مال، مصیبت و مقام عوامل آزمایش مردان
امام علی علیه السلام فرمودند:
ثَلاثَةٌ یختَبَرُ بها عُقولُ الرِّجالِ، المالُ و المُصِیبَةُ وَالوِلایةُ؛
سه چیز است که خرد مردان را با آن آزمایش میکنند: مال، مصیبت و مقام.
میزان الحکمه، ج 9، ص 71
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی:
در غررالحکم این حدیث اینگونه بیان شده:
«ثَلاثٌ یمتَحَنُ بها عُقولُ الرِّجالِ، هُنَّ: المالُ، وَالوِلایةُ وَالمُصیبَةُ؛ سه چیز است که خردهای آدمیان با آنها آزموده میشود: دارایی، دوستی و مصیبت».(1)
حضرت علی علیه السلام میفرماید: «لایقولَنَّ اَحَدُکُم: «اَلّلهُمَّ اِنّی اَعوذُبِکَ مِنَ الفِتنَةِ» لِأَنَّهُ لَیسَ اَحَدٌ اِلاّوَ هُوَ مَشتَمِلٌ عَلی فِتنَةٍ، وَکِن مَنِ استَعاذَ فَلیستَعِذ مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ...؛ هیچ یک از شما نگویید «خدایا به تو پناه میبرم از امتحان شدن» زیرا هیچکس نیست مگر اینکه امتحانی ندارد. ولی کسی که میخواهد به خدا پناه ببرد، از «امتحان گمراه کننده» به خدا پناه ببر، زیرا خداوند سبحان میفرماید: بدانید که اموال و اولاد شما مایهی امتحان شما هستند؛(2) معنای این سخن آن است که خداوند مردم را به اموال و اولادشان آزمایش میکند، تا آن کس که از روزیش خشمگین است از آن کس که شاکر و راضی است شناخته شود، هر چند خداوند سبحان از مردم به خودشان آگاهتر است، ولی این به خاطر آن است که افعالی که با آن استحقاق ثواب وعقاب پیدا میکنند ظاهر گردد؛ زیرا بعضی از مردم (مثلاً) پسر را دوست دارند و از دختر متنفّرند و بعضی مال فراوان میخواهند و از کمبود مال ناراضی هستند.
یکی از قوانین عالم هستی مسألهی امتحان و آزمایش است. اگر کسی بگوید به خدا پناه میبرم از امتحان، معنایش این است که پناه میبرم از اینکه آفریده شوم، چون آفرینش از امتحان جدا نیست، عالم خلقت، عالم امتحان است؛ از آدم شروع شد و تا پایان دنیا هم ادامه دارد.
آزمایش الهی گسترده است و زمان و مکان معین در آن نیست. مادّهی آزمایش هم در آن معین نیست. آزمایش هم انواعی دارد و این امتحان و آزمایش هدف آفرینش است.
فلسفهی امتحان:
امتحان خداوند از انسان برای کشف باطن او نیست، چون خداوند به اسرار آگاه است، بلکه امتحان برای ظهور استحقاق است که چه کسی استحقاق ثواب را دارد و چه کسی ندارد. قرآن میفرماید: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یتْرَكُوا أَن یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیعْلَمَنَّ الْكَاذِبِینَ؛ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم» به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟ ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان میکنیم)، باید علم خداوند در مورد کسانی که راست میگویند و کسانی که دروغ میگویند تحقّق یابد».(3)
انواع آزمایش:
بعضی از امتحانها سخت و بعضی آسان است. در آیات قرآن نمونههایی از آزمایش الهی بیان شده: «(وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَیرِ فِتْنَةً»؛ و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم».(4)
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ قطعاً همهی شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها آزمایش میکنیم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان».(5)
امتحان نسبت به موقعیت اشخاص متفاوت است، آنها که قویترند امتحان آنها سنگینتر است و آنها که ضعیفترند به همان نسبت امتحان میشوند؛ انبیا و اولیا هم امتحان داشتند.
قرآن نمونههایی از امتحانات پیامبران را بازگو کرده است، آنجا که میفرماید: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ؛ هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود».(6)
در زمان پادشاهی نمرود دانشمندان علم هیئت به او خبر دادند که کودکی به دنیا میآید و مردم را از بتپرستی باز میدارد و حکومت او را سرنگون میکند.
