سیره رفتاری امام خمینی (س) با خانواده (بخش سوم)

اگر در شیوه های تربیتی و رفتاری امام نسبت به خانواده و بستگان خود دقیق شویم در می یابیم که به طور قطع فردی می تواند هدایت رهبری انقلاب را بر عهده بگیرد که در ابتدا در نهاد خانواده خود فردی مهربان، دلسوز، اثرگذار باشد. با ما همراه باشید.
جمعه، 10 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیره رفتاری امام خمینی (س) با خانواده (بخش سوم)
امام نقش مادر را در خانه خیلی تعیین کننده می دانستند و به تربیت بچه ها خیلی اهمیت می دادند.
 

مواظب باش روی گُل نروی

امام هیچ وقت مرا دعوا نمی کردند و با زور چیزی را به من تحمیل نمی کردند. یک روز که در حیاط بازی می کردم و امام قدم می زدم پایم روی یک گُل رفت و خراب شد. امام به آرامی به من گفت: «مواظب باش، وقتی بازی می کنی روی گل نروی و خراب نکنی.»16
 

متوجه این مسئله نیستید

بعضی وقت ها که ما با هم اختلافی بر سر یک مسئله پیدا می کردیم امام ناراحت می شدند، ولی حتی لفظ تو نمی فهمی را هم در عصبانیت به ما نمی گفتند بلکه می فرمودند، شما متوجه نیستید. یعنی تا این حد امام متوجه بودند در هنگام عصبانیت لفظ زشت یا خلاف شرع و اخلاق به کار نمی بردند. فقط می-فرمودند: «شما متوجه این مسئله نیستید.»17
 

باید این ها را بخوانم و به مردم جواب بدهم

یادم می آید یکی از بچه های مرحوم اشراقی، که نوه ی امام بود، یک روز در راهرو آمد و یک لنگه کفش برداشت و گفت می خواهد امام را بزند. من دنبالش دویدم تا لنگه کفش را بگیرم، ولی او در را باز کرد و به داخل اتاق رفت. تا رفتم او را بگیرم امام دست شان را بلند کردند و به من فهماندند که کاری نداشته باشم. بچه سه، چهار بار با کفش به امام زد. بعد امام او را بغل کردند و بوسیدند و گفتند: « باباجون اگر من به شما می گویم که به این کاغذها دست نزنی به این خاطر است که این ها مال مردم است و من باید آن ها را بخوانم و جواب بدهم و اگر پاره شوند پیش خدا مسئولم.»یعنی بدون آن که حالت خاصی در چهره شان پیدا شود خیلی راحت با آن بچه برخورد کردند. بالاخره بچه لنگه کفش را همان جا گذاشت و از اتاق بیرون رفت.18
 

بلند شدند و شعار دادند

یک روز که همه دور هم در اتاق جمع بودیم. علی گفت: من می شوم امام، مادر هم سخنرانی کند، آقا هم بشوند مردم. علی از من خواست که سخنرانی کنم. من کمی صحبت کردم و بعد به آقا اشاره کردم که شعار بده. آقا هم همان طور که نشسته بودند، شعار دادند. علی گفت: نه، نه، باید بلند بشی. مردم که نشسته شعار نمی دهند. بعد آقا بلند شدند و شعار دادند.19
 

نماز خوانده ای؟

تازه مکلّف شده و شب خوابیده بودم که آقا با اخوی وارد شدند. خیلی سرحال و خوش حال بودند. پرسیدند: «نماز خوانده ای؟» من فکر کردم چون الان آقا سرحال هستند، دیگر نماز خواندن من هم برای شان مسئله ای نیست. گفتم: نه. ایشان به قدری تغییر حالت دادند و عصبانی شدند که ناراحتی سراسر وجودشان را فراگرفت و من خیلی ناراحت شدم که چرا با حرف و عملم مجلس به آن شادی را تلخ کردم.20
 

تشویق به نماز می کردند

من هر موقع پیش امام می رفتم، مرا تشویق به خواندن نماز می کردند.21
 

وضعیت درسی بچه ها را جویا می شدند

امام راجع به بچه ها بسیار سفارش می کردند. نسبت به این که فرزندان شان نمازهای خود را در اول وقت به جا بیاورند، بسیار حساس بودند. یکی دیگر از مسائلی که آقا برای آن اهمیت قائل بودند درس و تحصیل بچه ها بود و به هیچ وجه نمی پسندیدند که بچه ها در طول سال تحصیلی وقت خود را به بازیگوشی و بطالت بگذراند. امام همیشه از وضعیت درسی نوه-ها و نتیجه های خود جویا می شدند.22
 

با بچه ها روراست باشید

امام به دختر من که از شیطنت بچه ی خود گله می-کرد، می گفتند: «من حاضرم که ثوابی را که تو از تحمل شیطنت حسین می بری با ثواب تمام عبادات خودم عوض کنم.» عقیده داشتند: «بچه باید آزاد باشد، تا وقتی که بزرگ می شود. آن وقت باید برایش حدی تعیین کنند.» در مورد تربیت کودکان می فرمودند:«با بچه ها روراست باشید تا آن ها هم روراست باشند. الگوی بچه پدر و مادر هستند. اگر با بچه درست رفتار کنید بچه ها درست بار می آیند. هر حرفی را که به بچه ها زدید به آن عمل کنید.»23
 

