مقدمه
جایگاه دوست در زندگی انسان بسیار مهم است. از همین روی در بسیاری از متون از اخلاقی گرفته تا داستانی و دینی به این امر مهم اشاره کرده است.
در ادبیات فارسی، اشعار بسیاری را می توان در مورد جایگاه دوست و ارزش او در زندگی یافت:
در ادبیات فارسی، اشعار بسیاری را می توان در مورد جایگاه دوست و ارزش او در زندگی یافت:
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کردگار بنده نواز[1]
ازهرچه میرودسخن دوست خوشتر است پیغــــام آشنـــا نفس روح پرور است[2]
گر مُخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست مارا وهمه نعمت فردوس شمارا [3]
عشقپیش ازاجلم کشت وبه مردن نگذاشت شادازاینم که مرادوست به دشمن نگذاشت[4]
خودپرستی زشما دوست پرستی از من غم جـــان است شما را غم جانانه مرا [5]
ز حد گذشت جدائی میان ما ای دوست بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست[6]
ازهرچه میرودسخن دوست خوشتر است پیغــــام آشنـــا نفس روح پرور است[2]
گر مُخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست مارا وهمه نعمت فردوس شمارا [3]
عشقپیش ازاجلم کشت وبه مردن نگذاشت شادازاینم که مرادوست به دشمن نگذاشت[4]
خودپرستی زشما دوست پرستی از من غم جـــان است شما را غم جانانه مرا [5]
ز حد گذشت جدائی میان ما ای دوست بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست[6]
اهمیت دوست در روایات
در سخنان اهل بیت (علیهم السلام)، بسیار به اهمیت انتخاب دوست سفارش شده است. امام علی (علیه السلام) در مورد اهمیت دوست می فرماید: «أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ مِنْ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ؛ عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست عاجز باشد و از او عاجزتر کسی است که دوستان به دست آورده را از دست بدهد.»[7]
از سوی دیگر آنچه مهم است این می باشد که دوستی را انتخاب کنیم که شایسته دوستی است. از همین روی برای دوست مناسب ویژگی هایی در کلام معصومان (علیهم السلام) بیان شده است. از جمله این موارد عدم دوستی با افراد شرور و فاسدست و چرایی آن تاثیر بر نفس انسان است.
در روایتی امام علی (علیه السلام) می فرماید: «لاَ تَصْحَبِ الشَّرِیرَ فَإِنَّ طَبْعَکَ یَسْرِقُ شَرّاً وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ؛ از مصاحبت و دوستی با مردم شرور و فاسد بپرهیز، زیرا طبیعت تو به صورت ناخودآگاه، بدی و ناپاکی را از طبع منحرف او می دزدد، در حالی که خود نیز از آن بی خبری.»[8]
در این روایات امیرالمومنین (علیه السلام)، علت دوری از افراد شرور را تاثیر ناخرسندی می دانند که بر نفس انسان می گذارد. در کلام بزرگان آمده است که نفس خیلی زود شکل می گیرد، از همین روی باید مواظب بود که چه چیزی و چه کسانی هم نشین نفس انسان می شوند. در روایت دیگری از امام سجاد (علیه السلام) به همین امر اشاره کرده اند و فرمودند: «مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیَةٌ إِلَی الصَّلَاحِ؛ همنشینی با نیکان و صالحان به خودی خود آدمی را به نیکی و صلاح فرا می خواند.[9]
اگر انسان نزدیکانی داشته باشد که اهل کار خیر باشند، شوق انجام کار خیر در انسان پدید می آید و به مرور زمان با پدیدآوردن مقدمات کار خیر، خود اهل خیر می شود و از سوی دیگر، فردی که همنشین اهل گناه باشد به مرور فکر گناه جان و دل او را مشغول به خود خواهد کرد و به زودی با مهیا کردن زمینه های فعل گناه، لباس پاک خویش را به رنگ گناه آلوده خواهد کرد.
یاران حضرت عیسی (علیه السلام) روزی از ایشان پرسیدند: با که معاشرت کنیم؟ آن حضرت فرمود: «با کسانی که نگاه کردن به آنها، شما را به یاد خدا بیندازد و سخن گفتن آنها، دانش شما را بیفزاید و کردار آنها، رغبت شما را به آخرت زیادتر کند.»[10]
از سوی دیگر آنچه مهم است این می باشد که دوستی را انتخاب کنیم که شایسته دوستی است. از همین روی برای دوست مناسب ویژگی هایی در کلام معصومان (علیهم السلام) بیان شده است. از جمله این موارد عدم دوستی با افراد شرور و فاسدست و چرایی آن تاثیر بر نفس انسان است.
