لری پیج
لری پیج، کارآفرین نوآور آمریکایی، یکی از بنیانگذاران موتور جستجوی گوگل به همراه سرگی برین، مدیرعامل فعلی هولدینگ آلفابت و یکی از قدرتمندترین مردان دنیای تکنولوژی است.
لورنس پیج در ۲۳ مارس سال ۱۹۷۳، در شهر ایست لنسینگ ایالت میشیگان آمریکا به دنیا آمد. پدرش کارل پیج، پروفسور علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی دانشگاه میشیگان بود و مادرش گلوریا پیج، در دانشکده لیمن بریج همان دانشگاه برنامهنویسی کامپیوتر تدریس میکرد. زمینهی کاری پدر و مادر باعث شده بود خانهی آنها پر از کامپیوترهای شخصی نسل اول و مجلات علمی باشد. لری پیش از دبستان، خود را در مطالعهی این کتابها و مجلات غرق کرده بود. کارل و گلوریا متمایل بودند فرزندانشان را خلاق و مبتکر بزرگ کنند و از تشویق فرزندانشان در هیچ زمینهای کوتاهی نمیکردند؛ لری به موسیقی علاقهمند بود و از همان دوران نوازندگی ساکسیفون را یاد میگرفت. سالها بعد او گفت سرعت خود در محاسبات ریاضی را به موسیقی مدیون است. بستر خانوادگی مناسب، باعث شد پسر دیگر خانواده، کارل جونیور هم سالها بعد قدم در راه کارآفرینی اینترنت بگذارد.
لری از ۶ سالگی علاقهی خود را به کار با کامپیوتر نشان داده بود؛ وقتی تمام اوقات خود را به بازی با کامپیوترهایی میگذراند که والدینش دیگر از آنها استفادهای نمیکردند. برادر بزرگش کارل، به او یاد میداد که قطعات لوازمخانگی را از هم جدا کند و ببیند این وسایل چطور کار میکنند. اما او یک قدم جلوتر رفته بود و سعی میکرد با اتصال قطعات لوازم مختلف به همدیگر، وسایل جدیدی اختراع کند. این کار باعث شد متوجه شود چقدر به تکنولوژی و کسبوکارهای مربوط به آن مشتاق است و از همان طفولیت افکار بلندپروازانهی تأسیس یک شرکت کامپیوتری را در سر بپروراند.
لری دوران دبستان خود را بین سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ در مدرسهی اوکموس مونتسوری میشیگان گذراند که در حال حاضر با نام مونتسوری رادمور به کار خود ادامه میدهد و پس از آن وارد دبیرستان ایست لنسینگ شد؛ جایی که دو تابستان متوالی در مرکز هنری آن به نام Interlochen بهعنوان نوازنده حرفهای ساکسیفون هنرنمایی کرد. او در سال ۱۹۹۱ از دبیرستان فارغالتحصیل شد.
لری در دورهی نوجوانی کتابی دربارهی زندگی مخترع درخشان، نیکلا تسلا خواند و بهشدت مجذوب او شد. پایان کتاب که از درگذشت تسلا در فقر و ابهام سخن میگفت، او را متأثر کرد و تسلا به قهرمان دوران نوجوانی لری تبدیل شد. تسلا پدر علم فیزیک و الکتریک بود، تکنولوژیهای شگفتانگیزی اختراع کرده بود و باعث پیشرفت علم رباتیک، ریموت کنترل، رادار و علوم کامپیوتری شده بود و حتی برخی میگفتند او مخترع رادیو است نه مارکونی. اما تسلا اخلاقیات دیوانهواری داشت که مانع از این شده بود که زندگی خوبی داشته باشد. سرگذشت تسلا، لری را متوجه این امر کرد که اختراع وسایل بهتنهایی کافی نیست، بلکه باید بتوان تکنولوژی را به زندگی مردم آورد.
لری مدرک کارشناسی خود را در رشتهی مهندسی کامپیوتر با درجه عالی از دانشگاه میشیگان دریافت کرد. در این دوره او یک پرینتر جوهرافشان ساخت که از کارتریج جوهر استفاده میکرد و برای اولین بار چاپ پوسترهای بزرگ را با قیمتی پایین امکانپذیر میکرد. او تمام قطعات الکترونیکی و مکانیکی این پرینتر را خودش ساخته بود. بعلاوه او عضو تیم ماشینهای خورشیدی دانشگاه میشیگان هم بود. او با خلاقیت خود پیشنهاد کرد که سیستم حملونقل دانشجویی دانشگاه با ماشینهای پیآرتی (که نوعی سیستم حملونقل سریع و بدون راننده بود) جایگزین شود. این ایده امروزه در شرکت آلفابت با کار روی ماشینهای بدون راننده و بهبود حملونقل مبتنی بر داده دنبال میشود.
در این دوره او یک طرح کسبوکار موفق هم برای یک شرکت نرمافزاری نوشت که از برنامههای کامپیوتری برای نواختن موسیقی سینتیسایزر استفاده میکرد.
پس از پایان دورهی کارشناسی، لری برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته علوم کامپیوتری وارد دانشگاه استنفورد در پالوآلتو کالیفرنیا شد.
لری پیج پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه استنفورد، تصمیم گرفت تحصیلات خود را در مقطع دکترای همان دانشگاه ادامه دهد.
او مطالعات خود را در زمینهی ویژگیهای ریاضیاتی شبکه اینترنت و ساختار لینکهای آن بهعنوان یک نمودار بزرگ آغاز کرد. به زبانی ساده، پیج در زمینه ارتباط صفحات مختلف وب با همدیگر تحقیق میکرد و استاد مشاور او، تری وینوگراد، او را به ادامهی تحقیقاتش تشویق کرد و او تصمیم گرفت مطالعاتش را در زمینهی ماشینهای خودکار و کنترل از راه دور هم گسترش دهد.
لری در ادامهی تحقیقاتش تصمیم گرفت ارتباط صفحات وب و دسترسی به آنها از طریق یک منبع مشترک را بهعنوان موضوع پایاننامهی خود انتخاب کند. در این زمان بود که او با سرگی برین آشنا شد. سرگی برین یکی دیگر از دانشجویان مقطع دکترای دانشگاه استنفورد بود که به پروژهی پایاننامهی پیج، که در آن زمان Backrub نام داشت، پیوست. برخلاف آنچه تصور میشود، آنها از ابتدای آشنایی دوستان صمیمی یکدیگر نبودند و درواقع در بسیاری از زمینهها باهم اختلاف داشتند، ولی علاقه به یک موضوع مشترک باعث شد سرانجام به توافق برسند؛ بازیابی اطلاعات از مجموعههای بزرگ داده.
پیج و برین میخواستند راهی پیدا کنند تا با استفاده از دادههای بهدستآمده از لینک ورودی (Back link)، وبسایتها را به لحاظ اهمیت درجهبندی کنند. آنها باهم یک مقالهی پژوهشی تحت عنوان «آناتومی یک موتور جستجوی بسیار بزرگ ابرمتنی» منتشر کردند. این مقاله به یکی از معتبرترین مقالات علمی زمان با بیشترین میزان دانلود تبدیل شد. در حال حاضر این مقاله در رتبهی دهم برترین رفرنسهای دانشگاه استنفورد قرار دارد. پس از آن، پیج و برین متوجه شدند با الگوریتمی که نوشتهاند میتوانند یک موتور جستجوی عالی بسازند.
پیج و برین درحالیکه ایدههایشان را با هم به اشتراک میگذاشتند و ترکیب میکردند؛ اتاق لری را در خوابگاه به لابراتوار مکانیکی استخراج قطعات یدکی کامپیوترهای ارزانقیمت تبدیل کردند. آنها میخواستند با این قطعات وسیلهای بسازند که موتور جستجوی نوپای آنها را به پهنای باند شبکهی دانشگاه استنفورد متصل کند. پسازاینکه اتاق لری از انبوه ابزارهای کامپیوتری پر شد، آنها دفتر کار خود را به اتاق سرگی برین منتقل کردند؛ جایی که توانستند برای اولین بار موتور جستجوی خود را مورد آزمایش قرار دهند. رشد سریع پروژهی آنها باعث شد برای مدتی شبکهی دانشگاه استنفورد دچار اختلال شود.
آنها تلاش کردند با استفاده از برنامهنویسی HTML، یک صفحهی جستجوی ساده برای کاربران عادی راهاندازی کنند؛ چون کسی را نداشتند که گرافیک پیشرفتهتر و زیباتری به صفحهی آنها اضافه کند. موتور جستجوی آنها که هنوز Backrub نام داشت، بهسرعت رشد کرد و بین دانشجویان استنفورد به محبوبیت رسید؛ ولی این محبوبیت و گسترش کاربران باعث شد آنها به سرورهای جدیدی نیاز پیدا کنند.
Backrub بیش از یک سال روی سرورهای استنفورد باقی ماند. در سال ۱۹۹۷، لری پیج و سرگی برین تصمیم گرفتند نام جدیدی برای موتور جستجوی خود انتخاب کنند. یک سال بعد، آنها نام «googol» را برای دامنهی شرکت خود انتخاب کردند که از نام یک عدد بسیار بزرگ (یک با صد صفر جلوی آن) برگرفته شده بود؛ چراکه میخواستند این نام، نشاندهندهی حجم عظیم دادههایی باشد که در وبسایت آنها مورد جستجو قرار میگیرد. پیج حس میکرد در مقام مدیریت بهتر میتواند کار کند؛ چون بیش از اینکه از برخورد و معاشرت با مردم لذت ببرد، خود را در تمرکز بر اهداف شرکت و نتایج متمرکز موفق میدید. همزمان با ثبت شرکت، آن دو به توافق رسیدند که پیج مدیرعامل شرکت و برین هم بنیانگذار و رئیس هیات مدیره شرکت بماند. آنها هدف خود را با این جمله منتشر کردند: «سازماندهی اطلاعات جهان و کاربردی کردن آن برای عموم مردم».
گرچه شرکت آنها چشمانداز روشنی داشت، ولی هنوز نتوانسته بودند نظر سرمایهگذاران را جلب کنند. تا اینکه اندی بچتولشیم، بنیانگذار شرکت سان مایکروسیستمز، پتانسیل واقعی دستاورد آنها را دید و چکی به مبلغ یک صد هزار دلار در وجه شرکت گوگل نوشت؛ درحالیکه شرکتی به نام گوگل هنوز وجود خارجی نداشت.
از این زمان پیج و برین تلاشهایشان را برای جذب سرمایه و گسترش کسبوکار خود دوچندان کردند و توانستند با کمک آشنایان، حدود یک میلیون دلار وام بگیرند که سرمایهی اولیهی شرکت شد. اولین دفتر مرکزی شرکت در گاراژ یکی از دوستان آنها در منلو پارک کالیفرنیا افتتاح شد. در آن زمان نسخهی بتای موتور جستجوی آنها قادر بود روزانه ۱۰ هزار جستجو را پردازش کند.
