سمتوسوی بیشتر نقدها هم بهسوی نداشتن سابقه مدیریتی قوی در وزارت آموزشوپرورش محدود است؛ عدهای از منتقدان صدای اعتراضشان بلند است که؛ در خود خانواده بزرگ فرهنگیان فردی نبود که برای وزارت انتخاب کنید؟ آنها بر این باورند اگر وزیری از بدنه آموزشوپرورش انتخاب شود با مشکلات آشناتر خواهد بود.
اما درباره همین نقدهایی که این روزها اتفاقاً در فضای مجازی بسیار هم بهچشم میخورد چند سؤال مطرح است؛ نخست اینکه؛ آیا داشتن روزمه فعالیت در آموزشوپرورش شرط کافی برای تصدی پست وزارت آموزشوپرورش است؟ اگر اینگونه است پس چگونه وزرای مختلفی که پیش از این در آموزشوپرورش بودند و از قضا سالها سابقه مدیریت و معلمی در این وزارتخانه داشتند نتوانستند چارهای برای مشکلات آن بیندیشند؟!
دوم؛ آیا افرادی که سابقه مدیریت کلان دارند نمیتوانند بهعنوان وزیر آموزشوپرورش انتخاب شوند؟ آیا نقد روزمه وزیر پیشنهادی آموزشوپرورش نسبت به بررسی و نقد برنامه ارائهشده او اولویت بیشتری دارد؟ و در شرایط فعلی کشور هر فرد دیگری بهجز حاجیمیرزایی برای وزارت آموزشوپرورش معرفی شود جز تغییرات حداقلی و رسیدگی به امور جاری وزارتخانه چه تحول و برنامه ویژهای را میتواند رقم بزند؟
کنار این باید به شعارها و وعدههایی که گزینههای وزارت هم سر میدهند، دقت کرد مثلاً حاجیمیرزایی در توییتهای اخیر خود از تدوین قانون ویژه فرهنگیان با عنوان تغییر واقعی و هشتگهای حقوق معلم و مسکن فرهنگیان خبر داده است، این دقیقاً همان موضوعی است که وزرای قبلی او هم، وعدههای زیادی درباره آن مطرح کردند اما هیچکدام محقق نشد و باید شرایط عملیاتی شدن این قانون بهویژه در شرایط فعلی که دولت در تنگنای مالی قرار دارد، شفاف شود.
هماکنون اگر به برنامه ارائهشده محسن حاجیمیرزایی وزیر پیشنهادی نگاهی بیندازیم، کلی بودن آن مشهود است و در دو سرفصل آن همچون ایجاد تحول در اقتصاد آموزش و پرورش و بهبود کیفیت راهبری و مدیریت در آموزش و پرورش دادههایی همچون افزایش مشارکت معلمان و فرهنگیان در تصمیمسازیها و تدوین برنامهها، افزایش مشارکت والدین و خانوادهها بهعنوان رکن اصلی تعلیم و تربیت دانشآموزان، تدوین نظامنامه مشارکت با ارکان سهیم و مؤثر آموزش و پرورش بهمنظور دستیابی به ادراک مشترک، ترویج قانونگرایی و سنجش میزان آن بر اساس شاخصهای بروز و... مطرح است که قابلیت عملیاتی شدن آنها آن هم با توجه به مدت زمان باقیمانده از عمر دولت جای سؤال جدی دارد!
اما محمد جواد ابطحی؛ عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نیز با "انتقاد از برنامههای پیشنهادی آقای حاجیمیرزایی" به تسنیم میگوید: برنامههای ارائهشده کلی است و جداولی را در برنامه پیشنهادی ارائه کردهاند که زمان آقای بطحایی منتشر شده بود، تصورم این است که دولت با این نگاه که ممکن است حاجیمیرزایی از مجلس رأی نگیرد، او را معرفی کرده تا پس از آن گزینه اصلی خود را معرفی کند که حتماً رأی اعتماد بگیرد!
او معتقد است: "یکی از نقاط ضعف دولت این است که نتوانسته از نیروهای توانمند استفاده کند و در حوزه آموزشوپرورش شاهد مشکلات انباشتشده، مطالبات مردم و معلمان، کسری بودجه و کمبود نیروی انسانی هستیم و این وزارتخانه به یک فرد بسیار توانمند یا بهاصطلاح سوپرمن نیاز دارد".
به هر حال این وظیفه مجلس شورای اسلامی است که پس از رأی اعتماد، عملکرد وزرا را بررسی کند تا مشخص شود آیا براساس برنامه ارائهشده حرکت میکنند یا خیر؛ وظیفهای که سالهاست مورد بیتفاوتی قرار گرفته است.
در این گزارش با دو نفر از کارشناسان آموزشوپرورش به گفتوگو نشستیم تا بررسی کنیم؛ آیا داشتن سابقه مدیریتی در آموزشوپرورش میتواند معیار کافی برای معرفی وزیر آموزشوپرورش باشد و برای موفقیت یک وزیر در آموزشوپرورشی که این روزها به قربانگاه وزرا تبدیل شده است چه شروطی لازم است؟
چرا هر فردی با هر سابقهای خود را شایسته وزارت میداند؟
در همین رابطه حجتالله بنیادی؛ پژوهشگر مسائل آموزشوپرورش نیز به تسنیم گفت: مهم نیست که چه فردی برای وزارت آموزشوپرورش معرفی میشود باید به چالشها و مشکلات متمرکز شد، اگر بخواهیم میانگین دوره وزارت 15 وزیر آموزشوپرورش در دوران پس از انقلاب اسلامی را بررسی کنیم، مدت فعالیت هر کدام حدود 2.5 سال است و این بهمعنای عدم ثبات و چالش جدی مدیریت کلان آموزشوپرورش است و بهدلیل عدم ثبات مدیریتی هر فردی با هر سابقهای خود را شایسته وزارت بر آموزشوپرورش میبیند و این چند علت دارد.او معتقد است: ذات فعالیت در آموزشوپرورش دیربازده است و عملکرد امروز وزیر 5 سال بعد مشخص میشود، برهمین اساس عدم وجود یک الگوی شایسته برای انتخاب وزرا و مهمتر از آن نبود یک نظام ارزیابی برای بررسی عملکرد وزیر باعث میشود تا هر فردی خود را در حد و اندازه وزارت آموزشوپرورش بداند و اگر اینها را داشتیم افرادی که توانمندی ندارند جرأت پا گذاشتن در این میدان را نداشتند.
نبود الگوی شایسته برای انتخاب وزیر باعث شده است نگاههای سیاسی بر نگاه شایستگیمحور غلبه کند و در نقشه جامعه علمی کشور، سند تحول بنیادین و سیاستهای رهبر معظم انقلاب بر شایستهسالاری و انتخاب مدیران شایسته تأکید شده و چون چارچوب منظم برای انتخاب و انتصاب وزرا تعیین نشده است این مسئله بهصورت قانون وجود ندارد.
بنیادی به این موضوع اشاره دارد: هنوز قانون مشخصی نداریم که تعیین کند فردی که وزیر آموزشوپرورش میشود بهعنوان مثال نیاز به 10 سال سابقه تدریس یا مدیریت در آموزشوپرورش دارد یا حداقل سوابقی داشته باشد که اثبات کند آموزشوپرورش و فرایندهای درونی آن را میشناسد، بخشی از شناخت وزیر به درون آموزشوپرورش و بخش دیگر مربوط به شایستگیها و توان برقراری ارتباط با سایر بخشها است یعنی باید بتواند در جلسات بهخوبی تعامل و از جایگاه آموزشوپرورش دفاع کند.
در بحث آقای حاجیمیرزایی باید بررسی کرد که آیا سوابق عملکردی او در هیئت دولت این موارد را اثبات میکند یعنی از جایگاه آموزشوپرورش دفاع کرده است یا خیر؛ رتبهبندی معلمان حدود یک سال است در دولت معطل مانده و اگر دغدغهمندی وجود داشت نباید اینگونه میشد.
بیان دیدگاههای شخصی منتقدان در نقد مناسبنبودن وزیر پیشنهادی
او معتقد است: الگوی شایستگی برای انتخاب وزرا یک موضوع مهم است که از نظر علمی روی آن کار نشده و قانونی وجود ندارد که در آن قید شده باشد فردی که میخواهد وزیر آموزشوپرورش شود حتماً باید سابقه مدیریت و فعالیت در این وزارتخانه را داشته باشد بنابراین نمیتوان مدعی شد که آقای حاجیمیرزایی چون سابقه فعالیت در آموزشوپرورش را ندارد پس برای تصدی وزارت گزینه قابل قبولی نیست مگر آقای حاجی و علیاحمدی از بدنه آموزشوپرورش بودند، در شرایطی که معیار و قانون مشخصی برای انتخاب وزرا نداریم اگر بخواهیم ادعا کنیم که چون آقای حاجیمیرزایی سابقه مدیریت در آموزشوپرورش را ندارد یا سابقه حضور او در نهضت سوادآموزی است، پس گزینه مناسبی نیست دیدگاه شخصی تلقی شده و فاقد مرجعیت علمی و قانونی است.بنیادی مطرحکرد: نظام ارزیابی عملکرد منسجم و شفاف برای انتخاب وزیر آموزشوپرورش و مدیران ردهبالای آن وجود ندارد، بهعنوان مثال مدارس ابتدایی از سال 91 به بعد بهجای دو دوره تحصیلی 6 پایه شدند حالا کدام وزیر مقصر است آیا تا به حال بررسی شده است وزیری که مسبب این شرایط بود، بر چه مبنایی این تصمیم ناصحیح را گرفت و از او سؤال پرسیده شد؟
وزرایی که پس از رفتن میداندار و نظریهپرداز آموزشوپرورش میشوند
از سوی دیگر امسال 100 هزار کمبود معلم داریم؛ آقای حسینی یا حاجیمیرزایی مقصر هستند یا وزیر دو سال قبل، رئیس وقت دانشگاه فرهنگیان، سازمان برنامه و بودجه و سازمان اداری و استخدامی که کوتاهی کردند، چون نظام شفافی برای ارزیابی عملکرد و سازوکار نظارتی وجود ندارد، یک وزیر بهمحض اینکه کنار رفت دوباره میشود رجزخوان، میداندار و نظریهپرداز برای آموزشوپرورش چون هیچ کسی، عملکرد آنها را بررسی نکرده است و تبعات منفی یا مثبت تصمیمات آنها را بازگو نکردهایم.این پژوهشگر حوزه آموزشوپرورش بر این باور است: تا زمانی که نظام ارزیابی عملکرد شفاف در دوره وزارت و پس از آن نداشته باشیم این شرایط ادامه مییابد و کمتر فردی که توان و شایستگی وزارت را دارد جرأت پیدا میکند خود را کاندیدای این پست کند و افرادی هم که برای وزارت دستوپا میزنند با نگاه ساده به سوابق و شایستگیهای آنها متوجه میشویم که ظرفیت لازم را ندارند اما چرا این جرأت را دارند که تصدی وزارت را بپذیرند، چون میدانند نباید پاسخی در برابر تصمیماتشان بدهند(!)، بهعنوان مثال باید پاسخ داد؛ دو هزار میلیارد تومان رتبهبندی بر چه مبنا و نگاه کارشناسی در دولت تصویب شد و آقای بطحایی چرا این عدد را پذیرفت؟
در وزارت نفت شاخصها عینیتر است، در آموزشوپرورش چون بحثها کیفی است، بنابراین تبعات تصمیمات را نمیتوان بهسرعت دریافت کرد مثلاً با اجرای نظام 6.3.3 و اضافه شدن یک پایه به دوره ابتدایی کیفیت آموزشی افت پیدا کرده است و صدای مردم به جایی نمیرسد، ابتدا کمیسیون آموزش در قبال وظیفه مهم نظارتی خود باید پاسخگو باشد بعد هم دیوان محاسبات و سازمان بازرسی باید به تبعات تصمیمات ورود کنند.
