جنگ یمن مدتهای زیادی است در حوزه نظامی به پایان رسیده است. زیرساختهای این کشور به کلی نابود شده، وجود نیروهای افراطی در مناطق مختلف این کشور، احتمال تجزیه را بالا برده و در نهایت با محاصره اقتصادی، قحطی و کرونا و وبا، در حال از بین بردن جمعیت این کشور و نسلکشیای است که داغ شرم آن در تمام طول تاریخ بر چهره آل سعود و حامیانش در آمریکا باقی خواهد ماند. دولت بایدن و رسانههای جریان اصلی اما در حال تغییر واقعیات درباره این جنگ هستند. آنها عنوان میکنند دولت بایدن در سیاست خود در قبال یمن اختلافنظر چشمگیری با دولت ترامپ دارد و به دلیل اینکه قصد دارد گفتمان حقوق بشر و دموکراسیخواهی را دوباره در جهان پررنگ کند، به دنبال رویارویی با محمد بنسلمان- عامل اصلی جنگ در یمن- و به نوعی انتقامگیری از او در مساله قتل جمال خاشقجی است. با این حال دولت بایدن بازهم اهداف زیادی در پایان دادن به این جنگ در بعد دیپلماسی دارد و همانطور که ترامپ تلاش داشت عربستان را از این باتلاق بیرون بکشد، بایدن نیز تلاش دارد پرونده یمن را در همین روزهای ابتدایی دوران ریاستجمهوریاش برای همیشه ببندد. اما اهداف واقعی بایدن از این مساله چیست؟ آیا دولت جدید آمریکا به نفع مردم یمن وارد میدان شده است یا برای حمایت از متحد قدیمی خود؟ و آیا دولت بایدن اصولا توانایی پایان دادن به این جنگ از منظر دیپلماتیک و سیاسی را دارد؟
از زمانی که اعضای دولت بایدن برنامه او برای خروج از جنگ یمن یا خارج کردن نام گروه انصارالله یمن از فهرست گروههای تروریستی را اعلام کردند، تحلیلگران زیادی به دلایل دولت بایدن در این مساله پرداختند و مسائلی نظیر حمایت از حقوق بشر را دلیل اصلی او برای بیرون بردن آمریکا از جنگ یمن معرفی کردند. با این حال نگاهی به فعالیتها و برنامههای بایدن نشان میدهد او برای پیشبرد سیاستهایش در غرب آسیا بشدت به پایان یافتن این جنگ و امن شدن شرایط برای عربستان سعودی نیاز دارد. به این ترتیب عمده دلایل او برای این تغییر یکباره در سیاست خارجی ایالاتمتحده بدین شرح است:
1- جنگ یمن برای خنثی کردن نیرومند شدن نیروهای انصارالله که عربستان و آمریکا اعتقاد دارند نیروهای نزدیک به ایران در منطقه هستند، آغاز شد اما این جنگ در ادامه باعث تقویت این نیروها شد و نتوانست آنها را گامی به عقب بازگرداند. «رابرت مالی» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران چندی پیش ـ قبل از اینکه این سمت را در دولت بایدن به دست آورد ـ یادداشتی در مجله «فارین افرز» نوشت و تحلیل کرد: «اکنون تقریباً 6 سال بعد از مداخله عربستان، جنگ در یمن چیزی جز یک فاجعه نیست. فراتر از آن، این جنگ خاورمیانه را بیثبات کرد، ایران را توانمند و اعتبار جهانی ایالاتمتحده را لکهدار کرد».
