پرسش :
اگر احساس تنفر از كسي در وجودمان لانه كرده باشد به هر دليلي با ديدن آن شخص بر خلاف درون خود با وي خوب رفتار كردن موجب دورويي نيست ؟ آيا اين احساس كه ناخودآگاه مي باشد و راه فراري هم ندارد گناه است يا نه ؟ براي نداشتن چنين احساس چه بايد كرد؟
پاسخ :
اولا: رفتار مؤدبانه و خوش اخلاقي با ديگران نه تنها نشانه دورويي و نفاق نيست بلكه يكي از توصيههاي اخلاقي و دستورات اولياء الهي است. و اگر بخاطر مفسدهاي بزرگتر، نميخواهيد يا نميتوانيد در مقابل بعضي لغزشها ايستادگي كنيد و از كنار آن به آرامي ميگذريد اين نيز نفاق نيست.در واقع براي جلوگيري از افتادن در مشكلاتي كه ضررش بيش از بدستآوردن مصلحتي اندك است، به عملي اقدام نميكنيد و مهم را فداي اهم كردهايد و در انتخاب دو شرّ يكي را كه ضررش كمتر است گزينش ميكنيد.
اما اگر بخاطر عدم اعتماد به نفس و نداشتن جرأت، توان مقابله و يا جلوگيري از بعضي لغزشها و انحرافات اخلاقي متداول ديگران را نداريد، بهتر آن است با تقويت اعتماد به نفس آنجا كه وظيفه اخلاقي و اجتماعيتان ايجاب ميكند دخالت كرده و نقطه نظرات خويش را به طور منطقي و با زبان ملايم و متناسب با مخاطب، منعكس كنيد.
طبيعي است ابتدا بايد از چگونگي و نحوه ارتباط صحيح با ديگران اطلاع كافي داشته باشيد. علاوه بر اين راه واكنش نشان دادن به اعمال ديگران منحصر به پرخاشگري و يا ايجاد سروصدا و به راه انداختن دعوا نيست. چه بسا يك برخورد ملايم و منطقي ولي قاطعانه ميتواندجلو خلاف و انحراف را بگيرد و هم به شما جرأت واكنش نشان دادن ميدهد.
ثانيا : بايد توجه داشت كه حقد و كينه، عقدهاي است كه در اثر ناراحتي و غضب و عدم توانايي بر انتقامگيري از شخص مورد غضب، در دل انسان پيدا ميشود كه منجر به حالت دشمني و تنفر نسبت به او و بروز آثار زير ميگردد:
1ـ اعمال حسادت 2ـ قهر و دوري از طرف 3ـ سبك شمردن شخص منفور 4ـ بدگويي، دروغ، هتاكي، دشنام و... 5ـآزار و اذيت 6ـ منع حقوق شرعي مثل قطع رحم و... و اگر حقد و كينه در رفتار و كردار انسان بروز نكند و رفتار ناشايستي كه از كينه نشئت گرفته نسبت به فرد منفور انجام ندهد گناه ندارد اما نفس وجود كينه و حقد از صفات رذيله و مذموم است و از عقدههاي رواني ميباشد كه موجب نقص در شخصيت ميشود و چه بسا اگر اين صفت در قلب رسوخ كند،قلب را تيره و سياه ميكند و زمينه ساز اعمال و رفتار ناهنجار زيادي ميگردد. همچنين توفيق بسياري از اعمال نيك را از انسان سلب ميكند و انسان را از ثواب و اجر جزيل احسان و خدمت به برادران ديني باز ميدارد. و ثالثا : بهتر است هرگاه چنين حالتي نسبت به شخصي در دل انسان حاصل شد، او را مورد عفو و بخشش قرار دهد و براي او استغفار كند وبيهوده خود را در فشار روحي و رواني قرار ندهد و هميشه اين حديث را مدّ نظر قرار دهد كه: «دو ثلث از زندگي،اغماض و چشم پوشي از خطاها و بديهاي ديگران است».
www.morsalat.com
اولا: رفتار مؤدبانه و خوش اخلاقي با ديگران نه تنها نشانه دورويي و نفاق نيست بلكه يكي از توصيههاي اخلاقي و دستورات اولياء الهي است. و اگر بخاطر مفسدهاي بزرگتر، نميخواهيد يا نميتوانيد در مقابل بعضي لغزشها ايستادگي كنيد و از كنار آن به آرامي ميگذريد اين نيز نفاق نيست.در واقع براي جلوگيري از افتادن در مشكلاتي كه ضررش بيش از بدستآوردن مصلحتي اندك است، به عملي اقدام نميكنيد و مهم را فداي اهم كردهايد و در انتخاب دو شرّ يكي را كه ضررش كمتر است گزينش ميكنيد.
اما اگر بخاطر عدم اعتماد به نفس و نداشتن جرأت، توان مقابله و يا جلوگيري از بعضي لغزشها و انحرافات اخلاقي متداول ديگران را نداريد، بهتر آن است با تقويت اعتماد به نفس آنجا كه وظيفه اخلاقي و اجتماعيتان ايجاب ميكند دخالت كرده و نقطه نظرات خويش را به طور منطقي و با زبان ملايم و متناسب با مخاطب، منعكس كنيد.
طبيعي است ابتدا بايد از چگونگي و نحوه ارتباط صحيح با ديگران اطلاع كافي داشته باشيد. علاوه بر اين راه واكنش نشان دادن به اعمال ديگران منحصر به پرخاشگري و يا ايجاد سروصدا و به راه انداختن دعوا نيست. چه بسا يك برخورد ملايم و منطقي ولي قاطعانه ميتواندجلو خلاف و انحراف را بگيرد و هم به شما جرأت واكنش نشان دادن ميدهد.
ثانيا : بايد توجه داشت كه حقد و كينه، عقدهاي است كه در اثر ناراحتي و غضب و عدم توانايي بر انتقامگيري از شخص مورد غضب، در دل انسان پيدا ميشود كه منجر به حالت دشمني و تنفر نسبت به او و بروز آثار زير ميگردد:
1ـ اعمال حسادت 2ـ قهر و دوري از طرف 3ـ سبك شمردن شخص منفور 4ـ بدگويي، دروغ، هتاكي، دشنام و... 5ـآزار و اذيت 6ـ منع حقوق شرعي مثل قطع رحم و... و اگر حقد و كينه در رفتار و كردار انسان بروز نكند و رفتار ناشايستي كه از كينه نشئت گرفته نسبت به فرد منفور انجام ندهد گناه ندارد اما نفس وجود كينه و حقد از صفات رذيله و مذموم است و از عقدههاي رواني ميباشد كه موجب نقص در شخصيت ميشود و چه بسا اگر اين صفت در قلب رسوخ كند،قلب را تيره و سياه ميكند و زمينه ساز اعمال و رفتار ناهنجار زيادي ميگردد. همچنين توفيق بسياري از اعمال نيك را از انسان سلب ميكند و انسان را از ثواب و اجر جزيل احسان و خدمت به برادران ديني باز ميدارد. و ثالثا : بهتر است هرگاه چنين حالتي نسبت به شخصي در دل انسان حاصل شد، او را مورد عفو و بخشش قرار دهد و براي او استغفار كند وبيهوده خود را در فشار روحي و رواني قرار ندهد و هميشه اين حديث را مدّ نظر قرار دهد كه: «دو ثلث از زندگي،اغماض و چشم پوشي از خطاها و بديهاي ديگران است».
www.morsalat.com