دوشنبه، 23 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا پیامبر علیرغم غدیراز همان ابتدای رسالت خود شروع به شناساندن و مشخص نمودن جانشین خود نمودند؟


پاسخ :
بدون شک برای تثبیت و گسترش یک دین باید از حلقه های کوچکتر و فشرده تر شروع کرد، و چه بهتر اینکه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نخستین دعوت خود را از بستگانش شروع نماید که هم سوابق پاکی او را بهتر از همه می شناسند و هم پیوند محبت خویشاوندی نزدیک ایجاب می کند که به سخنانش بیش از دیگران گوش فرا دهند، و از حسادت ها و کینه توزی ها و انتخاب موضع خصمانه، دورترند؛ بنابراین دعوت پیامبر از نزدیکانش با قطع نظر از هر چیز دیگر یک امر طبیعی بوده است به علاوه این امر نشان می دهد که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هیچگونه مداهنه و سازشکاری با هیچکس ندارد حتی بستگان مشرک خود را از دعوت به سوی توحید و حق و عدالت استثناء نمی کند.
بر اساس آنچه در تواریخ اسلامی آمده است، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در سال سوم بعثت، مامور ابلاغ این دعوت الهی شد زیرا تا آن زمان، دعوت مخفیانه انجام می گرفت، و تعداد کمی اسلام را پذیرفته بودند، اما هنگامی که آیه: «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ».[1] و آیه: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ»،[2] نازل گردید پیغمبر مأمور شد دعوت خود را آشکار سازد، و نخست از خویشاوندان شروع کند».[3]
پس، گذشته از اینکه اصل دعوت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و آغاز آن به صورت علنی از بستگانش یک امر طبیعی بوده، به دستور صریح خداوند هم انجام شده است یعنی دعوت آن بزرگوار بر اساس مأموریتی الهی بوده است.
و اما اینکه آن حضرت چرا در همان آغاز اقدام به معرفی امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ نمود؟ یعنی وقتی که: «بستگانش را به خانه ابوطالب دعوت کرد، و آنها در آن روز حدود چهل نفر بودند و بعد از صرف غذا چنین فرمودند: ای فرزندان عبدالمطلب من به خدا سوگند هیچ جوانی را در عرب نمی شناسم که برای قومش چیزی بهتر از آنچه من آورده ام آورده باشد، من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام و خداوند به من دستور داده است که شما را دعوت به این آئین (اسلام) کنم، کدامیک از شما مرا در این کار یاری خواهید کرد، تا برادر من و وصی و جانشین من باشید؟
جمعیت همگی سرباز زدند جز علی ـ علیه السلام ـ که از همه کوچکتر بود برخاست و عرض کرد: «ای پیامبر خدا من در این راه یار و یاور توام». پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دست بر گردن علی ـ علیه السلام ـ نهاد و فرمود: «ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه؛ این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست، سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید».[4]
وجود این حادثه که آن را بسیاری از دانشمندان اهل سنت مانند: ابن ابی جریر، و ابن ابی حاتم، و بیهقی، و ثعلبی، و طبری، نقل کرده اند و ابن اثیر، در جلد دوم کتاب «کامل» و همچنین «ابوالفداء» در جلد اول تاریخش آورده اند و دیگران نقل کرده اند[5] و نیز حوادث مشابه آن که کراراً در طول حیات رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رخ داده و تاریخ نویسان مسلمان اعم از شیعه و سنی آن را ثبت نموده اند؛ بیانگر چند مطلب است که می توان آن را به عنوان دلیل و علت اقدام پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به این امر مهم، قلمداد نمود.
الف) پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ همان گونه که از آغاز بعثت به تعلیم و تزکیه امت اسلامی و تبیین آیات الهی و قرآن کریم که ثقل اکبر است پرداخت، برای تبیین جایگاه ولایت و خلافت و معرفی ولی امر و ایام بعد از خودش، که ثقل اصغر و عدل قرآن است، نیز تلاش نمود و همان طور که در هر فرصتی از تعالیم و آموزش قرآن و احکام الهی به مردم مضایقه ننموده از معرفی و شناساندن حامل و حافظان قرآن و احکام الهی یعنی امام و جانشین بعد از خودش نیز دریغ نکرد و لذا در هر فرصتی که پیش می آمد این امر مهم و سرنوشت ساز برای مسلمانان را به مردم و امت اسلامی گوشزد می فرمود، تا مبادا مسلمانان از مساله خطیر امامت و خلافت بعد از آن حضرت غفلت ورزند و به بیان قرآن کریم: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکمْ ...؛ و محمد، جز فرستاده که پیش از او (هم) پیامبرانی (آمده و) گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود (دین و ارزش های اسلامی که برایتان آورده بود) بر می گردید؟»؛[6] دچار و گرفتار ارتداد و گمراهی نگردند.
ب) تأکید رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گذشته از این که جنبه آسمانی و الهی داشت، حکایت از نگرانی شدید آن بزرگوار از آینده مسلمانان و پیش آمدهایی که بعد از رحلت او رخ خواهد داد، می کند. زیرا آن حضرت با دانش خدادادی که نسبت به آینده امت اسلامی و عملکرد سران صحابه و عهدشکنی آنان، داشت و می دانست که بالاخره آنان به ولایت و خلافت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ و اهلبیت ـ علیهم السلام ـ وفادار و متعهد نخواهند ماند، برای اتمام حجت بر عهدشکنان و بیدار باش توده مسلمان، در تمام دوران حضور پر برکت خویش، سعی بر شناساندن و معرفی جایگاه اهلبیت و خلافت و وصایت، نمودند.
گرچه عهد شکنان و توطئه گران به همه تأکیدات و سفارش های مکرّر آن بزرگوار پشت پا زدند. اما این کار پیامبر خدا، راه را برای کسانی که حق را بی پیرایه می خواستند و به دنبال هدایت بودند، هموار کرد و هدف اصلی آن حضرت نیز هدایت اهل ایمان و راستی بود چه آن که خداوند می فرماید: «قطعاً برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است، شما در رنج بیافتید، (و) به (هدایت) شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز، مهربان است».[7] و از جانب دیگر اتمام حجتی بوده است بر مخالفان حق که نگویند حجت بر ما تمام نشده و دلیلی برای پیروی از حق نداشتیم.
ج) و نکته پایانی این که: همهی تلاش و پافشاری پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در شناساندن و معرفی جایگاه امیرالمؤمنین و اهلبیت ـ علیهم السلام ـ ، به امر الهی و در راستای نهادینه کردن فرهنگ ولایت و خلافت انتصابی بود و آن چه از آغاز بعثت تا غدیر و انجام آن توسط آن حضرت صورت گرفت، درباره معرفی امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ و ولایت امری او، همانند سایر فعالیت های رسول اکرم، به دستور خدا و به منظور انجام رسالتش بوده است، زیرا او پیامبری است که به تصریح قرآن، گفتارش بر اساس وحی می باشد: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ـ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى؛ او از سر هوی و هوس و سر خود سخن نمی گوید».[8]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی ، ج15.
2ـ تفسیر المیزان، (ترجمه تفسیر المیزان)، علامه طباطبایی، ج15.
پاورقی ها:
[1]. الشعراء / 214.
[2]. حجر / 94.
[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، ج15، ص372.
[4]. همان، ج15، ص372.
[5]. همان، ص373.
[6]. آل عمران / 144.
[7]. توبه / 128.
[8]. نجم / 3ـ4.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.