برای اونهایی که رفتن در آغوش دشمن

اونایی که رفتن باید آینه عبرت بقیه بشن برامون، باید ببینیم چقدر تونستن جلو برن و پیشرفت کنن، وقتی دیدیم زمین خوردن و برای اینکه کم نیارن دارن سینه خیز میرن، باید در حمایتمون، سکوتمون، تاییدمون و... بیشتر فکر و دقت کنیم؛
يکشنبه، 4 دی 1401
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برای اونهایی که رفتن در آغوش دشمن

تعارف نداریم که، امریکایی‌ها و اروپایی‌ها دشمن سرسخت ایران، اسلام و مسلمین هستند و این هم ربطی به جمهوری اسلامی نداره، فقط بهونه‌اش عوض‌ شده؛ مگه صد سال پیش جمهوری‌اسلامی بود که انگلیسی‌ها از ضعف حکومت وقت استفاده کردند و بلای قحطی رو برای ایرانی‌ها به ارمغان آوردن؟
 
هزاران هزار مصیبت توسط این ملعونین به سر مردم این کشور اومد که هنوز هم داره درد می‌کشه و ظلمش باقیه؛ کسی نمی‌تونه تاریخ رو منکر بشه که... کسی نمی‌تونه بگه دلیل قحطی چیزی جز خوی پست انگلیسی‌ها و خودبرتری بینی اونها بوده؛ یعنی کسی که راحت به مرگ دیگران راضی می‌شه ذره‌ای انسانیت در وجودش نیست، این جزو خصوصیات اخلاقی غربی‌هاست که خودشون رو بالاتر و برترین نژاد می‌بینن، که در این هم حرفه، یعنی انگار فقط خودشونو انسان میبینند و بقیه رو هیچی نمی‌بینن؛
 
امریکا هم همینطور، دزدی میلیون‌ها بشکه نفت، کودتا، کاپیتولاسیون و... کمترینشه، شاه قلابی کشور رو هم با بازی‌های مختلف سرگرم کردند تا به چپاولشون برسن؛ خلاصه اینکه دشمنی با مردم ایران انگار عامل حیات و بقاست براشون... اگر کسی رفت امریکا باید به شهرها و پیشرفت‌هاشون نگاه کنه و بگه اینها خون مردم ضعیف کشورهای توسعه نیافته است که تبدیل به صنعت و تکنولوژی، اینها عرق جبین دانشمندان و نخبههای کشورهایی است که اگر انسانیت حاکم بود اونهام باید از رشد علم و دانشمندان خودشون استفاده می‌کردند و رفاه و آسایش رو برای خودشون ایجاد می‌کردن.

به چه زبونی باید بگیم که اونا فقط دنبال برتری هستن، اونا می‌خوان ما نوکرشون باشیم، اونا ما رو به‌عنوان برده می‌بینن، اصلا نگاهشون از بیخ مشکل داره با ما، اونا دنبال یکی هستن گولش بزنن سوارش بشن و... این قابل انکار نیست اگر ذره‌ای انصاف در وجودمون باشه؛
 
در هر کشوری مشکلاتی هست که گاهی حل میشه و گاهی خیلی طول میکشه حل بشه، اختلافاتی هست عمدتا سلیقه‌ای و بیشتر دغدغه‌هایی مشترک که همه اون رو حس می‌کنن و لازم می‌بینن برای رفعش کاری انجام بدن، اگر واقعا دلسوز باشن خودشون میشن جزو فعالان برای رفع مشکلات، اگر هم دروغگو باشن خودشون میشن یه بار اضافه برای مشکلات مردم... ولی با همه ین حرف‌ها آیا اگر من با مردمم، حکومتم، کشورم، تمدنم، فرهنگم و... مشکل داشتم و مخالف بودم، باید برم بیوفتم تو بغل امریکا و انگلیس و...؟ یعنی این حرفا دلیل میشه؟ اشکالی نداره شاید یکی نتونه تحمل کنه و واقعا خونه‌اش براش زندان بشه و ترجیح بده که بره ولی اگر هم خواست بره لااقل یه جایی بره که میزبانش قاتلای دیرینه مردمش نباشن...
 
این همون چیزیه که امثال علی کریمی، حمید فرخ نژاد و در کل ورزشکاران، هنرمندان و سیاسیون سابق و لاحق متوجهش نبوده و نیستن!
 
البته این نباید مورد سوءاستفاده قرار بگیره، یعنی بگیم شما نباید بری سمت دشمن و ما هم هر کاری خواستیم انجام بدیم و...؛ برخی از آقایون کم آدم دفع نکردن با رفتارها و مواضعشون، یعنی آدمای حکومتی ما همه چیزشون حق نیست و نباید فکر کنیم همیشه اونهایی که میرن اون‌طرف مقصرن هستن؛ گاهی واقعا تقصیر از ناحیه مسئولان یا طرفداران حکومته هرچند باز هم دلیل نمیشه ما بریم بر علیه کشور و مردممون جلوی بدترین انسان‌ها و ظالم‌ترین انسان‌های طول تاریخ زانو بزنیم که ما رو به غلامی قبول کنید...
 
آیا این طرز رفتار رفتنی‌ها به نفع مردم و کشوره؟ آیا به نفع خودشونه؟ چیزی عادیشون میشه؟ اون هنرمندا که قبلا رفتن چیزی شدن؟ کار مهمی تونستن انجام بدن؟ مقامی، منصبی، شهرتی، پولی چیزی تونستن جمع کنن؟
 
حتی فیلم دست هشتم تونستن بازی کنن؟! دیگه از گلشیفته فراهانی که بالاتر نیستن از میان قشر هنرمند و بالاتر از بقیه میان قشر مجری و اخبارگو و گزارشگر فوتبال! اینا در کمترین جایگاه با بدترین شرایط کار و پیمان‌کار دارن به زور می‌گذرونن و با سیلی صورتشونو سرخ نگه می‌دارن؛ یعنی مجبورن تحمل کنن، وگرنه اونجا بدتر از کشور خودشونه، اقلش اینه که اینجا کشورشون بود؛
 
این عده نه نخبه و دانشمند هستن، نه سواد سیاسی خاصی دارن، نه می‌تونن معجزه کنن که جا پا باز کنن، نه از نظر هنری و حرفه‌ای می‌تونن با اربابان سینمای جهان و فعالای دیگه رقابت کنن و... ولی همینا تو کشورشون ستاره بودن، احترام داشتن، پول‌دار بودن، مالیاتم که نمی‌دادن، مردم هم تحملشون می‌کردن و می‌پسندیدنشون با همه ضعف‌هایی که داشتند و مردم سعی کردن نبینن؛
 
نکته اینه که ما مردم هم سهمی داریم در رفتن و موندن این بنده خداها؟ مطمئنا فکرشم نمی‌کنیم که انقدر مؤثر باشیم؛ ما باید به نقش خودمون فکر کنیم، یعنی کلاه خودمونم قاضی کنیم و برای اونایی که رفتن هیچی، برای اونایی که موندن فکر کنیم؛
 
ما مردم نباید با تشجیع و تهییج این هنرمندا و فعالان فجازی و سیاست ندون‌های غیر متخصص اونا رو بالا ببریم که فکر کنن خیلی خاصن، خیلی آخر هنرن، مثلشون در جهان نیست و... یهویی باورشون میشه میرن اونور کار کنن می‌بینند نهایت شهروند دسته هشتم حساب میشن، حتی با گرین کارت، بعد میوفتن به کارهای دور از شأنشون؛ عقل جمعی باید ایجاد تعادل کنه و افراط و تفریط رو کم کنه؛ یعنی مردم باید خوب ببینن و خوب واقعیات رو به مشاهیر فرهنگی، ورزشی و هنری نشون بدن؛
 
الان وقت بستن چشمو گوش نیست، نباید فریب بخوریم و نباید سکوت کنیم و نباید افراط و تفریط کنیم، باید مصالح رو تشخیص بدیم، خودمون باید فکر کنیم، گاهی لایک ما و فالوی،پیام ما، تایید و رد ما در خوشبختی و بدبختی این سلبریتی‌ها و مشهورای جامعه اثر داره، هر کی تونست باید در ایجاد اعتدال و میانه‌روی کار کنه، همراه با پیگیری برای رفع مشکلات با هر توان و قدرتی...
 
اونایی که رفتن باید آینه عبرت بقیه بشن برامون، باید ببینیم چقدر تونستن جلو برن و پیشرفت کنن، وقتی دیدیم زمین خوردن و برای اینکه کم نیارن دارن سینه خیز میرن، باید در حمایتمون، سکوتمون، تاییدمون و... بیشتر فکر و دقت کنیم؛

از طرفی هر کسی که دلسوزه این کشوره نباید بذاره هنرمند کشور، نخبه کشور، مردم این کشور دل آزرده بشن و برن دست دوستی به دشمن بدن؛ گاهی افراد متوجه نیستن که دارن چه کار میکنن و وقتی هم که متوجه میشن دیگه دیر شده؛ اینجا همه باید وارد میدون بشیم، آگاه سازی کنیم، اطلاع رسانی کنیم، به رفتار و حرکات خودمون و مسئولانمون دقت داشته باشیم، روی رفتن نخبه هامون حساس باشیم، اگر گره ذهنی دارن اون رو باز کنیم و بیش از پیش همدیگه رو به فکر کردن و اندیشیدن توصیه کنیم؛
 
ما می‌تونیم بهترین راه رو پیدا کنیم، می‌تونیم بهترین کشور رو بسازیم، می‌تونیم در مقابل دروغ سازی‌ها و فریب دشمن بایستیم و به هر روش و هر اندازه به اونها کمک نکنیم تا بیشتر به ما و مردم ما و کشور ما و آینده ما مسلط بشن؛ باید فکر آینده‌گانمون باشیم، اونایی که میخواد آزاد باشن، برده نباشن حتی اگر بهترین زندگی رو هم براشون ساختن باز هم آزدگی رو بپسندن؛

حالو روز رفتنی‌ها (اگر افتادن تو آغوش دشمن) رو از بیان شریف مولای متقیان توصیف می‌کنم؛ امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه‌ای می‌نویسند... «به من خبر رسیده که گروهی از مردم مدینه به سوی معاویه گریختند، مبادا برای از دست دادن آنان و قطع شدن کمک و یاری‌شان افسوس بخوری! که این فرار برای گمراهی‌شان، و نجات تو از رنج آنان کافی است، آنان از حق و هدایت گریختند و به سوی کوردلی و جهالت شتافتند.» (نهج البلاغه، نامه70)


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.