پدر سرمنشاء استعدادهای انسان ست.
جایگاه پدر
در بخشی از رساله حقوق، امام سجاد (علیه السلام) به بیان برخی از حقوق افرادی که در مراوده با انسان هستند، پرداخته اند. برای اینکه زندگی انسان به بهترین صورت، شکل بگیرد و سعادت انسان را به همراه داشته باشد، حضرت (علیه السلام) در این رساله حقوقی را بیان می کنند که برخی از این حقوق صورت فقهی دارند و برخی دیگر صورت اخلاقی. در صورت توجه به این حقوق است که ارتباط به درستی و مناسب شکل می گیرد و انسان از افراط و تفریط دور می شود.
یکی از این حقوقی که بیان شده است، حق پدر است.
در متون دینی، پدر دارای نقش ویژه ای است که نشان از اهمیت این جایگاه در خانه و خانواده است. گرچه در روایات، برای پدر مصادیقی ذکر شده است ولی در اینجا منظور از پدر، پدری است که از طریق نسبی انسان به او منتسب است. دلیل بر این امر هم، قرار گرفتن این حق در میان حقوق خویشاوندان است.
در میان حقوقی که در روایات برای پدر ذکر شده است، حق اطاعت از جمله این حقوق است که نشان می دهد پدر دارای جایگاه ویژه در زندگی انسان است که باید از او اطاعت کند الا در وقتی که این اطاعت با اطاعت خدا در تعارض باشد و گناه به شمار آید.[1]
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) میفرماید: «فَحَقُّ الوَالِدِ عَلَی الوَلَدِ أن یُطیِعَهُ فِی کُلِّ شَیءٍ إلَّا فِی مَعصِیَه اللهِ سُبحَانَه؛ حقّ پدر بر فرزند این است که فرزند در هر چیزی جز معصیت خداوند، از پدر اطاعت کند».[2]
یکی از این حقوقی که بیان شده است، حق پدر است.
در متون دینی، پدر دارای نقش ویژه ای است که نشان از اهمیت این جایگاه در خانه و خانواده است. گرچه در روایات، برای پدر مصادیقی ذکر شده است ولی در اینجا منظور از پدر، پدری است که از طریق نسبی انسان به او منتسب است. دلیل بر این امر هم، قرار گرفتن این حق در میان حقوق خویشاوندان است.
در میان حقوقی که در روایات برای پدر ذکر شده است، حق اطاعت از جمله این حقوق است که نشان می دهد پدر دارای جایگاه ویژه در زندگی انسان است که باید از او اطاعت کند الا در وقتی که این اطاعت با اطاعت خدا در تعارض باشد و گناه به شمار آید.[1]
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) میفرماید: «فَحَقُّ الوَالِدِ عَلَی الوَلَدِ أن یُطیِعَهُ فِی کُلِّ شَیءٍ إلَّا فِی مَعصِیَه اللهِ سُبحَانَه؛ حقّ پدر بر فرزند این است که فرزند در هر چیزی جز معصیت خداوند، از پدر اطاعت کند».[2]
این یکی از حقوقی است که پدر بر فرزند دارد و باید بدان توجه کرد. حفظ جایگاه پدر در خانه و خانواده، به عنوان مدیر آن، می تواند زمینه ساز یک خانواده موفق و متعالی باشد.
متن روایت
و اما حق پدرت این است که بدانی او ریشه و اصل توستوَ اَمَّا حَقُّ اَبِیکَ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّهُ اَصْلُکَ
و اما حقی که پدر بر فرزند دارد و انسان موظف به انجام دادن آن است این می باشد که بداند پدر اصل و ریشه اوست. پدر کسی است که واسطه در حیات او شده است. در روایات آمده است که برترین نعمتی که خدا به انسان داده است، نعمت وجود است و پدر به عنوان کسی که واسطه این نعمت بوده است، باید مورد تقدیر و سپاس قرار گیرد. انسان اگر به وادی وجود نمی آمد نمی توانست شیرینی سعادت را بچشد. اگر به وادی وجود نمی آمد، طلبکار آن بود که چرا حیات و وجود به او بخشیده نشده است.
