نتیجه رازداری
امام علی علیه السلام فرمودند:
مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَهُ بِیَدِهِ.
هر کس راز خود را پنهان نمود خیر و نیکی در اختیار اوست.
نهج البلاغه، حکمت 153
شرح حدیث:
حفظ اسرار خویش نشان عظمت روح است وقتی روح بلند و تربیت یافته باشد غیر از خدا کسی از سر دلش باخبر نمی شود. کسی که مالک نفس خود است رازدار است و در مواقع دیگر نیز نفس را مهار می کند تا سر به طغیان و سرکشی نزند. امام علیه السلام از مواهب دیگر رازداری آزادی انسان بیان می کند:
سِرُّکَ اَسیرُکَ فَاِن اَفشَیتَهُ صِرتَ اَسِیرَهُ (1)
راز تو در بند توست اگر آن را فاش کنی تو دربندش خواهی شد.
بعضی در سلوک الی الله به مقام کشف و شهود می رسند خداوند تبارک و تعالی به خاطر تقوا و ورع و ریاضت های عبادی آنان چشم دلشان را باز می کند و حقایقی از این عالم را مشاهده می کنند ولی کسی از اسرار باطنی آنان باخبر نیست.
آنان که اسرار حق آموختند ***مهر کردند و دهانش دوختند.
و افرادی هم هستند که به محض آنکه در خواب و یا بیداری مشاهداتی داشته باشند افشا می کنند و به گوش همه می رسانند و آن را برای خود امتیازی قرار داده و گاه پا را فراتر نهاده مدعی مقاماتی می شوند و خود خبر ندارند از حالا به بعد دیگر آلت دست شیطان شده اند و اگر بر فرض ادعایشان راست و توهم نباشد از آنها گرفته می شود و چون بعلم باعورا عاقبت ننگین و زشتی پیدا می کنند.
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (2)
ای رسول ما داستان آن کسی را که آیات ما برایش فرستاده شد و از آنها سرپیچی کرد و شیطان به دنبال او افتاد و از گمراهان شد برای آنها بخوان اگر می خواستیم به وسیله آیات خود او را ترفیع مقام می دادیم ولکن او به پستی گرایید و از هوای نفس پیروی کرد. مثل او مثل سگی است که اگر به او حمله کنی پارس می کند و اگر او را به حال خود گذاری نیز پارس می کند این داستان همه کسانی است که آیات الهی را تکذیب می کنند. بنابراین تو این داستان ها را نقل کن شاید به فکر فرو روند.
بلعم باعورا صاحب داستان فوق لایق اسم اعظم الهی نبود و آن را بر علیه پیامبر عصر خویش یعنی حضرت موسی علیه السلام به کار بست در نتیجه اسم اعظم را از او گرفتند چون رازداری نکرد و به جا مصرف ننمود و نیز مغضوب درگاه پروردگار واقع شد.
وصل خورشید به شب پره اعمی نرسد***که در آن آینه صاحب نظران حیرانند.
پی نوشت:
1- غرر الحکم 5630
2- اعراف 175 و 176
منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت،1390.
سِرُّکَ اَسیرُکَ فَاِن اَفشَیتَهُ صِرتَ اَسِیرَهُ (1)
راز تو در بند توست اگر آن را فاش کنی تو دربندش خواهی شد.
بعضی در سلوک الی الله به مقام کشف و شهود می رسند خداوند تبارک و تعالی به خاطر تقوا و ورع و ریاضت های عبادی آنان چشم دلشان را باز می کند و حقایقی از این عالم را مشاهده می کنند ولی کسی از اسرار باطنی آنان باخبر نیست.
آنان که اسرار حق آموختند ***مهر کردند و دهانش دوختند.
و افرادی هم هستند که به محض آنکه در خواب و یا بیداری مشاهداتی داشته باشند افشا می کنند و به گوش همه می رسانند و آن را برای خود امتیازی قرار داده و گاه پا را فراتر نهاده مدعی مقاماتی می شوند و خود خبر ندارند از حالا به بعد دیگر آلت دست شیطان شده اند و اگر بر فرض ادعایشان راست و توهم نباشد از آنها گرفته می شود و چون بعلم باعورا عاقبت ننگین و زشتی پیدا می کنند.
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (2)
ای رسول ما داستان آن کسی را که آیات ما برایش فرستاده شد و از آنها سرپیچی کرد و شیطان به دنبال او افتاد و از گمراهان شد برای آنها بخوان اگر می خواستیم به وسیله آیات خود او را ترفیع مقام می دادیم ولکن او به پستی گرایید و از هوای نفس پیروی کرد. مثل او مثل سگی است که اگر به او حمله کنی پارس می کند و اگر او را به حال خود گذاری نیز پارس می کند این داستان همه کسانی است که آیات الهی را تکذیب می کنند. بنابراین تو این داستان ها را نقل کن شاید به فکر فرو روند.
بلعم باعورا صاحب داستان فوق لایق اسم اعظم الهی نبود و آن را بر علیه پیامبر عصر خویش یعنی حضرت موسی علیه السلام به کار بست در نتیجه اسم اعظم را از او گرفتند چون رازداری نکرد و به جا مصرف ننمود و نیز مغضوب درگاه پروردگار واقع شد.
وصل خورشید به شب پره اعمی نرسد***که در آن آینه صاحب نظران حیرانند.
پی نوشت:
1- غرر الحکم 5630
2- اعراف 175 و 176
منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت،1390.