در روایتی امام علی (علیه السلام) می فرماید: «لاَ تَصْحَبِ الشَّرِیرَ فَإِنَّ طَبْعَکَ یَسْرِقُ شَرّاً وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ؛ از مصاحبت و دوستی با مردم شرور و فاسد بپرهیز، زیرا طبیعت تو به صورت ناخودآگاه، بدی و ناپاکی را از طبع منحرف او می دزدد، در حالی که خود نیز از آن بی خبری.»[8]
در این روایات امیرالمومنین (علیه السلام)، علت دوری از افراد شرور را تاثیر ناخرسندی می دانند که بر نفس انسان می گذارد. در کلام بزرگان آمده است که نفس خیلی زود شکل می گیرد، از همین روی باید مواظب بود که چه چیزی و چه کسانی هم نشین نفس انسان می شوند. در روایت دیگری از امام سجاد (علیه السلام) به همین امر اشاره کرده اند و فرمودند: «مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیَةٌ إِلَی الصَّلَاحِ؛ همنشینی با نیکان و صالحان به خودی خود آدمی را به نیکی و صلاح فرا می خواند.[9]
اگر انسان نزدیکانی داشته باشد که اهل کار خیر باشند، شوق انجام کار خیر در انسان پدید می آید و به مرور زمان با پدیدآوردن مقدمات کار خیر، خود اهل خیر می شود و از سوی دیگر، فردی که همنشین اهل گناه باشد به مرور فکر گناه جان و دل او را مشغول به خود خواهد کرد و به زودی با مهیا کردن زمینه های فعل گناه، لباس پاک خویش را به رنگ گناه آلوده خواهد کرد.
یاران حضرت عیسی (علیه السلام) روزی از ایشان پرسیدند: با که معاشرت کنیم؟ آن حضرت فرمود: «با کسانی که نگاه کردن به آنها، شما را به یاد خدا بیندازد و سخن گفتن آنها، دانش شما را بیفزاید و کردار آنها، رغبت شما را به آخرت زیادتر کند.»[10]
ویژگی های دوست خوب از منظر متون دینی
1)ایمان
در اولین آیه از سوره ممتحنه مومنین را از دوستی با دشمنان خدا پرهیز داده است: «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنْ الْحَقِّ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید. شما به آنان اظهار محبت میکنید؛ در حالی که آنها به آنچه از حق برای شما آمده، کافر شدهاند.» این آیه نشان می دهد برای تحقق یک دوستی خوب باید باورهای یکسان داشت. باوری که به انسان رشد بدهد و راه رسیدن او را به کمال میسر گرداند که این ویژگی در باور توحیدی قرار دارد نه در دیگر باورهای انسانی.
2)راستگویی
یکی از ویژگی های مهم دوست خوب، راستگویی است. صداقت در رفتار و راستگویی در سخن، دو گوهر گرانبهایی است که به انسان ارزش بسیار می دهد. به راستی اگر افراد جامعه ای این دو صفت صداقت و راستگویی را سرلوحه خود قرار بدهند می توانند زمینه ساز جامعه توحیدی باشند. در آیه 119 سوره توبه، خدای متعال به مومنین دو سفارش مهم شده است، نخست خداترسی و دوم همراهی با راستگویان: «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.»
3)دوستی دو طرفه
یکی دیگر از ویژگی های دوستی مناسب، دو طرفه بودن آن است. دوستی یک طرفه به غیر از خستگی برای انسان چیز دیگری به ارمغان نمی آورد و به مرور زمان، عزت نفس انسان را از بین برده و انسان را نسبت به آن شخص، حقیر می کند.
در قرآن کریم آمده است که چرا با افرادی دوستی می کنید که شما آنها را دوست دارید ولی آنها شما را دوست ندارند: «هَا أَنْتُمْ أُوْلَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا یحِبُّونَکُمْ؛ شما کسانی هستید که آنها را دوست میدارید، اما آنها شما را دوست ندارند.»[11]
در قرآن کریم آمده است که چرا با افرادی دوستی می کنید که شما آنها را دوست دارید ولی آنها شما را دوست ندارند: «هَا أَنْتُمْ أُوْلَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا یحِبُّونَکُمْ؛ شما کسانی هستید که آنها را دوست میدارید، اما آنها شما را دوست ندارند.»[11]
4)خیرخواه بودن
صفت خیرخواه بودن، یکی از صفت هایی است که اگر در دوست بود، دیگری را به رشد می رساند. خیرخواهی بدین معناست که شخص فقط به دنبال این نیست که خودش رشد کند و به کمال برسد بلکه رشد دیگری نیز هدف و مقصود اوست. اگر انسان، دوستی را پیدا کند که خیرخواه او باشد، با اطمینان می تواند به نصیحت های او گوش دهد و حرف های او را به وادی عمل بکشاند.