پس اگر انسان این را بداند که پدر، اصل و ریشه اوست، هر آنچه دارد از پدر است و ریشه وجودی از اوست.
وَ اَنَّهُ لَوْلَاهُ[3] لَمْ تَکُنْ (و اگر او نبود ، تو نیز نبودی)
اگر پدر نبود، فرزندی هم نبود. برخی به راحتی این سخن را به لب می آورند که کاش پدر و مادرمان، ما را به دنیا نمی آوردند. به راحتی کفران نعمت وجود می کنند و از این کفران نعمت، نعمت های دیگر را نیز از دست می دهند. اگر خود انسان توان این را نداشته است که راه سعادتی که انبیا و اولیای الهی برای او نشان داده اند را بپیماید، دلیلی بر نادرست بودن اصل خلقت آدمی نیست. اصل خلقت انسان بر حکمت حکیمانه ای بوده است، حال اگر خود انسان از روی اختیار راه درست را در پیش نگرفته است، نباید کل خلقت و آفرینش را زیر سئوال ببرد.
فَمَهْمَا رَاَیْتَ فِی نَفْسِکَ [4]مِمَّا یُعْجِبُکَ فَاعْلَمْ اَنَّ اَبَاکَ اَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَیْکَ (پس هرگاه در وجود خود چیزی دیدی که موجب غرور تو شد بدان که پدرت اصل آن نعمت است بر تو)
انسان در زندگی نیاز به تذکرهایی دارد که اصل انسان بودن و نیز مخلوق بودنش را فراموش نکند. فراموش نکند که ا کجا آمده است و به کجا می رود! فراموش نکند که اصل نعمت هایی که به او رسیده است از کجا به او داده شده است! اگر انسان این مسائل را فراموش کند، و توجه نداشته باشد که اصل این نعمت ها از او نیست و از جای دیگرست، ممکن است مغرور شود و ندای «انا ربکم الاعلی» را سر دهد.
پس بهتر آن است که انسان، سرمنشاء همه نعمت ها را بداند و واسطه های در رسیدن آن نعمت را نیز مورد سپاس و تشکر قرار دهد. در این میان نقش وراثتی در استعدادها بسیار مهم است. طبق نظر دانشمندان بیولوژیک، بسیاری از استعدادها و نیز هوش بهر از طریق ژنتیک و به صورت ارث از پدر و مادر به انسان می رسد. پس انسان باید بداند که این استعدادهایی که باعث فخر او شده است، از پدر و مادر به او رسیده است و بسیاری از اینها چیزی نیست که او برایش زحمت کشیده است. پس باید بدان مغرور نشود و خود را ناسپاس پدر قرار ندهد.
فِیهِ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَ اشْکُرْهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِکَ (پس بدین خاطر ، خدا را به همان اندازه ستایش کرده و سپاس گزاری نما)
حال که فرزند این را فهمید، و سعی کرد این حقوق را ادا کند، خدا را بر همه این نعمت ها و فهم آن حمد کند، و هر چقدر که می تواند و توان آن را دارد، شکر کند. در اصل پس از فهم واسطه های در نعمت، باید این سرسلسله را بیابد و سرمنشاء تمام نعمت ها را شکر کند. این را به یاد داشته باشد که شکر نعمت، بر نعمت می افزاید. (شکر نعمت، نعمتت افزون کند)
وَ لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ . (و هیچ نیرویی جز از سوی خدا نیست)
شاید بشود این برداشت را از این فراز کرد که نیرویی که انسان برای احقاق حق دیگران به کار می گیرد، آن هم از خدای متعال است و انسان از خود هیچ ندارد. هر چه هست از اوست، پس باید همه چی برای او و در راه او باشد تا با هدف خلقت و نظام تکوین منطبق شود.