در دسامبر سال ۱۹۹۸، مجلهی PC Mag.، گوگل را «موتور جستجویی حیرتانگیز با نتایج بسیار مرتبط» خواند و آن را بهعنوان برترین وبسایت از ۱۰۰ وبسایت نوظهور سال انتخاب کرد.
پیج از ابتدای مدیریت گوگل، قوانین خاص خود را به اعضای این شرکت اعلام کرد. ایدههایی که اگرچه در شروع کار، مخالفتهای زیادی را برانگیختند؛ ولی بهمرور تبدیل به اصول مدیریتی بسیاری از شرکتهای بزرگ شدند:
کار خود را به دیگران محول نکنید. هر کاری که از دستتان برمیآید، خودتان انجام دهید تا کارها سریعتر پیش بروند.
اگر کاری که انجام میدهید چیزی به ارزشهای شرکت اضافه نمیکند، نباید آن را انجام بدهید.
ایدهها از سن خیلی مهمترند. اگر کسی از شما جوانتر است، به این معنا نیست که سزاوار احترام و همکاری نیست.
بدترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که کسی را که مشغول کاری است، با گفتن «وقتت به پایان رسید» از ادامهی کار بازدارید. اگر میخواهید کسی را متوقف کنید، باید راه بهتری برای انجام کارها به او نشان دهید.
در سال ۱۹۹۹، آنها دفتر شرکت را به ساختمانهای ماونتین ویو کالیفرنیا منتقل کردند و از آن زمان، این دفتر با نام مجموعهی گوگل پلکس (Googleplex) که یکی از خارقالعادهترین و نوآورانهترین محیطهای کاری دنیا است، شناخته میشود.
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد گوگل این است که فقط از تبلیغات متنی استفاده میکند و گرافیک صفحهی اصلی آن حجم بسیار پایینی دارد. به همین دلیل سرعت جستجو و بارگذاری این موتور جستجو بسیار بالا است.
در سال ۲۰۰۰، لری پیج و سرگی برین، بهعنوان نمایندگان دانشگاه استنفورد در اجلاس دستاوردهای بینالمللی لندن حضور داشتند.
در سال ۲۰۰۱، درحالیکه بیشتر استارتاپهای فضای اینترنت شرایط خوبی تجربه نمیکردند، گوگل رشدی انفجاری و سودی بسیار بالا داشت. در این سال پیج و برین، اریک اشمیت را بهعنوان مدیرعامل گوگل برگزیدند و لری پیج بهعنوان رئیس محصولات و سرگی برین بهعنوان رئیس فناوری گوگل، به کار خود ادامه دادند.
در اولین عرضهی عمومی سهام شرکت گوگل در ۱۹ آگوست ۲۰۰۴، درمجموع ۱۹,۶۰۵,۰۵۲ سهم با قیمت پایهای هر سهم به مبلغ ۸۵ دلار فروخته شد. این شرکت در بازار بورس و سهام آمریکا با نماد GOOG شناخته میشود.
پس از اولین عرضهی سهام گوگل، لری پیج و سرگی برین در سن ۲۷ سالگی میلیاردر شده بودند. در این زمان گوگل، شرکت مورد علاقهی سرمایهگذاران بود و قیمت سهام هرروز افزایش مییافت. هر سه مدیر ارشد گوگل یعنی پیج، برین و اشمیت، از دریافت هرگونه پاداش و تسهیلاتی خودداری کردند و ثروت خود را به عملکرد بازار سهام واگذار کردند.
شرکت گوگل با ارائهی خدمات و اپلیکیشنهای محبوب و جدید، به رشد خود ادامه داد؛ ازجمله نوار ابزاری که اجازه میداد کاربران از دسکتاپ کامپیوتر بدون مراجعه به سایت گوگل قادر به جستجو باشند (Google toolbar)، سرویس ایمیل رایگان (Gmail)، گوگل ارث (Google Earth) که به کاربران اجازه میداد به تصاویر ماهوارهای سراسر دنیا دسترسی داشته باشند، گوگل مپس (Google Maps)،گوگل درایو (Google Drive)، گوگل فوتوز (Google Photos) و گوگل بوک (Google Book Search). بعلاوه کاربران میتوانستند انتخاب کنند که جستجوی آنها فقط تصویر، ویدیو یا وبسایت باشد.
در پایان سال ۲۰۰۶، شرکت گوگل ۱۰ هزار کارمند داشت و درآمد سالیانهی آن بیش از ۱۰ میلیارد دلار بود. در سال ۲۰۰۷، مجلهی فورچن شرکت گوگل را بهعنوان برترین محیط کار جهان معرفی کرد.
گوگل اقدامات استراتژیک موفقیتآمیز دیگری هم داشت؛ ازجمله خرید شرکت یوتیوب (YouTube) در سال ۲۰۰۶ به مبلغ ۱.۶۵ میلیارد دلار و خرید موتورولا موبیلیتی (Motorola Mobility) در سال ۲۰۱۱ به مبلغ ۱۲.۵ میلیارد دلار.
در این زمان لری پیج تصمیم گرفت اندروید اندی رابین را بخرد؛ ولی این مسئله را تا زمانی که قرارداد به مرحلهی نهایی خود نرسیده بود با اشمیت در جریان نگذاشت.
در سال ۲۰۱۰ ، گوگل ۲۰ درصد از سهام منابع انرژی NextEra را در داکوتای شمالی خریداری کرد.
در اواسط سال ۲۰۱۱، لری پیج شبکه اجتماعی گوگل پلاس (+Google) را برای رقابت با فیسبوک راهاندازی کرد.
در این زمان، پس از ده سال لری پیج تصمیم گرفت به مقام مدیرعاملی خود بازگردد. در طول این مدت شیوهی مدیریتی او تغییر کرده بود و حس میکرد برای رسیدن به اهداف شرکت، به تیمی هماهنگ و پویا نیاز دارد که محصولات و اپلیکیشنهای گوگل را مورد بازنگری و توسعه قرار دهد.
لری پیج، علاقهی خود به پیشرفتهای سختافزاری را پنهان نمیکرد و بالاخره در می سال ۲۰۱۲، از کروم بوک (Chromebook) با سیستمعامل کروم رونمایی کرد.
در اکتبر سال ۲۰۱۴، درحالیکه پیج میخواست روی محصولات و خدمات نسل بعد نظیر طرح گوگل ایکس، گوگل فیبر و خانه هوشمند متمرکز باشد، به ساندار پیچای، معاون ارشد گوگل پیشنهاد داد سمت مدیرعاملی گوگل را بپذیرد و او نیز این سمت را پذیرفت.
در تاریخ ۱۰ آگوست ۲۰۱۵، لری پیج رسماً اعلام کرد که شرکت گوگل، بهعنوان زیرمجموعهای از شرکت هلدینگ آلفابت درخواهد آمد. پیج در مقام مدیرعامل آلفابت و ساندار پیچای بهعنوان مدیرعامل گوگل فعالیت میکنند. طبق بیانیهی پیج، آلفابت اجتماعی از شرکتها است که البته گوگل بزرگترین بخش این مجموعه است. هدف پیج این بود که قدرت مدیریتی بیشتری داشته باشد و بتواند اهداف مستقل غیر مرتبط مثل ساخت لوازم هوشمند خانگی، گسترش اینترنت از طریق پروژهی بالونهای لون و بهبود زندگی بشر را هدایت کند. نام آلفابت به معنی الفبا یا مجموعهی حروف یکزبان، نمادی از همین اصل بود. او همچنین گفت این سازماندهی مجدد، گوگل را تبدیل به شرکتی خالصتر و پاسخگوتر خواهد کرد.
لری پیج همچنین یکی از سرمایهگذاران شرکت تسلا موتورز است و در ترویج انرژیهای جایگزین تلاش میکند.
لری پیج در تاریخ ۸ دسامبر ۲۰۰۸، با لوسیندا ساوتورث ازدواج کرد. لوسیندا فارغالتحصیل رشتهی پزشکی بیومدیکال است. مراسم ازدواج آنها در جزیرهی نکر ریچارد برانسون برگزار شد. آنها در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ صاحب دو فرزند شدند. آنها در سال ۲۰۱۴، مبلغ ۱۵ میلیون دلار برای مبارزه با بیماری ابولا اختصاص دادند.
جوایز:
سال ۲۰۰۳: جایزه MBA مدرسهی تجارت و کسبوکار اروپا برای تجسم روح کارآفرینی و خلق کسبوکارهای جدید
سال ۲۰۰۴: جایزهی بنیاد مارکونی دانشگاه کلمبیا برای اختراعی که شیوهی دسترسی به اطلاعات را متحول کرد
سال ۲۰۰۴: انتخاب پیج بهعنوان یکی از متولیان هیئتمدیرهی ایکس پرایز (X PRIZE)
سال ۲۰۰۵: جایزهی افتخاری آکادمی علوم هنر آمریکا
سال ۲۰۰۹: دکترای افتخاری دانشگاه میشیگان
در سال ۲۰۱۱، مجلهی فوربز لری پیج را بهعنوان بیست و چهارمین میلیاردر دنیا و یازدهمین فرد ثروتمند آمریکا معرفی کرد. در سال ۲۰۱۵ مجلهی فوربز پیج را در لیست قدرتمندترین مردم دنیا قرار داد و گوگل را بانفوذترین شرکت دنیا نامید.
در جولای سال ۲۰۱۴، شاخص میلیاردرهای بلومبرگ، پیج را با ثروتی تخمینی ۳۲.۷ میلیارد دلار، هفدهمین مرد ثروتمند جهان معرفی کرد و مجلهی فورچن هم او را مرد سال تجارت و شجاعترین مدیرعامل جهان خواند.
و در اکتبر سال ۲۰۱۵، مجلهی فوربز لری پیج را بهعنوان مشهورترین مدیر اجرایی آمریکا معرفی کرد.
سخنان مشهور:
هدف ما رشد بلندمدت است؛ بنابراین با وجود اینکه در هزینههای کوتاهمدت خود سختگیر هستیم، بهراحتی روی نوآوریهای آینده سرمایهگذاری میکنیم.
بسیاری از رهبران سازمانهای بزرگ، اعتقادی به تغییرات ندارند. ولی اگر شما نگاهی به تاریخ داشته باشید، میبینید که همهچیز تغییر میکند. اگر شما کسبوکار ایستایی دارید، حتماً به مشکل برمیخورید.
شما برای عملی کردن و گسترش یک ایده، لزوماً به یک شرکت صدنفری نیازی ندارید.
بسیاری از شرکتها با گذشت زمان رو به افول میگذارند. اشتباه آنها این است که آینده را از دست میدهند. من همیشه سعی میکنم روی آینده متمرکز باشم. از خودم میپرسم آینده قرار است چگونه پیش برود؟ ما چه چیزی را خلق میکنیم؟ چطور میتوانیم آن را با نرخ بالایی به دست آوریم؟
باید باور داشته باشید که بدون خلاف و گناه هم میشود خوب درآمد داشت.
منبع:
www.zoomit.ir
لورنس پیج در ۲۳ مارس سال ۱۹۷۳، در شهر ایست لنسینگ ایالت میشیگان آمریکا به دنیا آمد. پدرش کارل پیج، پروفسور علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی دانشگاه میشیگان بود و مادرش گلوریا پیج، در دانشکده لیمن بریج همان دانشگاه برنامهنویسی کامپیوتر تدریس میکرد. زمینهی کاری پدر و مادر باعث شده بود خانهی آنها پر از کامپیوترهای شخصی نسل اول و مجلات علمی باشد. لری پیش از دبستان، خود را در مطالعهی این کتابها و مجلات غرق کرده بود. کارل و گلوریا متمایل بودند فرزندانشان را خلاق و مبتکر بزرگ کنند و از تشویق فرزندانشان در هیچ زمینهای کوتاهی نمیکردند؛ لری به موسیقی علاقهمند بود و از همان دوران نوازندگی ساکسیفون را یاد میگرفت. سالها بعد او گفت سرعت خود در محاسبات ریاضی را به موسیقی مدیون است. بستر خانوادگی مناسب، باعث شد پسر دیگر خانواده، کارل جونیور هم سالها بعد قدم در راه کارآفرینی اینترنت بگذارد.
لری از ۶ سالگی علاقهی خود را به کار با کامپیوتر نشان داده بود؛ وقتی تمام اوقات خود را به بازی با کامپیوترهایی میگذراند که والدینش دیگر از آنها استفادهای نمیکردند. برادر بزرگش کارل، به او یاد میداد که قطعات لوازمخانگی را از هم جدا کند و ببیند این وسایل چطور کار میکنند. اما او یک قدم جلوتر رفته بود و سعی میکرد با اتصال قطعات لوازم مختلف به همدیگر، وسایل جدیدی اختراع کند. این کار باعث شد متوجه شود چقدر به تکنولوژی و کسبوکارهای مربوط به آن مشتاق است و از همان طفولیت افکار بلندپروازانهی تأسیس یک شرکت کامپیوتری را در سر بپروراند.
لری دوران دبستان خود را بین سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ در مدرسهی اوکموس مونتسوری میشیگان گذراند که در حال حاضر با نام مونتسوری رادمور به کار خود ادامه میدهد و پس از آن وارد دبیرستان ایست لنسینگ شد؛ جایی که دو تابستان متوالی در مرکز هنری آن به نام Interlochen بهعنوان نوازنده حرفهای ساکسیفون هنرنمایی کرد. او در سال ۱۹۹۱ از دبیرستان فارغالتحصیل شد.
لری در دورهی نوجوانی کتابی دربارهی زندگی مخترع درخشان، نیکلا تسلا خواند و بهشدت مجذوب او شد. پایان کتاب که از درگذشت تسلا در فقر و ابهام سخن میگفت، او را متأثر کرد و تسلا به قهرمان دوران نوجوانی لری تبدیل شد. تسلا پدر علم فیزیک و الکتریک بود، تکنولوژیهای شگفتانگیزی اختراع کرده بود و باعث پیشرفت علم رباتیک، ریموت کنترل، رادار و علوم کامپیوتری شده بود و حتی برخی میگفتند او مخترع رادیو است نه مارکونی. اما تسلا اخلاقیات دیوانهواری داشت که مانع از این شده بود که زندگی خوبی داشته باشد. سرگذشت تسلا، لری را متوجه این امر کرد که اختراع وسایل بهتنهایی کافی نیست، بلکه باید بتوان تکنولوژی را به زندگی مردم آورد.
لری مدرک کارشناسی خود را در رشتهی مهندسی کامپیوتر با درجه عالی از دانشگاه میشیگان دریافت کرد. در این دوره او یک پرینتر جوهرافشان ساخت که از کارتریج جوهر استفاده میکرد و برای اولین بار چاپ پوسترهای بزرگ را با قیمتی پایین امکانپذیر میکرد. او تمام قطعات الکترونیکی و مکانیکی این پرینتر را خودش ساخته بود. بعلاوه او عضو تیم ماشینهای خورشیدی دانشگاه میشیگان هم بود. او با خلاقیت خود پیشنهاد کرد که سیستم حملونقل دانشجویی دانشگاه با ماشینهای پیآرتی (که نوعی سیستم حملونقل سریع و بدون راننده بود) جایگزین شود. این ایده امروزه در شرکت آلفابت با کار روی ماشینهای بدون راننده و بهبود حملونقل مبتنی بر داده دنبال میشود.
در این دوره او یک طرح کسبوکار موفق هم برای یک شرکت نرمافزاری نوشت که از برنامههای کامپیوتری برای نواختن موسیقی سینتیسایزر استفاده میکرد.
پس از پایان دورهی کارشناسی، لری برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته علوم کامپیوتری وارد دانشگاه استنفورد در پالوآلتو کالیفرنیا شد.
لری پیج پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه استنفورد، تصمیم گرفت تحصیلات خود را در مقطع دکترای همان دانشگاه ادامه دهد.
او مطالعات خود را در زمینهی ویژگیهای ریاضیاتی شبکه اینترنت و ساختار لینکهای آن بهعنوان یک نمودار بزرگ آغاز کرد. به زبانی ساده، پیج در زمینه ارتباط صفحات مختلف وب با همدیگر تحقیق میکرد و استاد مشاور او، تری وینوگراد، او را به ادامهی تحقیقاتش تشویق کرد و او تصمیم گرفت مطالعاتش را در زمینهی ماشینهای خودکار و کنترل از راه دور هم گسترش دهد.
