اینکه آیا اعدامها حق بوده یا ناحق در تخصص نگارنده نیست، پس لازم است با اعتماد به دستگاه قضا و رفتار اخیرش در بازداشت و محاکمه متخلفان و مفسدان آن را سوء ندانیم و اگر اشکالی به نظر میرسد به متخصصان مراجعه کنیم نه هر کسی که تریبونی دارد و قلمی به دست میگیرد. اما اینکه قوه قضائیه در امر اطلاع رسانی و تفهیم روند محاکمه و پیشگیری از فرصت طلبی رسانههای معاند، به شدت ضعف دارد در تخصص ما هست و میتوانیم به اشکال مختلف آن را تبیین کنیم و محل نشت اعتماد و اعتقاد به دستگاه قضا را پیدا کنیم و به پوشاندن آن کمک کنیم، که البته تفصیل آن در یکی دو یادداشت نمیگنجد.
تقویت زیرساخت ها
در موضوع هشتگی که ناگهان به ترند اول جهان در چند ساعت تبدیل شد، میتوان بررسیهایی به عمل آورد که راهبرد ما در آینده باشد. پس لازم است که جامعه نخبگانی از این موضوع نگذرد و در محافل علمی خود به بررسی دقیق آن بپرازد. این ترندسازی نشان داد ما در جنگ رسانهای کارهای زیادی داریم که باید انجام دهیم. اول زیرساختهای سخت افزاری را تقویت کنیم و دوم زیرساختهای نرم افزاری را قوت بخشیم.برای اولی باید اعتمادها را برگردانیم آن هم با اصلاح امور و به افکار عمومی احترام بگذاریم و دغدغهمند آنها را در جریان هر اتفاقی بگذاریم. پس اینکه شبکه های برون مرزی ما تعطیل باشد یا کیفیت اطلاع رسانیاش پایین باشد یک ضعف بزرگ است. این یعنی ایجاد خلأ و حفره برای ورود دشمن به خانه تکتک شهروندان.
برای دومی باید آگاهی و علم خود را بالا ببریم و در نگاهمان عقل و تدبیر را بیش از پیش همراه کنیم. جامعه نخبگانی ما باید ارتباط خود را با بطن جامعه بیشتر کند و مردم نیز باید خود را از نخبگانی که در هر جریان و جناح غیرمنصفانه و غیرعالمانه نظر میدهند دور کنند. اتفاقا همین ماجرای هشتگ سازی فرصتی بود برای شناخت نخبگان حقیقی جامعه. آنانکه غیرعالمانه کاری را تایید میکنند و یا رد میکنند باید شناخته شوند. مردم باید از این فرصتها استفاده کنند و کسانی که مغرضانه و جاهلانه نظر میدهند را بشناسند.
از دیگر لوازم نرم افزاری اصلاح فوری مشکلات دستگاه قضا است، وقتی اشتباهی در رسیدگیها مانند پرونده مازیار ابراهیمی صورت میگیرد و قاضی منصوری و طبری از آن بیرون میآیند، اعتمادها سلب و نحوه رسیدگی به پروندهها شک برانگیز میشود. به همین دلیل است که دستگاه قضا باید در اتاق شیشهای کار دادرسی را انجام دهد و به بازسازی اعتمادها بپردازد. در این بعد معتقد نیستیم که برای بسته شدن دهان دشمن کاری انجام دهیم که دشمن در هر حال بالاترین شفافیت ها را تبدیل به فضایی تاریک می کند. ما باید مردم را اقناع کنیم تا هم آنان را از افتادن در دام دشمن نجات دهیم و هم چهره حقیقی دشمنانمان را نشان دهیم.
این اتفاق سوالات زیادی را ایجاد کرد و البته شبهات جدیدی نیز وارد ذهن مردم کرد. سوال این است که ترندسازی و موجسازی از کجا شروع شد و چه کسانی با چه قدرتی پشت آن بودند؟ همه میدانند که دشمنان ملت ما به راحتی میتوانند جوسازی کنند که به طبیعت آنها و قدرت رسانههایشان برمیگردد. رفتار برخی عناصر غیرمتعادل در داخل هم تکراری است و حمایتشان از محاربان مسبوق به سابقه است. اما اینکه مردم دچار تشویش و نگرانی شوند و ندانند حق و ناحق کجاست؟ هم تاسف بار است و هم خطرناک. سرعت انتقال ویروس مرگبار سیاه نمایی، شایعه و خبرمسموم چندین برابر کروناست و هیچ کشوری برای جلوگیری از آن برنامه ندارد و ظاهرا نمیتواند داشته باشد. بدتر از آن گم شدن حق در میان نظرات ناحق است که دلسوزان نظام باید فکری به حال این مسئله بکنند. زیرا این همان چیزی است که دشمنان خارجی، داخلی، برخی روشنفکران سیاسی و برخی افراد در جریان های سیاسی می خواهند. قدرت گرفتن دست نشانده ها در طول تاریخ به این اختلاط برمیگردد. آنچه که انقلاب اسلامی را رقم زد نه گم کردن حق و باطل بلکه عینی و ملموس شدن حق و باطل بود.
شبهات موجود
اما شبهات بسیار زیاد و جدی هم ایجاد کرد. برخی میگویند «جمهوری اسلامی الگویش حکومت عدل علوی است پس باید با رأفت اسلامی محاربان را ببخشد»! این سخن یعنی هیچ شناختی به حکومت و عدل و علی(ع) ندارند. چه آنکه اسلام محدوده برخورد با محاربان را مشخص کرده است. برخی دیگر گفتند «مردم درخواست توقف دارند.»! آیا واقعا مردم درخواست کردند و نقشی در این هشتگ داشتند؟ با نگاهی تحقیقی میتوانیم سررشته این حجم از توئیت را پیدا کنیم. توئیت برخی کشورهای اروپایی، مرکز سایبری منافقین در آلبانی، ایالات متحده و برخی کشورهای عربی را نمیتوان مردم نامید و هرکسی در حال القای مردمی بودن هشتگ است تمارض کرده.عدهای دیگر گفتند: «این سه جوان محصول سیستم آموزشی جمهوری اسلامی هستند»(!) آیا شهدای مدافع حرم که توسط همین مدعیان جامعه شناسی مدافعان اسد نام گرفتند در این سیستم آموزشی نبودند؟ آیا اثر حلقههایی نظیر کیان و روزنامههای زنجیرهای و برخی سیاسیون که هر روز توهینی جدید به مقدسات، ائمه(ع)، شهدا و نظام و ترغیب به آشوب داشتند در انحراف این سه نفر دارای نقش نبودند؟ ضمن آنکه با بررسی رفتار سال های گذشته این فعالان سیاسی و نقش مؤثر آنان در هر فتنه و آشوبی به راحتی میتوان فهمید مجرمان و فراریان و محاربان تحت تاثیر افکار چه کسانی هستند و معلمانشان چه کسانی بوده اند و امثال شهید حججی تحت تاثیر افکار چه کسی؛ کافی است به اظهارات اخیر روح الله زم توجه کنیم. زم اول کجا بوده که از آنجا(همکاری با سرویسهای جاسوسی) سردرآورده.