*دراگان اسکوچیچ با عبور از نام مهدی طارمی، دست کم برای دو بازی پیش رو، در واقع با یک تیر دو نشان زد. اول اینکه بازیکنان دیگر حساب کار دستشان می آید، که حتی اگر ستاره هم باشند، حق ندارند، پایشان را از گلیم خود درازتر کنند و فراتر از اختیارتشان تصمیم بگیرند. و دومین دستاورد این تصمیم شجاعانه ی اسکوچیچ این است که از جایگاه مقدس سرمربیگری تیم ملی صیانت کرد. جایگاهی که بالاترین حرمت را در فوتبال یک کشور دارد. اگر قرار باشد، هرکس که ستاره است و اوضاع باب دلش پیش نرفت، هرکاری دلش خواست بکند، سنگ روی سنگ بند نمی شود. به خصوص بازیکنان ایرانی، که تا جای پایشان سفت نشده، می خواهند در همه ی حوزه ها از آبدارچی گرفته تا فنی و مدیریتی برای تیم هایشان تصمیم سازی کنند! اینجاست که نقش یک مربی حرفه ای مشخص می شود. اسکوچیچ نشان داد، هرچند به قول منتقدینش، شاید پروسه ی انتخابش برای تیم ملی کمی دور از ذهن بود، اما تصمیمش می تواند چقدر برای تیم ملی و مبارزه با بازیکن سالاری مفید باشد.
*بعد از کی روش، وقتی ویلموتس هدایت تیم ملی را برعهده گرفت و آن نتایج افتضاح و دور از انتظار به بار آمد، بازیکنان تیم ملی از جمله سردار آزمون و همین مهدی طارمی با زبان خودشان اعتراف کردند که از سرمربی خوششان نمی آمد و برای او مثل قبل بازی نمی کردند. حالا اما اسکوچیچ به موقع مقابل گستاخی طارمی ایستاد. سرمربی تیم ملی حق دارد، از جنبه های فنی بازیکنانش را نقد کند و اتفاقا هم نقد به جایی کرده و به رسانه های کروات گفته بود که "بازیکنان ایرانی قدرت بدنی خوبی دارند اما از نظر تاکتیکی ضعیف هستند و باید تمرین بیشتری در این خصوص داشته باشند." حالا شاید به گفته های اسکوچیچ این را هم باید اضافه کنیم که علاوه بر پوشش این ضعف ها، باید روی رفتارهای خود هم کار کنند.
*طارمی می توانست مقابل این انتقاد، راه درست را به مانند دیگر ستاره های تیم ملی در پیش بگیرد و به جای اینکه در مقام پاسخگویی برآید، تمرکزش را روی کارش می گذاشت. با عملکردش جواب سرمربی را می داد نه با گفتارش. اما او بازهم راه اشتباه را انتخاب کرد. همان راهی که وقتی در پرسپولیس به عنوان ستاره ی بی چون و چرای این تیم قهرمان بود و آقای گل لیگ برتر را بدست آورد، می توانست شیوه ی حرفه ای برای پیشرفت در پیش بگیرد. اما عجله و شتاب در تصمیم گیری کار دستش داد و تیمش هم ضربه دید. خودش 4 ماه محروم شد. در بدترین شرایط و قبل از بازی با الهلال، تیم را از داشتن یک مهره ی تاثیرگذار محروم کرد و به شوک فرو برد. حالا هم در جواب اسکوچیچ گفته که "بازیکنان ایرانی علاوه بر تکنیک فردی و جنگندگی و .… از لحاظ دانش فوتبال و تاکتیک خیلی درک بالایی دارند ولی متاسفانه مشکلات جایی دیگر است." بله آقای ستاره، مشکل اینجاست که هنوز نتوانستی رفتارت را مثل توان فنی ات، بالا ببری. مشکل آنجاست که فکر می کنی چون تیم ملی به تو نیاز دارد، می توانی برای یک مملکت تصمیم بگیری. مشکل اینجاست که یاد نگرفتی باید احترام سرمربی تیم ملی را به عنوان ستاره، حفظ کنی. مشکل اینجاست که هنوز نفهمیدی، سرمربی به عنوان یک معلم و استاد حق دارد شاگردانش را نقد کند.
*مهدی طارمی ستاره ی کنونی فوتبال ایران است. بهترین لژیونری که در پورتوی پرتغال مقابل تیم های سطح اول اروپایی درخشیده. دل همه ی ایرانی ها را با این درخشش شاد کرده و ربوده است. با گلزنی هایش برای تیم ملی، پیروزی و امتیاز آورده است. صدرنشینی کنونی تیم ملی را شاید مدیون گلزنی ها و درخشش او هستیم.همه ی اینها را می دانیم اما او هم باید بداند که به عنوان سرباز ایران(که همیشه خودش را خطاب می کند) آنچه مصلحت فوتبال است را باید در نظر بگیرد. او ممکن بود این رفتار غیرحرفه ای اش را پس از تعویض احتمالی در بازی های پیش رو هم انجام دهد. طارمی بارها نشان داده، برخلاف توانایی های بالای فنی که دارد و می تواند با تداوم این روند، در بهترین لیگ ها بازی کند، اما همچنان در تصمیمات رفتاری اش شتابزده عمل می کند. اما طارمی می تواند از این فرصت ایجاد شده استفاده کند و از سرمربی تیم ملی، مردم ایران و همه ی کسانی که از این رفتار غیرحرفه ای اش رنجیده اند، طلب بخشش کند و دوباره مثل یک سرباز در خدمت تیم ملی باشد.
*درست است که انتقادهای زیادی به نحوه ی بازی تیم ملی تحت هدایت اسکوچیچ وارد است، اما این بهترین و به موقع ترین واکنشی بود که می توانست در مقابل یک بی نظمی باشد. شاید خیلی ها تیم اسکوچیچ را وابسته به خلاقیت فردی بازیکنانی نظیر همین طارمی و سردار آزمون بدانند اما نمی شود از تصمیم حرفه ای این مربی کروات گذشت. حالا اینکه اسکوچیچ به حق یا ناحق سرمربی تیم ملی شده یا نه، اما به خوبی از جایگاهش محافظت کرد. او می توانست خیلی راحت با دعوت از مهدی طارمی خیلی از انتقادها را به جان نخرد اما تصمیمش فوق العاده حیاتی و به نفع فوتبال بود. او نشان داد که هرچند شاید از لحاظ فنی و شهرت در حد کی روش و ویلموتس نباشد اما از لحاظ مدیریت تیمش، حتی باهوش تر و حرفه ای تر از آنهاست و صلاح تیم ملی را به منافع فردی اش ترجیح می دهد. حتی اگر این تصمیمش منجر به عدم نتیجه گیری تیم ملی در بازی های پیش رو شود، ارزشش را داشت تا اصولش را زیر پا نگذارد. فراموش نکنید که فدراسیون فوتبال اسپانیا 2 روز قبل از جام جهانی 2018روسیه وقتی به توافق پنهانی سرمربی اش با رئال مادرید پی برد، مصلحت اندیشی نکرد و بلافاصله حکم به برکناری اش داد. بیائیم برای یک بار هم که شده، این تصمیم سرمربی تیم ملی را بپذیریم و کلاه از سر برداریم.