کیفیت آموزش امسال هم به کلاس بالاتر نرفت
زنگ سال تحصیلی جدید از روز شنبه به صدا درآمده و درباره اقداماتی که در سال تحصیلی پیشرو در ارتقای سطح آموزش انجام شده یا قرار است انجام شود، صحبتهایی به میان آمدهاست. هر چند تلاشهایی برای بهبود شرایط فعلی آموزش در کشور و ارتقای کیفیت آن انجام شده، اما هنوز والدین و معلمان از جای خالی عدالت آموزشی گلایه دارند. از نظر آنها فاصله میان «حرف از برقراری عدالت آموزشی» تا «تحقق آن»، بسیار زیاد است.مهسا گربندی
آموزش و پرورش به عنوان پیشران اصلی تحول و آموزش در کشور به حساب میآید، اما طی سالهای متمادی توجه چندان مؤثری به آن نشدهاست، چراکه ضعفهای متعددی در این وزارتخانه وجود داشته و دارد که مانع از ارتقای کیفیت آموزش شدهاست. با وجود تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری بر تقویت آموزش و پرورش به عنوان نهاد تربیت منابع انسانی و تولیدکننده سرمایه اجتماعی، اما باید اعتراف کرد هنوز عدالت آموزشی یکپارچه در کشورمان شکل نیافتهاست، البته تلاشها و اقداماتی در این زمینه انجام شده و قرار است انجام شود، اما برآیند اقدامات فعلی هنوز رضایتبخش نبودهاست.
شروع سال تحصیلی همراه با اخبار خوش
امسال از تعداد کل ۱۶ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشآموز، حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار کلاس اولی و حدود ۹ میلیون دانشآموز در مقطع ابتدایی و مابقی دانشآموزان در پایههای متوسطه اول و دوم سر کلاسهای درس حاضر میشوند. برای این جمعیت از دانشآموزان باید برنامهریزیهای دقیق و مفیدی صورت بگیرد تا شرایط جامعه روز به روز بهتر از قبل شود. هر چند از روز شنبه و همزمان با شروع سال تحصیلی جدید اخبار خوبی در حوزه آموزش و پرورش در رسانههای مختلف منتشر شده است، اما باید این اخبار خوش به واقعیت تبدیل شود و نتایج آن ملموس باشد تا به آن امید بست.
یکی از اخبار خوشی که روز شنبه اعلام شد، آمار بازگشت حدود ۷۰ هزار بازمانده از تحصیل به مدرسه بود که معاونت ابتدایی آموزش و پرورش آن را مطرح کرد. مهرماه سال گذشته بود که سامانهای جهت شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل با نام سامانه شهید محمودوند طراحی شد؛ این سامانه آمار کودکان بازمانده از تحصیل مقطع ابتدایی یعنی بازه سنی شش تا ۱۱ سال را ۲۰۴ هزار نفر نشان میداد. در نهایت معاونت ابتدایی وزارت آموزش و پرورش آمار واقعی بازماندگان از تحصیل را احصا کرد و پس از شفافسازی، تعداد بازماندگان از تحصیل ایرانی در مقطع ابتدایی ۱۶۰ هزار و ۴۷۹ نفر اعلام شد. طبق آمار اعلامشده از سوی این معاونت، امسال با اجرای طرح شهید محمودوند حدود ۷۰ هزار بازمانده از تحصیل به مدارس بازگردانده شدند که البته امید است با تداوم این مسیر تعداد بیشتری از بازماندگان از تحصیل به چرخه آموزش بازگردند.
همچنین امسال قرار است ۶۴۰ کلاس درس در پایه اول ابتدایی آموزش خود را با «نظام دوری» پیش ببرند، به این معنا که دوره اول ابتدایی خود به عنوان یک نظام در نظر گرفته میشود و معلم اول ابتدایی این دانشآموزان، در کلاس دوم و سوم نیز به همین دانشآموزان درس میدهد و در واقع معلم این دانشآموزان تا سوم دبستان تغییر نمیکند. هدف از این کار برقراری ارتباط عاطفی و نزدیکی دانشآموزان با معلم و ایجاد یک شناخت کافی نسبت به دانشآموزان برای معلم به منظور کیفیتبخشی به آموزش و نیز کشف استعداد دانشآموزان عنوان شدهاست.
علاوه بر آن، در آخرین جلسه هیئت دولت (۲۹شهریور سال جاری) و پیش از آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۳ـ۱۴۰۲، مصوب شد که در مدارس ابتدایی به صورت رایگان دو بار در هفته بین دانشآموزان «شیر» توزیع شود. از دیگر اخبار خوش این بود که هیئت دولت برای سال تحصیلی جدید، ۲۰برنامه در حوزه محرومیتزدایی، تأمین لوازمالتحریر دانشآموزان مناطق محروم با کمک ۱۸نهاد، برنامهریزی با بنیاد برکت برای بهسازی، بازسازی و ساختن مدارس جدید، برنامهریزی برای جمعآوری مدارس کانکسی، برنامهریزی برای بازگرداندن حدود ۵۰ هزار بازمانده از تحصیل دیگر و تقویت مدارس دولتی را مصوب کرد.
فاصله ما با عدالت آموزشی
در کنار این اخبار خوب، اما معلمان زیادی هستند که از نبود عدالت آموزشی گلایه دارند. آقای امرجی، معلم مقطع دوم متوسطه است، در پاسخ به این سؤال که چگونه عدالت آموزشی در کشور برقرار میشود، به «جوان» میگوید: «زمانی عدالت آموزشی تحقق پیدا خواهد کرد که کیفیت آموزشی در همه مدارس بالا برود، اما کمتر توجهی به این مسئله شدهاست.»
او ادامه میدهد: «کیفیت آموزشی به صورت مستقیم به سه فاکتور «معلم»، «کتاب آموزشی» و «محیط کلاس درس» مربوط میشود، اما هیچکدام اینها قابل دفاع و تعریف نیستند، چراکه شاهد آن هستیم فقط تعدادی از مدارس غیردولتی به واسطه شهریههای گرانی که از خانوادهها میگیرند هزینه میکنند و معلم با کیفیت سر کلاس درس میآورند و امکانات لازم را فراهم میکنند، در مقابل مدارس دولتی که بودجه ندارند هر معلمی را با هر سطح توانمندی به کلاسها میفرستند که در بین آنها، برخی به دلیل علاقه به شغل معلمی، خودشان را به روز میکنند و برای دانشآموزان وقت میگذارند.»
او در رابطه با وضعیت «کتاب آموزشی» و «محیط کلاس درس» اینگونه توضیح میدهد: «متأسفانه محتوای آموزشی بدون در نظر گرفتن نظرات معلمان نوشته میشود و بعداً که کتاب به دست معلمان میرسد و مشکلاتش را بیان میکنند راهی برای اصلاح آن وجود ندارد، بدتر اینکه زمان کافی برای کیفیشدن محتوای کتب درسی نیز گذاشته نمیشود. به نظر میرسد این کار تبدیل به یک نوع رفع تکلیف برای آقایان شدهاست و مطالعات صورت گرفته برای بهتر شدن محتوای درسی را مدنظر قرار نمیدهند. همچنین شرایط کلاسهای درس با یکدیگر تفاوت بسیار زیادی دارد، مثلاً یک کلاس درس در مناطق بالای شهر تهران با کلاس درس در یکی از روستاهای دورافتاده مرزی قابلمقایسه نیست.»
او به بدهیهای وزارتخانه آموزش و پرورش به نیروهای انسانیاش نیز اشاره میکند و میگوید: «هنوز وزارت آموزش و پرورش بدهی حقالتدریسهای اردیبهشت و خرداد را پرداخت نکردهاست. علاوه بر آن، افرادی که در طرح رتبهبندیها همکاری کرده بودند هم نتوانستهاند حقالزحمهشان را بگیرند؛ یعنی آنها وقت و انرژی خود را که از سال ۱۴۰۰ صرف کار رتبهبندی کردهبودند، هنوز با گذشت دو سال نتوانستهاند حقوقشان را دریافت کنند که اینها انگیزه آنها را برای همکاریهای بعدی کم خواهد کرد.»
لزوم تصمیم عاجل برای جبران کمبود معلم
آقای سنگیان هم معلم دیگری است که به ضعفهای موجود در آموزش و پرورش کشور اشاره میکند و میگوید: «هر سال پس از گذشته دو هفته از شروع سال تحصیلی به مرور مشخص میشود که کدام معلم در کدام مدرسه باشد، البته این مسئله شاید در مقاطع ابتدایی دیدهنشود، اما در مقاطع راهنمایی و متوسطه اتفاق میافتد. در صورتی که تصمیمگیری در این زمینه باید قبل از مهرماه انجام شود تا دانشآموزان هفته اول و دوم مهرماه با یک معلم درس نخوانند و بعد از آن معلم جدیدی وارد کلاسشان شود.»
او به مسئله کمبود معلم نیز اشاره میکند و اظهار میدارد: «اعلام شده که در سال تحصیلی پیشرو، ۷۵ هزار معلم جذب آموزش و پرورش شدهاند. با این وجود نباید از این نکته غافل شد که وزارت آموزش و پرورش همچنان با کمبود معلم دست و پنجه نرم میکند. وزیر آموزش و پرورش هم به این مسئله اشاره و اعلام کرده که سال تحصیلی جدید با کمبود بیش از ۲۰۰ هزار معلم در مدارس آغاز شدهاست. این مسئله از تشکیل کلاسهای درس ۵۰ نفره در برخی از مدارس قابل مشاهده است.
از طرفی شاهد آن هستیم که مجوز تدریس بازنشستهها تا سقف ۲۴ ساعت در هفته نیز داده شده تا بخشی از این کمبود نیرو را جبران کند. این مسئلهای است که از سالها قبل باید برای حل آن، فکر میشد و حالا باید تصمیم عاجل برای آن گرفته شود.» سنگیان با بیان اینکه خلف وعدهوزیر آموزش و پرورش اعتماد نسبت به سایر وعدهها را نیز از بین میبرد، اظهار میدارد: «وزیر آموزش و پرورش در برنامه تلویزیونی اعلام کرد که امسال آزمون استخدامی برگزار میشود. او اخیراً اعلام کرد که امسال آزمون استخدامی نداریم! این خلف وعدهها و تصمیماتی که یکباره تغییر میکند، سبب خواهد شد افراد اعتمادشان را نسبت به حرفهایی که زده میشود از دست بدهند، بنابراین باید تصمیمات در وزارت آموزش و پرورش و همچنین بیان آنها حساب و کتاب داشتهباشد.»
انگیزه بخشی به دانشآموز با تجهیز کلاس درس
به طور حتم قرار گرفتن دانشآموزان در محیط آموزشی ایدهآل میتواند به آنها انگیزه کافی بدهد تا دروس را به خوبی درک کنند و برای رسیدن به مسیری موفقیتآمیز قدم بردارند؛ موضوعی که نرگس ملکزاده، کارشناس آموزش به آن اشاره میکند و میگوید: «اگر کلاسهای درس ایدهآلی برای دانشآموزان میساختیم، آنها خیلی بیشتر از اینها به موفقیت دست مییافتند، اما متأسفانه نظام آموزشی ما با نظامهای نوین و پیشروی آموزشی جهان فاصله بسیار زیادی دارد به همین دلیل کلاسهای درسی ما مشمول همین عقبماندگی شدهاست. در حالی که هر پیشرفتی در نظام آموزشی نیاز به ابزار و تجهیزات خاص دارد، اما از آن غفلت کردهایم.»
او ادامه میدهد: «به نظر میرسد به دلیل مشکلات عدیدهای که آموزش و پرورش کشورمان دارد، ایدهآلسازی «کلاس درس» مورد توجه واقع نشدهاست. در حال حاضر آموزش و پرورش با مشکلاتی، چون کمبود نیرو، نارضایتی معلمان از وضعیت اقتصادی و شغلی خود، عدم اهمیت نظام سیاسی به نظام آموزشی و همچنین عدم اهمیت به معلمان که به عنوان محرک نظام آموزشی هستند، دست و پنجه نرم میکند و در نتیجه آن هم دانشآموز و هم معلم درگیر مشکل میشوند.»
ملکزاده تصریح میکند: «درباره تأثیر محیط کلاس درس بر میزان اثرگذاری و یادگیری دانشآموزان و حتی ایجاد رغبت و انگیزه در معلم و دانشآموزان تحقیقات زیادی انجام شدهاست. باید کلاس درس شبیه به خانهای تصور شود که آراسته باشد و در آن همه چیز سرجایش قرار بگیرد. اگر در این خانه هر وسیلهای که موردنیاز است وجود داشتهباشد، زندگی کردن یا همان درس خواندن در آن لذتبخش است و انگیزه در معلم و دانشآموز ایجاد خواهد شد، اما شاهد آن هستیم که کلاسهای درس در بسیاری از مدارس دارای درهای کج و معوج، شیشههای شکسته، خرابی وسایل سرمایش و گرمایش، میز و نیمکت فرسوده و دیوارهای رنگ نشدهای هستند که محیط را برای دانشآموز تبدیل به محیطی خسته کننده کرده است.»
بیشترین یادگیری دانشآموزان توسط حس بینایی انجام میشود، بنابراین اگر برای این حس بینایی ارزش قائل نشویم، آموزش را در خیلی از موارد از دست خواهیم داد. علاوه بر آن باید مدارس به هوشمندسازی کافی برسند تا یادگیری دروس برای دانشآموزان جذاب و آسان شود. در این صورت است که میتوان انتظار ارتقای کیفیت در مدارس را داشته باشیم وگرنه این امر امکانپذیر نمیشود.»
دوران تحصیل یک دانشآموز از مقطع ابتدایی تا متوسطه یک دوران بسیار مهمی است، چراکه اگر دانشآموزان از سوی معلمان مجرب یک آموزش با کیفیت ببینند پایه و اساس فکری، اخلاقی، اجتماعی و اعتقادی آنها در مراحل بعدی زندگیشان به خوبی شکل میگیرد. هر چه بیشتر روی مسئله آموزش و پرورش وقت و انرژی صرف شود، نتیجه آن را در داشتن جامعهای سالم، پویا و توانمند خواهیم دید. بنابراین مسئولان آموزش و پرورش نباید از هیچ تلاشی برای بهتر شدن کیفیت آموزش در سال تحصیلی پیشرو و همچنین برقراری عدالت آموزش دریغ کنند. میتوان گفت امسال نیز عدالت آموزشی با مهر نیامد و در کلاسهای درس غایب است. /جوان
نظر کاربران فضای مجازی
نسخهای برای تقویت مدارس دولتی
حیای مدارس دولتی تنها با برنامهریزی بلندمدت ممکن میشود
روزهای آغازین سال تحصیلی فرصتی است برای پرداختن به نرخ پوشش تحصیلی، میزان دسترسی به معلم در مناطق شهری و روستایی، دسترسی به فضای آموزشی و مهمتر از همه، بهبود نشانگرهای کیفیت آموزشی و ارتقای عدالت که همواره کانون توجه متخصصان تعلیم و تربیت بوده است. هرچند رشد شاخصهای علمی در عرصه دانشآموزی طی این سالها چشمگیر بوده و پرورش افراد توانمند و مستعد حاکی از ظرفیت و توان علمی بالای دانشآموزان در نظام تعلیموتربیت است؛ اما کیفیت آموزش در مدارس دولتی همواره محل بحث و تأمل بوده است.
به اذعان کارشناسان، باید به دور از حرف های شعاری و کلیشه های مرسوم برای این مسئله چاره اندیشی کرد. البته نمی توان تمام مدارس غیردولتی را از نظر نیروی انسانی و امکانات و برنامههای استاندارد در یک سطح عالی و بدون اشکال دانست و همه مدارس دولتی را نامناسب و فاقد کیفیت تصور کرد. همچنان هستند مدارس دولتی که از برخی غیردولتی های ضعیف، بهترند اما اینجا سخن از شرایط غالب بر مدارس کشور است و در سالهای اخیر آنچنان که باید برای اصلاح این روند کار قابل توجهی از سوی مسئولان امر انجام نشده است.
با این حال، اظهارات وزیر آموزش و پرورش مبنی بر تقویت مدارس دولتی امیدوار کننده است و در عمل نیز باید برای ارتقاء بنیه علمی این مدارس کاری کرد. این موضوع چنان پراهمیت است که مقام معظم رهبری سالهاست نسبت به افت کیفیت و تفاوت در وضعیت امکانات و آموزشهای این مدارس در مقایسه با مدارس غیردولتی و خاص هشدار میدهند. اردیبهشت ماه امسال بود که رهبر انقلاب در جمع معلمان و فرهنگیان کشور گفتند: نباید اینگونه باشد و نباید اگر کسی بنیه مالی ضعیفی دارد ناچار به هر مدرسهای تن بدهد و بنیه علمی خوبی هم نداشته باشد. ایشان تأکید کردند: این بیعدالتی محض است.
این بیانات سالهای قبل نیز به مناسبتهای مختلف خطاب به مسئولان گفته شده بود مانند تأکیدات شهریورماه 1399 که ایشان عنوان کردند: دانشآموزی که در مدرسهدولتی درس میخواند نباید احساس کند امکان قبولیاش در کنکور کمتر از دیگران است بلکه باید سطح این مدارس طوری بالا برود که مردم هم به لحاظ آموزشی و هم پرورشی اعتماد کنند و احساس نکنند به جایی بیپناه و رهاشده میروند. همواره با وجود بیانات رهبر انقلاب درباب توجه به مدارس دولتی، آموزش و پرورش برنامهها و سیاستهای واضحی برای تقویت مدارس دولتی عرضه نکرده است.
از سوی دیگر مطابق دیدگاه تخصصی گروهی از کارشناسان، برخی سیاستگذاریها از جمله مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی در مسیر تضعیف مدارس دولتی بوده است، بنابراین کمتوجهیها به مدارس دولتی و افت شاخصهای کیفی در آنها، نتایج خود را در مواقعی همچون اعلام نتایج کنکور بهخوبی نمایان میکند و در این بین تلاش دولت ها برای ارزانتر تمامشدن اداره آموزش و پرورش هم مدارس دولتی را هدف قرار داده است، وضعیتی که دانشآموزان این مدارس را در رقابتی نابرابر قرار داده است. این مسئله در رویکرد برخی مسئولان در گذشته نیز ریشه دارد، که بدون توجه به ظرایف و دقایق عدالت، و صرفا با تصور اینکه احتمالا فقط به توسعه برخی مدارس خاص کمک میکنند، باعث شکلگیری فرهنگی برای توسعه مدارس خصوصی و بهتبع آن تضعیف مدارس دولتی شدند.
اما این موضوع مدت هاست که حساسیت مسئولان را برانگیخته و دولت در این زمینه دو دستورالعمل صادر کرده است، اولی بر ممنوعیت «توسعه هر مدرسه ای به جز مدارس دولتی عادی» تأکید دارد. دومی هم معلمان مدارس دولتی خاص را موظف کرده تا 12ساعت از وقت خود را برای تدریس در مدارس دولتی عادی صرف کنند. اگرچه مسیر طی شده در عرض چند دهه را نمی توان یک شبه با صدور دستورالعمل هایی اصلاح و کارایی این مدارس را تقویت کرد، اما دستکم می تواند نقطه آغاز تحول باشد.
علی محبی، رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در این باره بیان می کند: «راه سخت و درازی در پیش است. پیش از هر چیز باید بدانیم که تغییر در آموزش و پرورش فرآیندی تدریجی و طولانی است. یعنی اگر امروز شاهد نزول بیش از پیش کیفیت آموزش و پرورش کشورمان هستیم، این اتفاق یک شبه روی نداده است و فرآیندی طولانی تا اینجا طی شده است. بنابراین برای تغییرات مثبت و رسیدن به مدارس با کیفیت هم نیازمند زمانی نسبتا طولانی هستیم. سنگاپور ۱۹ سال طول کشیده که به رأس آموزش جهانی صعود کند. وضع فنلاند و دیگر نظامهای آموزشی موفق هم به همین صورت است.»
بودجه وزارتخانه تنها برای 60 درصد از دانش آموزان کافی است
در سالهای گذشته این مدارس از دو جهت آسیب دیده اند، نخست با توسعه مدارس خاص و کاهش اثرگذاری مدارس دولتی، این مدارس از استعدادها خالی شده اند و توزیع استعدادها در مدارس مختلف از نمودار نرمال تبعیت نمی کند و دوم کاهش توجه و سرانه دولت به این مدارس و مشارکت های مردمی که خانوادهها و مدیران مدارس را بلاتکلیف کرده است. مطابق بررسی هایی که در وزارتخانه انجام شده و مبتنی بر گفته های رضوان حکیم زاده، معاون سابق وزیر آموزش و پرورش، بودجه فعلی این وزارتخانه فقط برای تحت پوشش قرار دادن 60 درصد از دانش آموزان کفایت می کند.
حکیم زاده با حضور در برنامه گفت وگوی ویژه خبری در پاسخ به این پرسش که به هنگام تقسیم بودجه به تعداد دانش آموزان کشور، سرانه هر دانش آموز چقدر می شود و این مبلغ در مقایسه با شهریه مدارس غیردولتی چه وضعیتی دارد، اینگونه توضیح می دهد: «برخی از مدارس دولتی که البته تعدادشان زیاد نیست، میزان سرانه یا شهریه ای که از دانش آموزان می گیرند، خیلی زیاد است و بسیار متفاوت از آن چیزی است که در مدارس دولتی هزینه می شود اما در مورد برخی از مدارس غیردولتی هم اگر تمام ظرفیت ها و هزینه ها را در نظر بگیریم، تفاوت چندانی با بودجه ای که برای مدارس دولتی هزینه می شود ندارند.»
علی عبدالعالی، کارشناس سیاستگذاری آموزش در واکاوی این مسئله که چقدر مباحث مالی در ارتقاء کیفیت مدارس دولتی سهم دارد، این موضوع را مهم دانسته، اما پرسش را نادرست ارزیابی می کند: «تصور کنید یک مدرسه دولتی صد دانش آموز دارد و یک رقمی را به ازای هر دانش آموز شهریه می گیرد و مدیر مدرسه این عدد را برای آن صد دانش آموز صرف می کند، وقتی می گویید 250 هزار میلیارد تومان بودجه آموزش و پرورش است که نحوه اداره آن درست نیست، اساسا تقسیم آن عددِ 250 هزار میلیارد تومان به 16 ــ 15 میلیون دانش آموز غلط است. در خوشبینانه ترین حالت نزدیک به صد درصد بودجه صرف حقوق و مزایا می شود و یک عدد بسیار کوچکی باقی می ماند، بنابراین مبلغ 250 هزار میلیارد تومان به آموزش و پرورش اختصاص می یابد، اما برای هزینه دانش آموزان صرف نمی شود.»
راهکارهایی برای برقراری عدالت
اگرچه موافقت با تأسیس مدارس غیر دولتی به دلیل ناتوانی دولت از تأمین هزینههای تحصیل دانشآموزان در بخش دولتی شکل گرفت، اما این هدف تحقق نیافت، چه بسا مدارس غیردولتی باعث شدند دولتی ها ضعیف تر شوند.
حضور پول و گردش آن در عرصه آموزش و پرورش و کالایی شدن این عرصه، اتفاقی بود که در ۱۳۸۱ و همزمان با موج جدید خصوصیسازی در دیگر عرصهها با تغییر عنوان «مدارس غیرانتفاعی» به «مدارس غیردولتی» تقویت شد. اگر تا دیروز و دستکم در تعاریف، این مدارس با غیرانتفاعی بودن و عدم انتفاع مالی دارندگان آنها معرفی میشدند، اکنون انگیزه سودآوری و سرمایهگذاری صاحبان مدارس خصوصی قانونی و معتبر دانسته شد تا پایههای اصلی انحراف در نظام آموزشی کشور نهادینه شود.
براین اساس راهکارهای مختلفی برای تقویت مدارس دولتی ارائه شده، از جمله داوود مبصری، نویسنده و کارگردان مستند «غیرانتفاعی» که می گوید: «اگر امروز در پی اصلاح واقعی این انحراف باشیم، گزافه نیست که بگوییم نخستین گام، حذف انگیزه مادی و کسب سود از مدرسهداری و کالاییزدایی از این حوزه است و این امر تنها با غیرانتفاعی شدن واقعی این مدارس میسر خواهد بود؛ این امر خود به خود به حاشیه رفتن و حذف مدارس سودمحور و همچنین مدارس ضعیف خواهد انجامید. حالا بعد از این مرحله و سالمسازی عرصه آموزش و تربیت خواهد بود که باید به عدالت آموزشی اندیشید و پول را از تعیینکننده بودن در دریافت آموزش و تربیت باکیفیت خارج ساخت.»