بعد از 6 سال جنگ در یمن، در حالی که محمد بنسلمان تصور میکرد میتواند این جنگ را در مدت زمان کوتاهی به نفع خود به پایان رسانده و دولت عبدربه منصور هادی را دوباره به قدرت بازگرداند، اکنون نیروهای مردمی انصارالله که سعودیها در ابتدای امر آنها را شورشی میخواندند، پایگاههای نظامی عربستان را براحتی هدف قرار میدهند، به نقاط مرزی عربستان حمله کرده و در عملیاتهای کوتاهمدت بخشهایی از آن را تحت تصرف خود درمیآورند و با توان پهپادی و موشکی خود تأسیسات نفتی عربستان را هدف قرار میدهند. حکومتی که در یک روز تمام جنگندهها، هواپیماها و حتی فرودگاههای یمن را به نابودی کشاند، تصور هم نمیکرد پیشرفت مردم این کشور در حوزه دفاعی به اندازهای باشد که برای دفاع از خود مجبور به التماس کردن به آمریکا باشد. خاندان سعودی بعد از حملاتی که به آرامکو شد، از ترامپ خواست نیروهای انصارالله را به لیست گروههای تروریستی اضافه کند اما این کار نمیتوانست جلوی ضررهای اقتصادی سعودی در این ماجرا را بگیرد و نشان داد حمله به یمن برای حفاظت از مرزهای عربستان کاملاً ایدهای شکستخورده بود و باید به هر ترتیب متوقف شود.
2- دومین دلیل بایدن برای متوقف کردن حضور آمریکا در جنگ یمن، نه توجه به مسائل حقوق بشری، بلکه ترس از آبروریزی به خاطر مسائل حقوق بشری و ایجاد شدن بحران انسانی در یمن است. 6 سال نادیده گرفتن جنایات سعودیها در یمن توسط رسانهها، در نهایت در دوران کرونا و انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به پایان رسید. رسانههای دموکرات که میخواستند اقدامات ترامپ در تمام دنیا را زیر سؤال ببرند، بعد از سالها بیتوجهی به این جنگ، سرانجام در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 به عملکرد او در این جنگ پرداختند و مباحث حقوق بشری را در این زمینه پیش کشیدند. بعد از آن بحران کرونا بود که باعث توجه رسانهها به یمن شد. یمن که تابستان سال گذشته نیز درگیر همهگیری وبا شده بود، نتوانسته بود به تیتر رسانهها تبدیل شود اما نگرانی جهانی از کرونا و کشورهای فقیری که توان مدیریت بحران را ندارند، سرانجام باعث توجه به این کشور شد. بایدن که حالا برنامه دارد مانند رؤسایجمهور دموکرات سلف خود، همچنان به مسائل حقوق بشری در دیگر کشورهای دنیا بپردازد، باید به حضور و اثرگذاری آمریکا در این جنگ خاتمه میداد. او نمیتوانست ایران، چین، روسیه و دیگر کشورهای دنیا را به نقض حقوق بشر متهم کند و به نقش آمریکا در ایجاد بحران قحطی و مرگومیر ناشی از بیماری در یمن نپردازد. بایدن هماینک تلاش دارد در ماههای ابتدایی ریاستجمهوریاش اجلاسی جهانی برای گسترش دموکراسی در جهان برگزار کند اما نمیداند چطور باید با توجه به وقایع رخ داده در جریان انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده، از دموکراسی آمریکایی در این اجلاس دفاع کند. درباره مسائل حقوق بشری نیز او با چنین رویههایی روبهرو است. از همین رو اولویت خود را حل مساله یمن، مساله مهاجران و خانوادههایی که در مرز از هم جدا میشوند و مساله تبعیض نژادی در آمریکا قرار داده است.
3- دلیل دیگری که در یادداشت رابرت مالی نیز به وضوح دیده میشود، نگرانی آمریکا از سرریز شدن بحران یمن در دیگر کشورهای عرب منطقه است. او در این باره مینویسد: «تا زمانی که درگیری دوام داشته باشد، این خطر وجود دارد که این درگیری برافروخته شده و به تقابل مستقیم بین ایران و عربستان سعودی تبدیل شود. بایدن در زمان نامزدی انتخابات متعهد شد ایالاتمتحده را از ماجراجویی در خاورمیانه دور نگه دارد».
4- آخرین مساله ـ که از قضا مهمترین مساله برای تیم سیاست خارجی بایدن نیز هست ـ مساله بیانیهای است که اعضای این تیم در سال 2018 خطاب به دونالد ترامپ نوشته و از شکست سیاست اوباما در جنگ یمن و همچنین سیاست ترامپ در حمایت از خاندان سعودی در جنگ یمن گفتند. «آنتونی بلینکن» وزیر فعلی خارجه، «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی و رابرت مالی که در آن زمان مشاور امنیتی بایدن بود، همگی این نامه را امضا کرده بودند و حالا باید نشان دهند همچنان انتقادشان به مواضع قبلی آمریکا پابرجاست و با پیروزی بایدن تغییری در این انتقاد رخ نداده است. اگر آنها در زمان فعلی همچنان به حمایت از جنگ در یمن بپردازند، به دورویی و نفاق متهم میشوند.
با وجود همه این توصیفات و دلایل، سوال بعدی این است: آیا دولت بایدن توانایی یا عزم لازم را برای پایان دادن به این جنگ دارد یا فقط به صورت شعاری با آن برخورد میکند؟ نشریه هیل که نشریه داخلی کنگره آمریکاست، به نقل از تحلیلگران و افراد نزدیک به دولت بایدن اعلام کرده است در صورتی که بایدن به واقع قصد بیرون کشیدن آمریکا از این جنگ و پایان دادن به آن را داشته باشد (که هنوز هم مشخص نیست چنین عزمی در دولت او وجود داشته باشد) با راهی بسیار پیچیده و سخت روبهرو است.
یکی از مقامات دولت بایدن که از نزدیک شاهد شکلگیری سیاستهای بایدن در قبال منطقه بوده و خواسته نامش فاش نشود، در گفتوگو با هیل گفته است: «اینکه دقیقاً بایدن میخواهد درباره یمن چه کاری انجام دهد هنوز ابهام زیادی دارد. او گفته است به حمایت از عربستان در جنگ یمن پایان میدهد و از سوی دیگر گفته هنوز خود را ملزم به دفاع از حاکمیت عربستان میداند. این سیاستهای دفاعی و تهاجمی، پارادوکسی را به وجود آورده که با هم جمعشدنی نیست. این سوالی جدی است و هنوز هم مناظرهها و جدلهای زیادی در این باره در دولت وجود دارد. از گفتوگوهایی که داشتم به این نتیجه رسیدهام که هنوز در دولت مشخص نیست به چه اقداماتی باید لقب تهاجمی بدهند و چه اقداماتی را دفاعی بخوانند و مهمتر این است که در تعریف این اقدامات باید گذشته آمریکا در برخورد با ایران را نیز در نظر داشته باشند».
اشاره او به اقدامات گذشته دولت، نه تنها به اقدامات ترامپ در منطقه بازمیگردد، بلکه به نقش داشتن دولت اوباما در این جنگ و آغاز حمایتهای نظامی و اطلاعاتی از عربستان در این دولت اشاره دارد. در واقع این اوباما و البته همین افراد فعلی حاضر در کابینه بایدن بودند که دولت آمریکا را به سمت مداخله در این جنگ به نفع عربستان کشاندند و حالا نمیتوانند با شعار حفظ حقوق بشر، اقدامی انجام دهند که روزی خود از حامیان آن بودهاند. تضاد اصلی که هنوز هم در دولت بایدن برطرف نشده، همین مساله است و این تضاد به احتمال زیاد در اقدامات بعدی برای پایان دادن به این جنگ، اثرات منفی خود را آشکار خواهد کرد. آمریکا طی چند وقت اخیر اتفاقات و حوادث جالبی را از سر گذرانده است اما تاکنون به هیچوجه در مقابل گذشته خود قرار نداشته و یمن آینه شفافی از اقدامات جنگطلبانه دموکراتها را در شرایط فعلی که شعار حقوق بشر و صلح میدهند، در مقابل آنها قرار داده است!