آمریکایی

شنبه، 14 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آمریکایی
کارگردان: آنتون کوربین بازیگران: جورج کلونی - جان لیسن - پائولو بوناچلی - تکلا ریوتن و ... مدت زمان: 103 دقیقه درجه نمایشی: R ژانر: درام/ هیجانی حسن نیازی: در فیلم «آمریکایی» ساخت 2010، به کارگردانی "آنتوان کوربین"، یکبار دیگر شانس این را داریم که فضایی خاص همچون فضای فیلم های "ژان پیرملویل" را تجربه کنیم. شخصیت اصلی فیلم "جک یا ادوارد" با بازی "جرج کلونی"، همانند شخصیت "جف کاستلو" در فیلم «سامورایی»، شخصیت ی عجیب، تنها، خونسرد، منظم و حرفه ای است؛ او را می توان آمیزه ای از شخصیت "جف کاستلو" سامورایی دانست. اما با این تفاوت که شغل "جک" در فیلم «آمریکایی»، ساخت اسلحه های خاص برای آدم کُش های حرفه ای است، در حالی که "جف" در سامورایی، خود یک آدم کُش حرفه ای بود. "جک" برای شخصی به نام "پاول" کار می کند که در طول فیلم بیشتر به وسیله تلفن با یکدیگر در ارتباط هستند و تنها دوبار در فیلم شاهد ملاقات آنها با یکدیگر هستیم، یکبار در اوایل فیلم، زمانی که "جک" پس از فرار از چنگ آدم کُش ها، با "پاول" قرار ملاقات می گذارد و بار دیگر زمانی ست که آنها در در یک دوئل مرگبار یکدیگر را ملاقات می کنند. فیلم، یک شروع استثنایی، یک سکانس فوق العاده در اواسط فیلم، و یک پایان حیرت انگیز دارد که این مورد یکی از اصلی ترین ویژگی های یک اثر سینمایی خوب است که فیلم «آمریکایی» نیز از این ویژگی بهرمند است. فصل آغازین فیلم که کارگردان در آن به معرفی محیط و شخصیت اش می پردازد، بسیار خوب از کار درآمده است. در منطقه ای کوهستانی و پوشیده از برف، یک کلبه قرار دارد. "جک"، به همراه یک زن از کلبه بیرون می آیند؛ همه چیز آرام و عادی به نظر می رسد تا اینکه از سوی فردی ناشناس به آنها تیراندازی می شود. در ادامه 3 نفر توسط "جک" کشته می شوند که شامل 2 تن از آدم کُش ها و زن همراه "جک" می شوند. مسیر فیلم و البته شخصیت اصلی فیلم، ناگهان دچار یک چرخش 180 درجه ای می شود. تماشاگر اینک می داند که با یک فیلم معمولی روبرو نیست. در ادامه "جک" به پیشنهاد "پاول" به ایتالیا می رود و در یک روستای کوچک و زیبا که در بالای تپه ها واقع شده اتاقی می گیرد. پس از این، فیلم – تا رسیدن به سکانس نفس گیر تعقیب و گریز "جک" و فردناشناس که از طرف سوئدی ها اجیر شده، به ارتباط "جک" و زنی به نام "ماتیلدا" می پردازد، که قرار می شود "جک" در آخرین ماموریت اش، یک سلاح ویژه را برای ماتیلدا فراهم کند. "جک"، در آخرین کارش فقط باید یک اسلحه را تحویل بدهد. اما مسئله این است که او از شغل خود خسته شده و قصد دارد از وضعیت ی که در آن قرار گرفته، خود را رها کند؛ زیرا که حرفه اش، آزادی را از او سلب کرده. او لحظه ای آرامش ندارد و هر لحظه منتظر وقوع یک حادثه است. حتی در خواب نیز آرام و قرار ندارد و مدام کابوس گذشته را می بیند. از طرفی او به خاطر حساسیت حرفه اش باید از ارتباط با دیگران خودداری کند . درهمان اوایل فیلم نیز این موضوع به وضوح دیده می شود که چگونه زنی که همراهش است را از بین می برد. اما "جک"، برای فاصله گرفتن از بحرانی که در آن گرفتار شده به ارتباط با زن ها روی می آورد و می کوشد از این طریق به یک آرامش برسد. چیزی که او در زنده گی اش کم دارد عشق است و همین نبود عشق در زنده گی اش است که برایش ترس به وجود می آورد. در فیلم، هنگامی که کشیش پیر، به "جک" می گوید: (نمی توانی جهنم را انکار کنی، زیرا الان هم زنده گی ات شبیه جهنم است، چون که عشق در زنده گی ات نیست!) و دوباره هنگامی که کشیش از او می پرسد که در زنده گی اش چه چیزی دارد؟ با نگاه حسرت وار و سکوت "جک" همراه است. دوستی "جک" با کشیش، باعث آرامش روحی اش می شود و در واقع می توان گفت که کشیش، یکی از معدود کسانی است که "جک" می تواند به او اعتماد کند و همین رابطه با کشیش موجب می شود که "جک" به فکر پُر کردن خلعی شود(عشق) که فقدان آن زنده گی اش را به نابودی سوق داده است. در پی این، دوستی اش با زن روسپی فیلم "کلارا" و دل بستن "جک" به او، همان عشقی است که می تواند او را از نابودی نجات بدهد. در سکانس پایانی فیلم، در کنار رودخانه ای که "جک" با "کلارا" قرار ملاقات گذاشته است و در حالی که "جک" با تنی زخمی با دستان اش و با حسرت به سمت عشق اش اشاره می کند، جان می دهد! مرگ او همان آرامش روحی است که کشیش فیلم از آن سخن می گفت و "جک" در واقع با مرگ خود و با عشق سرانجام موفق می شود، طعم خوشبختی را بچشد و این یعنی پیروزی، یعنی رویای آمریکایی. شخصیت فیلم «آمریکایی» یک شخصیت استثنایی است. او انگار در دنیای دیگری زنده گی می کند. "جک" نسبت به زمان و جامعه خود بی تفاوت است. جامعه ای که دست آخر او را به کشتن می دهد. کارگردان فیلم، تقریبا به طور مستقیم به اسطوره های سینمایی ارجاع می کند؛ در صحنه هایی که شخصیت اصلی فیلم در اتاق خود به ورزش کردن می پردازد، تماشاگر را به یاد حرکات "تراویس بیکل" در «راننده تاکسی» اسکورسیزی، می اندازد. از طرفی نیز "جک" به مانند "تراویس بیکل" شخصیتی است که با جامعه خود در تضاد است و همین عامل است که در نهایت باعث نابودی اش می شود. از طرفی دیگر- تنهایی، سردرگمی "جک" نوع رفتار و سکوت او، شباهت هایی به "جف کاستلو"ی «سامورایی» دارد. همچون شخصیت "جف" که جایگاه خود را تنها در دنیای خالی از سکنه می یابد، "جک" نیز به همین شیوه عمل می کند و این را نمی توان اتفاقی دانست. فیلم «آمریکایی» یکی از نادر فیلم هایی است که تا حدودی توانسته شخصیت و فضایی شبیه فیلم های ملویل را خلق کند. و همچنین کارگردان، هوش فوق العاده ای در بهره گیری از عناصر مکانی و جغرافیایی را مدنظر گرفته است و یکی از خصوصیات ارزشمند فیلم را می توان بهره گیری از لوکیشن های مناسب دانست که با موضوع فیلم و روحیات شخصیت ها همخوانی دارد و نقش عمده ای در موفقیت فیلم دارد. در یکی از سکانس های فیلم (تعقیب و گریز میان "جک" و فردناشناس) کوچه پس کوچه های باریک و خاص روستا، بهترین مکان برای خلق این سکانس استکه حس دلهره و ایجاد تنش میان شخصیت ها را به کمک تاریکی شب و سکوت مطلق را به بهترین شکل ممکن به وجود می آورد؛ و یا در یکی از زیباترین سکانس های فیلم (که با تیتراژ آغازین همراه است) پس از گذشت 9 دقیقه از شروع فیلم، "جک" سوار بر اتوموبیل، وارد تونلی می شود. به همراه موسیقی زیبایی، تیتراژ بر روی شخصیت "جک" هویدا می شود. اتوموبیل، مسیر تونل را طی می کند و با نزدیک شدن به خروجی تونل به نور سفیدی برمی خورد و سپس نام فیلم بر روی تصویر حک می شود. این سکانس علاوه بر اینکه مریوط به تیتراژ فیلم است، می تواند شناسنامه فیلم نیز باشد و به نوعی معرف شخصیت اصلی فیلم. با ورود به تونل، تاریکی شخصیت "جک" را در برمی گیرد که نشان از وضعیت و حالت درونی اوست و با پشت سرگذاشتن تاریکی تونل، نور سفیدی تصویر تاریک او را از میان برمی دارد. در واقع فیلم از ابتدا تا به انتها به همین موضوع می پردازد. فیلم «آمریکایی» یک فیلم معمولی نیست. فیلمی یکدست است که در آن دنیایی واحد و هماهنگ ساخته شده است. استفاده صحیح از عمل و فضا، دقت در جزئیات (کافیست به نماهایی که در آن "جک" با وسواس بسیار مشغول ساخت یک وسیله صداخفه کن برای اسلحه است نگاه کنید) و شخصیت پردازی در فیلم با بهره گیری از بازی و فیزیک بدن "جرج کلونی"، فیلم را به اثری قابل تامل و تاثیرگذار بدل کرده است. منبع: کافه نقد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما