بنابر اطلاعاتی که توسط هکر صفحه اینستاگرامی مجری این شبکه ضد ایرانی منتشر شده «پرویز پرستویی، تهمینه میلانی، شهره سلطانی، شهره لرستانی، ارژنگ امیر فضلی، برزو ارجمند، رضا صادقی، علی اوجی، مهراب قاسمخانی، حامد پهلان، سروش جمشیدی، مهناز افشار و علی انصاریان» از جمله سلبریتیهایی هستند که با «سالومه» مجری ضدانقلاب شبکه غیر اخلاقی «من و تو» گفتوگوی خصوصی داشتهاند و بعضا برای ارسال محتوا به وی تلاش کرده اند. البته طبیعی است که بسیاری از وقایع هنوز افشا نشده است.
اما نکته تأسف برانگیز ماجرا اینجاست که حتی بعد از افشای متن گفتگوهای خصوصی این سلبریتیها با این فعال ضد انقلاب که به صورت فعالانه و مستمر علیه امنیت ملی کشورمان دست به تولید محتوای رسانه ای میزند، ارژنگ امیرفضلی به دفاع از این گفتگوها پرداخته و در صفحه مجازی خود طلبکارانه مدعی شده: «سالومه قبلا ایران بازیگر بوده و طبیعیه خیلی از همکاراش باهاش چت کنن».
این ادعا در حالی صورت میگیرد که از مدتها قبل به وضوح مشخص بود که برخی رابطین رسانه ای داخلی به عنوان منبع اطلاعاتی، محتواهای مورد نیاز شبکه های ضد ایرانی را تأمین میکنند، زیرا شبکه هایی از جنس «من و تو» به دلیل کنترل نهادهای نظارتی کشورمان امکان فعالیت رسمی در داخل کشور را ندارند و تنها از طریق خبرچینها قادر به دسترسی به اخبار و اطلاعات میدانی از کشورمان میشوند و به همین دلیل نیز بر اساس قانون هرگونه همکاری با رسانه های بیگانه ضد انقلاب جرم انگاری شده و گاه تا 10 سال زندان در پی دارد.
سالومه سیدنیا کیست؟
سالومه که امروز به عنوان یکی از شناخته شدهترین فعالین رسانه ای جبهه ضدانقلاب شناخته میشود، دارای مدرک تحصیلی لیسانس علوم ارتباطات، فوق لیسانس مدیریت بینالملل و همچنین دیپلم بازیگری از «کانون سینمای جوان» است و قبل از پیوستن به شبکه ضد ایرانی «من و تو» سابقه فعالیت در رسانههای مختلفی از جمله «روزنامه زن» و «ایران» را دارا بوده و جالبتر اینکه به عنوان یکی از برگزارکنندگان رأی مردمی جشنواره فیلم فجر به مدت پنج سال در روابط عمومی خانه سینما و مسئول روابط عمومی «خانه سینما تیر» بود و در نهایت نیز این چهره رسانه ای پس از خروج از کشور و پیوستن به جبهه ضد انقلاب به یکی از تهیه کنندگان و مجریان فعال شبکه ضد فرهنگی-اسلامی «من و تو» بدل شده است.شبکه «من و تو»
شبکه «من و تو» یک شبکه تلویزیونی ماهوارهای فارسیزبان مستقر در انگلیس است که از سال 2010 با تمرکز بر حوزه جنگ نرم و پیشبرد سیاست استحاله فرهنگی ملت ایران دست به تولید، انتشار و بازنشر برنامههای مخاطب پسند در حوزه سبک زندگی و سیاست میزند و امروز توانسته است در رقابت با سایر رسانه های ضدانقلاب به موقعیت قابل توجهی در جذب مخاطبانی که سواد رسانهای ندارند، دست یابد.این شبکه ماهواره ای که به صورت 24 ساعته اقدام به تولید و انتشار محتوا برای مخاطبان ایرانی میکند که اکثر این محتواها اتفاقا ضدفرهنگ ایرانیان است. شبکه من و تو مستقیم و غیرمستقیم اخلاق و کانون خانواده را هدف قرار داده است و میخواهد در تمامی اصول فرهنگی و دینی ایرانیان اثر سوء بگذارد. شبکه من و تو در تقسیم مسئولیت بین شبکه های ضدایرانی، هدف قرار دادن اخلاق را برعهده گرفته است. همان اخلاق و فرهنگ ایرانیان که حتی قبل از اسلام وجود داشت و در طول 7000 سال این تمدن شریف و کهن را سامان داد.
افشای چتها
در مورد هک کردن این صفحه حرفها و نظرات زیادی شنیده شد. عده ای موافق بودند و عده ای مخالف. عدهای این کار را هوشمندانه دانستند و عده ای آن را کاری غیراخلاقی قلمداد کردند. دعوا میان موافقان و مخالفان هنوز هم در جریان است و البته نظرات هر طرف مشخص است. هک کردن صفحه این وطن فروش فراری به ذاته کار ناپسندی نبوده است. چه آنکه خائنین به تمدن و فرهنگ ایرانی باید در برابر رفتارشان پاسخگو باشند و بد نیست گاهی با توان سایبری ایرانیان آشنا شوند. اما اینکه از نظر اخلاقی افشا کردن چتهای خصوصی دیگران کار شایستهای هست یا نه؟ به طرفهای ماجرا بستگی دارد.اگر خیانتی صورت گرفته باشد و هر طرف در قامت ضربه زننده به امنیت نظام حتی امنیت فرهنگی باشند، شرعا و قانونا اسرار این افراد حرمتی ندارد و با آنان مانند خائنان و منافقان باید رفتار کرد. حال باید بررسی کرد آن کسی که با دشمن اصول اخلاقی و فرهنگی کشورمان مأنوس است و در گفتگوهایش از عباراتی برعلیه این اصول استفاده میکند خائن هست یا نه؟ رسیدن به این جواب کار سختی نیست.
در طول سالیان اخیر مردم بارها چشمشان را بر روی خیانتیهای فرهنگی و اخلاقی عده ای از سلبریتیها بسته اند و با اغماض به رفتار آنان نگاه کردند. شاید برخی بازیگران مانند پرویز پرستویی و... بتوانند توجیهاتی بیاورند که گفتگو کردن با یک خائن، خیانت نیست و صداوسیما هم با آب و تاب آن را نمایش دهد، ولی این توجیهات در اصل موضوع تأثیری ندارد. حتی اگر نخواهیم آنان را خائن به ملت بنامیم، مطمئنا میتوانیم در بین بیشخصیتترین سلبریتیها جایشان دهیم. به دلیل آنکه این افراد آنقدر ارزش برای خود قائل نبودند که با یک خائن فراری درد و دلهای سیاسی و فرهنگی کردند.
وقتی کسی با عباراتی مانند «من جیره خور این نظام نیستم» میخواهد در دلها جا باز کند و خود را چشم یک خائن به تمدن و فرهنگ و اخلاق ایرانی میانه، معتدل و مردمی نشان دهد! مسلما گربه صفت و روباه صفت است. زیرا سالها از جیب این مردم مظلوم ارتزاق کرده و در مهمترین نقشها که نشان دهنده اهداف انقلاب اسلامی است بازی کرده، شهرت و اعتبار کسب کرده و موررد تقدیر انقلابیون قرار گرفته و از سرمایههای انقلاب بهره برده و حالا خود را جیره خور نظام نمیدانند.
مهم آنکه هیچکس نمیداند منظور این افراد از جیره خور نبودن چیست؟ اگر این افراد با افتخار جیره خور نظام مقدس جمهوری اسلامی نیستند، پس مسلما خائن به این نظامند. در سایه حکومت اسلامی بودن نه تنها افتخار است، بلکه لیاقت هم میخواهد و کسانی که مدام خود را تافته جدا بافته میدانند و خود را مدیون این نظام نمیدانند و میخواهند محبوب نظر دشمنان باشند، نه لیاقت این نظام را دارند و نه جزو دوستان ما قرار میگیرند. زیرا ما هم نمیتوانیم و نباید با کسانی که هر روز کارشان پنجه کشیدن به چهره نظام، اسلام و انقلاب است، در یک سنگر باشیم.
کسی که خود را حاج کاظم آژانس و حاج حیدر بادیگارد میداند، ولی خود را جیره خور نظام نمیداند و هر روز با نظراتش مصیبتی برای مردم درست می کند، اگر خائن نباشند مطمئنا روبه صفت و گربه صفت است. حاج کاظم آژانس به جیره خور بودن نظام افتخار میکرد و از جیره خوران سعودی و امریکایی متنفر بود و حتی جواب سلامشان را نمیداد، چه رسد به آنکه نمامی کند. کسی که بارها بدترین توهینها را صداوسیما کرده و آن را تحریم کرده و خود را مشتری پروپا قرص برنامه های مجری من و تو میداند و او را تعظیم و تقدیس می کند نامش چیست؟ جالب آنکه آخر هم صداوسیما برای خریدن آبرویش دستش را می گیرد.
هم مسلک دشمنان نظام
در حالی که شبکههای سعودی و وابسته به سازمانهای اطلاعاتی امریکا و رژیم صهیونیستی سالهاست نظام را در چشم مردم جهان کوچک میکنند و برای این کار از فراریان خود فروخته استفاده میکنند، برخی افراد به راحتی خود را گماشده آنان قرار داده و با خبرچینی، راه دشمنان را در ضربه زدن به نظام هموار میکنند. عدهای در نقشه قاتلین کودک کشی حرکت میکنند که دائما نظام ما و رزمندگان ما و سربازان ما را به سخره گرفتند، تضعیفش کردند، به آن بی حرمتی کردند و از هیچ اقدامی برای شکستنش دست نمی کشند.جا دارد از مظلومیت انقلاب و انقلابیون خون گریه کنیم. آیا تحمل این وضعیت ممکن است؟ آیا رواست جایگاه بلند نظام و انقلاب ما در جهان به واسطه ندانم کاری برخی افراد در لباسها و مسئولیتهای مختلف دچار خدشه شود؟ آیا رواست دشمنمان دائما برای ما طرح ریزی ناامنی کند و ما سربازانمان را فدا کنیم تا امنیت اخلاقی و فرهنگیمان حفظ شود، بعد عدهای با نوکرانش به گفتگو بنشینند و خبرچینی کنند؟ اگر این کار خیانت نیست، پس چیست؟ کشورهای دیگر با این افراد چه می کنند که در کشور ما مدام با رأفت اسلامی مواجه هستند؟
قهقهه شیطان
سالومه سیدیان همان کسی است که در شهادت «سردار دلها حاج قاسم سلیمانی» و حتی رحلت جانگذار «حامد کاشانی» که یکی از رزمندگان فرهنگی و اعتقادی ما بود، قهقهه زد و شادمان شد، در حالیکه سلبریتیهای ما با این خیال که هنوز حاج کاظم و حاج حیدر هستند با او گفتگو میکنند و مثلا دفاع می کنند و در دفاعشان دنبال معتدل نشان دادن خود هستند و با آنکه میدانند در تور یک جریان ضدایرانی گرفتار میشوند، بازهم به او پاسخ میدهند و از او تعرف و تمجید میکنند. آنها گرفتار نادانی خود شدند و نظام را مجروح نادانی خود کردند.عده ای البته در کشور قائل هستند که این افشای این اطلاعات به بهانه هک شدن، توسط خود سالومه سیدیان انجام شده است. چه آنکه اولا میخواهند بگویند درخت تنومند نظام از داخل پوک و پوسیده است و دوما خود را ملزم به رایزنی برای گرین کارت این افراد ندانند! که در هر دو حال گذشتن تاریخ مصرفشان را نشان میدهد. البته کسانی که به کشور خود خیانت میکنند در نزد دشمن همیشه تاریخ گذشته هستند. هر زمان که لازم باشد آنان را دور میاندازند و چهره منافقانه آنان را آشکار میکنند.
آنقدر که دشمن و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتیاش برای سربازان حقیقی ما احترام قائل هستند، برای خائنین و خوش رقصان اعتبار و احترام قائل نیستند. زیرا آنها به اصلی مقیدند که میگوید؛ «خیانت کننده به کشور و مردم خود، به من هم خیانت میکند»؛ کسانی که هم جیره خور نظام هستند و هم با دشمنان همراهند، برای دشمن نه قابل احترام هستند و نه قابل اعتماد.
آیا بازیگرانی و نویسندهگانی که اگر نامشان در تیتراژ نیاید زمین و زمان را به هم میدوزند، آنانکه شوخی های زشتشان در قاب تلویزیون هر روز به چشم می خورد، کنایه های جنسی شان در صفحات مجازی موج می زند و آنانکه در کشور هنرپرور ایران هنرمند دست چندم هستند، برای آنطرف آبیها ارزشی دارند؟ آیا جز مقام کاسه لیسی برایشان رتبه دیگری در نظر دارند؟ آنان که قبلا رفتند به کجا رسیدند؟ یا پادوی اجانب شدند یا سرشکسته به کشور بازگشتند. نتیجه دوست خواندن یک خودفروخته چیزی جز این نیست، تبدیل شدن به زباله در کشور آرزوها...