يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

عزیزالله ضرغامی

عزیزالله ضرغامی
از امراء مورد توجه رضاشاه و مدتها رئیس ستاد ارتش در آن دوره بود. در 1263 متولد شد. پدرش حسین‏پاشاخان ضرغام‏السلطنه از سران ایل شقاقى بود. عزیزالله ضرغامى در جوانى وارد مدرسه‏ى قزاقخانه شد و درجه‏ى افسرى گرفت. تا درجه‏ى سروانى در قزاقخانه اشتغال داشت، بعد به ژاندارمرى منتقل شد و چند سمت از قبیل ریاست ژاندارمرى قزوین، زنجان و سلطان‏آباد با او بود. در چند زدوخورد هم شركت كرد تا در 1300 ش به ارتش انتقال یافت و با درجه‏ى سرهنگى مامور تشكیل مدارس نظام شد. دو سالى در آنجا بود كه به ریاست اداره مباشرت قشون منصوب گردید. بعد فرمانده تیپ مكران شد و درجه‏ى سرتیپى گرفت. در 1309 به ریاست ژاندارمرى كل كشور منصوب شد. چهارسال در آن سمت بود تا اینكه در سال 1313 با درجه‏ى سرلشكرى به ریاست اركان حرب كل قشون كه بعد ستاد ارتش نام گرفت، مستقر گردید و تا پایان سلطنت رضاشاه در آن سمت قرار داشت. بعد از كنار گذاردن از ستاد، چند روزى فرمانده دانشكده افسرى شد. دیگر كار نظامى به او ارجاع نگردید تا اینكه در سال 1328 در اولین دوره‏ى مجلس سنا، سناتور انتصابى گردید و یك دوره در سنا بود كه حاضر به ادامه‏ى همكارى نشد و بقیه‏ى عمر طولانى خود را به عبادت گذرانید. وى یكى از افسران شاخص و مورد توجه رضاشاه بود. به اندازه‏اى در شاه نفوذ پیدا كرده بود كه امور ارتش با نظر او حل و فصل مى‏شد و ظاهرا در دوران ستاد او كه دوران شكوفائى دیكتاتورى بود، ارتش توسعه‏ى بسیارى یافت و تدریجا 18 لشكر در نقاط مختلف تشكیل شد، جز دو لشكر كه در مركز بود و چند لشكر دیگر در شهرستانها، بقیه اسم بى‏مسائى بودند كما اینكه در شهریور 1320 دیدیم و یا شنیدیم كه حتى یك روز هم نتوانستند در مقابل حمله‏ى دشمن استقامت كنند. در شهریور 1320 كه قواى سه كشور حمله كردند، ضرغامى فورا به تشكیل ستاد جنگى پرداخت و خود در راس آن قرار گرفت، اعلامیه دادند ولى از یك اعلامیه كارشان تجاوز نكرد، نشستند و گفتند یكباره كلیه سربازان را در شهرها و دهات رها نمودند. سربازان روزها گرسنه و تشنه در بیابانها با مرگ دست به گریبان بودند تا به هر زحمتى بود، خود را به زادگاه خودشان رساندند. تنها افسرى كه در شهریور 1320 به علت مرخص نمودن سربازان مورد حمله و سرزنش قرار نگرفت، همین سرلشكر ضرغامى بود. بقیه امراء را رضاشاه گوشمالى سختى داد. ضرغامى مردى متقى، زاهد و داراى صفات خوبى بود. در هفت سالى كه رئیس ستاد شد دوستان خود را تقویت كرد و تمام مشاغل مهم ارتش را در اختیار آنها قرار داد. با دشمنان خود به سختى رفتار نمود. وقتى بین او و سرلشكر جهانبانى اختلاف افتاد. گذشته از خلع درجه و زندانى كردن سرلشكر جهانبانى دستور داد كلیه جهانبانى‏ها را از ارتش اخراج نمایند. ضرغامى ظاهر كار را حفظ مى‏نمود، مثلا هیچ موقع ریش خود را نتراشید و در اداره فرائض مذهبى خود را انجام مى‏داد و غالبا در موقع بیكارى از گفتن ذكر خوددارى نمى‏كرد. در مواقعى كه براى گزارشى به حضور شاه مردد مى‏شد، متوسل به رمل و اسطرلاب مى‏گردید. هیچگونه تحصیلات خارجى نداشت. در مدتى كه در ژاندارمرى با سوئدى‏ها كار مى‏كرد، زبان فرانسه را در حد رفع تكلیف یاد گرفته بود. او مجموعا 94 سال عمر كرد و سالها در منزل شخصى خود به تنهائى به عبادت اشتغال داشت. در منزل خود مجالس روضه‏خوانى برپا مى‏نمود. به اهل علم و روحانیت احترام مى‏گذاشت. به عنوان «حضرت اجل» دلبستگى خاصى داشت، اگر كسى در موقع مكالمه با او این عنوان را قائل نمى‏شد، سخت مكدر مى‏گردید. برادران و فرزندان خود را به ارتش برد و همه‏ى آنها به درجات بالا رسیدند، موجبات ازدواج یكى از برادران خود را با خانواده‏ى سلطنتى فراهم كرد. همین مسئله بیشتر او را مقرب ساخت. روى‏هم‏رفته آدم جالبى بود. اصلا به درد كارهاى نظامى نمى‏خورد. وفات او در 1357 در تهران اتفاق افتاد و در امامزاده عبدالله مدفون شد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.