عوامل منفی نگری
منفی گرایی می تواند از عوامل مختلفی ناشی شود؛ از جمله:1 - آلودگی باطنی: افردی که آلوده اند، دیگران را نیز آلوده می بیند. امیر مؤمنان (ع) می فرماید: «آدم بد به هیچ کس گمان خوب نمی برد، زیرا دیگران را همچون خود می پندارد.»(50)
2 - کینه توزی: معمولاًافراد حسود و کینه توز از راه بدبینی نفرت خود را بروز می دهند.
3 - عقده حقارت: کسی که گرفتار عقده حقارت و خودکم بینی است، سعی می کند دیگران را در محیط فکر خود حقیر و پست به حساب آورد تا از عقده خود بکاهد.
4 - پیش داوری: گاهی عدم تحقیق و عجله در قضاوت، انسان را وادار به متهم کردن دیگران و صدور حکم ناصواب می کند؛ مثلاً شخصی می بیند دوستش بی تفاوت با او برخورد کرد، بدون این که احتمال دهد شاید توجه نداشته است، قضاوت می کند که دوستش با وی خوب نیست.
5 - خودخواهی: خوی خودبرتربینی باعث می شود انسان خود را برتر از دیگران بداند و چون نمی تواند برتری را نسبت به همه کس و در همه جا برای خود احراز کند، می کوشد از راه تحقیر دیگران، بزرگی خود را ثابت نماید و تمایل بی جای خویش را ارضا کند. از این رو همواره برای دیگران نقاط ضعف می تراشد و برای آنان حکم صادر می کند.
6 - محیط تربیتی: یکی از علل منفی نگری، برخوردهای خشن یا تبعیض آمیز و سخت گیری های والدین نسبت به فرزندان است. اگر مناسبات پیشین و کنونی پدر و مادر با فرزندان بر محور تخاصم و ناسازگاری باشد و یا مناسبات والدین با یک دیگر مبتنی بر روحیه رفاقت نباشد، منفی گرایی در نوجوانان و جوانان بروز می کند.
7 - هم نشینی با نااهلان: اگر افراد نادرست معاشران انسان باشند طبعاً به همه مردم بدبین خواهد شد، چون آدمی، خوپذیر است و به صفت هم نشین خود در می آید. امام علی (ع) می فرماید: «هم نشینی با بدان، بد گمانی به نیکان را در پی دارد.»(51)
8 - وراثت: بسیاری از صفات مثبت و منفی ممکن است از طریق وراثت منتقل شود. پدران و مادران بدبین غالباً فرزندانی بدبین دارند.
9 - عدم شناخت نظام آفرینش: به حکم عبارت معروف «الناس اعداء ما جهلوا؛ مردم دشمن چیزی هستند که به آن نادانند» می توان گفت: به هر میزان که شناخت آدمی، کامل تر و عمیق تر شود، نگرش او به مسائل، واقع بینانه تر و شفاف تر می گردد. در مواردی، عدم اطلاع از علت وقوع حوادث و تحلیل ناصحیح از وقایع و جریان ها، باعث گرایش انسان به مقولاتی خرافی مانند: شانس، اقبال و... می شود. انتقاد از زمانه و اعتراض و دشنام به چرخ و فلک در قالب نثر و یا شعر اگر جنبه هزل نداشته باشد، حاکی از همین امر است.
بدبینی فلسفی نیز بر این اساس قابل تبیین است. معمولاً افرادی که با خدا رابطه ندارند - مانند ماتریالیست ها - به این نوع منفی گرایی بسیار تمایل دارند، زیرا از نظام آفرینش، شناخت درستی ندارند و بر طبق بینش مادی خود، جهان را هدف دار نمی پندارند و به تبع آن برای انسان نیز هدفی ترسیم نمی کنند. از این رو احساس پوچی و خودکشی در بین این افراد، بسیار مشاهده می شود.