نمرود تصمیم گرفت که زنها را از مردها جدا کند و هر پسری که به دنیا میآید را بکشد. نوشتهاند تا صدهزار طفل را از بین برد. در این زمان حضرت ابراهیم علیه السلام به دنیا آمد و مادرش او را تا سیزده سال در غار پنهان کرد، امتحان اوّل او مبارزه با بتپرستی بود او بتهایی را که پرستش میشدند، شکست؛ ولی نمرودیان بر ضدّ ابراهیم علیه السلام تبلیغ کردند و مردم را بر علیه او شوراندند و حتّی زنانی که کارشان پشمریسی بود از درآمد آن هیزم تهیه میکردند، حتّی بیماران وصیت میکردند که مقداری از اموالشان را هیزم بخرند و حاجتمندان به عنوان نذر هیزم میآوردند، مدّت چهل روز اقدام به جمعآوری هیزم کردند و آتش بزرگی را افروختند و با منجنیق ابراهیم علیه السلام را داخل آن انداختند؛ در این زمان جبرئیل به او گفت: «ألَکَ حَاجَةٌ؟؛ آیا نیازی به کمک من داری؟» حضرت جواب داد: «أمّا الیکَ فَلا؛ به تو نیازی ندارم». جبرئیل گفت: «فاسأل رَبّک؛ حاجتت را از خدا بخواه». حضرت گفت: او از وضعیت من آگاه است پس همین کافی است. اینجا بود که آتش مورد خطاب قرار گرفت: «یا نَارُ كُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ؛ ای آتش بر ابراهیم سرد و سالم باش».(7)
لذا آتش برای حضرت ابراهیم، گلستان شد. برخی از مفسّران میگویند: آرامترین، راحتترین و بهترین روزهای عمر حضرت ابراهیم علیه السلام همان روزی بود که وی در دل آتش به سر میبرد.(8)
جالب اینکه در روایتی از امام صادق علیه السلام میخوانیم: هنگامی که نمرود تصمیم گرفت ابراهیم علیه السلام را از آن سرزمین تبعید کند، دستور داد گوسفندان و اموال او را مصادره کنند و خودش تنها بیرون برود. ابراهیم علیه السلام به آنها گفت: اینها محصول سالیان طولانی از عمر من است، اگر میخواهیم مالم را بگیرید پس عمری را که در این سرزمین مصرف کردهام به من بازگردانید.
تصمیم بر این شد که یکی از قاضیان دستگاه در این میان داوری کند، قاضی حکم کرد که اموال ابراهیم علیه السلام را بگیرند و عمری را که در آن سرزمین صرف کرده به او بازگردانند. هنگامی که نمرود از این ماجرا آگاه شد، دستور داد اموال و گوسفندانش را به او بازگردانند تا همراه خود ببرد و گفت من میترسم که اگر او در اینجا بماند دین و آیین شما را خراب کند، و به خدایانتان زیان برساند: «إنَّهُ إنَّ بِقَی فی بِلادِکُم أفسَدَ دِینَکُم وَ أضَرَّ بآلِهَتِکُم» (9).
دومین آزمایش ابراهیم علیه السلام زمانی بود که به دوران پیری رسید و چون همسرش سارا عقیم بود، به پیشنهاد سارا با کنیز او هاجر ازدواج کرد و خداوند اسماعیل را به او داد. در این زمان مأمور شد تا اسماعیل و هاجر را از فلسطین به حجاز ببرد. زمانی که اسماعیل به نوجوانی رسید، آزمایش ابراهیم علیه السلام شروع شد و خداوند از او خواست که فرزندش را قربانی کند و ابراهیم علیهالسلام، اسماعیل علیه السلام را به قربانگاه برد و از امتحان سربلند بیرون آمد و در نتیجه از مرتبهی نبوّت که ابلاغ احکام است، به مقام امامت که اجرای احکام است، رسید. «إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا؛ من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم».(10)
بعضی از مفسّران در توضیح این آیه گفتهاند: «بَذَلَ نَفسَهُ لِلنِّیرانِ، وَقَلبَهُ للرَّحمانِ وَ وَلَدَهُ لِلقُربانی ومَالَهُ للإخوانِ؛ ابراهیم در راه خدا تن را به آتش و قلب را به خدا، و فرزند با به قربانی، و اموال را به برادران و یاران سپرد».(11)
قرآن در جای دیگر دربارهی حضرت سلیمان علیه السلام میفرماید: «فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ)؛ و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پا بر جا دید گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جای آوردم یا کفران میکنم؟!».(12)
مطابق حدیث مورد بحث عقل مردان با سه چیز آزمایش میشود:
اوّل: مال است؛ کسی که به خاطر مال، ایمان و تقوایش را از دست میدهد، در واقع شخصیت خود را از دست داده و در این امتحان مردود است؛ چرا که مال ابزار است و هدف نیست،
دوم: مصیبتهایی است که پیش میآید و تحمل افراد را امتحان میکند. زندگی خالی از مصیبت نیست و اینها آزمایش است تا روشن شود که شخص در مصائب چه میکند، اگر صبر کند، حرفهای نامناسب بزند، کفران و ناشکری نکند مأجور است.
در میان پیروان مکتب انبیا نمونههای درخشانی از صبر و پایداری در صحنهی امتحان دیده میشود که هر کدام میتواند الگو و اسوه باشد.
امعقیل زنی مسلمان و بادیهنشین بود. که فرزند خود را همراه شتران به بادیه میفرستاد. روزی تعدادی میهمان بر او وارد شدند، در همان وقت به او خبر دادند که شتر خشمگین فرزندش را در چاه انداخته است و از دنیا رفته است؛ زن با ایمان، به کسی که خبر مرگ فرزند را برای او آورده بود گفت: از مرکب پیادهشو، و به پذیرایی از مهمانها کمک کن، گوسفندی داشت به او داد تا آن را ذبح کند و غذا را آماده کرد و نزد میهمانان گذاشت. آنها میخوردند و از صبر و استقامت این زن در شگفت بودند، یکی ازحاضران میگوید: هنگامی که از غذا خوردن فارغ شدیم، زن با ایمان نزد ما آمد و گفت: آیا در میان شما کسی هست که از قرآن به خوبی آگاه باشد؟ یکی ازحاضران گفت: بلی من آگاهم، گفت: آیاتی از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مایهی آرامش خاطر من گردد، او میگوید: من این آیات را برای او خواندم: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ * أُولَئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛ و بشارت ده به استقامتکنندگان، آنها که هرگاه مصیبتی به آنها رسد میگویند: ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم. اینها همانها هستند که لطف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان».(13)
سپس زن رو به قبله ایستاد و چندرکعت نماز خواند و عرض کرد: «اَللهُمَ اِنّی فَعَلتُ ما اَمَرتَنی، فَاَنجِزلی ما وَعَدتَنی؛ خداوندا من آنچه را تو دستور داده بودی انجام دادم و رشتهی شکیبایی را رها نساختم، تو هم آنچه را از رحمت و صلوات بر من وعده دادهای بر من ارزانی دار».
سپس اضافه کرد: اگر بنا بود در این جهان کسی برای کسی بماند... یکی از حاضران میگوید من فکر کردم میخواهد بگوید فرزندم برای من باقی میماند، امّا دیدم چنین ادامه داد: پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله برای امّتش باقی میماند.(14)
سوم: ولایت که همان مقام است و بعضی از افراد با آن امتحان میشوند. بعضی وقتی مقام پیدا میکنند خود را گم نمیکنند مثل امام خمینی (قدسسره) که خود را گم نکرد و تا آخر خود را طلبه میدانست.
امّا بعضی هستند که چون ظرفیت ندارند وقتی به مقام میرسند حرکات، حرفها، و نگاهشان عوض میشود.
پینوشتها:
1. میزان الحکمه، ج 9، ص 71.
2. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهی 93.
3. عنکبوت، آیهی 2 و 3.
4. انبیاء، آیهی 35.
5. بقره، آیهی 155.
6. بقره، آیهی 124.
7. انبیاء، آیهی 69.
8. امتحان سنّت الهی، و عامل تکامل، ص 60.
9. تفسیر نمونه، ج 13، ص 453.
10. بقره، آیهی 124.
11. تفسیر نمونه، ج 22، ص 549.
12. نمل، آیهی 40.