نیاز به وزیر شجاع
بنیادی با اشاره به اهمیت انتخاب وزیر شجاع برای آموزشوپرورش معتقد است که اگر مدیران توانمند و شجاع انتخاب شوند آنگاه میتوان این انتظار را داشت که رئیسجمهور در جلسات شورای عالی آموزشوپرورش شرکت کند چرا که وزیر شجاع میتواند به رئیسجمهور بگوید "در این جلسات حضور داشته باشید تا موضعگیری دستگاههای مختلف در برابر آموزشوپرورش را ملاحظه کنید".البته بنده معتقدم برخی افراد شجاع باید حاضر باشند بهلحاظ شخصیتی خود را فدا کنند یعنی زمانی که مشاهده کردند دولت از آموزشوپرورش حمایت نمیکند و همراهی نمیشود این مسئله را خطاب به افکار عمومی جامعه اعلام کنند بدترین کار آقای بطحایی این بود که واقعیت استعفای خود را نگفت و حتی نمایندگان مجلس نیز این موضوع را سؤال نکردند!
نقدهای رزومهای!
با وجود این، حسین ثقفی؛ منتخب معلمان خراسان رضوی در انتخابات استانی شورای عالی آموزش و پرورش در گفتوگو با تسنیم ضمن موافقت با معرفی محسن حاجیمیرزایی برای تصدی وزارت آموزشوپرورشمعتقد است که وزیر پیشنهادی آموزشوپرورش بهدلیل تسلط بر موازین اداری میتواند برای مشکلات آموزشوپرورش نقش محوری ایفا کند، تا امروز آنچه دولت در بحث انتخاب وزیر به آن توجه نداشته است توان مدیریتی و تسلط افراد به قوانین بوده است و صرفاً تنیدگی با آموزش و پرورش مدنظر بود که باعث شد انواعی از مسائل و مشکلات دامن این وزارتخانه را بگیرد.او گفت: بعد از منتفی شدن معرفی سید جواد حسینی برای وزارت آموزش و پرورش و مطرح شدن محسن حاجیمیرزایی، فضای موجود بهسمت تبلیغات و انتخابات پیش رفت و زمینه افتراق بین معلمان و صاحبنظران بعد از معرفی حاجیمیرزایی ایجاد شد بهگونهای که نقدها بهسمت نقدهای رزومهای پیش رفت، وقتی بررسی میکنیم بیشتر نقدها به حاجیمیرزایی این است که فاقد تجربه کافی در آموزش و پرورش است اما او در سمتهای مدیریتی حضور داشته است و عصاره هیئت دولت محسوب میشود و از مسائل فراسازمانی آموزش و پرورش اطلاع دارد، از سوی دیگر صرفاً تجربه تعلیم و تربیتی نمیتواند هموارکننده پستیها و بلندیهای مسیر وزارت برای یک فرد باشد.
ثقفی معتقد است که وزیر آموزش و پرورش بهجای گشودن در بهروی احزاب سهمخواه بهسمت معلمان گرایش پیدا کند، هماکنون برخی از تشکلهای فرهنگیان از حاجیمیرزایی حمایت میکنند و این مسئله دلیلی بر آن نخواهد بود که بعدها پستهای کلیدی وزارتخانه در اختیار آنها قرار بگیرد، اگر حاجیمیرزایی معرفی نمیشد و هر فرد دیگری برای وزارت معرفی میشد این تشکلها از او دفاع میکردند و این به شخصیت اجرایی حاجیمیرزایی برمیگردد که بعدها بخواهد معاونان خود را چگونه بچیند.