شوپنهاور که از فلاسفه بدبین است، درباره نحوه تفکر و طرز زندگی می گوید: اصل در زندگی، رنج و گزند است و لذت و خوشی همان دفع الم (رنج) است. لذت، امری وجودی نیست بلکه امر عدمی است... زندگی، سراسر جان کندن است و بلکه مرگی است که دم به دم به تأخیر می افتد و سرانجام اجل می رسد، در صورتی که از حیات هیچ سودی برده نشده و نتیجه مفیدی به دست نیامده است.(52)
استاد مطهری می گوید: «لازمه مکتب های مادی که به جاودانگی معتقد نیستند و انسان را همچون حبابی می دانند که پس از ترکیدن، هیچ و فانی می گردد، پوچی گرایی و بدبینی به هستی است.»(53)
ایشان در جایی دیگر می گوید: «وقتی که کسی در اطراف خود هر چه ببیند ظلم ببیند و علت اصلی را تشخیص ندهد یا تشخیص دهد و نتواند بگوید، عقده دلش را روی چرخ کج مدار و فلک کج رفتار خالی می کند. در نتیجه این اوضاع و احوال، یک نوع بدبینی و سوء ظن نسبت به دستگاه خلقت پیدا می شود.»(54)
میرزاده عشقی می نویسد:
خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود * من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود
خلق از من در عذاب و من خود از اخلاق خویش * از عذاب خلق و من، یا رب چه ات منظور بود
ای طبیعت، گر نبودم من جهانت نقص داشت * ای فلک، گر من نمی زادی اجاقت کور بود
آن که نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد * از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود(55)
احساس غربت در دنیا، حاصلی جز بدبینی به دیگران و نظام هستی ندارد. اما ارتباط با خدا، اتخاذ جهان بینی الهی و اصلاح نگرش، موجب می شود انسان به مرحله یقین برسد و به همه آفرینش عشق بورزد.
به قول سعدی:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست * عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به حلاوت نخورم زهر که شاهد ساقی است * به اردات بکشم درد که درمان هم از اوست
بر اساس جهان بینی اسلامی، جهان هستی بیهوده آفریده نشده است. هیچ چیزی نا به جا و خالی از حکمت و فایده خلق نگردیده و نظام موجود، نظام احسن و اکمل است. «جان استوارت میل» می نویسد: یک انسان با ایمان، معادل 99 فرد علاقه مند است.(56)
آثار منفی نگری و بدبینی
1 - عقوبت اخروی: بدبینی به دیگران، از گناهان کبیره است. اگر این گناه با توبه همراه نباشد، عقوبت اخروی را در پی خواهد داشت. قرآن مجید به صراحت آن را گناه شمرده(57) و پیامبر اسلام (ص) نیز فرموده اند: «خداوند، تجاوز به جان، مال، آبروی مسلمان و بدگمانی به او را حرام فرموده است.»(58)2 - ناراحتی روحی: افراد منفی نگر بر اساس توهمات و افکار منفی، همواره در رنج و غم به سر می برند و از همه کس و از همه چیز می ترسند. امام علی (ع) می فرماید: «من لم یحسن ظنه استوحش من کل احد؛(59) کسی که بدگمان باشد از همه وحشت دارد.»
3 - عدم ارتباط صمیمانه: منفی نگری، بزرگ ترین مانع همکاری های اجتماعی و به هم پیوستگی دل هاست. بدبینی، شعله محبت و دوستی را خاموش و به جای آن، بذر نفاق و جدایی را در دل ها می افشاند. امام علی (ع) می فرماید: «بر هر کس بدگمانی چیره شود، صلح و صفا بین او و دوستش به هم می خورد.»(60)
4 - فساد عبادت: بدبینی، آفت بزرگ عبادت و تباه کننده آن است. امام علی (ع) می فرماید: «از بدگمانی بپرهیز که عبادت را فاسد و گناه را بزرگ می کند.»(61)
5 - اعتماد زدایی: افراد منفی نگر در بین مردم قابل اعتماد نیستند و نزد آنان جای گاهی ندارند. امام علی (ع) می فرماید: «بدترین مردم کسی است که به دلیل بدبینی به کسی اعتماد نمی نماید و به علت اعمال بدش، کسی هم به او اعتماد نمی کند.»(62)
6 - تجسّس در کار دیگران: بدبینی، منشأ جست و جو و دخالت بی جا در کار دیگران است. غالباً افراد بدبین دیگران را در ذهن خود مجرم تلقی می کنند و از این رو به تجسّس روی می آورند. البته تجسّس نیز سرچشمه غیبت و بدگویی از دیگران خواهد بود؛ چنان که قرآن مجید، بدبینی و تجسّس و غیبت را با هم در یک آیه مطرح کرده است.(63)
7 - جنگ و خون ریزی: بدگمانی و منفی گرایی، سرچشمه خشم ها، جنگ ها و نزاع های خونین است. چه بسیار خانواده هایی که بر اثر بدبینی از هم پاشیده و زن ها و شوهرها از یک دیگر جدا شده اند.