13. بقره، آیهی 155 – 157.
14 سفینةالبحار، ج 2، ص 7، مادّهی «صبر».
منبع: گفتار معصومین علیهمالسلام، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبداللهزاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، چاپ سوم، 1391.
در غررالحکم این حدیث اینگونه بیان شده:
«ثَلاثٌ یمتَحَنُ بها عُقولُ الرِّجالِ، هُنَّ: المالُ، وَالوِلایةُ وَالمُصیبَةُ؛ سه چیز است که خردهای آدمیان با آنها آزموده میشود: دارایی، دوستی و مصیبت».(1)
حضرت علی علیه السلام میفرماید: «لایقولَنَّ اَحَدُکُم: «اَلّلهُمَّ اِنّی اَعوذُبِکَ مِنَ الفِتنَةِ» لِأَنَّهُ لَیسَ اَحَدٌ اِلاّوَ هُوَ مَشتَمِلٌ عَلی فِتنَةٍ، وَکِن مَنِ استَعاذَ فَلیستَعِذ مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ...؛ هیچ یک از شما نگویید «خدایا به تو پناه میبرم از امتحان شدن» زیرا هیچکس نیست مگر اینکه امتحانی ندارد. ولی کسی که میخواهد به خدا پناه ببرد، از «امتحان گمراه کننده» به خدا پناه ببر، زیرا خداوند سبحان میفرماید: بدانید که اموال و اولاد شما مایهی امتحان شما هستند؛(2) معنای این سخن آن است که خداوند مردم را به اموال و اولادشان آزمایش میکند، تا آن کس که از روزیش خشمگین است از آن کس که شاکر و راضی است شناخته شود، هر چند خداوند سبحان از مردم به خودشان آگاهتر است، ولی این به خاطر آن است که افعالی که با آن استحقاق ثواب وعقاب پیدا میکنند ظاهر گردد؛ زیرا بعضی از مردم (مثلاً) پسر را دوست دارند و از دختر متنفّرند و بعضی مال فراوان میخواهند و از کمبود مال ناراضی هستند.
یکی از قوانین عالم هستی مسألهی امتحان و آزمایش است. اگر کسی بگوید به خدا پناه میبرم از امتحان، معنایش این است که پناه میبرم از اینکه آفریده شوم، چون آفرینش از امتحان جدا نیست، عالم خلقت، عالم امتحان است؛ از آدم شروع شد و تا پایان دنیا هم ادامه دارد.
آزمایش الهی گسترده است و زمان و مکان معین در آن نیست. مادّهی آزمایش هم در آن معین نیست. آزمایش هم انواعی دارد و این امتحان و آزمایش هدف آفرینش است.
فلسفهی امتحان:
امتحان خداوند از انسان برای کشف باطن او نیست، چون خداوند به اسرار آگاه است، بلکه امتحان برای ظهور استحقاق است که چه کسی استحقاق ثواب را دارد و چه کسی ندارد. قرآن میفرماید: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یتْرَكُوا أَن یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیعْلَمَنَّ الْكَاذِبِینَ؛ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم» به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟ ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان میکنیم)، باید علم خداوند در مورد کسانی که راست میگویند و کسانی که دروغ میگویند تحقّق یابد».(3)
انواع آزمایش:
بعضی از امتحانها سخت و بعضی آسان است. در آیات قرآن نمونههایی از آزمایش الهی بیان شده: «(وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَیرِ فِتْنَةً»؛ و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم».(4)
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ قطعاً همهی شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها آزمایش میکنیم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان».(5)
امتحان نسبت به موقعیت اشخاص متفاوت است، آنها که قویترند امتحان آنها سنگینتر است و آنها که ضعیفترند به همان نسبت امتحان میشوند؛ انبیا و اولیا هم امتحان داشتند.
قرآن نمونههایی از امتحانات پیامبران را بازگو کرده است، آنجا که میفرماید: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ؛ هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود».(6)
در زمان پادشاهی نمرود دانشمندان علم هیئت به او خبر دادند که کودکی به دنیا میآید و مردم را از بتپرستی باز میدارد و حکومت او را سرنگون میکند.
