امور سیاسی بهعنوان شکل خاصی از فعالیت انسان، مستقل از رفتار سیاسی او نیست. بر این اساس، هدف اولیه تحلیل رفتار سیاسی، مرتبط ساختن امور خاص سیاسی با دیگر ابعاد روابط اجتماعی است. تجزیه و تحلیل این رفتار به برخی روشها، قواعد تحقیق و نظم خاص علوم سیاسی بازمیگردد که تحت تأثیر نوع نگاه جامعه شناسی است.
در نگاه مارکسیستی رفتار سیاسی بسیار تحت تأثیر ساختار موجود میان ابزار تولید و طبقه فرودست و بالادست قرار دارد و نقش فرد و تفکرات سازمانها بسیار کم اهمیت و کم تأثیر خواهد بود. در حقیقت، بیشتر پژوهشهایی که در خصوص رفتار سیاسی در این نوع نگرش انجام میشود، نه تنها با اعمال فردی ارتباط کمتری دارند، بلکه درصدد توضیح و تبیین رفتار سیاسی یک ساختار اقتصادی ناشی از ابزار تولید است. اما آنچه موجب میشود رفتار سیاسی با تعریفی دقیقتر از جامعه شناسی «وبری» استخراج شود. اهمیت فرد در دستگاه تحلیلی وبر است.
ماکس وبر در تبیین رفتار اجتماعی انسان و کارکرد نظام جامعه، چارچوب تحلیل خاصی را ارائه کرد که معروف به «جامعهشناسی تفهمی» است. او با تفاوت گذاشتن بین علوم طبیعی، علوم تاریخی و اجتماعی از خصلتهای ویژه علوم تاریخی و اجتماعی آن است، که آدمیان را در تفهمی بودن، تاریخی بودن و ناظر بر فرهنگ بودن مشترک میداند و در پی ادراک، توضیح و تبیین رفتارهای اجتماعی آدمیان برآمد.
به گونهای که بتواند تبیین «حقیقی» را به دست آورد. او تأکید میکند که اگر علوم اجتماعی موضوع خاص خود را داشته باشند، آنگاه کنش معنادار اجتماعی، روششناسی خاص خود را نیز دارند. وبر این روششناسی را «فهم تفسیری» مینامد؛ از اینرو از تفسیرگرایی برای توضیح این رویکرد استفاده میکند. در نظر وبر تبیین تفسیری مقدمهای برای تبیین علّی در علوم اجتماعی است.(1)
رفتار سیاسی یک مفهومی است که درک آن بسیار وابسته به جامعه شناسی سیاسی و برداشت از آن است. در حقیقت رفتار سیاسی یکی از گرایشهای جامعه شناسی است که در آن به دنبال بررسی تأثیر یک سری مؤلفههای شکل دهنده عملکرد سیاسی یک فرد یا یک نظام سیاسی در قبال جامعه و حاکمیت است.
سوژه «رفتار سیاسی» مورد مطالعه در این پژوهش مبتنی بر نگاه و کنش رهبر معظم انقلاب اسلامی آیتالله سید علی خامنهای است. بدین منظور ما در ادامه ابتدا سعی خواهیم کرد به استخراج مؤلفههای شکل دهنده ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی امام خامنهای که بسیار متأثر از فرهنگ سیاسی اسلام و تاریخ ایران است، بپردازیم.
1- فلسفه قدرت سیاسی
یکی دیگر از مؤلفههای مهم شکل دهنده رفتار سیاسی در نظام جمهوری اسلامی، برداشت از «فلسفه قدرت» است. تاکنون تعاریف و تحلیلهای متعددی درباره ماهیت قدرت بیان شده است. شاید بتوان به صورت خلاصه اینگونه گفت که علیرغم اختلافات زیاد میان نظریهها، نظریهپردازان غرب بر دو اصل «اصالت قدرت» و «قدرت برای رفاه» اشتراک دارند. اما در نظریهپردازان اسلامی «قدرت برای حق» و «قدرت برای عدالت» و هدایت جامعه را مبنای ماهیت قدرت سیاسی میدانند.(2) در علوم سیاسی غربی «عدالت» همواره مورد مناقشه و بحث زیادی بوده است.به نظر عدهای عدالت اجتماعی از برابری طلبی و اقداماتی مانند درخواست برابری، پیوند ناگسستنی دارد. راستگرایان از این مفهوم استقبال نمیکنند. به طور نمونه «هایک» عدالت اجتماعی را حرف دو پهلو میداند که برای طفره رفتن یا گمراه کردن عمداً به کار میرود و پوششی برای کنترل دولت و دخالت حاکمیتها است. سوسیال دموکراتها و لیبرالها نیز مفهوم عدالت را «پذیرفتنیتر» میدانند. اما عدالت در فقه شیعی علیرغم تفاوت در تعریف و شدت آن برای حاکم جامعه جایگاه ویژهای دارد.(3) از منظر امام خامنهای عدالت یکی از مؤلفههای اصلی رفتار سیاسی و مشروعیت بخشی حاکمیت اسلامی است.
