گروهى خدمت امام صادق(عليه السلام) بوديم كه عمران بن عبداللّه قمى وارد شد، امام (عليه السلام) از حالش سؤال كردند و نسبت به او ن
حماد ناب گفت:
كُنّا عِنْدَ أَبى عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام وَنَحْنُ جَماعَةٌ اِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ عِمْرانُ بْنُ عَبْدِاللّه ِ القُمّى فَسَأَلَهُ وَ بَرَّه وَ بَشَّهُ، فَلَمّا أَنْ قامَ قُلْتُ لاَِبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام. مَنْ هذَا الَّذى بَرَرْتَ بِهِ هذَالبِّرَ فَقالَ: مِنْ أَهْلِ البَيْتِ النُجَباءِ ـ يَعْنى أَهْلَ قُم ـ ما اَرادَهُمْ جَبّارٌ مِنَ الجَبابِرَةِ اِلاّ قَصَمَهُ اللّه ُ؛
گروهى خدمت امام صادق(عليه السلام) بوديم كه عمران بن عبداللّه قمى وارد شد، امام (عليه السلام) از حالش سؤال كردند و نسبت به او نيكى و خوشرويى كردند، وقتى برخاست و رفت به امام(عليه السلام) عرض كردم: اين كه به او اين چنين خوبى كردید چه كسى بود؟ حضرت فرمودند: از اهل قم بود، هيچ ستمگرى قصد بدى به آنها نمى كند جز اين كه خداوند او را مى شكند.
بحارالانوار، ج 60 ، ص 211