شاتر آیلند

چهارشنبه، 25 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شاتر آیلند
کارگردان: مارتین اسکورسیزی تهیه‌کننده: مارتین اسکورسیزی، بردلی جی. فیشر، آرنی مسر، مایک مداووی نویسنده رمان: دنیس لهان فیلم‌نامه: لیتا کالوگریدیس بازیگران: لئوناردو دی‌کاپریو مارک روفالو بن کینگزلی میشله ویلیامز امیلی مورتیمر منتقد: امیر تجویدی نام مارتین اسکورسیزی سال‌هاست که نقل محافل هنری و بالاخص سینمایی است. هر کجا که از بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین کارگردانان تاریخ سینما سخنی به میان آمده، بی‌شک نام اسکورسیزی از معدود افراد مذکور است. اسکورسیزی قرن ۲۱ البته با سال‌های پیش از آن تفاوت‌هایی دارد که گاها موجب تنزل جزئی از آثارش نیز شده‌اند.(اتفاقی که تا حدودی برای اثر پیشین وی،«مرحوم»رخ داد.) حال اسکورسیزی چهارسال پس از موفقیت «مرحوم» در رقابت‌های آکادمی اسکار با اثری که می‌توان آن را متفاوت‌ترین اثر وی تاکنون دانست، بازگشتی شکوهمندانه دارد. «جزیره شاتر»، اثر متاخر اسکورسیزی،تریلری روان‌شناختی است در باب کاوش هویتی نامعلوم. اسکورسیزی در این واپسین اثر خود،به سراغ مفهومی عمیق و جذاب رفته. فردی که مهره ای اساسی از حلقه وجودی اش را از دست می دهد(البته تعمدا و به دست خشونت ذاتی خود)و سلامتی عقلانی اش را گم می کند. با تمرین و بازگشت به زندگی پیشین و به ظاهر سالم خود می کوشد تا شاید چیزی را جبران کند.اما آیا می تواند با بازی در نقش مهره‌ای دیگر به گمشده‌اش دست یابد؟ اندرو لیدیس(یا همان تد دنیلز)، این قاتل حالا دیگر روانی داستان، فی‌الواقع پس از قتل همسر روان پریش‌اش به جزیره فرستاده شده،اما این را نمی پذیرد. هویت جدیدی با نامی جعلی برای خود دست و پا می‌کند و قاتلی خیالی را جایگزین دستان خون آلود خودش می کند. حتی در انتهای داستان که هویت واقعی‌اش توسط کاولی و روان پزشکش برایش معلوم می‌شود، باز خود را متعلق به این مکان جبری نمی‌داند و قصد خروج از جزیره را دارد.گویی این انسان محتوم به زندانیت ابدی،هیچ‌گاه قصد رام شدن در بستر دیوانگی را ندارد و خود را جدا از اطرافیان بیمارش می‌پندارد.در واقع تلاشش بر این است که همان تد دنیلزی باشد که انسان شریفی بوده،نه هیولایی مخوف که همسرش را به قتل رسانده و چندین سرباز نازی را. «جزیره شاتر» یک برگ برنده اساسی دارد و آن هم چرخش‌های به شدت غافلگیرکننده و غیرقابل پیش‌بینی هستند که در فیلمنامه تعبیه شده‌اند.چرخش های داستانی در «جزیره شاتر» گاهی به قدری عجیب هستند که باورشان سخت می‌شود.به‌طور مثال فانوس دریایی که برای بیماران جزیره همانند جهنمی بازگشت ناپذیر دردناک و مخوف است،در نقطه‌ای که توسط تدی رویت می شود،نه تنها مخوف نیست بلکه مکانی ساده می نمایاند. هنر اسکورسیزی نیز در همین است که به طرزی استادانه و با ترفندهای منحصر به فرد خودش،چنان تصاویر نابی را از کابوس های تدی تحویلمان می دهد که تماشایشان تحسین بر انگیز است. اسکورسیزی سعی کرده تا در جزیره شاتر وامدار سینمای ترس دهه ۶۰ آمریکا و همچنین تریلر روان‌شناختی فوق العاده استنلی کوبریک، «درخشش» باشد و ادای دینش را نیز بارها به این عوامل ثابت می کند. به‌طور مثال در کابوس‌های تدی،به‌خصوص کابوس اولی که خود را در اردوگاه تسخیر شده نازی ها و سپس شریک در قتل کودکان ریچل می یابد، به شدت تاثیر پذیر از کابوس های جک تارنس در درخشش کوبریک است.