اینکه ما فکر کنیم در مسیر طلبگی و آخوندی اشکال و ایراد وجود ندارد و همه افراد وارد شده در این مسیر، مبرا از خطا و اشتباه هستند، خودش باعث آفت و پس رفت روحانیت می شود. یعنی باید همیشه مراقب آخوند نماها و افراد سوء استفاده گر بود و بدون استرس به نقد افکار و افراد منحرف در این صنف باشیم...
راسخون : با توجه به اوضاع اقتصادی و معیشتی سخت ، دشمن در غالب های متنوعی به حوزه و روحانیت حمله می کند ، یک روز بودجه مراکز حوزوی را با کاستی های موجود مقایسه می کند و روزی دیگر مشکلات اقتصادی را به عهده این قشر می اندازد و روزی هم اصل تاریخچه و کارکرد این قشر را زیر سؤال می برد. از مهمترین علت این هجمه با در نظر گرفتن دشمنی ها و عداوت ها ، ندانستن کارکرد و خدمات این صنف است.
مرحوم علی صفایی داستان ورود به حوزه خود را چنین نقل می کند:
«هنگامی که من وارد حوزه شده بودم ، افرادی که من و استعدادم را می شناختند ، می گفتند: اصلا دوره آخوندی گذشته و این کار چه فایده ای داره ؟ من خوشحال بودم که مسائل و گرفتاری هایم را از اول برایم می شماردند. بعد از خطبه طولانی آنها می گفتم: این حرف ها را قبول دارم و بهتر از شما هم می دانم و چون اینها را دانسته ام مجبور شدم در این راه بیایم. اگر به اندازه احتیاج روحانی و آخوند داشتیم که به من احتیاج نبود، حال شما هم باید بیایید تا این زمینه پر شود و به اندازه احتیاج و نیاز اجتماع ، فقیه در دین تهیه شود و آنگاه به کارهای دیگر بپردازیم ؛ چون اجتماعی که مغز و قلبش گرفتار است، فکر و روحش علیل است ، نمی توان برایش لباس قشنگ و وسائل قشنگ و مدرن و تکنیک پیشرفته درست کرد؛ چون این تکنیک پیشرفته با این فکر مسموم و قلب آلوده جز به نابودی و هلاکت ما خدمت نمی کنند، جز تیغ دادن در کف زنگی مست نیست ... .»[1]
یکی از مهمترین برداشت های موجود از این خاطره، حکایت ندانستن کارکرد و ضرورت کار طلبگی در اوضاع اجتماعی امروز جامعه است. یعنی با گفتمان و بیان اهمیت صنف طلبگی به خوبی ذهن های بسته و تاریک را می شود به روشنی و پذیرش حقیقت دعوت کرد.
* هر صنف و شغلی حاشیه های مربوط به خودش را دارد
اینکه ما فکر کنیم در مسیر طلبگی و آخوندی اشکال و ایراد وجود ندارد و همه افراد وارد شده در این مسیر، مبرا از خطا و اشتباه هستند، خودش باعث آفت و پس رفت روحانیت می شود. یعنی باید همیشه مراقب آخوند نماها و افراد سوء استفاده گر بود و بدون استرس به نقد افکار و افراد منحرف در این صنف باشیم.
معروف است در زمان حضرت آیت الله بروجردی شخصی بازاری خدمت ایشان آمدند و اعتراضشان را در خصوص یکی از طلبه های حوزه که حق او را خورده بودند ابراز داشتند. آیت الله بروجردی به آن بازاری جواب دادند: « آن فرد طلبه نبوده و از در حوزه نیز برای دزدی آمده بوده است. او در حوزه لباس طلبگی را که لباس پیامبر است به سرقت برده است.»[2]
پس بد و خوب همه جا است و نمی شود با یک یا چند مورد کار نادرست، کل خدمات یک صنف را ندیده گرفت.
* حساسیت و اهمیت کار طلبگی
کار طلبه و روحانی در تبلیغ و بالابردن ایمان و فرهنگ مردم بسیار اساسی و مهم است. برای همین امام خمینی(رحمه الله علیه) روحانی را مایه هدایت و فساد مردم می داند و چنین گفتند:
« روحانی اگر درست شد همه چیز درست میشود و اگر -خدای نخواسته- فاسد شد، مردم فاسد می شوند. این مسئله ، واقعیتی است. من در جوانی در بعضی از بلاد گاهی در ایام تابستان میرفتم و بعضی جاها را میدیدم که مردم همه خوبند. [شهر] محلات را میدیدم که مردم چقدر متدین و خوبند . بعد وقتی که انسان متوجه میشد، میدید که عالم آنجا مرد خوبی است. و اگر -خدای نخواسته- انحرافی در این قشر پیدا بشود ، انحراف سرایت میکند، مردم نظرشان به این جمعیت است، میبینند چه میکند.»[3]
پس جایگاه روحانیت برای هدایت و اصلاح مردم بسیار مهم است و لذا خداوند فراگیری دین و بازنشر آموزه های آن را برای مومنین لازم دانسته و فرموده است:
«وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ [توبه/122] شایسته نیست مؤمنان همه (بسوى میدان جهاد) کوچ کنند، اما چرا از هر گروهى از آنان، طایفهاى کوچ نمىکند(و طایفهاى در مدینه بماند) تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟ شاید بترسند، و خوددارى کنند.»
یعنی این تذکر و هشدار می تواند سبب بازداشتن مردم از انجام گناه و آلودگی شود. برای همین دین اسلام توصیه به همراهی با یک حکیم و مرشد را دارد تا مبادا گرفتار بیراهه و ظلمات شوند. لذا امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «هلاک شده کسى که حکیمى ندارد که راهنمائیش کند.»[4]
نتیجه :
بد و خوب در هر صنفی وجود دارد، البته حساسیت صنف روحانی بیشتر از بقیه موارد است. با توجه به ضرورت نیاز به مربی و حکیم در مسیر رسیدن به کمال، روحانی با تقوا و با سواد یک از مصادیق، راهنما و حکیم برای انسان در مسیر بندگی می باشد تا مبادا انسان به ظلمات تاریکی گرفتار شود و حافظ زیبا سرود:
« قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی »[5]
به قلم : حجت السلام مرتضی باقری
پی نوشت:
[1]. آیه های سبز (داستان های تربیتی)، علی صفایی حائری (عین_صاد)، انتشارات لیله القدر، ص204.
[2]. پایگاه خبری تحلیل راه اترک.
[3]. امام خمینی، صحیفه، ج 15، ص 483 و 484.
[4]. «هَلَکَ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَکِیمٌ یُرْشِدُه» بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، تاریخ وفات مؤلف: 1110 ق، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، مکان چاپ: بیروت، سال چاپ: 1403 ق، ج75، ص 159.
[5]. حافظ، دیوان غزلیات، غزل شماره 488، گنجور.
راسخون : با توجه به اوضاع اقتصادی و معیشتی سخت ، دشمن در غالب های متنوعی به حوزه و روحانیت حمله می کند ، یک روز بودجه مراکز حوزوی را با کاستی های موجود مقایسه می کند و روزی دیگر مشکلات اقتصادی را به عهده این قشر می اندازد و روزی هم اصل تاریخچه و کارکرد این قشر را زیر سؤال می برد. از مهمترین علت این هجمه با در نظر گرفتن دشمنی ها و عداوت ها ، ندانستن کارکرد و خدمات این صنف است.
مرحوم علی صفایی داستان ورود به حوزه خود را چنین نقل می کند:
«هنگامی که من وارد حوزه شده بودم ، افرادی که من و استعدادم را می شناختند ، می گفتند: اصلا دوره آخوندی گذشته و این کار چه فایده ای داره ؟ من خوشحال بودم که مسائل و گرفتاری هایم را از اول برایم می شماردند. بعد از خطبه طولانی آنها می گفتم: این حرف ها را قبول دارم و بهتر از شما هم می دانم و چون اینها را دانسته ام مجبور شدم در این راه بیایم. اگر به اندازه احتیاج روحانی و آخوند داشتیم که به من احتیاج نبود، حال شما هم باید بیایید تا این زمینه پر شود و به اندازه احتیاج و نیاز اجتماع ، فقیه در دین تهیه شود و آنگاه به کارهای دیگر بپردازیم ؛ چون اجتماعی که مغز و قلبش گرفتار است، فکر و روحش علیل است ، نمی توان برایش لباس قشنگ و وسائل قشنگ و مدرن و تکنیک پیشرفته درست کرد؛ چون این تکنیک پیشرفته با این فکر مسموم و قلب آلوده جز به نابودی و هلاکت ما خدمت نمی کنند، جز تیغ دادن در کف زنگی مست نیست ... .»[1]
یکی از مهمترین برداشت های موجود از این خاطره، حکایت ندانستن کارکرد و ضرورت کار طلبگی در اوضاع اجتماعی امروز جامعه است. یعنی با گفتمان و بیان اهمیت صنف طلبگی به خوبی ذهن های بسته و تاریک را می شود به روشنی و پذیرش حقیقت دعوت کرد.
* هر صنف و شغلی حاشیه های مربوط به خودش را دارد
اینکه ما فکر کنیم در مسیر طلبگی و آخوندی اشکال و ایراد وجود ندارد و همه افراد وارد شده در این مسیر، مبرا از خطا و اشتباه هستند، خودش باعث آفت و پس رفت روحانیت می شود. یعنی باید همیشه مراقب آخوند نماها و افراد سوء استفاده گر بود و بدون استرس به نقد افکار و افراد منحرف در این صنف باشیم.
معروف است در زمان حضرت آیت الله بروجردی شخصی بازاری خدمت ایشان آمدند و اعتراضشان را در خصوص یکی از طلبه های حوزه که حق او را خورده بودند ابراز داشتند. آیت الله بروجردی به آن بازاری جواب دادند: « آن فرد طلبه نبوده و از در حوزه نیز برای دزدی آمده بوده است. او در حوزه لباس طلبگی را که لباس پیامبر است به سرقت برده است.»[2]
پس بد و خوب همه جا است و نمی شود با یک یا چند مورد کار نادرست، کل خدمات یک صنف را ندیده گرفت.
* حساسیت و اهمیت کار طلبگی
کار طلبه و روحانی در تبلیغ و بالابردن ایمان و فرهنگ مردم بسیار اساسی و مهم است. برای همین امام خمینی(رحمه الله علیه) روحانی را مایه هدایت و فساد مردم می داند و چنین گفتند:
« روحانی اگر درست شد همه چیز درست میشود و اگر -خدای نخواسته- فاسد شد، مردم فاسد می شوند. این مسئله ، واقعیتی است. من در جوانی در بعضی از بلاد گاهی در ایام تابستان میرفتم و بعضی جاها را میدیدم که مردم همه خوبند. [شهر] محلات را میدیدم که مردم چقدر متدین و خوبند . بعد وقتی که انسان متوجه میشد، میدید که عالم آنجا مرد خوبی است. و اگر -خدای نخواسته- انحرافی در این قشر پیدا بشود ، انحراف سرایت میکند، مردم نظرشان به این جمعیت است، میبینند چه میکند.»[3]
پس جایگاه روحانیت برای هدایت و اصلاح مردم بسیار مهم است و لذا خداوند فراگیری دین و بازنشر آموزه های آن را برای مومنین لازم دانسته و فرموده است:
«وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ [توبه/122] شایسته نیست مؤمنان همه (بسوى میدان جهاد) کوچ کنند، اما چرا از هر گروهى از آنان، طایفهاى کوچ نمىکند(و طایفهاى در مدینه بماند) تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟ شاید بترسند، و خوددارى کنند.»
یعنی این تذکر و هشدار می تواند سبب بازداشتن مردم از انجام گناه و آلودگی شود. برای همین دین اسلام توصیه به همراهی با یک حکیم و مرشد را دارد تا مبادا گرفتار بیراهه و ظلمات شوند. لذا امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «هلاک شده کسى که حکیمى ندارد که راهنمائیش کند.»[4]
نتیجه :
بد و خوب در هر صنفی وجود دارد، البته حساسیت صنف روحانی بیشتر از بقیه موارد است. با توجه به ضرورت نیاز به مربی و حکیم در مسیر رسیدن به کمال، روحانی با تقوا و با سواد یک از مصادیق، راهنما و حکیم برای انسان در مسیر بندگی می باشد تا مبادا انسان به ظلمات تاریکی گرفتار شود و حافظ زیبا سرود:
« قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی »[5]
به قلم : حجت السلام مرتضی باقری
پی نوشت:
[1]. آیه های سبز (داستان های تربیتی)، علی صفایی حائری (عین_صاد)، انتشارات لیله القدر، ص204.
[2]. پایگاه خبری تحلیل راه اترک.
[3]. امام خمینی، صحیفه، ج 15، ص 483 و 484.
[4]. «هَلَکَ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَکِیمٌ یُرْشِدُه» بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، تاریخ وفات مؤلف: 1110 ق، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، مکان چاپ: بیروت، سال چاپ: 1403 ق، ج75، ص 159.
[5]. حافظ، دیوان غزلیات، غزل شماره 488، گنجور.
مطلب مرتبط :
جایگاه روحانیت در میان مردم
وظایف و جایگاه حوزه علمیه
نقش و جایگاه اجتماعی- سیاسی روحانیت -