نمرود تصمیم گرفت که زنها را از مردها جدا کند و هر پسری که به دنیا میآید را بکشد. نوشتهاند تا صدهزار طفل را از بین برد. در این زمان حضرت ابراهیم علیه السلام به دنیا آمد و مادرش او را تا سیزده سال در غار پنهان کرد، امتحان اوّل او مبارزه با بتپرستی بود او بتهایی را که پرستش میشدند، شکست؛ ولی نمرودیان بر ضدّ ابراهیم علیه السلام تبلیغ کردند و مردم را بر علیه او شوراندند و حتّی زنانی که کارشان پشمریسی بود از درآمد آن هیزم تهیه میکردند، حتّی بیماران وصیت میکردند که مقداری از اموالشان را هیزم بخرند و حاجتمندان به عنوان نذر هیزم میآوردند، مدّت چهل روز اقدام به جمعآوری هیزم کردند و آتش بزرگی را افروختند و با منجنیق ابراهیم علیه السلام را داخل آن انداختند؛ در این زمان جبرئیل به او گفت: «ألَکَ حَاجَةٌ؟؛ آیا نیازی به کمک من داری؟» حضرت جواب داد: «أمّا الیکَ فَلا؛ به تو نیازی ندارم». جبرئیل گفت: «فاسأل رَبّک؛ حاجتت را از خدا بخواه». حضرت گفت: او از وضعیت من آگاه است پس همین کافی است. اینجا بود که آتش مورد خطاب قرار گرفت: «یا نَارُ كُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ؛ ای آتش بر ابراهیم سرد و سالم باش».(7)
لذا آتش برای حضرت ابراهیم، گلستان شد. برخی از مفسّران میگویند: آرامترین، راحتترین و بهترین روزهای عمر حضرت ابراهیم علیه السلام همان روزی بود که وی در دل آتش به سر میبرد.(8)
جالب اینکه در روایتی از امام صادق علیه السلام میخوانیم: هنگامی که نمرود تصمیم گرفت ابراهیم علیه السلام را از آن سرزمین تبعید کند، دستور داد گوسفندان و اموال او را مصادره کنند و خودش تنها بیرون برود. ابراهیم علیه السلام به آنها گفت: اینها محصول سالیان طولانی از عمر من است، اگر میخواهیم مالم را بگیرید پس عمری را که در این سرزمین مصرف کردهام به من بازگردانید.
تصمیم بر این شد که یکی از قاضیان دستگاه در این میان داوری کند، قاضی حکم کرد که اموال ابراهیم علیه السلام را بگیرند و عمری را که در آن سرزمین صرف کرده به او بازگردانند. هنگامی که نمرود از این ماجرا آگاه شد، دستور داد اموال و گوسفندانش را به او بازگردانند تا همراه خود ببرد و گفت من میترسم که اگر او در اینجا بماند دین و آیین شما را خراب کند، و به خدایانتان زیان برساند: «إنَّهُ إنَّ بِقَی فی بِلادِکُم أفسَدَ دِینَکُم وَ أضَرَّ بآلِهَتِکُم» (9).
دومین آزمایش ابراهیم علیه السلام زمانی بود که به دوران پیری رسید و چون همسرش سارا عقیم بود، به پیشنهاد سارا با کنیز او هاجر ازدواج کرد و خداوند اسماعیل را به او داد. در این زمان مأمور شد تا اسماعیل و هاجر را از فلسطین به حجاز ببرد. زمانی که اسماعیل به نوجوانی رسید، آزمایش ابراهیم علیه السلام شروع شد و خداوند از او خواست که فرزندش را قربانی کند و ابراهیم علیهالسلام، اسماعیل علیه السلام را به قربانگاه برد و از امتحان سربلند بیرون آمد و در نتیجه از مرتبهی نبوّت که ابلاغ احکام است، به مقام امامت که اجرای احکام است، رسید. «إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا؛ من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم».(10)
بعضی از مفسّران در توضیح این آیه گفتهاند: «بَذَلَ نَفسَهُ لِلنِّیرانِ، وَقَلبَهُ للرَّحمانِ وَ وَلَدَهُ لِلقُربانی ومَالَهُ للإخوانِ؛ ابراهیم در راه خدا تن را به آتش و قلب را به خدا، و فرزند با به قربانی، و اموال را به برادران و یاران سپرد».(11)
قرآن در جای دیگر دربارهی حضرت سلیمان علیه السلام میفرماید: «فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ)؛ و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پا بر جا دید گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جای آوردم یا کفران میکنم؟!».(12)
مطابق حدیث مورد بحث عقل مردان با سه چیز آزمایش میشود:
اوّل: مال است؛ کسی که به خاطر مال، ایمان و تقوایش را از دست میدهد، در واقع شخصیت خود را از دست داده و در این امتحان مردود است؛ چرا که مال ابزار است و هدف نیست،
دوم: مصیبتهایی است که پیش میآید و تحمل افراد را امتحان میکند. زندگی خالی از مصیبت نیست و اینها آزمایش است تا روشن شود که شخص در مصائب چه میکند، اگر صبر کند، حرفهای نامناسب بزند، کفران و ناشکری نکند مأجور است.