پس اگر انسان این را بداند که پدر، اصل و ریشه اوست، هر آنچه دارد از پدر است و ریشه وجودی از اوست.
وَ اَنَّهُ لَوْلَاهُ[3] لَمْ تَکُنْ (و اگر او نبود ، تو نیز نبودی)
اگر پدر نبود، فرزندی هم نبود. برخی به راحتی این سخن را به لب می آورند که کاش پدر و مادرمان، ما را به دنیا نمی آوردند. به راحتی کفران نعمت وجود می کنند و از این کفران نعمت، نعمت های دیگر را نیز از دست می دهند. اگر خود انسان توان این را نداشته است که راه سعادتی که انبیا و اولیای الهی برای او نشان داده اند را بپیماید، دلیلی بر نادرست بودن اصل خلقت آدمی نیست. اصل خلقت انسان بر حکمت حکیمانه ای بوده است، حال اگر خود انسان از روی اختیار راه درست را در پیش نگرفته است، نباید کل خلقت و آفرینش را زیر سئوال ببرد.
فَمَهْمَا رَاَیْتَ فِی نَفْسِکَ [4]مِمَّا یُعْجِبُکَ فَاعْلَمْ اَنَّ اَبَاکَ اَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَیْکَ (پس هرگاه در وجود خود چیزی دیدی که موجب غرور تو شد بدان که پدرت اصل آن نعمت است بر تو)
انسان در زندگی نیاز به تذکرهایی دارد که اصل انسان بودن و نیز مخلوق بودنش را فراموش نکند. فراموش نکند که ا کجا آمده است و به کجا می رود! فراموش نکند که اصل نعمت هایی که به او رسیده است از کجا به او داده شده است! اگر انسان این مسائل را فراموش کند، و توجه نداشته باشد که اصل این نعمت ها از او نیست و از جای دیگرست، ممکن است مغرور شود و ندای «انا ربکم الاعلی» را سر دهد.
پس بهتر آن است که انسان، سرمنشاء همه نعمت ها را بداند و واسطه های در رسیدن آن نعمت را نیز مورد سپاس و تشکر قرار دهد. در این میان نقش وراثتی در استعدادها بسیار مهم است. طبق نظر دانشمندان بیولوژیک، بسیاری از استعدادها و نیز هوش بهر از طریق ژنتیک و به صورت ارث از پدر و مادر به انسان می رسد. پس انسان باید بداند که این استعدادهایی که باعث فخر او شده است، از پدر و مادر به او رسیده است و بسیاری از اینها چیزی نیست که او برایش زحمت کشیده است. پس باید بدان مغرور نشود و خود را ناسپاس پدر قرار ندهد.
فِیهِ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَ اشْکُرْهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِکَ (پس بدین خاطر ، خدا را به همان اندازه ستایش کرده و سپاس گزاری نما)
حال که فرزند این را فهمید، و سعی کرد این حقوق را ادا کند، خدا را بر همه این نعمت ها و فهم آن حمد کند، و هر چقدر که می تواند و توان آن را دارد، شکر کند. در اصل پس از فهم واسطه های در نعمت، باید این سرسلسله را بیابد و سرمنشاء تمام نعمت ها را شکر کند. این را به یاد داشته باشد که شکر نعمت، بر نعمت می افزاید. (شکر نعمت، نعمتت افزون کند)
وَ لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ . (و هیچ نیرویی جز از سوی خدا نیست)
شاید بشود این برداشت را از این فراز کرد که نیرویی که انسان برای احقاق حق دیگران به کار می گیرد، آن هم از خدای متعال است و انسان از خود هیچ ندارد. هر چه هست از اوست، پس باید همه چی برای او و در راه او باشد تا با هدف خلقت و نظام تکوین منطبق شود.