در قرآن کریم به این ویژگی اینگونه اشاره شده است: «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ لَایأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَاعَنِتُّمْ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید؛ آنها از هر گونه شر و فسادی درباره شما کوتاهی نمیکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید.»[12]
در این سخن برخی از ویژگی های دوست خوب را برشمردیم.
در قرآن کریم به این ویژگی اینگونه اشاره شده است: «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ لَایأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَاعَنِتُّمْ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید؛ آنها از هر گونه شر و فسادی درباره شما کوتاهی نمیکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید.»[12]
در این سخن برخی از ویژگی های دوست خوب را برشمردیم.
حق دوست در رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام)
و أمّا حَقُّ الصاحِبِ فَأن تَصحَبَهُ بِالتَفَضُّلِ و الإنصافِ
(حق دوست تو این است که با او با بزرگواری و انصاف رفتار کنی)
در این روایت، که از دوست به صاحب تعبیر شده است، اولین حق او را رفتار بزرگوارانه و منصفانه بیان می دارد. بزرگ کردن دوست، به گونه ای بزرگ کردن خود است. هر چقدر انسان برای هم نشینان خود ارزش قائل شود، به ارزش او افزوده می شود. با بیان خوبی های دوست در نزد دیگران، این بینش به ایشان داده می شود که هر کسی ارزش دوستی با من را ندارد و کسانی با من دوست می شوند که این ارزش را داشته باشند.
انصاف یکی از زیباترین صفت های اخلاقی است و به معنای عدالتورزی، اجرای قسط، اقرار به حقوق مردم و ادای آنهاست و این که هر خیری را برای خود میخواهیم برای دیگران هم بخواهیم و هر زیان وضرری که برای خود نمیپسندیم برای دیگران هم نپسندیم.[13]
در روایات بیان شده از ائمه معصومین (علیهم السلام) انصاف را علامت ایمان و راه کسب عزت بیان داشته اند. در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده است که یکی از نشانههای مومن واقعی انصاف است: «کسی که با فقیر، همدردی کند و درباره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعی است».[14] امیر مؤمنان علی(علیه السلام) میفرماید: «هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید.»[15]
دوستی رابطه ایست که اساس آن بر محبت دو طرفه شکل می گیرد و انصاف خمیرمایه ای است که بر زیبایی آن می افزاید. دو دوست، به مانند دو بال برای یک پرنده هستند که هر کدام جایگاه خود را داشته ولی بی ارتباط با رفتار دیگری نیست.
در این روایت، که از دوست به صاحب تعبیر شده است، اولین حق او را رفتار بزرگوارانه و منصفانه بیان می دارد. بزرگ کردن دوست، به گونه ای بزرگ کردن خود است. هر چقدر انسان برای هم نشینان خود ارزش قائل شود، به ارزش او افزوده می شود. با بیان خوبی های دوست در نزد دیگران، این بینش به ایشان داده می شود که هر کسی ارزش دوستی با من را ندارد و کسانی با من دوست می شوند که این ارزش را داشته باشند.
انصاف یکی از زیباترین صفت های اخلاقی است و به معنای عدالتورزی، اجرای قسط، اقرار به حقوق مردم و ادای آنهاست و این که هر خیری را برای خود میخواهیم برای دیگران هم بخواهیم و هر زیان وضرری که برای خود نمیپسندیم برای دیگران هم نپسندیم.[13]
در روایات بیان شده از ائمه معصومین (علیهم السلام) انصاف را علامت ایمان و راه کسب عزت بیان داشته اند. در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده است که یکی از نشانههای مومن واقعی انصاف است: «کسی که با فقیر، همدردی کند و درباره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعی است».[14] امیر مؤمنان علی(علیه السلام) میفرماید: «هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید.»[15]
دوستی رابطه ایست که اساس آن بر محبت دو طرفه شکل می گیرد و انصاف خمیرمایه ای است که بر زیبایی آن می افزاید. دو دوست، به مانند دو بال برای یک پرنده هستند که هر کدام جایگاه خود را داشته ولی بی ارتباط با رفتار دیگری نیست.
پی نوشت:
[1] .حافظ شیرازی
[2] . سعدی
[3] .سعدی
[4] .شوشتری
[5] . علی اطهری
[6] . سعدی
[7] . نهج البلاغه، حکمت 12.
[8] . شرح نهج البلاغه، ج20، ص272.
[9] . بحارالانوار، ج 1، ص141.
[10] . بحارالانوار، ج 74، ص 188.
[11] . آلعمران، آیه 119.
[12] . آلعمران، آیه 118.
[13] . زیبایی های اخلاق، بخش شانزدهم، ص۳۸۲.
[14] . بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۵.
[15] . همان، ص 33.