لری در ادامهی تحقیقاتش تصمیم گرفت ارتباط صفحات وب و دسترسی به آنها از طریق یک منبع مشترک را بهعنوان موضوع پایاننامهی خود انتخاب کند. در این زمان بود که او با سرگی برین آشنا شد. سرگی برین یکی دیگر از دانشجویان مقطع دکترای دانشگاه استنفورد بود که به پروژهی پایاننامهی پیج، که در آن زمان Backrub نام داشت، پیوست. برخلاف آنچه تصور میشود، آنها از ابتدای آشنایی دوستان صمیمی یکدیگر نبودند و درواقع در بسیاری از زمینهها باهم اختلاف داشتند، ولی علاقه به یک موضوع مشترک باعث شد سرانجام به توافق برسند؛ بازیابی اطلاعات از مجموعههای بزرگ داده.
پیج و برین میخواستند راهی پیدا کنند تا با استفاده از دادههای بهدستآمده از لینک ورودی (Back link)، وبسایتها را به لحاظ اهمیت درجهبندی کنند. آنها باهم یک مقالهی پژوهشی تحت عنوان «آناتومی یک موتور جستجوی بسیار بزرگ ابرمتنی» منتشر کردند. این مقاله به یکی از معتبرترین مقالات علمی زمان با بیشترین میزان دانلود تبدیل شد. در حال حاضر این مقاله در رتبهی دهم برترین رفرنسهای دانشگاه استنفورد قرار دارد. پس از آن، پیج و برین متوجه شدند با الگوریتمی که نوشتهاند میتوانند یک موتور جستجوی عالی بسازند.
پیج و برین درحالیکه ایدههایشان را با هم به اشتراک میگذاشتند و ترکیب میکردند؛ اتاق لری را در خوابگاه به لابراتوار مکانیکی استخراج قطعات یدکی کامپیوترهای ارزانقیمت تبدیل کردند. آنها میخواستند با این قطعات وسیلهای بسازند که موتور جستجوی نوپای آنها را به پهنای باند شبکهی دانشگاه استنفورد متصل کند. پسازاینکه اتاق لری از انبوه ابزارهای کامپیوتری پر شد، آنها دفتر کار خود را به اتاق سرگی برین منتقل کردند؛ جایی که توانستند برای اولین بار موتور جستجوی خود را مورد آزمایش قرار دهند. رشد سریع پروژهی آنها باعث شد برای مدتی شبکهی دانشگاه استنفورد دچار اختلال شود.
آنها تلاش کردند با استفاده از برنامهنویسی HTML، یک صفحهی جستجوی ساده برای کاربران عادی راهاندازی کنند؛ چون کسی را نداشتند که گرافیک پیشرفتهتر و زیباتری به صفحهی آنها اضافه کند. موتور جستجوی آنها که هنوز Backrub نام داشت، بهسرعت رشد کرد و بین دانشجویان استنفورد به محبوبیت رسید؛ ولی این محبوبیت و گسترش کاربران باعث شد آنها به سرورهای جدیدی نیاز پیدا کنند.
Backrub بیش از یک سال روی سرورهای استنفورد باقی ماند. در سال ۱۹۹۷، لری پیج و سرگی برین تصمیم گرفتند نام جدیدی برای موتور جستجوی خود انتخاب کنند. یک سال بعد، آنها نام «googol» را برای دامنهی شرکت خود انتخاب کردند که از نام یک عدد بسیار بزرگ (یک با صد صفر جلوی آن) برگرفته شده بود؛ چراکه میخواستند این نام، نشاندهندهی حجم عظیم دادههایی باشد که در وبسایت آنها مورد جستجو قرار میگیرد. پیج حس میکرد در مقام مدیریت بهتر میتواند کار کند؛ چون بیش از اینکه از برخورد و معاشرت با مردم لذت ببرد، خود را در تمرکز بر اهداف شرکت و نتایج متمرکز موفق میدید. همزمان با ثبت شرکت، آن دو به توافق رسیدند که پیج مدیرعامل شرکت و برین هم بنیانگذار و رئیس هیات مدیره شرکت بماند. آنها هدف خود را با این جمله منتشر کردند: «سازماندهی اطلاعات جهان و کاربردی کردن آن برای عموم مردم».
گرچه شرکت آنها چشمانداز روشنی داشت، ولی هنوز نتوانسته بودند نظر سرمایهگذاران را جلب کنند. تا اینکه اندی بچتولشیم، بنیانگذار شرکت سان مایکروسیستمز، پتانسیل واقعی دستاورد آنها را دید و چکی به مبلغ یک صد هزار دلار در وجه شرکت گوگل نوشت؛ درحالیکه شرکتی به نام گوگل هنوز وجود خارجی نداشت.
از این زمان پیج و برین تلاشهایشان را برای جذب سرمایه و گسترش کسبوکار خود دوچندان کردند و توانستند با کمک آشنایان، حدود یک میلیون دلار وام بگیرند که سرمایهی اولیهی شرکت شد. اولین دفتر مرکزی شرکت در گاراژ یکی از دوستان آنها در منلو پارک کالیفرنیا افتتاح شد. در آن زمان نسخهی بتای موتور جستجوی آنها قادر بود روزانه ۱۰ هزار جستجو را پردازش کند.
در دسامبر سال ۱۹۹۸، مجلهی PC Mag.، گوگل را «موتور جستجویی حیرتانگیز با نتایج بسیار مرتبط» خواند و آن را بهعنوان برترین وبسایت از ۱۰۰ وبسایت نوظهور سال انتخاب کرد.
پیج از ابتدای مدیریت گوگل، قوانین خاص خود را به اعضای این شرکت اعلام کرد. ایدههایی که اگرچه در شروع کار، مخالفتهای زیادی را برانگیختند؛ ولی بهمرور تبدیل به اصول مدیریتی بسیاری از شرکتهای بزرگ شدند:
کار خود را به دیگران محول نکنید. هر کاری که از دستتان برمیآید، خودتان انجام دهید تا کارها سریعتر پیش بروند.
اگر کاری که انجام میدهید چیزی به ارزشهای شرکت اضافه نمیکند، نباید آن را انجام بدهید.
ایدهها از سن خیلی مهمترند. اگر کسی از شما جوانتر است، به این معنا نیست که سزاوار احترام و همکاری نیست.
بدترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که کسی را که مشغول کاری است، با گفتن «وقتت به پایان رسید» از ادامهی کار بازدارید. اگر میخواهید کسی را متوقف کنید، باید راه بهتری برای انجام کارها به او نشان دهید.
در سال ۱۹۹۹، آنها دفتر شرکت را به ساختمانهای ماونتین ویو کالیفرنیا منتقل کردند و از آن زمان، این دفتر با نام مجموعهی گوگل پلکس (Googleplex) که یکی از خارقالعادهترین و نوآورانهترین محیطهای کاری دنیا است، شناخته میشود.
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد گوگل این است که فقط از تبلیغات متنی استفاده میکند و گرافیک صفحهی اصلی آن حجم بسیار پایینی دارد. به همین دلیل سرعت جستجو و بارگذاری این موتور جستجو بسیار بالا است.
در سال ۲۰۰۰، لری پیج و سرگی برین، بهعنوان نمایندگان دانشگاه استنفورد در اجلاس دستاوردهای بینالمللی لندن حضور داشتند.
در سال ۲۰۰۱، درحالیکه بیشتر استارتاپهای فضای اینترنت شرایط خوبی تجربه نمیکردند، گوگل رشدی انفجاری و سودی بسیار بالا داشت. در این سال پیج و برین، اریک اشمیت را بهعنوان مدیرعامل گوگل برگزیدند و لری پیج بهعنوان رئیس محصولات و سرگی برین بهعنوان رئیس فناوری گوگل، به کار خود ادامه دادند.
در اولین عرضهی عمومی سهام شرکت گوگل در ۱۹ آگوست ۲۰۰۴، درمجموع ۱۹,۶۰۵,۰۵۲ سهم با قیمت پایهای هر سهم به مبلغ ۸۵ دلار فروخته شد. این شرکت در بازار بورس و سهام آمریکا با نماد GOOG شناخته میشود.
پس از اولین عرضهی سهام گوگل، لری پیج و سرگی برین در سن ۲۷ سالگی میلیاردر شده بودند. در این زمان گوگل، شرکت مورد علاقهی سرمایهگذاران بود و قیمت سهام هرروز افزایش مییافت. هر سه مدیر ارشد گوگل یعنی پیج، برین و اشمیت، از دریافت هرگونه پاداش و تسهیلاتی خودداری کردند و ثروت خود را به عملکرد بازار سهام واگذار کردند.
شرکت گوگل با ارائهی خدمات و اپلیکیشنهای محبوب و جدید، به رشد خود ادامه داد؛ ازجمله نوار ابزاری که اجازه میداد کاربران از دسکتاپ کامپیوتر بدون مراجعه به سایت گوگل قادر به جستجو باشند (Google toolbar)، سرویس ایمیل رایگان (Gmail)، گوگل ارث (Google Earth) که به کاربران اجازه میداد به تصاویر ماهوارهای سراسر دنیا دسترسی داشته باشند، گوگل مپس (Google Maps)،گوگل درایو (Google Drive)، گوگل فوتوز (Google Photos) و گوگل بوک (Google Book Search). بعلاوه کاربران میتوانستند انتخاب کنند که جستجوی آنها فقط تصویر، ویدیو یا وبسایت باشد.
در پایان سال ۲۰۰۶، شرکت گوگل ۱۰ هزار کارمند داشت و درآمد سالیانهی آن بیش از ۱۰ میلیارد دلار بود. در سال ۲۰۰۷، مجلهی فورچن شرکت گوگل را بهعنوان برترین محیط کار جهان معرفی کرد.
گوگل اقدامات استراتژیک موفقیتآمیز دیگری هم داشت؛ ازجمله خرید شرکت یوتیوب (YouTube) در سال ۲۰۰۶ به مبلغ ۱.۶۵ میلیارد دلار و خرید موتورولا موبیلیتی (Motorola Mobility) در سال ۲۰۱۱ به مبلغ ۱۲.۵ میلیارد دلار.
در این زمان لری پیج تصمیم گرفت اندروید اندی رابین را بخرد؛ ولی این مسئله را تا زمانی که قرارداد به مرحلهی نهایی خود نرسیده بود با اشمیت در جریان نگذاشت.
در سال ۲۰۱۰ ، گوگل ۲۰ درصد از سهام منابع انرژی NextEra را در داکوتای شمالی خریداری کرد.
در اواسط سال ۲۰۱۱، لری پیج شبکه اجتماعی گوگل پلاس (+Google) را برای رقابت با فیسبوک راهاندازی کرد.