«مشروعیت همه ما بسته به انجام وظیفه و کارایی در انجام وظیفه است… هر جا کارآمدی نباشد، مشروعیت از بین خواهد رفت... مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالتخواهی است. این پایهی مشروعیت ما است… حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که اینجا نشستهام، وجودم نامشروع خواهد بود. یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرف میکنم، تصرف نامشروع خواهد بود».(4)
همچنین ایشان معتقد است: «رفتار سیاسی در حکومت باید در چارچوب هدف اصلیاش یعنی هدایت جامعه و استقرار ارزشهای اسلامی باشد. «خواست مردم، تحقق نظام اسلامی است، نظامی که در آن، ارزشهای اسلامی، حاکمیت دارند و این خواست است که حیطه و گستره مردمسالاری را مشخص میسازد...هدف انقلاب اسلامی، تحقق نظام اسلامی و خواسته مردم، ارائه صحیح تفکر اسلامی و تعمیق آن در جامعه است».(5)
2- اخلاق سیاسی
هدف از حکومت و کسب قدرت از دو منظر قابل بررسی است. نخست چرایی کسب قدرت برای خود فرد و دوم هدف از حکومت برای تحقق ارزشهای اجتماعی؛ در مسئله فردی معنویت و قرب الهی ویژگی منحصر به فرد نگاه اسلامی به کسب قدرت و رفتار سیاسی است. «سیاست هم قصد قربت لازم دارد. مسائل سیاسی هم قصد قربت لازم دارد».(6)اخلاق سیاسی یکی از مفاهیم پرتکثر و چالشی در مباحث علوم سیاسی در قرن اخیر بوده است. ناکامیها، ظهور جنگهای جهانی، بروز حکومتهای نژادپرستی و فاشیسم از درون حکومتهای به ظاهر دموکراسی و... موجب شده است اخلاق سیاسی بیش از گذشته مورد توجه نظریهپردازان و اندیشمندان حوزه نظری علوم سیاسی قرار بگیرد.
اما اخلاق سیاسی در حکومت اسلامی در وهله اول مبتنی بر تقوا، معرفت و معنویت است. «سلوک سیاسی امیرالمؤمنین(ع) از سلوک معنوی و اخلاقی او جدا نیست؛ سیاست امیرالمؤمنین(ع) هم آمیختهی با معنویت است، آمیختهی با اخلاق است، اصلاً منشأ گرفتهی از معنویت علی(ع) و اخلاق اوست. سیاست اگر از اخلاق سرچشمه بگیرد، از معنویت سیراب بشود، برای مردمی که مواجه با آن سیاستاند، وسیلهی کمال است، راه بهشت است... یکی از خطرهای جدائی دین از سیاست که عدهای آن را همیشه در دنیای اسلام ترویج میکردند - در کشور ما هم بود، امروز هم متأسفانه بعضی نغمههایی را در جدائی دین از سیاست بلند میکنند - همین است که وقتی سیاست از دین جدا شد، از اخلاق جدا خواهد شد، از معنویت جدا خواهد شد. در نظامهای سکولار و بیرابطه با دین، اخلاق در اغلب نزدیک به همهی موارد، از بین رفته است. حالا یک وقت استثنائاً در جائی یک عمل اخلاقی دیده بشود، این ممکن است، استثناء است. سلوک سیاسی امیرالمؤمنین(ع) بر پایهی معنویت است و از سلوک معنوی او جدا نیست».(7)
تکرار مفهوم «تقوای سیاسی» از سوی رهبر انقلاب نشان دهنده اهمیت این مسئله در شکلگیری رفتارهای سیاسی نظام اسلامی مطلوب است. «تقوای اجتماعی -تقوای اسلامی مربوط به اجتماع- این است که در راه تحقّق این چیزهایی که اسلام از ما مطالبه کرده است، تلاش کنیم. همهی آن آرمانهایی که عرض کردیم، آرمانهای اسلامی است. یعنی مسئله، فقط مسئلهی یک محاسبهی عقلائی نیست. اینکه ما عرض کردیم باید به آن آرمانها پایبند بود، باید دنبال عدالت اجتماعی بود، دنبال حمایت از محرومین بود، دنبال حمایت از مظلوم بود، با ظالم و مستکبر باید مقابله کرد، زیر بار او نرفت، اینکه ما خودمان را و مردممان را و جوانانمان را و مسئولینمان را به احساس مسئولیّت در مقابل این حرفها فرا میخوانیم، فقط یک توصیهی عقلائی نیست، یک توصیهی سیاسی نیست، این یک خواست دینی است، رعایت آن، تقوای دینی است. این تقوای دینی است، تقوای سیاسی هم در داخل همین مندرج است. اگر چنانچه این تقوای دینی تحقّق پیدا کرد، تقوای سیاسی هم همراه همین است. تقوای سیاسی یعنی انسان از لغزشگاههایی که دشمن میتواند از آن استفاده کند، پرهیز بکند».(8)
[1] بنتون،1384 ،154
[2] نبوی،1388، 317
[3] نجفی،1391، 140-170
[4] آیت الله خامنهای، 8 شهریور۸۲
[5] آیت الله خامنهای، 30 اسفند1379
[6] آیت الله خامنهای، 2 اردیبهشت1377
[7] آیت الله خامنهای، 2 شهریور 1388
[8] آیت الله خامنهای، 14 خرداد 1395