تصورات اشتباه مردم از مهدهای کودک
متاسفانه مردم و افرادی که موسسه دارند و مدیر مهدهای کودک هستند، فقط به جنبه نگهداری کودک توجه میکنند و هیچ برنامهای برای آموزش و پرورش بچهها ندارند. به همین دلیل بچهها در دوره پیش از دبستان (2 تا 6 سالگی) که باید الگوگیری، یادگیریهای مشاهدهای، رفتارهای اجتماعی مانند ارتباط با همسالان، رعایت نوبت، بازی کردن و.... را یاد بگیرد، در مهدهای کودک آموزش نمیبینند و اصلا توجهی به این طیف آموزشها نمیشود دلیل اینگونه مشکلات این است که مدیران موسسات برای اینکه دستمزد کمتری به مربیان بدهند از افراد غیرمتخصص استفاده میکنند. خانوادهها تصور میکنند اگر مهدکودکی زبان انگلیسی یاد دهد بهترین مهدکودک است در حالی که از دید تخصصی یادگیری زبان دوم در اولویت آخر قرار دارد در مقابل رشد اجتماعی بچهها در اولویت اول است. اما چون آموزش نمیبینند وقتی وارد مدرسه میشوند تهی و خالی هستند و مشکلات رفتاری آنها کم کم شروع میشود.دومین آسیب در مهدهای کودک، آسیب به رشد فردی کودکان است یعنی بچهها در مهدکودک مهارتهایی مانند لباس پوشیدن، غذا خوردن، انجام امور فردی و... را آموزش نمیبینند و دلیل عمده آن هم تقصیر خانوادههاست. برای مثال در مهد کودکِ خودم بارها پیش آمده وقتی به کودک گفتهام از همین جلوی درب کفشهایت را دربیاور و دمپایی بپوش مادرش ناراحت شده و بچه را از مهد برده است، در صورتی که با همین کارهاست بچه مهارتهای فردی را یاد میگیرد بنابراین این رفتار خانوادهها دست و پای مهدها را هم میبندند و مربیان باید تمام قد به حرف بچهها گوش دهند. وقتی یک کودک در سن پیش دبستانی رفتارهای اجتماعی و فردی را آموزش نبیند، قطعا در آینده دچار اختلالات رفتاری میشود که درمانش برای او سخت خواهد بود.
شرایط یک مربی مهدکودک
یک مربی مهدکودک اولین و عمده ترین ویژگی که باید داشته باشد و آن ویژگی این است که متخصص رفتار کودک باشد، یعنی متوجه شود نیازهای کودک در چه مرحلهای قرار دارد و اینکه مشکلات و بی حوصلگی خود را سر بچهها خالی نکند. ویژگی بعدی این است که از لحاظ اخلاقی و روانی دارای سلامت کافی باشند و هر چند وقت یک بار مورد سنجش قرار گیرند. همچنین یک مربی مهد باید مادر یا پدر باشد تا بتواند با بچه ارتباط خوبی برقرار کند این درحالیست که تمام مهدکودکهای ما از افراد مجرد استفاده میکنند. لذا ضروری است تکلیف مهدهای کودک مشخص شود و تحت نظر آموزش و پرورش قرار گیرند تا این وزارتخانه مانند معلمهای حق التدریس، مربیان مهدها را از بین افراد متخصص انتخاب کند و حقوق آنها را نیز بپردازد.ترویج فرهنگ بیگانه
سخنان چهار سال پیش رهبری درباره لزوم توجه به زبان فارسی در مدارس و مهدهایکودک البته بازتابهای گوناگونی داشت و تعابیر مختلفی از آن شد تا جایی که عدهای آن را مترادف با مخالفت نظام با یادگیری زبان خارجی دانستند، اما ایشان در همان سخنرانی تشریح کرده بودند که این موضوع به معنای مخالفت با یادگیری زبان خارجی نیست، بلکه بحث اصلی، ترویج فرهنگ بیگانه در کشور بهویژه در میان کودکان، نوجوانان و جوانان است. ایشان بهار چهار سال قبل گفتند کشورهای دیگر برای مقابله با ترویج زبان و فرهنگ بیگانه برنامه دارند، اما متاسفانه در کشور ما برای مقابله با این موضوع برنامه خاصی وجود ندارد و میدان برای گسترش فرهنگ بیگانه باز است. این هشدارها آن زمان مسئولان و متولیان را به تکاپو انداخت حجم وسیعی از مصاحبه و نشست و میزگرد برگزار شد و قولهایی داده شد ولی زمان که گذشت همه چیز دوباره به جای قبلیاش بازگشت؛ به جایگاه انفعال و فراموش.از خشونت تا اختلاط
مصادیق کم نیست و مثالها فراوان است. لااقل از شش سال قبل میتوان با مرور حوادث به مهدهای کودکی رسید که نه جای تعلیم و تعلم و نه حتی جای تفریح و سرگرمی است، بلکه فضایی بودهاند که نمیتوان چندان جایگاه آموزشی و تربیتی برایشان قائل شد. فروردین96 خبر شکستهشدن استخوان ترقوه پسربچهای سهساله بهنام آرشان به دست مربیاش در منطقه 8 تهران آنچنان پرسروصدا شد که تا مدتها افکارعمومی نمیتوانست آن را هضم کند. بدتر از آن سال 93 اتفاقی بود که در یکی از مهدهایکودک اردبیل رخداد و در آن پسربچهای 13 ماهه توسط مربیاش شکنجه شد، به نحوی که واژهای غیر از کودکآزاری مناسبش نبود. هیچکدام از این دو خبر تلخ را مسئولان فاش نکردند بلکه والدین قربانیان، پرده از این اسرار برداشتند تا یکبار دیگر متولیان به سبب پنهانکاری یا به دلیل ضعف نظارت مورد مواخذه افکار عمومی قرار بگیرند.نبود نظارت بر آنچه در مهدهایکودک رخ میدهد، البته فقط به کودکآزاریها و رفتارهای خشن که البته عمومی و شامل همه مهدهای کودک نیست فرصت بروز و ظهور نمیدهد، بلکه در سالهای اخیر تا آنجا که حافظه تاریخی و آرشیو اخبار یاری میکند، عرصه برای ارائه آموزشهای ناهنجار را نیز باز گذاشته است. تصاویر شنای بچهها در استخر مختلط دو مهدکودک، یکی در جنوب و دیگری در شرق کشور هنوز در موتورهای جستوجو بالا میآید که همه اینها نشان از مساله نفوذ فرهنگی و غربی دارد.
آموزش هدفمند
آموزش هدفمند در مهدهای کودک فراموششده است، این را از نبود شیوهنامهای جامع که همه به آن توجه داشته باشند میشود فهمید، این در حالی است که به اعتقاد کارشناسان، کودکان در بهترین شرایط برای آموزش هستند.فریده ترابی میلانی، روانشناس فعال در این حوزه نسبت به بیسامانی آموزش در مهدهایکودک انتقاد دارد و میگوید: «متأسفانه با روند غلط برخی مهدهایکودک، خانوادهها صرفاً شاهد حفظ کردن چند بیت و سرود، چند آیه و سوره و حدیث یا نقاشی کردن از الگوها و شمارش از یک تا 20 بهوسیله فرزندانشان پس از دوره مهدکودک هستند که اصلاً برای آنها مطلوب نیست».
وضعیت های آموزشی و تربیتی مغایر با ضوابط
نگاهی گذرا به وضعیت آموزشی مهدهایکودک خیلی زود یک نتیجه روشن را پیش چشم میآورد؛ بیسامانی این وضعیت البته که حاصل رهاشدگی و عدم نظارت روی فعالیتهای مراکز پیشدبستانی است. نه رصد وضعیت آموزشی که حتی واکاوی شیوه مجوز و فعالیت بسیاری از این مهدهایکودک نشان از رهاشدگی در فعالیت بسیاری از این مراکز دارد. فقط یک فقره از آمار اعلامشده از سوی معاون امور اجتماعی بهزیستی تهران در سال 97 نشان میدهد فقط 10درصد کودکان تهرانی در مهدهایکودک مجاز حضور دارند و 90 درصد آنها در مراکز غیرمجاز پیشدبستانی حضور دارند.کارشناسان معتقدند: «باوجود حساسیت بسیار بالای محتوای آموزشی در این دوره سنی و بهرغم تأثیر فراوان توانمندی و شخصیت معلمان و مربیان این دوره و حتی باوجود تأثیر فراوان محیط آموزشی، فرهنگی، تربیتی و فیزیکی آموزشگاه در این گروه سنی، متأسفانه تعداد قابلتوجهی از این مراکز فاقد ضوابط، صلاحیتها و استانداردهای موردنظر نظام آموزشی و فرهنگی کشور هستند».
خطرناک ترین فعالیت ها در مهدهای کودک
خطرناک اینکه مهدهای کودک به سمتی رفتهاند که برای جذابیت بیشتر به آموزشهای نامتعارف و ترویج فرهنگ غربی روی آوردهاند.» متأسفانه مهدهای کودک 90 درصد رسالت خودشان را این میدانند که از کودک برای مدتی نگهداری کنند. اما نگرانی امروز نسبت به مهدهای کودک از تماشای طولانیمدت تلویزیون و نبود آموزش گذشته است و به نگرانی درباره آموزشهای نابجا به کودک رسیده است: «متأسفانه برگزاری برخی دورههای آموزشی مانند آموزش رقص، آواز و حتی آموزش مسائل جنسی در بعضی مهدهای کودک، پدیدهای است که اتفاقاً برای برخی خانوادهها جذاب شده.در واقع برخی والدین فکر میکنند این آموزشها برای شادی کودک خوب است، اما نمیدانند اینها فقط یک شادی کاذب برای کودک به همراه دارد در صورتیکه برای ایجاد یک شادی دائمی در فرزندانمان بهتر است به دنبال یادگیری مهارتهای زندگی در آنها باشید؛ اعتمادبهنفس را در وجودشان شکل داده و اجازه بدهیم یک شادی واقعی و همیشگی در زندگیشان تجربه کنند.