راهکار دیگری که به زعم گروهی از مدرسان دانشگاه می تواند راهگشا باشد، تمرکز بیشتر بر افزایش کیفیت در مدارس دولتی است و گسترش مدارس غیرانتفاعی لزومی ندارد: «اگر مدارس دولتی سطح استانداردی از آموزشها را ارائه کند، مردم کمتر به سمت مدارس غیرانتفاعی میروند.»
آنها تأکید می کنند: «دولت منابعی در اختیار دارد که باید آن را در مسیر تأمین مالی و افزایش کیفیت در مدارس دولتی و همینطور محرومیتزدایی هزینه کند.» البته مطابق نظرگاه این گروه از اساتید، «مفهوم عدالت آموزشی را نباید در حد گسترش مدارس غیرانتفاعی یا دولتی تنزل داد. گسترش مدارس غیرانتفاعی در راستای برقراری عدالت آموزشی نبوده اما نمیتوان عدالت را بر مبنای عدم تأسیس این مدارس تعریف کرد.»
در همین حال برخی از صاحب نظران تصور می کنند، «مهمترین راه حل برای تقویت مدارس دولتی، جلوگیری از تأسیس مدارس غیردولتی است؛ به این دلیل که در هیچ کدام از نظام های آموزشی، برنامه درسی رسمی را به شکل بزک کرده، سفارشی، انتفاعی و سودجویانه و با هزینه های هنگفت در اختیار خانواده ها و دانش آموزان قرار نمی دهند و همین هزینه ها را می شود در قالب مدارس دولتی و در اختیار همه دانش آموزان قرار داد تا به کیفیت آموزشی بالاتری منجر شود. راهکار دیگر توجه به کیفیت نظام های آموزشی، مدارس و تقویت و بهسازی منابع انسانی و تجهیز معلمان به علم روز و فناوری های نوین است. توجه به برنامه های درسی رسمی و وضعیت معیشتی معلمان و توانمندسازی آنها و آموزش مهارت های زندگی و اجتماعی از دیگر راهکارهایی است که می تواند به خودشکوفایی دانش آموزان در بستر مدارس دولتی و در نهایت رشد، توسعه و تعالی جامعه منجر شود.» (1)
تقریبا میان قاطبه کارشناسان حوزه آموزش هم در این باره اشتراک نظر وجود دارد و می گویند: «کل منابع بهسمت غیردولتیها میرود و همین موضوع سبب میشود معلم خوب، مدیر خوب، طرح خوب، برنامه خوب و... را بهسمت خود جذب کنند. تا زمانی که مدارس غیردولتی قوی هستند، نمیتوانید دولتیها را قوی کنید و امکان این امر وجود ندارد؛ چراکه منابع و تواناییها و رتبههای بالای کنکور جذب مدارس غیردولتی میشوند و امکانات نابرابر توزیع میشود. فکر میکنید چرا کشوری همچون آمریکا سراغ توسعه مدارس غیردولتی نمیرود؟ زیرا میدانند در لحظهای که آموزش عمومی در اختیار بازار قرار گیرد و بازاری شود، طبقاتی میشود. کاری که اکنون باید کرد، این است که مدارس غیردولتی عمومیسازی شوند اما دولت کاری کند که از همین مدارس غیردولتی مردم و بچههای باهوش بتوانند استفاده کنند. اسم این عمومیسازی است و تنها راه ارتقای آموزش دولتی ایران این است.»
شماری از کارشناسان در مسئله کیفیتبخشی به مدارس دولتی، به اولین نکته ای که اشاره دارند، کمبود بودجه و تنوع مدارس است و سپس به کاهش کیفیت و انگیزه معلمان گریز می زنند؛ «این نکتهای است که بارها تکرار شده، به مناطق محرومتر و آنهایی که نیاز بیشتری دارند باید معلمان باتجربهتر و کارآزمودهتری اختصاص دهند. ولی اکنون سیستم برعکس است و معلم به جای اینکه به مناطق محروم برود و درصد کمی حق حضور بگیرد، ترجیح میدهد به مدارس خاص برود و کار این مدارس برای او برند میشود.»
به روایت علی محبی، رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، اگر به وضعیت جذب معلم در چند سال گذشته نگاه کنید، حدود ۲۰۰ هزار معلم خارج از فرآیند جذب مناسب و دانشگاه فرهنگیان فقط از طریق آزمون کتبی و راه های دیگر مثل تبدیل وضعیت، بدون درنظر گرفتن صلاحیتهای حرفهای به استخدام آموزش و پرورش درآمدهاند و همه این معلمان در مدارس دولتی مشغول به کار شدهاند. به طور طبیعی نتیجه چنین اقداماتی، مدارس دولتی کم کیفیت خواهد بود. بخش عمده جمعیت دانشآموزی در این مدارس تحصیل میکنند که نسبت به دانش آموزانی که در مدارس غیر دولتی و مدارس خاص تحصیل می کنند، کم برخوردارتر هستند و به طور طبیعی از قدرت رقابت پایینتری برخوردارند. اما به مسئله ارتقاء کیفیت و تحقق عدالت در دستگاه تعلیم و تربیت باید از زوایای مختلفی نگریست و در این رابطه برخی از مدرسان دانشگاه تأکید می کنند: «در بحث دو قطبی کردن مدارس دولتی و غیردولتی، ما آدرسهای دقیقی را نمیبینیم. اگر قرار بوده به مدارس غیردولتی پرداخته بشود، معنایش این است که باید مدارس دولتی را رها می کردیم؟ یکی از اهداف ایجاد مدارس غیردولتی توجه بیشتر به مناطق محروم بوده است. قرار بود با ایجاد مدارس غیردولتی، راه تنفسی برای مدارس دولتی باز شود و بخشی از سرانه ناچیزی که خیلی مواقع اصلا تخصیص داده نمی شود و خیلی مواقع با تأخیر انجام میشود را به سمت مناطق محروم ببریم. قوانین بسیار خوبی وجود دارد ولی ما نمیدانیم که بالاخره باید از مدارس غیردولتی حمایت کنیم یا مدارس دولتی؟ اگر استانداردی وجود داشته باشد میتوان بر اساس آن پیش رفت. ما باید ببینیم که چه استانداردی پیش بینی کردهایم، آیا مدارس غیردولتی ما در مسیر آن استاندارد پیش میروند یا خیر؟ مدارس تیزهوشان چه طور؟ بنابراین ریشه مشکل به دولتی یا غیردولتی بودن مدارس باز نمیگردد. باید گفت که در اسناد مختلف به مدارس غیردولتی هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفیت توجه و سهم آن مشخص شده است. بنابراین باید مبنا را درست کنیم.» این تحلیلی است که از سوی عزتالله فولادی، مدرس دانشگاه، پژوهشگر حوزه آموزشوپرورش و مدیر سابق کمیسیون راهبری تحول بنیادین شورای عالی آموزشوپرورش ارائه شده است. ناصر کوهستانی در قامت مدرس و مشاور کنکور نیز با تأیید این مسئله عنوان می کند:«اشکال به عملکرد مدارس غیردولتی برنمیگردد بلکه به نظام آموزشی ما برمیگردد. اگر قانون اجازه فعالیت مدارس غیردولتی را داده باید با آن حرکت کرد. امروز ۱۲ درصد از دانشآموزان کشور (حدود سه میلیون نفر) در مدارس غیردولتی درس میخوانند. بهصورت رسمی و غیر رسمی گفته میشود که تحصیل هر دانش آموز در مدرسه دولتی برای کشور بین ۱۲ تا ۱۴ میلیون هزینه دارد. پس بودجهای که قرار بود برای این ۱۲ درصد دانش آموز در بخش دولتی هزینه شود و بار آن را مدارس غیردولتی و والدین متحمل شدهاند، به کجا میرود و در کجا صرف میشود؟ مگر قرار بر این نبود بخشی از دانشآموزان به مدرسه غیردولتی بروند و هزینه آنها صرف مدارس دولتی مناطق محروم شود تا کیفیت آن مدارس بالاتر برود؛ پس چرا بالاتر نمیرود؟ ایراد کار کجاست؟ ایراد کار در حوزه برنامهریزی است. وقتی برنامه ریزی نداریم وضعیت مدارس دولتی و حوزه نیروی انسانی ما این چنین نامطلوب مشاهده می شود.»
ریشه آموزش طبقاتی در بخش دولتی نهفته است
چنین دیدگاهی دو سال قبل توسط «محمود رضا اسفندیار»، کارشناس آموزش در ستون دیدگاه «رسالت» منتشر شده بود و این کارشناس معتقد بود، باید در «مسئله بیعدالتی آموزشی که این روزها بیشتر توسعه مدارس خصوصی را عامل این پدیده ناخوشایند قلمداد میکنند تجدیدنظر کرد. درواقع ریشه مشکل، افول از اصل ۳۰ قانون اساسی و تنوعبخشی بیمورد در سطح مدارس دولتی بوده است که حدود ۸۹ درصد مدارس کشور را شامل میشود. ما امکانات را میان آن ۸۹ درصد مدرسه دولتی بهدرستی تقسیم نکردهایم، آنوقت انگشت اتهام را به سمت مدارس غیردولتی نشانه میرویم. چرا باید بیشترین امکانات ممکن را در مدارس دولتی به مدارس خاص بدهیم؟ درحالیکه تمامی این ۱۱ درصد هم، مدارس خاص غیردولتی نیستند بلکه بسیاری از آنها، به لحاظ کیفیت از کف مدارس عادی دولتی ماهم ضعیفترند، بنابراین تمامی این ۱۱ درصد رقیب دولتیها نیستند، بلکه ۳-۲ درصد رقیباند. فکر میکنم سرجمع مدارس لاکچری تهران، ۳۰ مدرسه باشد که شاید در کل ۵۰ یا ۶۰ مدرسه با این ویژگی در سطح کشور فعالیت داشته باشند و مدارس خاص دولتی هم این امکانات را در اختیاردارند، اما از آنسو، مدارس عادی دولتی ما امکاناتی ندارند و چون اقبال به این مدارس کم است، معلمان خوب هم رغبتی به حضور در این مدارس ندارند و عملا بخشی از معلمان ما که در آنجا مشغول هستند، سطح متوسط و پایینتری دارند، البته معلمان خوب هم حضور دارند، اما بیشتر اینگونه معلمان در مدارس خاص دولتی یا مدارس لاکچری غیرانتفاعی حضور دارند و ریشه آموزش طبقاتی در بخش دولتی نهفته است.»
البته این نکته در خور توجه است که در سال های اخیر کیفیت مدارس دولتی به غلط بد جلوه داده شده و در چنین شرایطی «برتر بودن کیفیت مدارس غیردولتی»، گزارهای است که بارها تکرار شده و به طور عمومی مورد پذیرش قرار گرفته است. اگر بنا به مقایسه هم باشد، چنانچه از مدارس برند دولتی و خصوصی بگذریم که درصد کمی است، مدارس عادی دولتی بهلحاظ کیفیت فضای آموزشی، کیفیت معلمان، حقوق معلمان و غیره وضعیت بهتری از مدارس غیرانتفاعی دارند. موضوعی که رضا امیدی، پژوهشگر آموزش بر آن تأکید و به نتایج یک پیمایش ملی درباره ارزشها و نگرشهای اقتصادی ایرانیان اشاره دارد، اینکه «حدود 70 درصد پاسخگویان از تعطیلی مدارس غیرانتفاعی و بازگشت همه دانشآموزان به مدارس دولتی دفاع کردهاند. حتی 60 درصد کسانی که خود را از طبقه بالا و متوسط بالا میدانند از این گزاره دفاع کردهاند.»
با این وصف می توان ادامه فعالیت مدارس خصوصی را ممنوع کرد؟ احمد عابدینی، کارشناس آموزش و پرورش در پاسخ به این پرسش، عنوان می کند: «اینکه مدارس دولتی ما نتوانستند، کیفیت مناسب را به خوبی عرضه کنند، ربطی به این ندارد که یک قانون محکم گذاشته شود که فعالیت مدارس خصوصی را ممنوع کند، زیرا وقتی کیفیت مدارس دولتی پایین باشد، مسئولان حاضر به حذف مدارس خصوصی نخواهند شد. کما اینکه همه مدارس دولتی ما هم در یک سطح نیستند، در داخل مدارس دولتی هم کیفیت مدارس از صفر تا صد با یکدیگر متفاوت است و نباید تصور کنیم اگر تابلوی مدارس را تغییر دادیم، در داخل مدارس دولتی همه بچهها از امکانات و شرایط برابر برخوردار میشوند. این موضوع ابعاد گستردهای دارد و باید از ظاهر قضیه بیرون آمده و به عمق نگاه کنیم تا راهکار مناسبی برای افزایش کیفیت مدارس بیابیم.» این کارشناس آموزش و پرورش راهحل کاهش مدارس خصوصی را ارتقای سطحی کیفی مدارس دولتی دانسته و اظهار میکند: «مسئولان باید بر کیفیت آموزش و تربیت در مدارس دولتی تمرکز و در این زمینه تحول ایجاد کنند. بدین منظور توجه به سه مسئله و نکته اهمیت دارد چراکه هر سیستم انسانی بر سه پایه استوار است. هدف سیستم شما چیست؟ سیستم شما طراحی شده است که چه اتفاقی رخ دهد و در این سیستم افراد قرار است به کجا برسند؟ اهداف باید واقعی باشد.»
عابدینی در خاتمه، این استدلال که باید مدارس غیردولتی را به کلی حذف کرد، دارای پایه و اساسی درستی ندانسته و تصریح می کند: «اگر مدارس ما دارای استانداردهای لازم باشند و بتوانیم معلمان واجد صلاحیت را به تعداد کافی به خدمت بگیریم، مدارسی را بسازیم که استاندارد بوده و حداقلهای استحکام بنا و تجهیزات را داشته و برنامه درسی مناسب و متناسب با اقتضائات محیطی و سنی طراحی شده باشد، وجود مدارس غیردولتی اشکالی را به وجود نمی آورد. هنر این است که مسئولین کمک کنند هر سال درصدی به تعداد مدارس خوب که اکنون به ۱۰ درصد کل مدارس هم نمیرسد، اضافه و شرایط خوبی را برایشان فراهم کنیم.» /رسالت
پی نوشت:
1- دکتر سعید مذبوحی، استادیار گروه آموزش و پرورش دانشگاه علامه طباطبائی
روزهای آغازین سال تحصیلی فرصتی است برای پرداختن به نرخ پوشش تحصیلی، میزان دسترسی به معلم در مناطق شهری و روستایی، دسترسی به فضای آموزشی و مهمتر از همه، بهبود نشانگرهای کیفیت آموزشی و ارتقای عدالت که همواره کانون توجه متخصصان تعلیم و تربیت بوده است. هرچند رشد شاخصهای علمی در عرصه دانشآموزی طی این سالها چشمگیر بوده و پرورش افراد توانمند و مستعد حاکی از ظرفیت و توان علمی بالای دانشآموزان در نظام تعلیموتربیت است؛ اما کیفیت آموزش در مدارس دولتی همواره محل بحث و تأمل بوده است.
به اذعان کارشناسان، باید به دور از حرف های شعاری و کلیشه های مرسوم برای این مسئله چاره اندیشی کرد. البته نمی توان تمام مدارس غیردولتی را از نظر نیروی انسانی و امکانات و برنامههای استاندارد در یک سطح عالی و بدون اشکال دانست و همه مدارس دولتی را نامناسب و فاقد کیفیت تصور کرد. همچنان هستند مدارس دولتی که از برخی غیردولتی های ضعیف، بهترند اما اینجا سخن از شرایط غالب بر مدارس کشور است و در سالهای اخیر آنچنان که باید برای اصلاح این روند کار قابل توجهی از سوی مسئولان امر انجام نشده است.
با این حال، اظهارات وزیر آموزش و پرورش مبنی بر تقویت مدارس دولتی امیدوار کننده است و در عمل نیز باید برای ارتقاء بنیه علمی این مدارس کاری کرد. این موضوع چنان پراهمیت است که مقام معظم رهبری سالهاست نسبت به افت کیفیت و تفاوت در وضعیت امکانات و آموزشهای این مدارس در مقایسه با مدارس غیردولتی و خاص هشدار میدهند. اردیبهشت ماه امسال بود که رهبر انقلاب در جمع معلمان و فرهنگیان کشور گفتند: نباید اینگونه باشد و نباید اگر کسی بنیه مالی ضعیفی دارد ناچار به هر مدرسهای تن بدهد و بنیه علمی خوبی هم نداشته باشد. ایشان تأکید کردند: این بیعدالتی محض است.
این بیانات سالهای قبل نیز به مناسبتهای مختلف خطاب به مسئولان گفته شده بود مانند تأکیدات شهریورماه 1399 که ایشان عنوان کردند: دانشآموزی که در مدرسهدولتی درس میخواند نباید احساس کند امکان قبولیاش در کنکور کمتر از دیگران است بلکه باید سطح این مدارس طوری بالا برود که مردم هم به لحاظ آموزشی و هم پرورشی اعتماد کنند و احساس نکنند به جایی بیپناه و رهاشده میروند. همواره با وجود بیانات رهبر انقلاب درباب توجه به مدارس دولتی، آموزش و پرورش برنامهها و سیاستهای واضحی برای تقویت مدارس دولتی عرضه نکرده است.
از سوی دیگر مطابق دیدگاه تخصصی گروهی از کارشناسان، برخی سیاستگذاریها از جمله مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی در مسیر تضعیف مدارس دولتی بوده است، بنابراین کمتوجهیها به مدارس دولتی و افت شاخصهای کیفی در آنها، نتایج خود را در مواقعی همچون اعلام نتایج کنکور بهخوبی نمایان میکند و در این بین تلاش دولت ها برای ارزانتر تمامشدن اداره آموزش و پرورش هم مدارس دولتی را هدف قرار داده است، وضعیتی که دانشآموزان این مدارس را در رقابتی نابرابر قرار داده است. این مسئله در رویکرد برخی مسئولان در گذشته نیز ریشه دارد، که بدون توجه به ظرایف و دقایق عدالت، و صرفا با تصور اینکه احتمالا فقط به توسعه برخی مدارس خاص کمک میکنند، باعث شکلگیری فرهنگی برای توسعه مدارس خصوصی و بهتبع آن تضعیف مدارس دولتی شدند.
اما این موضوع مدت هاست که حساسیت مسئولان را برانگیخته و دولت در این زمینه دو دستورالعمل صادر کرده است، اولی بر ممنوعیت «توسعه هر مدرسه ای به جز مدارس دولتی عادی» تأکید دارد. دومی هم معلمان مدارس دولتی خاص را موظف کرده تا 12ساعت از وقت خود را برای تدریس در مدارس دولتی عادی صرف کنند. اگرچه مسیر طی شده در عرض چند دهه را نمی توان یک شبه با صدور دستورالعمل هایی اصلاح و کارایی این مدارس را تقویت کرد، اما دستکم می تواند نقطه آغاز تحول باشد.
علی محبی، رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در این باره بیان می کند: «راه سخت و درازی در پیش است. پیش از هر چیز باید بدانیم که تغییر در آموزش و پرورش فرآیندی تدریجی و طولانی است. یعنی اگر امروز شاهد نزول بیش از پیش کیفیت آموزش و پرورش کشورمان هستیم، این اتفاق یک شبه روی نداده است و فرآیندی طولانی تا اینجا طی شده است. بنابراین برای تغییرات مثبت و رسیدن به مدارس با کیفیت هم نیازمند زمانی نسبتا طولانی هستیم. سنگاپور ۱۹ سال طول کشیده که به رأس آموزش جهانی صعود کند. وضع فنلاند و دیگر نظامهای آموزشی موفق هم به همین صورت است.»
بودجه وزارتخانه تنها برای 60 درصد از دانش آموزان کافی است
در سالهای گذشته این مدارس از دو جهت آسیب دیده اند، نخست با توسعه مدارس خاص و کاهش اثرگذاری مدارس دولتی، این مدارس از استعدادها خالی شده اند و توزیع استعدادها در مدارس مختلف از نمودار نرمال تبعیت نمی کند و دوم کاهش توجه و سرانه دولت به این مدارس و مشارکت های مردمی که خانوادهها و مدیران مدارس را بلاتکلیف کرده است. مطابق بررسی هایی که در وزارتخانه انجام شده و مبتنی بر گفته های رضوان حکیم زاده، معاون سابق وزیر آموزش و پرورش، بودجه فعلی این وزارتخانه فقط برای تحت پوشش قرار دادن 60 درصد از دانش آموزان کفایت می کند.
حکیم زاده با حضور در برنامه گفت وگوی ویژه خبری در پاسخ به این پرسش که به هنگام تقسیم بودجه به تعداد دانش آموزان کشور، سرانه هر دانش آموز چقدر می شود و این مبلغ در مقایسه با شهریه مدارس غیردولتی چه وضعیتی دارد، اینگونه توضیح می دهد: «برخی از مدارس دولتی که البته تعدادشان زیاد نیست، میزان سرانه یا شهریه ای که از دانش آموزان می گیرند، خیلی زیاد است و بسیار متفاوت از آن چیزی است که در مدارس دولتی هزینه می شود اما در مورد برخی از مدارس غیردولتی هم اگر تمام ظرفیت ها و هزینه ها را در نظر بگیریم، تفاوت چندانی با بودجه ای که برای مدارس دولتی هزینه می شود ندارند.»
علی عبدالعالی، کارشناس سیاستگذاری آموزش در واکاوی این مسئله که چقدر مباحث مالی در ارتقاء کیفیت مدارس دولتی سهم دارد، این موضوع را مهم دانسته، اما پرسش را نادرست ارزیابی می کند: «تصور کنید یک مدرسه دولتی صد دانش آموز دارد و یک رقمی را به ازای هر دانش آموز شهریه می گیرد و مدیر مدرسه این عدد را برای آن صد دانش آموز صرف می کند، وقتی می گویید 250 هزار میلیارد تومان بودجه آموزش و پرورش است که نحوه اداره آن درست نیست، اساسا تقسیم آن عددِ 250 هزار میلیارد تومان به 16 ــ 15 میلیون دانش آموز غلط است. در خوشبینانه ترین حالت نزدیک به صد درصد بودجه صرف حقوق و مزایا می شود و یک عدد بسیار کوچکی باقی می ماند، بنابراین مبلغ 250 هزار میلیارد تومان به آموزش و پرورش اختصاص می یابد، اما برای هزینه دانش آموزان صرف نمی شود.»
راهکارهایی برای برقراری عدالت
اگرچه موافقت با تأسیس مدارس غیر دولتی به دلیل ناتوانی دولت از تأمین هزینههای تحصیل دانشآموزان در بخش دولتی شکل گرفت، اما این هدف تحقق نیافت، چه بسا مدارس غیردولتی باعث شدند دولتی ها ضعیف تر شوند.
حضور پول و گردش آن در عرصه آموزش و پرورش و کالایی شدن این عرصه، اتفاقی بود که در ۱۳۸۱ و همزمان با موج جدید خصوصیسازی در دیگر عرصهها با تغییر عنوان «مدارس غیرانتفاعی» به «مدارس غیردولتی» تقویت شد. اگر تا دیروز و دستکم در تعاریف، این مدارس با غیرانتفاعی بودن و عدم انتفاع مالی دارندگان آنها معرفی میشدند، اکنون انگیزه سودآوری و سرمایهگذاری صاحبان مدارس خصوصی قانونی و معتبر دانسته شد تا پایههای اصلی انحراف در نظام آموزشی کشور نهادینه شود.
براین اساس راهکارهای مختلفی برای تقویت مدارس دولتی ارائه شده، از جمله داوود مبصری، نویسنده و کارگردان مستند «غیرانتفاعی» که می گوید: «اگر امروز در پی اصلاح واقعی این انحراف باشیم، گزافه نیست که بگوییم نخستین گام، حذف انگیزه مادی و کسب سود از مدرسهداری و کالاییزدایی از این حوزه است و این امر تنها با غیرانتفاعی شدن واقعی این مدارس میسر خواهد بود؛ این امر خود به خود به حاشیه رفتن و حذف مدارس سودمحور و همچنین مدارس ضعیف خواهد انجامید. حالا بعد از این مرحله و سالمسازی عرصه آموزش و تربیت خواهد بود که باید به عدالت آموزشی اندیشید و پول را از تعیینکننده بودن در دریافت آموزش و تربیت باکیفیت خارج ساخت.»
راهکار دیگری که به زعم گروهی از مدرسان دانشگاه می تواند راهگشا باشد، تمرکز بیشتر بر افزایش کیفیت در مدارس دولتی است و گسترش مدارس غیرانتفاعی لزومی ندارد: «اگر مدارس دولتی سطح استانداردی از آموزشها را ارائه کند، مردم کمتر به سمت مدارس غیرانتفاعی میروند.»
آنها تأکید می کنند: «دولت منابعی در اختیار دارد که باید آن را در مسیر تأمین مالی و افزایش کیفیت در مدارس دولتی و همینطور محرومیتزدایی هزینه کند.» البته مطابق نظرگاه این گروه از اساتید، «مفهوم عدالت آموزشی را نباید در حد گسترش مدارس غیرانتفاعی یا دولتی تنزل داد. گسترش مدارس غیرانتفاعی در راستای برقراری عدالت آموزشی نبوده اما نمیتوان عدالت را بر مبنای عدم تأسیس این مدارس تعریف کرد.»
در همین حال برخی از صاحب نظران تصور می کنند، «مهمترین راه حل برای تقویت مدارس دولتی، جلوگیری از تأسیس مدارس غیردولتی است؛ به این دلیل که در هیچ کدام از نظام های آموزشی، برنامه درسی رسمی را به شکل بزک کرده، سفارشی، انتفاعی و سودجویانه و با هزینه های هنگفت در اختیار خانواده ها و دانش آموزان قرار نمی دهند و همین هزینه ها را می شود در قالب مدارس دولتی و در اختیار همه دانش آموزان قرار داد تا به کیفیت آموزشی بالاتری منجر شود. راهکار دیگر توجه به کیفیت نظام های آموزشی، مدارس و تقویت و بهسازی منابع انسانی و تجهیز معلمان به علم روز و فناوری های نوین است. توجه به برنامه های درسی رسمی و وضعیت معیشتی معلمان و توانمندسازی آنها و آموزش مهارت های زندگی و اجتماعی از دیگر راهکارهایی است که می تواند به خودشکوفایی دانش آموزان در بستر مدارس دولتی و در نهایت رشد، توسعه و تعالی جامعه منجر شود.» (1)
تقریبا میان قاطبه کارشناسان حوزه آموزش هم در این باره اشتراک نظر وجود دارد و می گویند: «کل منابع بهسمت غیردولتیها میرود و همین موضوع سبب میشود معلم خوب، مدیر خوب، طرح خوب، برنامه خوب و... را بهسمت خود جذب کنند. تا زمانی که مدارس غیردولتی قوی هستند، نمیتوانید دولتیها را قوی کنید و امکان این امر وجود ندارد؛ چراکه منابع و تواناییها و رتبههای بالای کنکور جذب مدارس غیردولتی میشوند و امکانات نابرابر توزیع میشود. فکر میکنید چرا کشوری همچون آمریکا سراغ توسعه مدارس غیردولتی نمیرود؟ زیرا میدانند در لحظهای که آموزش عمومی در اختیار بازار قرار گیرد و بازاری شود، طبقاتی میشود. کاری که اکنون باید کرد، این است که مدارس غیردولتی عمومیسازی شوند اما دولت کاری کند که از همین مدارس غیردولتی مردم و بچههای باهوش بتوانند استفاده کنند. اسم این عمومیسازی است و تنها راه ارتقای آموزش دولتی ایران این است.»
شماری از کارشناسان در مسئله کیفیتبخشی به مدارس دولتی، به اولین نکته ای که اشاره دارند، کمبود بودجه و تنوع مدارس است و سپس به کاهش کیفیت و انگیزه معلمان گریز می زنند؛ «این نکتهای است که بارها تکرار شده، به مناطق محرومتر و آنهایی که نیاز بیشتری دارند باید معلمان باتجربهتر و کارآزمودهتری اختصاص دهند. ولی اکنون سیستم برعکس است و معلم به جای اینکه به مناطق محروم برود و درصد کمی حق حضور بگیرد، ترجیح میدهد به مدارس خاص برود و کار این مدارس برای او برند میشود.»
به روایت علی محبی، رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، اگر به وضعیت جذب معلم در چند سال گذشته نگاه کنید، حدود ۲۰۰ هزار معلم خارج از فرآیند جذب مناسب و دانشگاه فرهنگیان فقط از طریق آزمون کتبی و راه های دیگر مثل تبدیل وضعیت، بدون درنظر گرفتن صلاحیتهای حرفهای به استخدام آموزش و پرورش درآمدهاند و همه این معلمان در مدارس دولتی مشغول به کار شدهاند. به طور طبیعی نتیجه چنین اقداماتی، مدارس دولتی کم کیفیت خواهد بود. بخش عمده جمعیت دانشآموزی در این مدارس تحصیل میکنند که نسبت به دانش آموزانی که در مدارس غیر دولتی و مدارس خاص تحصیل می کنند، کم برخوردارتر هستند و به طور طبیعی از قدرت رقابت پایینتری برخوردارند. اما به مسئله ارتقاء کیفیت و تحقق عدالت در دستگاه تعلیم و تربیت باید از زوایای مختلفی نگریست و در این رابطه برخی از مدرسان دانشگاه تأکید می کنند: «در بحث دو قطبی کردن مدارس دولتی و غیردولتی، ما آدرسهای دقیقی را نمیبینیم. اگر قرار بوده به مدارس غیردولتی پرداخته بشود، معنایش این است که باید مدارس دولتی را رها می کردیم؟ یکی از اهداف ایجاد مدارس غیردولتی توجه بیشتر به مناطق محروم بوده است. قرار بود با ایجاد مدارس غیردولتی، راه تنفسی برای مدارس دولتی باز شود و بخشی از سرانه ناچیزی که خیلی مواقع اصلا تخصیص داده نمی شود و خیلی مواقع با تأخیر انجام میشود را به سمت مناطق محروم ببریم. قوانین بسیار خوبی وجود دارد ولی ما نمیدانیم که بالاخره باید از مدارس غیردولتی حمایت کنیم یا مدارس دولتی؟ اگر استانداردی وجود داشته باشد میتوان بر اساس آن پیش رفت. ما باید ببینیم که چه استانداردی پیش بینی کردهایم، آیا مدارس غیردولتی ما در مسیر آن استاندارد پیش میروند یا خیر؟ مدارس تیزهوشان چه طور؟ بنابراین ریشه مشکل به دولتی یا غیردولتی بودن مدارس باز نمیگردد. باید گفت که در اسناد مختلف به مدارس غیردولتی هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفیت توجه و سهم آن مشخص شده است. بنابراین باید مبنا را درست کنیم.» این تحلیلی است که از سوی عزتالله فولادی، مدرس دانشگاه، پژوهشگر حوزه آموزشوپرورش و مدیر سابق کمیسیون راهبری تحول بنیادین شورای عالی آموزشوپرورش ارائه شده است. ناصر کوهستانی در قامت مدرس و مشاور کنکور نیز با تأیید این مسئله عنوان می کند:«اشکال به عملکرد مدارس غیردولتی برنمیگردد بلکه به نظام آموزشی ما برمیگردد. اگر قانون اجازه فعالیت مدارس غیردولتی را داده باید با آن حرکت کرد. امروز ۱۲ درصد از دانشآموزان کشور (حدود سه میلیون نفر) در مدارس غیردولتی درس میخوانند. بهصورت رسمی و غیر رسمی گفته میشود که تحصیل هر دانش آموز در مدرسه دولتی برای کشور بین ۱۲ تا ۱۴ میلیون هزینه دارد. پس بودجهای که قرار بود برای این ۱۲ درصد دانش آموز در بخش دولتی هزینه شود و بار آن را مدارس غیردولتی و والدین متحمل شدهاند، به کجا میرود و در کجا صرف میشود؟ مگر قرار بر این نبود بخشی از دانشآموزان به مدرسه غیردولتی بروند و هزینه آنها صرف مدارس دولتی مناطق محروم شود تا کیفیت آن مدارس بالاتر برود؛ پس چرا بالاتر نمیرود؟ ایراد کار کجاست؟ ایراد کار در حوزه برنامهریزی است. وقتی برنامه ریزی نداریم وضعیت مدارس دولتی و حوزه نیروی انسانی ما این چنین نامطلوب مشاهده می شود.»