خودکار به چشم تان نرود

امام تا این حد مواظب ما بود که اگر ما مشغول نوشتن چیزی بودیم به ما می گفتند: «مواظب باشید خودکار در چشم تان نرود.» من می گفتم خودکار چه ربطی به چشم مان دارد. ایشان می گفتند: «ممکن است یک وقت بچه روی شما بیفتد و خودکار در چشم تان برود.»24
 

باید صورت به خاک بمالی

امام بارها به من می گفتند: «این که می گویند بهشت زیر پای مادران است؛ یعنی باید این قدر جلوی پای مادر صورت به خاک بمالی تا خدا تو را به بهشت ببرد.»25
 

تربیت فرزند از مرد برنمی آید

امام نقش مادر را در خانه خیلی تعیین کننده می-دانستند و به تربیت بچه ها خیلی اهمیت می دادند. گاهی که ما شوخی می کردیم و می گفتیم: پس زن باید همیشه در خانه بماند؟ می گفتند: «شما خانه را کم نگیرید، تربیت بچه ها کم نیست. اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند، خدمت بزرگی به جامعه کرده است.» ایشان معتقد بودند: «تربیت فرزند از مرد برنمی آید و این کار دقیقاً به زن بستگی دارد، چون عاطفه ی زن بیشتر است و قوام خانواده هم باید براساس محبت و عاطفه باشد.»26
 

چرا شما نشسته اید؟

یک روز در خدمت امام من ایستاده بودم و دخترهایم نشسته بودند. ایشان با ناراحتی به بچه ها گفتند: «بلند شوید بروید. اصلاً وقتی مادر شما جلوی شما ایستاده چرا شما نشسته اید. بلند شوید از جای-تان.»27
 

رفتارت با مادرت خیلی بد بود

یادم می آید پسرم که کوچک بود گاهی با تندی جوابم را می داد. آقا جداً از این رفتار او با من ناراحت می شدند. بعد او را جداگانه می خواستند و می گفتند: «تو رفتارت با مادرت خیلی بد بود.» یعنی از این مسائل، ساده رد نمی شدند.28
 

چرا به حرف مادرت گوش نمی کنی؟

امام بعد از سن تکلیف بچه ها، بیشتر دقت شان در تعلیم و تربیت آن ها بود. همیشه از ما می پرسیدند: «آیا شما می دانید بچه تان کی از خانه بیرون می رود و کی می آید؟ با چه کسانی رفت و آمد می کند و یا چه صحبت هایی می کند؟»و به بچه ها تأکید می کردند که به پدر و مادر، به-خصوص به مادر احترام بگذارند، مثلاً اگر من به یکی از بچه هایم می گفتم کاری را برایم انجام دهد و او انجام نمی داد، آقا خیلی ناراحت می شدند. اگر کسی در اتاق بود آرام و اگر کسی نبود، بلند به بچه ها می گفتند: «چرا به حرف مادرت گوش نمی کنی؟ تو باید به مادرت احترام بگذاری.»29

منبع: پیام زن،شماره 243

پی نوشت:
1. کفاش زاده، مصطفی، مصاحبه ی مؤلف.
2. بروجردی، محمود (داماد امام)، سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی(ره)، ج3، ص31.
3. مصطفوی، زهرا، مصاحبه ی مؤلف.
4. مصطفوی، زهرا، پابه پای آفتاب (چاپ جدید)، ج1، ص192.
5. مصطفوی، زهرا، مصاحبه ی مؤلف.
6. همان.
7. همان.
8. همان.
9. اشراقی، نعیمه (نوه ی امام)، کیهان، 12/4/68.
10. اعرابی، فرشته، آرشیو مؤسسه.
11. مصطفوی، فریده، مصاحبه ی مؤلف.
12. اعرابی، فرشته، آرشیو مؤسسه.
13. میریان، رحیم (عضو بیت امام)، مصاحبه ی مؤلف.
14. مصطفوی، زهرا، مصاحبه ی مؤلف.
15. اشراقی، زهرا، سروش، ش476، ص12.
16. نوه ی امام، پابه پای آفتاب، ج1، ص233.
17. اشراقی، زهرا، آرشیو مؤسسه.
18. حدیده چی، مرضیه، پابه پای آفتاب (جدید)، ج2، ص162.
19. طباطبایی، فاطمه، پابه پای آفتاب، ج1، ص190.
20. مصطفوی، فریده ، پابه پای آفتاب (جدید)، ج1، ص139.
21. مصطفوی، رضا (نوه ی امام)، همان، ص228.
22. اشراقی، زهرا، آرشیو مؤسسه.
23. مصطفوی، فریده، پابه پای آفتاب، ج1، ص147.
24. اشراقی، زهرا، اطلاعات، ویژه نامه، 14/3/69.
25. مصطفوی، زهرا، سخنرانی در دانشگاه شهید چمران اهواز، آرشیو مؤلف.
26. طباطبایی، فاطمه، اطلاعات، ویژه نامه، 14/3/69.
27. مصطفوی، صدیقه، مصاحبه ی مؤلف.
28. طباطبایی، فاطمه، اطلاعات، ویژه نامه، 14/3/69.
29. طباطبایی، فاطمه، پابه پای آفتاب، ج1، ص191. 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.