چهارشنبه، 19 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

منظور از تفاوت هاى موجود میان زن و مرد چیست؟ آیا منظور اصلى همان نقص و کمال است؟


پاسخ :
یکى از موضوعات تعجّب [برانگیز] این است که بعضى اصرار دارند تفاوت زن و مرد را در استعدادهاى جسمى و روانى (بجویند و در) ناقص بودن زن و کامل تر بودن مرد [بدانند. ازاین رو،] چنین وانمود مى کنند که قانون خلقت بنابر مصحلتى، زن را ناقص آفریده است. ناقص الخلقه بودن زن پیش از آنکه در میان مردم مشرق زمین مطرح باشد، در میان مردم غرب مطرح بوده است. غربیان در طعن به زن و ناقص خواندن وى بیداد کرده اند. گاهى از زبان مذهب و کلیسا گفته اند: «زن باید از اینکه زن است، شرمسار باشد» و گاهى گفته اند: «زن، همان موجودى است که گیسوان بلند دارد و عقل کوتاه» یا «زن، آخرین موجود وحشى است که مرد، او را اهلى کرده است» و «زن، برزخ میان حیوان و انسان است» و امثال اینها.
عجیب تر اینکه برخى غربیان اخیرا با گردش صدو هشتاد درجه اى، اکنون مى خواهند با هزار و یک دلیل ثابت کنند که مرد موجود ناقص الخلقه و پست و زبون (بوده) و زن موجود کامل و برتر است. اگر کتاب «زن؛ جنس برتر» [اثر] اشلى مونتاگو را که در مجله «زن روز» منتشر مى شد، خوانده باشید، مى دانید که این مرد با چه زورزدن ها و مهمل بافى ها مى خواهد ثابت کند که زن از مرد کامل تر است. این کتاب تا آنجا که مستقیما مطالعات پزشکى یا روانى یا آمار اجتماعى را عرضه مى دارد، بسیار گران بها است، ولى آنجا که خود نویسنده به «استنتاج» مى پردازد و مى خواهد براى هدف خود که همان عنوان کتاب است، نتیجه گیرى کند، مهمل بافى را به نهایت مى رساند. چرا باید یک روز زن را این قدر پست و زبون و حقیر بخوانند که روز دیگر مجبور شوند براى جبران مافات، همه آن نواقص و نقایص را از روى زن بردارند و روى مرد بگذارند. چه لزومى دارد که تفاوت هاى زن و مرد را به حساب ناقص بودن یکى و کامل تر بودن دیگرى بگذاریم [تا] مجبور شویم گاهى طرف مرد و گاهى طرف زن را بگیریم. اشلى مونتاگو از طرفى اصرار دارد زن را [از نظر جنسى] برتر از مرد معرفى کند و از طرف دیگر امتیازات مرد را مولود عوامل تاریخى و اجتماعى بشمارد، نه مولود عوامل طبیعى. تفاوت هاى زن و مرد را [مى توان به چند دسته تقسیم کرد:]
از لحاظ جسمى، مرد به طور متوسط، درشت اندام تر و زن، کوچک اندام تر است؛ مرد بلند قدتر، و زن کوتاه قدتر است؛ مرد، خشن تر و زن ظریف تر؛ صداى مرد کلفت تر و خشن تر است و صداى زن نازک تر و لطیف تر؛ زن زودتر از مرد به مرحله بلوغ مى رسد و زودتر از مرد هم از نظر تولید مثل از کار مى افتد؛ مغز مرد [معمولاً] از مغز زن بزرگ تر است و ضربان قلب زن از ضربان قلب مرد سریع تر است.
از لحاظ روانى، میل مرد به ورزش و شکار و کارهاى پرتحرک، بیش از زن است. احساسات مرد، مبارزانه و جنگى و احساسات زن، صلح جویانه و بزمى است. مرد متجاوزتر و غوغاگرتر است و زن آرام تر و ساکت تر. احساسات زن از مرد جوشان تر است و زن از مرد سریع الهیجان تر است. احساسان زن بى ثبات تر از مرد است. زن از مرد محتاط تر، مذهبى تر، پرحرف تر و ترسوتر است. زن در علوم استدلالى و مسائل خشک عقلانى به پاى مرد نمى رسد، ولى در ادبیات، نقاشى و دیگر مسائل که به ذوق و احساسات مربوط است، دست کمى از مرد ندارد. مرد بنده شهوت خویشتن است و زن در بند محبت مرد است. مرد، زنى را دوست دارد که او را پسندیده و انتخاب کرده باشد و زن، مردى را دوست دارد که ارزش او را درک کرده باشد و دوستى خود را قبلاً اعلام کرده باشد.
به هر حال، تفاوت هاى زن و مرد، «تناسب» است، نه نقص و کمال. قانون خلقت خواسته است با این تفاوت ها، میان زن و مرد که قطعا براى زندگى مشترک ساخته شده اند، تناسب بیشترى به وجود آورد.1 [باید دانست که] مجرد زیستن، انحراف از قانون خلقت است.
منبع: علامه شهید مرتضى مطهرى(ره)، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، 1372، چ 17، صص 200 ـ 202.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.