چهارشنبه، 29 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

این که امام حسین (علیه السّلام ) در شب عاشورا بیعت خود را از یاران خود برداشته و فرمود: هر که می خواهد می تواند برود؛ به چه معنی است؟ آیا آنها واقعاً تکلیف نداشتند از امام خود دفاع کنند، یا حضرت می خواسته آنها را بیازماید؟


پاسخ :
امام حسین ـ علیه السّلام ـ بعد از کسب اطلاع از سوء قصد او توسط مروان بن حکم والی مدینه به دستور یزید بن معاویه، از مدینه به مکه عزیمت کرده و هنگامی که به سمت عراق عزیمت نمودند به یاران خود فرمودند: «و من کان باذلاً فینا مهجته موطّناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانّی راحل مصبحاً ان شاء‌الله»؛[1] و نیز بعد از کسب اطلاع از سوء قصد او توسط عوامل نفوذی مروان کنار خانة خدا، از مکه به عراق عزیمت نمود. در این مسیر بارها امام حسین ـ علیه السّلام ـ یاران خود را از حوادث پیش رو و اوضاع مردم و انجام وعده الهی مطلع نموده، و هر بار عده ای از او جدا شدند. آخرین باری که امام، بیعت خویش را از یاران خود برداشته و آنان را برای برگشتن مخیّر نمود شب عاشورا بود. «فانطلقوا جمیعاً فی حلّ لیس علیکم منی ذمام هذا لیل قد غشیکم فاتخذوه جملاً»؛[2] لکن آن شب نه تنها کسی از امام جدا نشد، بلکه بر ماندن خود اصرار و تأکید ورزید.[3] چه این که در این بین کسانی که باید می رفتند تاکنون رفته بودند. و کسی از اهل دنیا باقی نمانده بود. آنهایی که از میان «رفتن» و «ماندن» با انتخاب ماندن، در کنار امام خویش، تن به شهادت و یا اسارت دادند، همانا به وظیفة دینی و انسانی خود عمل کرده و آنان که بدون هیچ عذری به بهانه های مختلف از امام خود جدا شدند در پیشگاه وجدان و دین و عقل محکوم و در قیامت مسئول خواهند بود. زیرا:
اولاً؛ بیعت از سنخ ولایت و تولی است و نه از سنخ وکالت و توکیل، یعنی شخص یا گروهی جان و مالش را به مبدأ دینی بیع کند و بفروشد.[4] و ولایت و سرپرستی امام به عنوان یک تکلیف دینی همواره و به عنوان یک اصل ثابت بر دوش مردم است. از این روی امر بر «رفتن» و «یا ماندن» توسط امام حسین ـ علیه السّلام ـ همانا اعمال ولایت و لازم الاجراء می باشد. لکن آن چه مهم است این است که امام حسین ـ علیه السّلام ـ امر بر رفتن نکرده است، بلکه در طول راه کربلا و نیز شب عاشورا فرموده است: « هر که می خواهد برگردد».[5] اساساً همین آزادی عمل برای رفتن و یا ماندن توسط امام حسین ـ علیه السّلام ـ عظمت کربلا را افزون نموده و از ویژگی های جبهة حق به شمار می رود.
ثانیاً؛ آزادی عمل و اختیار بر ماندن، یا رفتن راه شناخت صدق و ایمان و حق جویی در بوتة آزمایش بوده و تکلیف بر ماندن را از بین نمی برد. وانگهی امام حسین ـ علیه السّلام ـ از حق شخصی خود گذشته و فرموده است: هر که می خواهد برود زیرا اینها تنها با من کار دارند.[6]
و لکن از حق حقوقی و ولایتی خود به عنوان یک مکلف نمی تواند بگذرد. زیرا بر امام واجب است تا امامت و نقش والائی خود را حفظ و خود را در معرض امامت در عرصه های مختلف صلح و جنگ قرار دهد. هم چنان که بر یاران و همراهان او نیز به عنوان مکلف واجب است تا همواره نقش قابلی و پذیرش امامت او در همة عرصه های صلح و جنگ در مقام نظر و عمل را داشته باشند. از این روی پذیرش و اطاعت و معیّت امام توسط مردم یک تکلیف است. یک باید است، یک واجب شرعی است و ترک آن حرام خواهد بود. این مهم هیچ ارتباطی به مخیر ساختن امام بر «ماندن» و «رفتن» ندارد. زیرا هر محقّی مکلّف بوده و تکلیف هر مکلّفی نیز بر طبق منطق دین معین و مشخص است.
ثالثاً؛ تقابل حق و باطل پیوسته و دایمی است. وظیفة مسلمانان متعهد، نیز ایستادن در کنار حق و مبارزه با باطل است. نمی توان نسبت به جریان حق و باطل بی تفاوت بوده و خود را کنار کشید. نتیجة این بی حرکتی و بی تفاوتی و بی طرفی، تضعیف جبهة حق و تقویت ظلم است. در حوادث تلخ صدر اسلام، نمونه هایی از این عمل نکردن به تکلیف در مواقع حساس به چشم می آید. در واقع تکلیف گریزی مردم، سبب دوام سلطة ظالمان گشته و در عرصة عاشورا یک عبرت تاریخی از عاشورا محسوب می شود. از این روی کسانی که امام را به هر بهانه ای به اختیار خود رها کرده و بلکه او را در این طریق نکوهش کرده و از رفتن به کربلا نهی نموده اند مسئول و معاقب خواهند بود.
رابعاً؛ بیعت طرفینی است، این طور نیست که اگر امام حسین ـ علیه السّلام ـ بیعت خویش را برداشت، یاران نیز بیعت خویش را بردارند زیرا بیعت بر عهدة بیعت کننده، تکلیف حمایت و یاری می آورد. مگر آن که امام و پیشوای بیعت این تعهد را از دوش بیعت کنندگان بردارد و آنان را در حلّ قرار دهد و لکن حِلّ بیعت، مسئولیت را از دوش صاحبان بیعت برنداشته و تکلیف حمایت از حجت خدا به قوّت خود باقی است.
پاورقی ها:
[1] . اللهوف، سید بن طاووس، ص 60، ‌نشر جهان، ‌تهران، 1348 ش.
[2] . ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 91، چاپ کنگره هزاره شیخ مفید، قم، 1413 ق.
[3] . اللهوف، همان، ص 90.
[4] . ولایت فقیه، جوادی آملی، بخش سوم، ماهیت بیعت، CD اسراء (1).
[5] . ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 75، چاپ کنگرة هزاره شیخ مفید، قم، 1413 ق.
[6] . اللهوف،‌همان، ص 90.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.