در این زمان، پس از ده سال لری پیج تصمیم گرفت به مقام مدیرعاملی خود بازگردد. در طول این مدت شیوهی مدیریتی او تغییر کرده بود و حس میکرد برای رسیدن به اهداف شرکت، به تیمی هماهنگ و پویا نیاز دارد که محصولات و اپلیکیشنهای گوگل را مورد بازنگری و توسعه قرار دهد.
لری پیج، علاقهی خود به پیشرفتهای سختافزاری را پنهان نمیکرد و بالاخره در می سال ۲۰۱۲، از کروم بوک (Chromebook) با سیستمعامل کروم رونمایی کرد.
در اکتبر سال ۲۰۱۴، درحالیکه پیج میخواست روی محصولات و خدمات نسل بعد نظیر طرح گوگل ایکس، گوگل فیبر و خانه هوشمند متمرکز باشد، به ساندار پیچای، معاون ارشد گوگل پیشنهاد داد سمت مدیرعاملی گوگل را بپذیرد و او نیز این سمت را پذیرفت.
در تاریخ ۱۰ آگوست ۲۰۱۵، لری پیج رسماً اعلام کرد که شرکت گوگل، بهعنوان زیرمجموعهای از شرکت هلدینگ آلفابت درخواهد آمد. پیج در مقام مدیرعامل آلفابت و ساندار پیچای بهعنوان مدیرعامل گوگل فعالیت میکنند. طبق بیانیهی پیج، آلفابت اجتماعی از شرکتها است که البته گوگل بزرگترین بخش این مجموعه است. هدف پیج این بود که قدرت مدیریتی بیشتری داشته باشد و بتواند اهداف مستقل غیر مرتبط مثل ساخت لوازم هوشمند خانگی، گسترش اینترنت از طریق پروژهی بالونهای لون و بهبود زندگی بشر را هدایت کند. نام آلفابت به معنی الفبا یا مجموعهی حروف یکزبان، نمادی از همین اصل بود. او همچنین گفت این سازماندهی مجدد، گوگل را تبدیل به شرکتی خالصتر و پاسخگوتر خواهد کرد.
لری پیج همچنین یکی از سرمایهگذاران شرکت تسلا موتورز است و در ترویج انرژیهای جایگزین تلاش میکند.
لری پیج در تاریخ ۸ دسامبر ۲۰۰۸، با لوسیندا ساوتورث ازدواج کرد. لوسیندا فارغالتحصیل رشتهی پزشکی بیومدیکال است. مراسم ازدواج آنها در جزیرهی نکر ریچارد برانسون برگزار شد. آنها در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ صاحب دو فرزند شدند. آنها در سال ۲۰۱۴، مبلغ ۱۵ میلیون دلار برای مبارزه با بیماری ابولا اختصاص دادند.
جوایز:
سال ۲۰۰۳: جایزه MBA مدرسهی تجارت و کسبوکار اروپا برای تجسم روح کارآفرینی و خلق کسبوکارهای جدید
سال ۲۰۰۴: جایزهی بنیاد مارکونی دانشگاه کلمبیا برای اختراعی که شیوهی دسترسی به اطلاعات را متحول کرد
سال ۲۰۰۴: انتخاب پیج بهعنوان یکی از متولیان هیئتمدیرهی ایکس پرایز (X PRIZE)
سال ۲۰۰۵: جایزهی افتخاری آکادمی علوم هنر آمریکا
سال ۲۰۰۹: دکترای افتخاری دانشگاه میشیگان
در سال ۲۰۱۱، مجلهی فوربز لری پیج را بهعنوان بیست و چهارمین میلیاردر دنیا و یازدهمین فرد ثروتمند آمریکا معرفی کرد. در سال ۲۰۱۵ مجلهی فوربز پیج را در لیست قدرتمندترین مردم دنیا قرار داد و گوگل را بانفوذترین شرکت دنیا نامید.
در جولای سال ۲۰۱۴، شاخص میلیاردرهای بلومبرگ، پیج را با ثروتی تخمینی ۳۲.۷ میلیارد دلار، هفدهمین مرد ثروتمند جهان معرفی کرد و مجلهی فورچن هم او را مرد سال تجارت و شجاعترین مدیرعامل جهان خواند.
و در اکتبر سال ۲۰۱۵، مجلهی فوربز لری پیج را بهعنوان مشهورترین مدیر اجرایی آمریکا معرفی کرد.
سخنان مشهور:
هدف ما رشد بلندمدت است؛ بنابراین با وجود اینکه در هزینههای کوتاهمدت خود سختگیر هستیم، بهراحتی روی نوآوریهای آینده سرمایهگذاری میکنیم.
بسیاری از رهبران سازمانهای بزرگ، اعتقادی به تغییرات ندارند. ولی اگر شما نگاهی به تاریخ داشته باشید، میبینید که همهچیز تغییر میکند. اگر شما کسبوکار ایستایی دارید، حتماً به مشکل برمیخورید.
شما برای عملی کردن و گسترش یک ایده، لزوماً به یک شرکت صدنفری نیازی ندارید.
بسیاری از شرکتها با گذشت زمان رو به افول میگذارند. اشتباه آنها این است که آینده را از دست میدهند. من همیشه سعی میکنم روی آینده متمرکز باشم. از خودم میپرسم آینده قرار است چگونه پیش برود؟ ما چه چیزی را خلق میکنیم؟ چطور میتوانیم آن را با نرخ بالایی به دست آوریم؟
باید باور داشته باشید که بدون خلاف و گناه هم میشود خوب درآمد داشت.
منبع:
www.zoomit.ir