فضائل مومن
امام على علیه السلام فرمودند:
إنَّ المُؤمِنَ إذا نَظَر اعتَبَرَ، و إذا سَکَتَ تَفَکَّرَ، و إذا تَکَلَّمَ ذَکَرَ، و إذا أستَغنی شَکَرَ، و إذا أصابَتهُ شِدَّةُ صَبَرَ...؛
به راستی چون مؤمن بنگرد، عبرت گیرد و چون سکوت کند، بیندیشد و چون سخن گوید، ذکر گوید و چون بینیاز شود، شکر کند و چون در سختی افتد، صبر کند... .
بحارالانوار، ج 75، ص 51، ح 79
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی:
در واقع پنج صفت از اوصاف مؤمن در صدر این حدیث مطرح شده است که میتوان گفت از پایههای اصلی صفات نیک انسان به شمار میآید، و اگر بخواهیم ایمان خود را آزمایش کنیم باید آن را به این حدیث عرضه بداریم.
این پنج صفت عبارتند از: نظر، تفکّر، تذکّر، شکر و صبر.
اوّلین مرحلهی خودسازی، نظر است؛ نگاه کردن به عالم هستی وعبرت گرفتن، نگاه کردن به تاریخ بشر و سرنوشت شوم ظالمان و نام نیک پاکان و نیکان، نگاه کردن به اطراف خود و دوستانی که سالهای گذشته کنار ما بودند و الآن نیستند، نه تنها نگاه کردن به آیات آفاق بلکه نگاه به آیات انفسی و صفات خویش و نظر کردن به نقطه ضعفها و نقطه قوّتها، که در ادامه در باب عبرت سخن خواهیم گفت.
مرحلهی دوم تفکّر است که اگر انسان بخواهد واقعاً خودسازی کند باید مقداری از وقت خود را در شبانه روز برای اندیشه و تفکّر بگذارد. جالب اینکه آخرین قسمت بسیاری از آیات قرآن دعوت به تفکّر یا تعقّل یا تذکر است؛ گاه میفرماید: (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیةً لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ). (1)
و گاه میفرماید: (لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ). (2)
و گاه میفرماید: (کَذلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ). (3)
از این قبیل تعبیرات در قرآن فراوان است که دعوت به «عقل و تعقّل» و مدح آنها که عقل خویش را به کار میگیرند و مذمت شدید از آنها که فکر خود را به کار نمیاندازند که در بیش از 40 آیه از قرآن مجید وارد شده است. (4)
در روایات اسلامی مسألهی فکر و اندیشه در درجهی اوّل اهمیت قرار گرفته و تعبیرات گویا و جالبی در آن دیده میشود؛ مانند:
1. امام رضا (علیه السلام) میفرمایند: «لَیسَ العِبادَةُ کَثرَةَ الصَّلاَةِ وَ الصَّومِ إنَّما العِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فی أمرِ اللهِ عَزّوجَلّ؛ عبادت به زیادی نماز و روزه نیست، عبادت واقعی تفکر در کار خداوند متعال و اسرار جهان آفرینش است». (5)
2. مصادیق تفکّر در روایات این چنین بیان شده است:
الف) شخصی از امام صادق (علیه السلام) سؤال کرد این که مردم از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکنند که: «تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرُ مِن قِیامِ لَیلَةٍ؛ یک ساعت اندیشه کردن بهتر از یک شب عبادت نمودن است» منظور از آن چیست؟ و چگونه باید تفکّر کرد؟
امام علیه السلام فرمود: «یمُرُّ بِالخَرِیةِ أو بالدّارِ فَیقُولُ: أینَ سَاکِنُوکِ، أینَ بَانُوکِ، مَالَکِ لَا تَتَکَلَّمِین؟؛ هنگامی که از کنار ویرانه یا خانهای (که خالی از سکنه شده) میگذرد بگوید: ساکنان تو کجا رفتند؟ بنیان گذارانت چه شدند؟ چرا سخن نمیگویی؟». (6)