در میان پیروان مکتب انبیا نمونههای درخشانی از صبر و پایداری در صحنهی امتحان دیده میشود که هر کدام میتواند الگو و اسوه باشد.
امعقیل زنی مسلمان و بادیهنشین بود. که فرزند خود را همراه شتران به بادیه میفرستاد. روزی تعدادی میهمان بر او وارد شدند، در همان وقت به او خبر دادند که شتر خشمگین فرزندش را در چاه انداخته است و از دنیا رفته است؛ زن با ایمان، به کسی که خبر مرگ فرزند را برای او آورده بود گفت: از مرکب پیادهشو، و به پذیرایی از مهمانها کمک کن، گوسفندی داشت به او داد تا آن را ذبح کند و غذا را آماده کرد و نزد میهمانان گذاشت. آنها میخوردند و از صبر و استقامت این زن در شگفت بودند، یکی ازحاضران میگوید: هنگامی که از غذا خوردن فارغ شدیم، زن با ایمان نزد ما آمد و گفت: آیا در میان شما کسی هست که از قرآن به خوبی آگاه باشد؟ یکی ازحاضران گفت: بلی من آگاهم، گفت: آیاتی از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مایهی آرامش خاطر من گردد، او میگوید: من این آیات را برای او خواندم: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ * أُولَئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛ و بشارت ده به استقامتکنندگان، آنها که هرگاه مصیبتی به آنها رسد میگویند: ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم. اینها همانها هستند که لطف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان».(13)
سپس زن رو به قبله ایستاد و چندرکعت نماز خواند و عرض کرد: «اَللهُمَ اِنّی فَعَلتُ ما اَمَرتَنی، فَاَنجِزلی ما وَعَدتَنی؛ خداوندا من آنچه را تو دستور داده بودی انجام دادم و رشتهی شکیبایی را رها نساختم، تو هم آنچه را از رحمت و صلوات بر من وعده دادهای بر من ارزانی دار».
سپس اضافه کرد: اگر بنا بود در این جهان کسی برای کسی بماند... یکی از حاضران میگوید من فکر کردم میخواهد بگوید فرزندم برای من باقی میماند، امّا دیدم چنین ادامه داد: پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله برای امّتش باقی میماند.(14)
سوم: ولایت که همان مقام است و بعضی از افراد با آن امتحان میشوند. بعضی وقتی مقام پیدا میکنند خود را گم نمیکنند مثل امام خمینی (قدسسره) که خود را گم نکرد و تا آخر خود را طلبه میدانست.
امّا بعضی هستند که چون ظرفیت ندارند وقتی به مقام میرسند حرکات، حرفها، و نگاهشان عوض میشود.
پینوشتها:
1. میزان الحکمه، ج 9، ص 71.
2. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهی 93.
3. عنکبوت، آیهی 2 و 3.
4. انبیاء، آیهی 35.
5. بقره، آیهی 155.
6. بقره، آیهی 124.
7. انبیاء، آیهی 69.
8. امتحان سنّت الهی، و عامل تکامل، ص 60.
9. تفسیر نمونه، ج 13، ص 453.
10. بقره، آیهی 124.
11. تفسیر نمونه، ج 22، ص 549.
12. نمل، آیهی 40.
13. بقره، آیهی 155 – 157.
14 سفینةالبحار، ج 2، ص 7، مادّهی «صبر».
منبع: گفتار معصومین علیهمالسلام، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبداللهزاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، چاپ سوم، 1391.