این تاثیر پذیری به جا موفق از سینمای دهه ۶۰ به وضوح در موسیقی متن فیلم پیداست و هم در فضاسازی‌های مخوف ساختمان های زندان شکل. یکی دیگر از نقاط قوت فیلم،مربوط به فضاسازی‌ها و طراحی دقیق مکان‌هاست.اسکورسیزی همانند آثار پیشینش-به ویژه« رفقای خوب» و « راننده تاکسی»- برای نمایش ماهیت حقیقی مکان های موجود،از کلیدهای راهنمای بسیار و مناسبی استفاده کرده. کافی است دقت کنیم در رنگ ها و کنتراست تیره و مرموز عرشه کشتی در همان سکانس آغازین. یا پارادوکس های بسیار ریزی که در نورپردازی محوطه تیمارستان و بخش های مربوط به مدیریت، به چشم می خورد. گویی که این دیوانگان،سالم تر و پاک تر از مدیرانی هستند که بر آنها نظارت می کنند. کار فوق‌العاده اسکورسیزی در فیلمبرداری منحصر به فرد و تیره و تارش است. دقت کنید در نماها و لند اسکیپ های باز و مه آلودی که در اکثریت فیلم بر جو فیلم سنگینی می‌کند. جزیره شاتر به دلیل رمز و رموز موجود در شالوده های شخصیتی و لوکیشن هایش، پرداخت بصری مرموزی را نیز می طلبد و انصافا هم کار مارتین اسکورسیزی را باید تحسین کرد. تابو شکنی عظیم وی نیز در همین جاست. پیش از این کمتر شاهد چنین دکوپاژ و حرکات تند دوربین در اثری از اسکورسیزی بودیم. کافی است اصلا دقت کنید در همین دو فیلم اخیر وی-رفتگان و دار و دسته نیویورکی-که هر دو با وجود ساختاری مافیایی و باندی، از حرکات تیز و هوشمندانه بویی نداشتند. اما جزیره شاتر از این قاعده مستثنا است.به‌خصوص در اکثر سکانس هایی که تدی به دنبال اندرو لیدیس خیالی است. اما دلیل عمده موفقیت جزیره شاتر از نظر نگارنده، بازی‌های درخشان بازیگرانی است که همگی پیش از این تجربه بازی در فیلمی از اسکورسیزی را داشته‌ا‌ند و جالب هم اینجاست که بازی در این اثر، نقطه عطفی عظیم در کارنامه هنری شان محسوب می شود. گل سر سبد این جمع لئوناردو دی‌کاپریویی است که حالا دیگر با آن شمایل جک عاشق‌پیشه «تایتانیک» جیمز کامرون، فاصله فرسخی دارد.خود دی‌کاپریو در جایی دلیل تغییر در روند بازی و پیشرفت چشمگیرش را، نقش‌آ‌فرینی در آثار اسکورسیزی دانسته. به حق نیز این ادعا را مطرح کرده. بازی عمیق و چند لایه‌اش در نقش این شخصیت درونگرا و مرموز و خودآزار،به قدری زیبا و کامل است که به سختی می‌توان فرد دیگری را برای این نقش متصور شد. بازی درخشان وی بخصوص در جاهایی نمود پیدا می‌کند که در کابوس های فلش بک مانند قدم می گذارد.مطمئنا دی کاپریو اگر به این مسیر ادامه دهد ضرر نخواهد کرد. مارک روفالو، پدیده جدید سینمای آمریکا که پیش از این نیز با بازی فوق العاده‌اش در برادران بلوم، توانایی‌هایش را اثبات کرده بود، اینجا در نقش دکتر شیهان با وجود بازی کم دیالوگ و کم رفلکسش،کار درخشانی ارائه داده و بسیار امیدوار کننده است. اما غافلگیر کننده‌تر از همه بازی بن کینگزلی در نقش دکتر کالی است. مدت‌ها بود که بازی خوبی را از کینگزلی ندیده بودیم. اما اینجا در نقش یکی از خاکستری‌ترین کاراکتر های تاریخ سینما، به قدری عالی می‌درخشد که تصور اینکه دارد بازی می‌کند، مشکل است! در نهایت، شاتر آیلند را باید بهترین اثر قرن ۲۱ اسکورسیزی دانست. اثری که توشه کارگردانی اسکورسیزی را غنی تر از همیشه می گرداند و در عین حال یکی از برترین و پر تعلیق ترین آثار تریلر چند سال اخیر را معرفی می کند. مارتین اسکورسیزی، مرد زمانه خود است،مرد زمانه ای که از هیچ جزئیاتی عبور نمی کند. باید منتظر ماند و دید که آیا اسکورسیزی همچنان با صلابت به راهش ادامه خواهد داد یا خیر؟ منبع: کافه نقد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما