يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

مهد علیا

مهد علیا
ششم ربیع‏الثانى، 1290 ق، جهان خانم ملقب به مهد علیا از زنان سیاستمدار، هنرمند و شاعر. وى نوه فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) و دختر قاسم خان قوانلوى قاجار بود. در سال 1234 ق با محمد میرزا نوه فتحعلى شاه و فرزند عباس میرزا (ولیعهد) ازدواج كرد. پس از مرگ فتحعلى شاه، محمد میرزا به سلطنت رسید (1250 ق). وى مردى بیمار، كم‏اراده و درویش مسلك بود. جهان خانم كه زنى باهوش و جاه‏طلب بود با سوءاستفاده از گذشت و اغماض همسرش به مداخله در امور سیاسى مى‏پرداخت و احكام عزل و نصب حكام صادر مى‏كرد. وى در زمان حیات محمد شاه (1264 -1250 ق) متهم به داشتن روابط پنهانى با میرزا آقا خان نورى بود. پس از مرگ محمدشاه و تا زمان جلوس ناصرالدین شاه به تخت سلطنت (1264 ق)، مهد علیا رتق و فتق امور را در تهران در دست داشت. پس از رسیدن ولیعهد به تهران و جلوس بر تخت، ناصرالدین شاه فرمان صدارت عظماى امیركبیر را صادر كرد. امیركبیر كه صدر اعظمى مدیر، مدبر و قاطع بود، دست مهد علیا را از مداخله در امور سیاسى كوتاه نمود. همین امر موجب كینه و دشمنى مهد علیا با امیركبیر گردید. مهد علیا با همدستى میرزا آقا خان نورى و تنى چند از درباریان معزول علیه امیركبیر نزد شاه سعایت و توطئه‏چینى مى‏كردند كه در نهایت منجر به عزل و سپس قتل وى گردید (1268 ق). پس از امیركبیر، به سفارش و خواهش مهد علیا میرزا آقا خان نورى به صدارت رسید. در دوران صدارت وى مهد علیا همانند گذشته در امور سیاسى مداخله مى‏كرد و تا پایان عمر نفوذ و قدرتش در دستگاه دولت و دربار كم و بیش ادامه داشت. وزارت مهد علیا را اعتضادالسلطنه فرزند فتحلعى شاه عهده‏دار بود. به نوشته خیرات حسان، مهد علیا در خط و نقاشى مهارتى كامل داشت و به شعر و ادب نیز علاقه‏مند بود. وى در تهران درگذشت و جنازه‏اش را به قم منتقل كرده و در جوار حضرت معصومه (س) دفن كردند. ابیات زیر از اوست: از مرد و زن آنكه هوشمند است اندر همه حال سربلند است بى‏دانش اگر زن است اگر مرد باشد به مثل چو خار بى‏ورد[1] ملك‏جهان خانم (و. 1220 ه.ق ف. 6 ربیع‏الثانى 1290 ه.ق) زن محمدشاه قاجار و مادر ناصرالدین شاه كه در فاصله‏ى مرگ محمدشاه تا ورود ناصرالدین میرزا در تهران به رتق و فتق امور پرداخت و در سلطنت ناصرالدین شاه نیز در كارهاى مملكتى مداخله داشت. عزل و قتل میرزا تقى‏خان امیركبیر به اشارت وى بوده است. (1290 -1220 ق)، نقاش، خطاط و شاعر، متخلص به جهان. ملقب به مهدعلیا. وى نوه‏ى فتحعلى شاه و همسر محمدشاه و مادر ناصرالدین شاه قاجار بود. جهان خانم در گلدوزى و نقاشى دست داشت و خط را نیز نیكو مى‏نوشت. مهدعلیا بعد از مرگ همسرش، تا ورود ناصرالدین شاه به تهران، نایب‏السلطنه بود. همچنین او در به قتل رساندن امیركبیر دست داشته است. ملك‏جهان در تهران درگذشت و در قم، در مقبره‏ى محمدشاه مدفون است. از آثار وى، گل نرگس زیبایى به آبرنگ كه رقم «نقشه مهد علیا» دارد.[2] ز 985 ق، ملقب به مهد علیا از زنان متنفذ و قدرتمند. وى دختر میر عبداللَّه مرعشى، از سادات مازندران، و همسر سلطان محمد صفوى (996 -985 ق) بود. به دستور شاه طهماسب اول صفوى (984 -930 ق)، محمد میرزا و همسر و دو پسرش: حمزه میرزا و عباس میرزا، و همسر و دو پسرش: حمزه میرزا و عباس میرزا، در هرات مركز خراسان زندگى مى‏كردند. پس از این كه محمد میرزا بر اثر شیوع آبله در خراسان نابینا گردید و بالطبع از نفوذ او در امور حكومت كاسته شد، به تدریج خیرالنساء بیگم قدرت‏نمایى كرد و با بزرگان خراسان درباره امور حكومت مذاكره و مكاتبه مى‏كرد و دستوراتى صادر مى‏نمود. به همین دلیل شاه طهماسب دستور داد تا حمزه میرزا در خراسان مانده و محمد میرزا و همسر و فرزند خردسالش، عباس میرزا، به فارس بروند؛ اما بر اثر پافشارى خیرالنساء بیگم، عباس میرزا در خراسان ماند و تنى چند از امراى خراسان سرپرستى او را برعهده گرفتند و محمد میرزا و خیرالنساء بیگم و حمزه میرزا به فارس رفتند. پس از این كه محمد میرزا، با كمك پریخان خانم از فارس به قزوین آمد و بر تخت سلطنت نشست (985 ق)، بلافاصله خیرالنساء بیگم دستور داد تا خلیل خان افشار پریخان خانم را به قتل رسانده و دارایى‏هاى او را به قاتلش بخشید و امیر اصلان افشار را مأمور كشتن دایى پریخان خانم به نام شمخال خان كرد و حكومت شكى را به عنوان پاداش به او داد. همچنین شاه شجاع فرزند شیرخوار شاه اسماعیل دوم صفوى (985 -984 ق) را به قتل رساند. این كشتارها در نخستین روز ورود سلطان محمد به قزوین صورت گرفت. خیرالنساء بیگم، میرزا سلیمان جابرى را كه از رجال كاردان و داناى ایران و وزیر شاه اسماعیل دوم صفوى بود به صدرا عظمى برگزید و به او لقب اعتمادالدوله داد. مدتى بعد دولت عثمانى با استفاده از وضعیت پریشان كشور، قسمت‏هایى از قفقاز را تسخیر كرد. خیرالنساء بیگم كه همسرش را ناتوان در اداره امور لشكر مى‏دید، فرماندهى لشكر ایران را در دست گرفت و به جنگ با عثمانیان رفت و قسمت‏هایى از ولایت شیروان را تصرف كرد. مداخلات او بر بزرگان كشور گران آمد و در نتیجه تنى چند از درباریان متنفذ او را كشتند.[3]


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.