منبع : مجله معارف اسلامی، فروردین، اردیبهشت و خرداد 1385، شماره 63
بیشتر بخوانید :
7 دلیل برای آنکه باید مثبت بیاندیشید
رویکرد اسلام به مثبت اندیشی
تاثیر مثبت اندیشی در رسیدن به آرامش
ایجاد تفکر مثبت در خود
خوشبینی و بدبینی
از بدبینی به خوشبینی
پی نوشت ها
1) مجله حدیث زندگی، شماره 9، ص 31.
2) الوود همپتن، نگرش مثبت، ترجمه فهمیه نظری، ص 11.
3) غررالحکم و دررالکلم، ج 3، ص 388.
4) اصول کافی، ج 3، ص 115.
5) همان، ص 116.
6) همان.
7) فتح (48) آیه 6.
8) آل عمران (3) آیه 154.
9) بحارالانوار، ج 64، ص 394.
10) فروع کافی، ج 5، ص 330.
11) نور (24) آیه 32.
12) همان، آیه 33.
13) نهج البلاغه، خطبه 211.
14) مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 3217.
15) غررالحکم و دررالکلم، شماره 4733.
16) اصول کافی، ج 4، ص 40.
17) نهج البلاغه، قصار 360.
18) حجرات (49) آیه 12.
19) بقره (2) آیه 282.
20) نهج البلاغه، قصار 114.
21) نساء (4) آیه 5.
22) وسائل الشیعه، ج 13، ص 230.
23) نهج البلاغه، نامه 53.
24) همان.
25) غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 442.
26) همان، ج 3، ص 385.
27) غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 379.
28) همان، ج 3، ص 390.
29) اندرو متیوس، آخرین راز شاد زیستن، ترجمه وحید افضلی راد، ص 96.
30) ابوالفضل طریقه دار، شرع و شادی، ص 24.
31) مان، اصول روان شناسی، ترجمه ساعتچی، ج 1، ص 459.
32) برداشت از: حکمت ها و اندرزها، ص 32.
33) محمد غنی نجاتی، قرآن و روان شناسی، ص 365.
34) برگرفته از: مجله حدیث زندگی، شماره 21، ص 32.
35) اصول کافی، ج 3، ص 101.
36) آنتونی رابینز، به سوی کامیابی، ج 1، ترجمه مهدی مجردزاده، ص 73.
37) همان، ج 2، ص 76.
38) اندرو متیوس، آخرین راز شاد زیستن، ترجمه وحید افضلی راد، ص 73.
39) آنتونی رابینز، به سوی کامیابی، ج 1، ترجمه مهدی مجردزاده، ص 62.
40) اندرو متیوس، آخرین راز شاد زیستن، ترجمه وحید افضلی راد، ص 156.
41) حسین سیدی، عطر اندیشه های بهاری، ص 96.
42) محمدرضا شرفی، جوان و نیروی چهارم زندگی، ص 80.
43) اندرو متیوس، آخرین راز شاد زیستن، ترجمه وحید افضلی راد، ص 96.
44) بحارالانوار، ج 78، ص 203.
45) فلسفه تاریخ، ج 1، ص 197.
46) نهج البلاغه، قصار 360.
47) اسراء (17) آیه 36.
48) بحارالانوار، ج 72، ص 196.
49) منافقون (63) آیه 4.
50) غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 76.
51) بحارالانوار، ج 74، ص 197.
52) شهید مطهری عدل الهی، ص 89.
53) آشنایی با قرآن، ج 1 و 2، ص 140.
54) بیست گفتار، ص 101.
55) کلیات مصور میرزاده عشقی، ص 328.
56) آنتونی رابینز، به سوی کامیابی، ترجمه مهدی مجردزاده، ص 60.
57) حجرات (49) آیه 12.
58) محجة البیضا، ج 3، ص 155.
59) غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 717.
60) همان، ج 5، ص 406.
61) همان، ج 2، ص 308.
62) غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 132.
63) حجرات (49) آیه 12.