66.
(5) . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، تهران، ج 18، ص 350.
(6) . سوره فصلت، آيه 53.
(7) . مطهري، مرتضي، نبوت، انتشارات صدرا، ص 268 ـ 269.
(8). سورة فصلت، آيه 54.
(9) . سورة فصلت، آيه 54.
(10). طباطبائي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، النشر الاسلامي، قم، ج 17، ص 405؛ ر.ك: مجمع البيان، ج 9، ص 30.
(11) . تفسير نمونه، ج 20، ص 330 ـ 331.
www.morsalat.com