جامعه هنری ما که در روزهای اخیر خیلی خودش را مردمی و دلسوز نشان داد همان جامعهای است که نتوانست در سالهای اخیر از فرصتی که موجود بود به خوبی بهره ببرد و بهجای آنکه خود را در موضوعات فرهنگی و تمدنی و ملی مشغول کند در موضوعات هجو، هزل و مستهجن فرهنگی مشغول شد، لمپنیسم در آثار آنان به وفور دیده میشود و به تنها چیزی که فکر نکردند تمدن و فرهنگ ایرانی بود. البته رفتارشان در چند ماه اخیر هم نشان داد که وجودشان را همین موضوعات فراگرفته و نمیتوانند خودشان را پشت نمایشنامهها و فیلمنامهها مخفی کنند. البته هستند فرهیختگانی که در جامعه هنری ما مشغول فعالیتاند ولی متاسفانه در بین همقطاران ناشناخته هستند.
در میان هنرمندان افرادی هستند که وقتی نظر آنان را در مورد تمدن و فرهنگ ایرانی میخواهید بسیار عالی و عمیق صحبت میکنند ولی همین افراد را وقتی پای نوشتن یک اثر هنری مینشانید آن عرق را در آثارشان نمیبینید، آنها مخاطب محور شدهاند و میخواهند آنچه که مخاطب دوست دارد را بنویسند و بسازند، تا درآمد بالایی کسب کنند اما این عذر بدتر از گناه است، چه آنکه ذائقه مخاطب در دست شماست و شمای هنرمند میبایست این ذائقه را بهسمت فرهنگ اصیل و آداب مترقی ایرانی سوق دهید.
در کل احساس میشود جامعه هنری ما نتوانسته برای تمام نیازهای فرهنگی جامعه محصول تولید کند، نیازهای مذهبی پیشکش... همین مسائل فرهنگ را هم نتوانستند پوشش دهند؛ نوروز، طبیعت دوستی، تمدن، وطن دوستی، مهماننوازی، خانواده و... برای ایرانیها ارزشمند است؛ مادر و پدر که دیگر جای خودشان را دارند. دیگر مسائل فرهنگی که جزو اصول اصیل ایرانی است باید مورد توجه قرار میگرفتند که نگرفتند؛ ظاهرا جامعه هنری ما اصلا آنها رو درک نکرده، هنرمندان نتوانستند این قابلیت را پیدا کنند که همیار فرهنگی و فکری مردم باشند، نتوانستند نقشی در تمدن و فرهنگسازی و حفظ تمدن و فرهنگ ایفا کنند؛
برای همین است که بیشتر فیلمهای ما رو لمپنیسم محض فرا گرفته و بیشترین فروش را همین فیلمهای هجو و هزل دارد و گفتیم که سلیقه مردم به سمت هجویات رفته و خودشان هم خبر ندارند؛ شما در این جامعه نمیتوانید به همطرازی جهانی در فرهنگ سازی و تمدن سازی فکر کنید؛ در این برهوت مردم نیازهای فرهنگیشان را باید با گذر از هفتخوان رستم دست و پا کنند، سینما و تلویزیون نقشی در زندگی مردم ندارند و مردم بیشتر اوقات رفتند به سمت برنامههای جنبی مثل برنامههای خانواده در قدیم و کانالهای فرهنگی و آموزشی در این روزها و در کل فرهنگی که سینه به سینه از قدیم به آنها رسیده است...
در کارهای هنری سینمایی، خدمت به ایران و زبان فارسی و خانواده و فرهنگ اصیل وجود ندارد و حتی موضوعات دیگر مانند هنرهای تجسمی و بصری و... هم مورد توجه قرار نمی گیرد، یعنی نشانه های فرهنگ ایرانی در فیلم یا بهکار گرفته نمیشود یا خیلی کم و نادر دیده می شود. فیلمهایی که میتوانند فرهنگساز باشند به تعداد انگشتان یکدست نمیرسند؛ البته ادعای هنرمندان در این موضوع بینهایت است، حرفهای جاهلانه هنرمندان بیشمار است و دخالت در مسائل غیرتخصصی و فنی هم که دیگر انتهایی ندارد... سواد رسانه ای بازیگران ما در پایینترین سطح است و فورا با یک فیلم و عکس فریب میخوردند. تنها هنرشان لگد زدن به نظام است که اگر من جای دلسوزان انقلاب باشم میگویم اشکال ندارد دو تا لگد هم به انقلاب بزنید اما در کار تخصصی خودتان خوب کار کنید که ما به همان راضی هستیم...!
ما انتظار ساخت فیلمهای مذهبی، انقلابی، حتی دفاع مقدس و... از اینها نداریم؛ لااقل بروند موضوعات فرهنگی و تمدنی را انتخاب و تولید کنند، ایرانیت و ملیت را لااقل کار کنند، برای فیلمهای مذهبی هم میتوان هنرمند و تولید کننده پیدا کرد. این خندهدار است که تنها فیلم فاخر ما فیلم «مادر» علی حاتمی باشد و هزار پله پایینتر «مهمان مامان» و تمام... البته گریهدار است از این فقر در تعداد تولید! باز هم میگویم ما باید در حفظ، اشاعه و توسعه تمدن حرکت عاجل، مفید و مؤثر و پیشرو داشته باشیم...
مسئولان فرهنگی و هنری
مسئولان فرهنگی هم مثل جامعه هنری ما نتوانسته نیازهای فرهنگی کشور و مردم را بشناسد و برای آن تولیداتی داشته باشد... فیلمهای فاخر سینمایی خارجی از نظر آداب و ایدئولوژی با نگاه جمهوری اسلامی مخالف و در تضاد هستند و دست و بال مسئولان مدام بستهتر میشود و مجبور هستند فیلمهای تکراری پخش کنند یا فیلمهای معمولی و غیر فاخر؛ پول نداشتن برای خریدن فیلم هم مزید بر علت است البته... خودشان هم که سفارشسازی ندارند، پس این فاصله با مردم مدام بیشتر میشود و مردم میل پیدا میکنند به تولیدات غربی در ماهوارهها که تبعات ضد میهنی، ملی و فرهنگ فراوانی دارد...اینها که گفتیم دارد تلویزیون ما را نابود میکند و به تبع فرهنگ اصیل ایرانی هم ضربه میخورد؛ مثل همه ضعفها که ضربه زننده به فرهنگ و تمدن و اصالت ایرانی بودند؛ مثل نوشت افزارها و لوازم التحریر که از فرهنگ ایرانی خالی هستند، مثل ساخت و سازها، مثل نشانههای معماری ایرانی در شهرهایمان، مثل آموزش و پرورش و دانشگاه و مثلهای دیگر که فرهنگ ایرانی را مهجور کرده است...
به نظر من مدعیان ایرانیت خائنترین مدعیان بودهاند و هیچ ارتباطی بین این دو نیست!!! هستند آنهایی که در مورد خلیج فارس گلویشان را پاره میکنند ولی در مورد آن یک فیلم هم نساختهاند، یک اثر ماندگار، یک دیدار دسته جمعی از خلیج، نمیدانم بروند آنجا شنا کنن، از چهره بهدردنخورشان! استفاده کنن برای تأکید بر این رسمیت!
مدعیان ایران دوستی ما از وطن دوستی حقیقی و افتخار به تمدن و فرهنگ اصیل ایرانی شدیدا فاصله دارند و مدام ادعای علاقه به ایرانیتشان هم میشود، وقتی بهدلایل امنیتی مثلا قبر کوروش بسته میشود هنرمندان و سلبریتیها ضجه میزنند و فحش به بالا و پایین نظام میدهند ولی یک فیلم فاخر در مورد کوروش ندارند، یک فیلم فاخر در مورد زبان فارسی ندارند، یک فیلم که فرهنگ ما را توسعه بدهد در داخل و خارج کشور ندارند، باید فیلمی در این سطح بسازند، نه اینکه ما را بی فرهنگ و ذلیل نشان بدهند و بهعکس دنیا را با فرهنگ و تمدن جلوه دهند...
تهیه کنندهها و کارگردانها و نویسندههای ما باید در عین عمیق بودن به فکر ضرورتها هم باشند، متنوع و متکثر و متعدد فکر کنند و ذائقهها را سامان دهند... این توان و این زمان و این هزینه که پای فیلمهای بیارزش میگذارند خدا وکیلی اسراف است. اسراف در عمر خودشان و سابقه خودشان... فیلم فاخر ما نباید گاو باشد باید موضوعی تمدنی داشته باشد. باید دنیا را تکان بدهد و ارزش فرهنگ ایرانی را به رخ جهانیان بکشد. باید در این زمینه فکر کرد و تلاش کرد تا بهترینها تولید شود و به جای فیلمهای بیارزشی که مدام از تلویزیون پخش میشود به نمایش دربیاید. حتی فیلمهای طنز هم باید با این نگاه ساخته شوند...
پس خلاصهاش این شد که شما تولید محصول تمدنی و حتی باستانی ندارید، فرهنگ را درک نکردید، ضرورتش را نمیدانید، توسعهاش ندادید، اکثر فیلمها و برنامههایتان در تلویزیون آبکی و هجو است، مسئولان بهدلیل همین عدم درک ضرورتها و عدم سفارش تولید باید دنبال تولید کننده بدوند تا یک فیلم بدهند دست آنها ولی خبری نیست، تولیدات خوب در سینما و تلویزیون داریم اما کم است و جذابیت هم ندارد، مدعیان پر چانه و پر حرف هنری باید بجنبند تا دیر نشده... /خاتمی