يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

باقر لاريجاني

باقر لاريجاني
باقر اردشير لاريجاني در سال 1340 در شهر قم به دنيا آمد . وي در سال 1358 در كنكور پزشكي در دانشكده پزشكي تهران با رتبه بسيار بالا قبول شد و پس از فارغ التحصيلي در همان رشته ، رشته داخلي را براي خود انتخاب نمود. در رشته غدد و متابوليسم ادامه تحصيل داشت تا به مرحله فوق تخصص اين رشته در آمد. از مشاغل وي مي توان رئيس دانشگاه علوم پزشكي تهران را اشاره كرد. از وي تاليفات زيادي به جا مانده است. والدين و انساب : پدر باقر اردشير لاريجاني ، آيه الله العظمي آملي بود كه از مشاهير فقه و اصلو در زمان خودش بد. ايشان شاگردان متعددي تربيت كرده است. باقر در دامن مادري كه از علماي بسيار بزرگ شمال (بهشهر) كه در ساليان پاياني حيات در نجف اشرف اشكان داشته و از شاگردان برجسته و هم دوران با فقيه مشهور ابوالحسن اصفهاني بود. خاطرات کودکي : باقر اردشير لاريجاني از دوران كودكي خود اينطور بيان مي كند: دوران كودكي را در خانوده اي مذهبي ولي علم دوست با فرزندان متعدد با شلوغي و گرمي سپري شد. پدرم بسيار انسان پر كار و عالمي بود، تقريبا براي مسئله اي بجز علم و دانش ارزشي قائل نبود شايد به همين دليل تمام فرزندان ايشان علاقه به دانش آموزي دارند. ايشان علي رغم علم فراوان خيلي زندگي منظمي نداشت شايد اين نشان يك انسان عاشق علم هم باشد لذا تا حدودي فرزندان ايشان خودشان رشد كردند . زندگي ما علي رغم محدود بودن گرم و پر رفت و آمد بود، ايشان معاشرت وسيع داشت چه شاگردان و چه علاقه مندان ايشان، مادر ما همواره در حال تدارك مسائل منزل بود.، او انسان شريف وبي نظيري است. گرچه براي همه انسانها مادر، گرامي ترين هديه الهي است لكن مادر ما گنجينه اي عظيم از انسانيت، وفا و صميميت در خانواده ما مي باشد. او همواره انسان متواضع، متين، دلسوز و مانند پدر بزرگوارش گوشه گير و بدون تكبر هاي متعارف زيست مي كند. همسر و فرزندان : باقر اردشير لاريجاني با دختر آقاي حسن زاده آملي به نام فاطمه ازدواج كرد، حاصل اين ازدواج يك دختر به نام آنسه و يك پسر به نام ادريس مي باشد. وقايع ميانسالي : از اتفاقهايي كه در زمان باقر اردشير لاريجاني به وقوع پيوسته است مي توان به مورد زير اشاره كرد: ساليان تحصيل دبيرستان ما، مقارن با گسترش انقلاب اسلامي در ايران بود. توجه براي امتحان كنكور در آن زمان كار آساني نبود و روح انسان هم خيلي اجازه اين كار را نميداد. يادم هست كه در كنار منزل ما مدرسه علمي پدرمان تازه تعمير شده بود و ساختمان نو براي آن بنيان گذاشته شده بود، من اتاقي در آنجا گرفتم و بسياري از اوقات آنجا مشغول بودم. شروع دانشگاه ما در سال پيروزي انقلاب بود. لذا شرايط ويژهاي بر دانشگاه حاكم بود. و پس از آن هم انقلاب فرهنگي شرايط ديگري ايجاد نمود. بالاخره گاهي از اوقات فكر ميكنم كه براي ما در اين امتداد حيات انساني تا ابد، شرايطي مهيا شده است كه بسياري از فاكتورهاي آن در دست ما نيست و لذا هر چه تأمل ميكنم، فكر ميكنم كه خداوند به تدبير خويش رهنماي اصلي سير زندگي من بوده است.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.