ب) امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «ذِکرُ المَوتِ یمیتُ الشّهَواتِ فی النَّفِس وَ یقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ، و یقَوّی القَلبَ بِمَواعِدِ اللهِ و یرِقُّ الطَبعَ، وَ یکسِرُ اَعلامَ الهَوی، و یطفِیءُ نارَ الحِرصِ، و یحَقِّرُ الدُّنیا، وَ هُوَ مَعنی مَا قَالَ النَّبی (صلی الله علیه و آله وسلم): فِکرُ سَاعَةٍ خَیرُ مِن عِبَادَةِ سَنَةٍ؛ یاد مرگ شهوتهای سرکش را در درون آدمی میمیراند، و ریشههای غفلت را از دل برمیکند، قلب را به وعدههای الهی نیرو میبخشد، و به طبع آدمی نرمی و لطافت میدهد، نشانههای هواپرستی را درهم میشکند، آتش حرص را خاموش میکند، و دنیا را در نظر انسان کوچک میکند، و این است معنای سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که فرمود: یک ساعت فکر کردن از یک سال عبادت بهتر است». (7)
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «کانَ أکثَرُ عِبادَةِ أبی ذَرٍّ (رحمهالله) التَّفَکُّرَ والإعتِبار؛ بیشترین عبادت ابوذر تفکّر و عبرت گرفتن بود». (8)
پس اگر انسان تمام وقتش را برای زندگی و درس و بحث بگذارد و اندیشهی خودسازی و تحلیل اعمال خود نباشد به جایی نخواهد رسید.
مرحلهی سوم تذکّر است. نگاه میکنم بعد فکر میکنم و به نتایجی میرسم و این نتایج را باید پشت سر هم یادآوری کنم تا فراموش نشود.
مرحلهی چهارم شکر است که انسان وقتی نگاه میکند و خود را غرق نعمتهای خدا میبیند و بعد تفکّر میکند نسبت به آن کسی که منعم به این نعمت بود و بعد این نعمت را پشت سرهم یادآوری میکند باید شکرگزار باشد و این نعمت را در جایش مصرف کند و رضای منعم را در صرف نعمتهایش در نظر بگیرد.
مرحلهی پنجم صبر است، مشکلات و گرفتاریها و هیجانات شهوات و موانعی که در راه خودسازی وجود دارد اگر صبر نداشته باشد نمیتواند این مراحل را طی کند.
یک رابطهی منطقی در این صفات وجود دارد که حضرت بیان فرمود و باید خود را عرضه بداریم به کلام مولا علی (علیه السلام) به هر اندازه که آن صفات در ما هست به همان اندازه مؤمن هستیم و به هر اندازه از این صفات دور باشیم از حقیقت ایمان دوریم.
یکی از بهترین و مؤثرترین راههای آگاه شدن مطالعهی تاریخ پیشینیان است.
واژهی «اعتبار» در اصل از «عبور» گرفته شده که به معنای گذشتن از چیزی است به سوی چیز دیگر، و اینکه به اشک چشم «عبرة» گفته میشود به خاطر عبور قطرات اشک از چشم است، و «عبارت» را از این جهت عبارت میگویند که مطالب و مفاهیم را از کسی به دیگری منتقل میکند، و اصطلاح «تعبیر خواب» به خاطر این است که انسان را از ظاهر به باطن آن منتقل میسازد، و به همین مناسبت به حوادثی که به انسان پند میدهد «عبرت» میگویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلی رهنمون میکند.
مطالعهی تاریخ زندگی فراعنهی مصر، و پادشاهان قوم سبا، و سلاطین کلده و آشور، و قیصرهای روم با آن زندگانی افسانهای و ناز و نعمت بیحساب، و سپس مطالعهی عواقب دردناکی که بر اثر کفر و بیدادگری طومار زندگانی آنها را در هم پیچید، برای همه ما درس عبرت بزرگی است و در حقیقت زمینی که مهد آسایش آنها بود مأمور نابودیشان شد.
و به فرمودهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) غافلترین مردم کسی است که از دگرگون شدن دنیا اندرز نگیرد و از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه نکند: «أغفَلُ النّاسِ مَن لَم یتَّعِظ بِتَغَیرِ الدُّنیا مِن حَالٍ إلی حَال». (9)
در روایتی آمده هنگامی که علی (علیه السلام) به طرف «صفین» برای مبارزه با معاویه میرفت بر مداین گذشت (یکی از بناهای پر شکوه ایران قدیم ایوان مداین است که امروز خرابهی آن نزدیک بغداد قرار دارد. مدائن پایتخت ایران قدیم بود که در زمان شاهان ساسانی ساخته شد و دیوار مداین یا طاق کسری خرابه همان کاخ بزرگ است که امروز جز خرابه، اثری از آن شهر بزرگ و تاریخی بجای نمانده است) یکی از همراهان از روی عبرت این شعر را خواند:
جَرَتِ الرِّیاحُ عَلی رُسومِ دِیارِهِم *** فَکَأنَّهُم کانُوا عَلی میعادٍ
«بادها بر آثار باقیماندهی سرزمینشان وزیدن گرفت (و چیزی جز صدای باد در میان قصر آنها به گوش نمیرسد) گویی آنها همگی وعدهگاهی داشتند و به سوی وعدهگاهشان شتافتند».
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: چرا این آیه را نخواندی: (کَم تَرَکُوا مِن جَنَّاتٍ وَ عُیونٍ * وَزُرُعٍ وَ مَقَامٍ کَرِیمٍ* وَنَعمَةٍ کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ* کَذَلِکَ وَ أَورَثنَاهَا قَوماً ءَاخَرِینَ* فَمَا بَکَت عَلَیهِمُ السَّمَاءُ وَ الأَرضُ وَ مَا کَانُوا مُنظَرِینَ)؛ (10) چه بسیار باغها و چشمهها که به جای گذاشتند و کشتزارها و قصرهای پر ارزش و نعمتهای فراوان دیگر که در آن غرق در شادمانی بودند! این چنین بود (ماجرای آنها!) و ما این (نعمتها) را میراث برای اقوام دیگری قرار دادیم. نه آسمان و زمین بر آنها گریست و نه به آنها مهلتی داده شد.» (11)
گریه نکردن آسمان و زمین بر آنها ممکن است کنایه از حقارت آنها و نداشتن یار و یاور دلسوزی برای آنها باشد، چون در میان عرب رسم است هنگامی که میخواهند اهمیت مقام کسی را که مصیبتی بر او وارد شده بیان کنند، میگویند: آسمان و زمین بر او گریه کردند و خورشید و ماه برای فقدان او تاریک شدند.
این احتمال هم داده شده که منظور، گریستن اهل آسمانها و زمین است؛ زیرا آنها برای مؤمنان و مقربان درگاه خداوند گریه میکنند.
بعضی نیز گفتهاند: گریهی آسمان و زمین یک گریهی حقیقی است که به صورت نوعی دگرگونی و سرخی مخصوص خودنمایی میکند. چنانکه در روایتی میخوانیم: «لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ بنُ علی بنِ أبی طالبٍ (علیه السلام) بَکَتِ السَّماءُ عَلَیهِ وَ بُکاؤها حُمرَةُ أطرافِها؛ هنگامی که حسین بن علی (علیه السلام) شهید شد آسمان بر او گریه کرد، و گریهی او سرخی مخصوصی بود که در اطراف آسمان نمایان شد». (12)
و امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «بَکَتِ السَّماءُ علی یحیی بنِ زَکَرِیا وَ عَلی الحُسَینِ بن عَلی (علیهما السلام) أربَعِینَ صَباحاً، وَ لَم تَبکِ إلاّ عَلَیهما، قُلتُ: وَمَا بُکاؤُها؟ قال: کانَت تَطلُعُ حَمراءَ وَ تَغِیبُ حَمراء؛ آسمان بر یحیی بن زکریا و بر حسین بن علی (علیه السلام) چهل روز گریه کرد و بر کسی غیر از آن دو چنین گریه نکرده است؛ راوی میگوید: سؤال کردم گریهی آسمان چگونه بود؟ فرمود: به هنگام طلوع و غروب سرخی مخصوصی در آسمان ظاهر میشد». (13)
اما در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم که فرمودهاند: «مَا مِن مُؤمِنٍ إلاّ وَ لَهُ بابُ یصعَدُ مِنهُ عَمَلُهُ وَ بابُ ینزِلُ مِنهُ رِزقُهُ فَإذا ماتَ بَکَیا عَلَیه؛ هیچ مؤمن نیست مگر اینک دری در آسمان دارد که عملش از آن بالا میرود، و دری که روزیش از آن نازل میشود، هنگامی که میمیرد این دو در بر او گریه میکنند». (14)
این روایت منافاتی با روایت قبل ندارد چون در مورد شهادت امام حسین (علیه السلام) و یحیی بن زکریا (علیهالسلام)، مسأله، جنبهی عمومی در تمام آسمان داشته و آنچه در این روایت آمده، جنبهی موضعی دارد.
از کسانی که هنگام عبور از کنار این ایوان، خاطرهی عبرتآمیز خود را در ضمن قصیدهای مجسم ساخته است، حکیم خاقانی، شاعر قرن ششم است که همراه کاروان حج هنگام مراجعت از کعبه در حالی که از مداین عبور میکرد این قصیدهی معروف را سرود که چند بیتش چنین است:
هان ای دل عبرت بین، از دیده عبر کن هان *** ایوان مداین را آیینهی عبرت دان
دندانهی هر قصری پندی دهدت نونو *** پند سر دندانه، بشنو ز بن دندان
گوید که تو از خاکی ما خاک توایم اکنون *** گامی دو سه بر ما نِه اشکی دو سه هم بفشان
پینوشتها:
1. نحل، آیهی 11و 69.
2. حشر، آیهی 21 و اعراف، آیهی 176.
3. بقره، آیهی 219 و 266.
4. تفسیر نمونه، ج18، ذیل آیهی 146 سورهی سبأ.
5. اصول کافی، ج2، کتاب «الکفر و الایمان» باب التفکر.
6. سفینة البحار، مادّهی «فکر».
7. بحارالانوار، ج6، ص 133.
8. نورالثقلین، ج5، ص 274.
9. سفینةالبحار، مادّهی «عبر».
10. دخان، آیهی 25-29.
11. سفینةالبحار، مادّهی «مدن».
12. مجمعالبیان، ذیل آیات مورد بحث.
13. همان مدرک.
14. همان مدرک.
منبع: گفتار معصومین (ع)، جلد دوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع)، چاپ سوم (1393).
در واقع پنج صفت از اوصاف مؤمن در صدر این حدیث مطرح شده است که میتوان گفت از پایههای اصلی صفات نیک انسان به شمار میآید، و اگر بخواهیم ایمان خود را آزمایش کنیم باید آن را به این حدیث عرضه بداریم.
این پنج صفت عبارتند از: نظر، تفکّر، تذکّر، شکر و صبر.
اوّلین مرحلهی خودسازی، نظر است؛ نگاه کردن به عالم هستی وعبرت گرفتن، نگاه کردن به تاریخ بشر و سرنوشت شوم ظالمان و نام نیک پاکان و نیکان، نگاه کردن به اطراف خود و دوستانی که سالهای گذشته کنار ما بودند و الآن نیستند، نه تنها نگاه کردن به آیات آفاق بلکه نگاه به آیات انفسی و صفات خویش و نظر کردن به نقطه ضعفها و نقطه قوّتها، که در ادامه در باب عبرت سخن خواهیم گفت.
مرحلهی دوم تفکّر است که اگر انسان بخواهد واقعاً خودسازی کند باید مقداری از وقت خود را در شبانه روز برای اندیشه و تفکّر بگذارد. جالب اینکه آخرین قسمت بسیاری از آیات قرآن دعوت به تفکّر یا تعقّل یا تذکر است؛ گاه میفرماید: (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیةً لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ). (1)
و گاه میفرماید: (لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ). (2)
و گاه میفرماید: (کَذلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ). (3)
از این قبیل تعبیرات در قرآن فراوان است که دعوت به «عقل و تعقّل» و مدح آنها که عقل خویش را به کار میگیرند و مذمت شدید از آنها که فکر خود را به کار نمیاندازند که در بیش از 40 آیه از قرآن مجید وارد شده است. (4)
در روایات اسلامی مسألهی فکر و اندیشه در درجهی اوّل اهمیت قرار گرفته و تعبیرات گویا و جالبی در آن دیده میشود؛ مانند:
1. امام رضا (علیه السلام) میفرمایند: «لَیسَ العِبادَةُ کَثرَةَ الصَّلاَةِ وَ الصَّومِ إنَّما العِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فی أمرِ اللهِ عَزّوجَلّ؛ عبادت به زیادی نماز و روزه نیست، عبادت واقعی تفکر در کار خداوند متعال و اسرار جهان آفرینش است». (5)
2. مصادیق تفکّر در روایات این چنین بیان شده است:
الف) شخصی از امام صادق (علیه السلام) سؤال کرد این که مردم از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکنند که: «تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرُ مِن قِیامِ لَیلَةٍ؛ یک ساعت اندیشه کردن بهتر از یک شب عبادت نمودن است» منظور از آن چیست؟ و چگونه باید تفکّر کرد؟
امام علیه السلام فرمود: «یمُرُّ بِالخَرِیةِ أو بالدّارِ فَیقُولُ: أینَ سَاکِنُوکِ، أینَ بَانُوکِ، مَالَکِ لَا تَتَکَلَّمِین؟؛ هنگامی که از کنار ویرانه یا خانهای (که خالی از سکنه شده) میگذرد بگوید: ساکنان تو کجا رفتند؟ بنیان گذارانت چه شدند؟ چرا سخن نمیگویی؟». (6)
ب) امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «ذِکرُ المَوتِ یمیتُ الشّهَواتِ فی النَّفِس وَ یقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ، و یقَوّی القَلبَ بِمَواعِدِ اللهِ و یرِقُّ الطَبعَ، وَ یکسِرُ اَعلامَ الهَوی، و یطفِیءُ نارَ الحِرصِ، و یحَقِّرُ الدُّنیا، وَ هُوَ مَعنی مَا قَالَ النَّبی (صلی الله علیه و آله وسلم): فِکرُ سَاعَةٍ خَیرُ مِن عِبَادَةِ سَنَةٍ؛ یاد مرگ شهوتهای سرکش را در درون آدمی میمیراند، و ریشههای غفلت را از دل برمیکند، قلب را به وعدههای الهی نیرو میبخشد، و به طبع آدمی نرمی و لطافت میدهد، نشانههای هواپرستی را درهم میشکند، آتش حرص را خاموش میکند، و دنیا را در نظر انسان کوچک میکند، و این است معنای سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که فرمود: یک ساعت فکر کردن از یک سال عبادت بهتر است». (7)
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «کانَ أکثَرُ عِبادَةِ أبی ذَرٍّ (رحمهالله) التَّفَکُّرَ والإعتِبار؛ بیشترین عبادت ابوذر تفکّر و عبرت گرفتن بود». (8)
پس اگر انسان تمام وقتش را برای زندگی و درس و بحث بگذارد و اندیشهی خودسازی و تحلیل اعمال خود نباشد به جایی نخواهد رسید.
مرحلهی سوم تذکّر است. نگاه میکنم بعد فکر میکنم و به نتایجی میرسم و این نتایج را باید پشت سر هم یادآوری کنم تا فراموش نشود.
مرحلهی چهارم شکر است که انسان وقتی نگاه میکند و خود را غرق نعمتهای خدا میبیند و بعد تفکّر میکند نسبت به آن کسی که منعم به این نعمت بود و بعد این نعمت را پشت سرهم یادآوری میکند باید شکرگزار باشد و این نعمت را در جایش مصرف کند و رضای منعم را در صرف نعمتهایش در نظر بگیرد.
مرحلهی پنجم صبر است، مشکلات و گرفتاریها و هیجانات شهوات و موانعی که در راه خودسازی وجود دارد اگر صبر نداشته باشد نمیتواند این مراحل را طی کند.
یک رابطهی منطقی در این صفات وجود دارد که حضرت بیان فرمود و باید خود را عرضه بداریم به کلام مولا علی (علیه السلام) به هر اندازه که آن صفات در ما هست به همان اندازه مؤمن هستیم و به هر اندازه از این صفات دور باشیم از حقیقت ایمان دوریم.
یکی از بهترین و مؤثرترین راههای آگاه شدن مطالعهی تاریخ پیشینیان است.
واژهی «اعتبار» در اصل از «عبور» گرفته شده که به معنای گذشتن از چیزی است به سوی چیز دیگر، و اینکه به اشک چشم «عبرة» گفته میشود به خاطر عبور قطرات اشک از چشم است، و «عبارت» را از این جهت عبارت میگویند که مطالب و مفاهیم را از کسی به دیگری منتقل میکند، و اصطلاح «تعبیر خواب» به خاطر این است که انسان را از ظاهر به باطن آن منتقل میسازد، و به همین مناسبت به حوادثی که به انسان پند میدهد «عبرت» میگویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلی رهنمون میکند.
مطالعهی تاریخ زندگی فراعنهی مصر، و پادشاهان قوم سبا، و سلاطین کلده و آشور، و قیصرهای روم با آن زندگانی افسانهای و ناز و نعمت بیحساب، و سپس مطالعهی عواقب دردناکی که بر اثر کفر و بیدادگری طومار زندگانی آنها را در هم پیچید، برای همه ما درس عبرت بزرگی است و در حقیقت زمینی که مهد آسایش آنها بود مأمور نابودیشان شد.
و به فرمودهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) غافلترین مردم کسی است که از دگرگون شدن دنیا اندرز نگیرد و از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه نکند: «أغفَلُ النّاسِ مَن لَم یتَّعِظ بِتَغَیرِ الدُّنیا مِن حَالٍ إلی حَال». (9)
در روایتی آمده هنگامی که علی (علیه السلام) به طرف «صفین» برای مبارزه با معاویه میرفت بر مداین گذشت (یکی از بناهای پر شکوه ایران قدیم ایوان مداین است که امروز خرابهی آن نزدیک بغداد قرار دارد. مدائن پایتخت ایران قدیم بود که در زمان شاهان ساسانی ساخته شد و دیوار مداین یا طاق کسری خرابه همان کاخ بزرگ است که امروز جز خرابه، اثری از آن شهر بزرگ و تاریخی بجای نمانده است) یکی از همراهان از روی عبرت این شعر را خواند:
جَرَتِ الرِّیاحُ عَلی رُسومِ دِیارِهِم *** فَکَأنَّهُم کانُوا عَلی میعادٍ
«بادها بر آثار باقیماندهی سرزمینشان وزیدن گرفت (و چیزی جز صدای باد در میان قصر آنها به گوش نمیرسد) گویی آنها همگی وعدهگاهی داشتند و به سوی وعدهگاهشان شتافتند».
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: چرا این آیه را نخواندی: (کَم تَرَکُوا مِن جَنَّاتٍ وَ عُیونٍ * وَزُرُعٍ وَ مَقَامٍ کَرِیمٍ* وَنَعمَةٍ کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ* کَذَلِکَ وَ أَورَثنَاهَا قَوماً ءَاخَرِینَ* فَمَا بَکَت عَلَیهِمُ السَّمَاءُ وَ الأَرضُ وَ مَا کَانُوا مُنظَرِینَ)؛ (10) چه بسیار باغها و چشمهها که به جای گذاشتند و کشتزارها و قصرهای پر ارزش و نعمتهای فراوان دیگر که در آن غرق در شادمانی بودند! این چنین بود (ماجرای آنها!) و ما این (نعمتها) را میراث برای اقوام دیگری قرار دادیم. نه آسمان و زمین بر آنها گریست و نه به آنها مهلتی داده شد.» (11)
گریه نکردن آسمان و زمین بر آنها ممکن است کنایه از حقارت آنها و نداشتن یار و یاور دلسوزی برای آنها باشد، چون در میان عرب رسم است هنگامی که میخواهند اهمیت مقام کسی را که مصیبتی بر او وارد شده بیان کنند، میگویند: آسمان و زمین بر او گریه کردند و خورشید و ماه برای فقدان او تاریک شدند.
این احتمال هم داده شده که منظور، گریستن اهل آسمانها و زمین است؛ زیرا آنها برای مؤمنان و مقربان درگاه خداوند گریه میکنند.
بعضی نیز گفتهاند: گریهی آسمان و زمین یک گریهی حقیقی است که به صورت نوعی دگرگونی و سرخی مخصوص خودنمایی میکند. چنانکه در روایتی میخوانیم: «لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ بنُ علی بنِ أبی طالبٍ (علیه السلام) بَکَتِ السَّماءُ عَلَیهِ وَ بُکاؤها حُمرَةُ أطرافِها؛ هنگامی که حسین بن علی (علیه السلام) شهید شد آسمان بر او گریه کرد، و گریهی او سرخی مخصوصی بود که در اطراف آسمان نمایان شد». (12)
و امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «بَکَتِ السَّماءُ علی یحیی بنِ زَکَرِیا وَ عَلی الحُسَینِ بن عَلی (علیهما السلام) أربَعِینَ صَباحاً، وَ لَم تَبکِ إلاّ عَلَیهما، قُلتُ: وَمَا بُکاؤُها؟ قال: کانَت تَطلُعُ حَمراءَ وَ تَغِیبُ حَمراء؛ آسمان بر یحیی بن زکریا و بر حسین بن علی (علیه السلام) چهل روز گریه کرد و بر کسی غیر از آن دو چنین گریه نکرده است؛ راوی میگوید: سؤال کردم گریهی آسمان چگونه بود؟ فرمود: به هنگام طلوع و غروب سرخی مخصوصی در آسمان ظاهر میشد». (13)
اما در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم که فرمودهاند: «مَا مِن مُؤمِنٍ إلاّ وَ لَهُ بابُ یصعَدُ مِنهُ عَمَلُهُ وَ بابُ ینزِلُ مِنهُ رِزقُهُ فَإذا ماتَ بَکَیا عَلَیه؛ هیچ مؤمن نیست مگر اینک دری در آسمان دارد که عملش از آن بالا میرود، و دری که روزیش از آن نازل میشود، هنگامی که میمیرد این دو در بر او گریه میکنند». (14)
این روایت منافاتی با روایت قبل ندارد چون در مورد شهادت امام حسین (علیه السلام) و یحیی بن زکریا (علیهالسلام)، مسأله، جنبهی عمومی در تمام آسمان داشته و آنچه در این روایت آمده، جنبهی موضعی دارد.
از کسانی که هنگام عبور از کنار این ایوان، خاطرهی عبرتآمیز خود را در ضمن قصیدهای مجسم ساخته است، حکیم خاقانی، شاعر قرن ششم است که همراه کاروان حج هنگام مراجعت از کعبه در حالی که از مداین عبور میکرد این قصیدهی معروف را سرود که چند بیتش چنین است:
هان ای دل عبرت بین، از دیده عبر کن هان *** ایوان مداین را آیینهی عبرت دان
دندانهی هر قصری پندی دهدت نونو *** پند سر دندانه، بشنو ز بن دندان
گوید که تو از خاکی ما خاک توایم اکنون *** گامی دو سه بر ما نِه اشکی دو سه هم بفشان
پینوشتها:
1. نحل، آیهی 11و 69.
2. حشر، آیهی 21 و اعراف، آیهی 176.
3. بقره، آیهی 219 و 266.
4. تفسیر نمونه، ج18، ذیل آیهی 146 سورهی سبأ.
5. اصول کافی، ج2، کتاب «الکفر و الایمان» باب التفکر.
6. سفینة البحار، مادّهی «فکر».
7. بحارالانوار، ج6، ص 133.
8. نورالثقلین، ج5، ص 274.
9. سفینةالبحار، مادّهی «عبر».
10. دخان، آیهی 25-29.
11. سفینةالبحار، مادّهی «مدن».
12. مجمعالبیان، ذیل آیات مورد بحث.
13. همان مدرک.
14. همان مدرک.
منبع: گفتار معصومین (ع)، جلد دوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع)، چاپ سوم (1393).