ثقفی معتقد است که هماکنون چالشهای آموزش و پرورش به بحران تبدیل شده، از سوی دیگر آموزش و پرورش در اولویت حاکمیت قرار ندارد و در حاکمیت مبتنی بر اراده مردم تا موضوعی به بحران ملی تبدیل نشود به آن رسیدگی نمیشود. از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون در حوزه نفت، انرژی و بهداشت، توفیقات چشمگیری را شاهد بودیم چرا که مسائل مرتبط با آن بهعنوان چالش ملی مطرح و کل نظام برای حل مشکلات تلاش کرد. در ارتباط با آموزشوپرورش باید بگویم بهدلیل انباشتگی متعدد مشکلات، وزرا تا امروز، نقش سوپاپ اطمینان را داشته و با پرداختن به لایههای سطحی خود را گرفتار عمق نکردهاند.
بحران ملی آموزشوپرورش!
وی متذکر میشود: فرسودگی فکری مسئولان اصلی وزارتخانه و حفظ جایگاه خود بههرشکلی راه نفوذ برای تحولخواهان و شایستگان به هسته اصلی وزارت را مسدود کرده است هماکنون در آموزش و پرورش با بحران ملی مواجهیم مسائلی همچون وضعیت معیشتی فرهنگیان، سرانه مدارس، آسیبهای اجتماعی دانشآموزان، کمبود نیرو، معوقات کمرشکن تنها بخشی از مشکلات این وزارتخانه است و با توجه به این مسائل میطلبد حاکمیت به آموزش و پرورش بهعنوان "بحران ملی" توجه کند.منتخب معلمان خراسان رضوی به این سخن سرپرست وزارت آموزشوپرورش که "آموزش و پرورش باید گفتمان ملی شود" گُریزی زد و تصریح کرد: ما از این مرحله باید گذر کنیم واقعیت این است که مشکلات آنقدر زیاد است که وارد "بحران" شدهایم، و تنها از طریق نهادهای بالادستی و تصمیمساز باید مشکلات را حل کنیم.
او به مطالبهگری معلمان هم اشاره داشت و معتقد است که در سپهر مطالبهگری معلمان مشکل اصلی این است که به چهره آرمانگرایی بیش از هویت مدنی و هویت معلمی خود تأکید دارند و سالها این موضوع را در خود تقویت کردهاند که چون شمع باید بسوزند و طرح خواستهها مغفول مانده است و گفتمان غالب این است که با قهرمانپروری و ناجیگرایی و انتخاب وزیر از جنس خودشان به مشکلات فائق شوند. امروزه بهخاطر سیادت سیاست اخلاقی بر اخلاق سیاسی در مناسبات وزارتخانه، معلمان نقش کنشگری برای خود قائل نیستند و به این حقیقت نرسیدهاند که در ناخودآگاه سیاسی کشور نقش حاکمیتی دارند. باید شرایطی قانونی فراهم شود که مسیر صحیح برای حل معضلات آموزش و پرورش با تقویت هویت مدنی معلمان طی شود و از شخصپرستی و هیجانگراییهای مقطعی پرهیز کنند.
ثقفی با اشاره به پیشنهاداتی برای حل مشکلات گفت: تشکلهای صنفی با گرایش سازمان نظام معلمان و سمتوسوهای سیاسی برآمده از آن تاکنون نتوانسته است بهشکل قانونی پیریزی شود و صرفاً به مطالبهگری بپردازد بنابراین در شرایط حاضر بهترین راه برای انسجام در طرح خواستههای معلمان، شورای عالی آموزش و پرورش است بهخاطر سیاستگذار بودن شورای عالی در استانها باید کمیته شورای عالی از منتخبان تشکیل شود تا مشکلات معلمان را بررسی کنند و به راهکار برسند و این مشکلات را به مراجع عالی منعکس کنند؛ این رویه در کوتاهمدت باعث میشود فضاهایی که بهسمت اعتصاب میرود و این تفکر که به خواستهها رسیدگی نمیشود از بین برود و مطالبهگری در جهت منسجمتری قرار بگیرد.