شنبه، 11 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

خود حقیقى و واقعى انسان چیست و چگونه به دست مى آید؟


پاسخ :
انسان داراى دو جنبه مادّى و فرامادّى است. به دیگر سخن انسان یک «تن» دارد و یک «من» که از آن به «روح الهى» یا «گوهرى مجرّد» و «ملکوتى» تعبیر مى شود.
«تن» و بُعد جسمانى انسان زوال پذیر است و همواره در حال دگرگونى و تحوّل و تغییر است و هر عضوى از عضو دیگر غایب و پنهان و ناآگاه مى باشد.
در مقابل، «من» یا روح، هویّت حقیقى انسان و بهره مند از حیات ذاتى، آگاهى و شعور، بقا و جاودانگى، قدرت و اراده است.
انسان در پرتو شناخت «من» و روح الهى است که مى تواند به خداوند متعال معرفتى حضورى و شهودى بیابد؛ چنان که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمودند: «مَنْ عرف نفسه فقد عرف ربّه»1. بنابراین شناخت نفس به شناخت حق تعالى مى انجامد.
آن حقیقت ثابت و پایدارى که در طول زندگى دنیایى همراه ماست و باعث ثبات شخصیّت و هویّت شخصى انسان مى شود همان روح و بُعد فرامادّى انسان مى باشد که در واقع انسانیّت انسان به آن بستگى دارد.
خداوند به خاطر جنبه مجرّد و روح ملکوتى انسان بود که به فرشتگان دستور سجده و کُرنش در برابر او را داد؛
«فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ»2.
دستیابى انسان به جایگاه برتر «خلافت الهى» و «دریافت و تعلیم اسماء الهى» به خاطر بهره مندى او از ظرفیت ویژه اى بود که در او به ودیعت گذاشته شده بود.
انسان به خاطر آن روح و دم الهى بود که بار امانت الهى و مسئولیّت تکالیف خداوند را بر دوش کشید، در حالى که آسمان و زمین و کوه ها از تحمل آن سرباز زدند3.
آن حقیقت زنده و آگاهى که پس از مرگ انسان به جهان برزخ و سپس به عالم آخرت منتقل مى شود و پاسخگوى عملکرد و رفتار انسان مى باشد همان خود واقعى و روح انسان است. بنابراین خود حقیقى انسان، همان «روح الهى» است که در پرتو معرفت به آن احساس شرافت و کرامت و تعالى مى کند و خویشتن را از تن دادن به پستى ها برتر مى شمرد، به قداست خویش پى مى برد، مقدسات و ارزش هاى اخلاقى و اجتماعى برایش معنى و ارزش پیدا مى کند4. امّا بسیارى «تن پرورى» و لذّت هاى جسمانى را هدف نهایى و مطلوب اصلى خویش پنداشته و آن را با «من» و هویّت انسانى خود اشتباه مى گیرند و در نتیجه تمام تلاش و همّت خود را در راستاى رشد و بالندگى و فربهى «تن» مصروف ساخته و از رشد و کمال «من» حقیقى خود باز مى مانند.
انسان و خود فراموشى
در قرآن کریم گاهى سخن از «خودفراموشى» به میان آمده و مى فرماید:
«نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»5؛
«خدا را فراموش کردند، او نیز آنان را دچار خود فراموشى کرد».
و گاهى سخن از «خودباختن و خودزیانى» است؛
«قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»6؛
«زیان کاران در حقیقت کسانى اند که به خود زیان رسانده اند».
و گاهى سخن از «ظلم و ستم به خویش» است؛
«رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»؛
«پروردگارا ما به خود ستم و جفا نمودیم».
از این گونه آیات به دست مى آید که در انسان حالتى پیدا مى شود که خودش از خودش فاصله مى گیرد؛ یعنى خودِ خیالى و تن خود را برخود واقعى و هویت انسانى اش ترجیح و برترى مى دهد و غیر خود را خود مى پندارد و در نتیجه به خود حقیقى زیان رسانده و آن را فراموش مى نماید.
امام على علیه السلام در مورد کسى که خود واقعى خویش را گم کرده مى فرمایند: «عجبتُ لمَن ینشدُ ضالّته و قد أضلَّ نفسه فلا یَطلبها»7؛ «شگفت از کسى که در جست و جوى گم شده خود مى گردد، در حالى که «خود» را گم نموده ولى آن را نمى جوید».
مولوى در تمثیلى زیبا اشتباه گرفتن «تن» را با «من» به قطعه زمینى تشبیه مى نماید که انسان با صرف نیرو و سرمایه فراوان و تلاشى خستگى ناپذیر در آن زمین خانه اى مى سازد. هنگامى که مى خواهد در آن خانه سُکنى گزیند به او گفته مى شود؛ تو خانه را در زمین دیگران ساخته اى نه در زمین خود. کسى که یک عمر تمام تلاش خود را در پروراندن و بالندگى و رفاه جسم و «تن» خود صرف مى نماید و از روح و «من» خود و رشد و کمال آن غافل مى شود، در واقع مانند کسى است که در زمین دیگران خانه ساخته است:
در زمین مردمان، خانه مکن
کار خود کن، کار بیگانه مکن
کیست بیگانه؟ تن خاکى تو
کز براى اوست غمناکى تو
تا تو تن را چرب و شیرین مى دهى
جوهر خود را نبینى فربهى
گر میان مشک، تن را جا شود
روز مُردن گندِ آن پیدا شود
مُشک را بر تن مزن، بر دل بمال
مُشک چِبود؟ نام پاک ذوالجلال8
دستیابى به «خود واقعى» یا «معرفت نفس» در گرو دو عامل سلبى و ایجابى است؛ یعنى از یک سو بایستى موانع و حجاب هاى خودشناسى را از بین برد و از سوى دیگر خود واقعى را بر اساس راه کارهاى ایجابى تقویت و بالنده نمود.
موانع خودشناسى
موانع شناخت خود حقیقى به سه دسته تقسیم مى شوند:
الف. موانع رفتارى، مانند: 1. پرداختن و توجّه زیاد به لذّت هاى جسمانى و حیوانى؛ 2. پیروى از هواها و تمایلات نفسانى که در چهارچوب عقل و شرع قرار نمى گیرند؛ 3. ارتکاب گناهان.
ب. موانع اخلاقى، رذائل و صفات ناپسند اخلاقى مثل: 1. تکبّر، 2. بخل، 3. طمع، 4. خودخواهى و... همچون علف هاى هرزى هستند که بایستى از کشتزار نفس انسان برکنده شوند و از رشد آنها جلوگیرى شود.
ج. موانع شناختى، مانند: 1. توهّمات و خیالات، 2. اندیشه هاى فاسد و ناپسندى که در ذهن و دل انسان رسوخ کرده و به جاى دعوت انسان به سرچشمه حقیقت، او را به سراب دروغین فرا مى خواند. ره پوى معرفت نفس بایستى با کنترل و مراقبت از تخیّلات افسار گسیخته زمینه را براى شناخت حقیقت خود فراهم نماید.
حضرت امام خمینى رحمه الله در این باره مى فرمایند: «آنچه منشأ غلبه بر شیطان و جنودش مى شود، حفظ طایر خیال است. چون که این خیال مرغى است بَس پرواز کن، که در هر آنى به شاخى خود را مى آویزد و این موجب بسى از بدبختى ها است و خیال یکى از دستاویزهاى شیطان است که انسان را به واسطه آن بیچاره کرده به شقاوت دعوت مى کند. انسان مجاهد که در حدود اصلاح خود برآمده و مى خواهد باطن را صفایى دهد و آن را از جنود ابلیس خالى کند. باید زمام خیال را در دست گیرد و نگذارد هر جا مى خواهد پرواز کند و مانع شود از این که خیال هاى فاسد و باطل براى او پیش آید از قبیل خیال معاصى و شیطنت. همیشه خیال خود را متوجّه امور شریفه کند».9
راه خودشناسى
در مورد راه کارهاى ایجابى معرفت نفس به چند راه کار مهم اشاره مى شود:
1. التزام و پایبندى به ظواهر شرع: اهل معرفت برآنند که تمام حرکات و رفتارهاى انسان بایستى در چهارچوب احکام شرعى صورت پذیرد؛ انجام واجبات و ترک محرّمات گام اوّلیّه در معرفت نفس مى باشد.
2. ذکر و فکر: توجّه قلبى و زبانى به خداوند اگر همراه با تفکّر و تعقّل باشد، مانند دو بال پرواز، انسان را به کعبه مقصود هدایت مى کند.10
3. شب زنده دارى: نجواى عاشقانه در دل شب و خواندن نماز شب یکى از مهمترین راه هاى دستیابى به خود حقیقى است؛ اگر این مناجات شبانه همراه با سوز و آه و گریه و دعاهاى رسیده از اهل بیت علیهم السلام باشد؛ اثر بسزایى در خودیابى انسان خواهد داشت.
4. انس با قرآن: تلاوت و تدبّر در قرآن زمینه نفوذ نور قرآن در دل انسان را فراهم مى کند و در پرتو این نور، انسان بهتر خودِ واقعى خویش را مى شناسد.
5. توسّل به اهل بیت علیهم السلام: بدون چنگ زدن به ریسمان ولایت و محبّت اهل بیت عصمت و طهارت و بدون عنایت هاى ویژه آن پاکان نورانى، پیمودن راه معرفت نفس امکان پذیر نیست؛ از این رو شایسته است سالک الى اللّه پیوند ژرف و عمیقى با اهل بیت علیهم السلام پیدا کند، تا به هدف اصلى که قرب به خداوند است دست یابد.
پی نوشت:
1. بحارالأنوار، ج 2، ص 32.
2. حجر 15، آیه 29.
3. احزاب 33، آیه 72.
4. مجموعه آثار، ج 2، صص 283 ـ 282.
5. حشر 59، آیه 19.
6. زمر 39، آیه 15.
7. عبدالواحد بن محمد التمیمى، غررالحکم و دررالکلم، ص 233، قم: مکتب الأعلام الاسلامى.
8. جلال الدین محمد مولوى، مثنوى معنوى، ص 191، تهران: زوّار.
9. روح اللّه موسوى خمینى، چهل حدیث، ص 16، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
10. براى مطالعه بیشتر ر.ک: رساله لقاء اللّه، آیه اللّه میرزا جوادآقا ملکى تبریزى.
منبع: www.porseman.org


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.