يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

مج

مج
قرن سوم میلادى، از زنان كاردان و باتدبیر. وى دختر مهرك و همسر شاهپور اول ساسانى (272 -241 م) بود. زمانى كه اردشیر بابكان (241 -226 م) بر فارس استیلا یافت، مهرك را كه پادشاه فارس بود كشت، زیرا منجمان به او خبر داده بودند كه از فرزندان مهرك یك نفر پادشاه مى‏شود و همه سرزمین ایران را به اطاعت خود درمى‏آورد. اردشیر، مهرك و همه بستگان او را كشت و فقط دختر ده ساله‏اى گریخت و به چوپانى پناه آورد و چوپان او را به فرزندى پذیرفت. روزى شاهپور كه در بیابان به دنبال شكار بود تشنه شد و خود را به خیمه چوپان رساند تا آبى بنوشد. دختر مهرك جام آب سرد گوارایى به شاهپور داد. شاهپور شیفته زیبایى دختر شد و از چوپان نسب او را پرسید. چوپان گفت دختر من است و از نسب اصلش سخنى نگفت. شاهپور از چوپان خواست تا دختر او را به زنى به او دهد و چوپان كه دانسته بود شاهزاده است به ناچار پذیرفت. مج از شاهپور پسرى آورد كه او را هرمز نام نهادند. مج اظهار بزرگى و شخصیت مى‏كرد و خواسته‏هاى عالى داشت و لذا شاهپور مجبور شد كه به او یادآورى كند چوپانزاده است و خواسته‏ها در شأن او نیست. مج ناچار قصه زندگیش را بیان كرد. شاهپور كه این راز را دریافت سعى كرد از همه پوشیده نگه دارد. اتفاقا روزى اردشیر كه از شكارگاه برمى‏گشت بر سر راه به سراى شاهپور فرود آمد. چشمش به كودكى افتاد. درباره او سؤال كرد و نسب مادرش را جویا شد. شاهپور امان خواست و گفت: حاضرم مرا بكشى اما به همسر و فرزندم آسیبى نرسانى و سپس راز مج را آشكار كرد. اردشیر بسیار خشنود شد و گفت مرا از سخن منجمان آسوده خاطر كردى كه گفته‏اند از فرزندان مهرك یك نفر پادشاهى كند و او هرمز است. چنین نیز شد، هرمز پس از شاهپور بر تخت سلطنت نشست و به اداره كشور پرداخت و رامهرمز را بنا كرد و آن را پایتخت خود قرار داد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.