ریشه آموزش طبقاتی در بخش دولتی نهفته است
چنین دیدگاهی دو سال قبل توسط «محمود رضا اسفندیار»، کارشناس آموزش در ستون دیدگاه «رسالت» منتشر شده بود و این کارشناس معتقد بود، باید در «مسئله بیعدالتی آموزشی که این روزها بیشتر توسعه مدارس خصوصی را عامل این پدیده ناخوشایند قلمداد میکنند تجدیدنظر کرد. درواقع ریشه مشکل، افول از اصل ۳۰ قانون اساسی و تنوعبخشی بیمورد در سطح مدارس دولتی بوده است که حدود ۸۹ درصد مدارس کشور را شامل میشود. ما امکانات را میان آن ۸۹ درصد مدرسه دولتی بهدرستی تقسیم نکردهایم، آنوقت انگشت اتهام را به سمت مدارس غیردولتی نشانه میرویم. چرا باید بیشترین امکانات ممکن را در مدارس دولتی به مدارس خاص بدهیم؟ درحالیکه تمامی این ۱۱ درصد هم، مدارس خاص غیردولتی نیستند بلکه بسیاری از آنها، به لحاظ کیفیت از کف مدارس عادی دولتی ماهم ضعیفترند، بنابراین تمامی این ۱۱ درصد رقیب دولتیها نیستند، بلکه ۳-۲ درصد رقیباند. فکر میکنم سرجمع مدارس لاکچری تهران، ۳۰ مدرسه باشد که شاید در کل ۵۰ یا ۶۰ مدرسه با این ویژگی در سطح کشور فعالیت داشته باشند و مدارس خاص دولتی هم این امکانات را در اختیاردارند، اما از آنسو، مدارس عادی دولتی ما امکاناتی ندارند و چون اقبال به این مدارس کم است، معلمان خوب هم رغبتی به حضور در این مدارس ندارند و عملا بخشی از معلمان ما که در آنجا مشغول هستند، سطح متوسط و پایینتری دارند، البته معلمان خوب هم حضور دارند، اما بیشتر اینگونه معلمان در مدارس خاص دولتی یا مدارس لاکچری غیرانتفاعی حضور دارند و ریشه آموزش طبقاتی در بخش دولتی نهفته است.»
البته این نکته در خور توجه است که در سال های اخیر کیفیت مدارس دولتی به غلط بد جلوه داده شده و در چنین شرایطی «برتر بودن کیفیت مدارس غیردولتی»، گزارهای است که بارها تکرار شده و به طور عمومی مورد پذیرش قرار گرفته است. اگر بنا به مقایسه هم باشد، چنانچه از مدارس برند دولتی و خصوصی بگذریم که درصد کمی است، مدارس عادی دولتی بهلحاظ کیفیت فضای آموزشی، کیفیت معلمان، حقوق معلمان و غیره وضعیت بهتری از مدارس غیرانتفاعی دارند. موضوعی که رضا امیدی، پژوهشگر آموزش بر آن تأکید و به نتایج یک پیمایش ملی درباره ارزشها و نگرشهای اقتصادی ایرانیان اشاره دارد، اینکه «حدود 70 درصد پاسخگویان از تعطیلی مدارس غیرانتفاعی و بازگشت همه دانشآموزان به مدارس دولتی دفاع کردهاند. حتی 60 درصد کسانی که خود را از طبقه بالا و متوسط بالا میدانند از این گزاره دفاع کردهاند.»
با این وصف می توان ادامه فعالیت مدارس خصوصی را ممنوع کرد؟ احمد عابدینی، کارشناس آموزش و پرورش در پاسخ به این پرسش، عنوان می کند: «اینکه مدارس دولتی ما نتوانستند، کیفیت مناسب را به خوبی عرضه کنند، ربطی به این ندارد که یک قانون محکم گذاشته شود که فعالیت مدارس خصوصی را ممنوع کند، زیرا وقتی کیفیت مدارس دولتی پایین باشد، مسئولان حاضر به حذف مدارس خصوصی نخواهند شد. کما اینکه همه مدارس دولتی ما هم در یک سطح نیستند، در داخل مدارس دولتی هم کیفیت مدارس از صفر تا صد با یکدیگر متفاوت است و نباید تصور کنیم اگر تابلوی مدارس را تغییر دادیم، در داخل مدارس دولتی همه بچهها از امکانات و شرایط برابر برخوردار میشوند. این موضوع ابعاد گستردهای دارد و باید از ظاهر قضیه بیرون آمده و به عمق نگاه کنیم تا راهکار مناسبی برای افزایش کیفیت مدارس بیابیم.» این کارشناس آموزش و پرورش راهحل کاهش مدارس خصوصی را ارتقای سطحی کیفی مدارس دولتی دانسته و اظهار میکند: «مسئولان باید بر کیفیت آموزش و تربیت در مدارس دولتی تمرکز و در این زمینه تحول ایجاد کنند. بدین منظور توجه به سه مسئله و نکته اهمیت دارد چراکه هر سیستم انسانی بر سه پایه استوار است. هدف سیستم شما چیست؟ سیستم شما طراحی شده است که چه اتفاقی رخ دهد و در این سیستم افراد قرار است به کجا برسند؟ اهداف باید واقعی باشد.»
عابدینی در خاتمه، این استدلال که باید مدارس غیردولتی را به کلی حذف کرد، دارای پایه و اساسی درستی ندانسته و تصریح می کند: «اگر مدارس ما دارای استانداردهای لازم باشند و بتوانیم معلمان واجد صلاحیت را به تعداد کافی به خدمت بگیریم، مدارسی را بسازیم که استاندارد بوده و حداقلهای استحکام بنا و تجهیزات را داشته و برنامه درسی مناسب و متناسب با اقتضائات محیطی و سنی طراحی شده باشد، وجود مدارس غیردولتی اشکالی را به وجود نمی آورد. هنر این است که مسئولین کمک کنند هر سال درصدی به تعداد مدارس خوب که اکنون به ۱۰ درصد کل مدارس هم نمیرسد، اضافه و شرایط خوبی را برایشان فراهم کنیم.» /رسالت
پی نوشت:
1- دکتر سعید مذبوحی، استادیار گروه آموزش و پرورش دانشگاه علامه طباطبائی
قصه کلاسهای تکنفره
3روایت از دانشآموزان و معلمانی که در مدارس تکنفره درس میخوانند و درس میدهند
تا همین چند سال پیش «کالو» کوچکترین مدرسه دنیا لقب گرفته بود؛ مدرسهای در روستای «کالو» از توابع بخش بردخون شهرستان دیر در استان بوشهر که یونسکو آن را با 4دانشآموز و یک سرباز معلم بهعنوان کوچکترین و کمجمعیتترین مدرسه دنیا به ثبت رسانده بود. «کالو» حالا نهتنها دیگر مدرسه نیست و بهصورت اردوگاه دانشآموزی درآمده، بلکه کمجمعیتترین هم نیست. سالهاست دانشآموزانی در بسیاری از مناطق روستایی و عشایری بهتنهایی در کلاس درس حاضر میشوند و معلمانی فقط به امید باسوادی آنها پای تخته حضور پیدا میکنند تا فقط به یک نفر درس بدهند. در این گزارش قصه برخی از این مدارس تکنفره را برایتان گفتهایم.
هرمزگان
5سال تحصیل تکنفره
اسحاق ناصری 31ساله است و تازه 2سالی میشود که معلم شده، اما این یک سال آخر را معلم دختری بوده که 5سال به تنهایی در مدرسه روستایی «دهزیارتان» از توابع بخش سندرک شهرستان میناب درس خوانده است. زهرا بهرامی به همراه خانوادهاش در کنار یک خانواده دیگر تنها ساکنان این روستای سختگذر بودند. اسحاق البته نخستین معلم این مدرسه تکنفره نبود، پیش از این 4سال یک معلم دیگر به دهزیارتان میآمد و ابتدای سال گذشته هم یک معلم را به روستا فرستاده بودند که بهدلیل راه بد، از تدریس در این منطقه انصراف داد. اسحاق اما این سختی را به جان خرید و با میل شخصی خودش پیشنهاد داد به دهزیارتان برود تا زهرا سال آخر مقطع ابتدایی را هم در روستایش بماند؛ هرچند او و خانوادهاش امسال از روستا کوچ کردهاند و خانواده دیگر هم چندماه دیگر دهزیارتان را تخلیه میکنند تا روستا برای همیشه خالی از سکنه شود. اسحاق و زهرا در این مدت، برای هم از همهچیز تعریف میکردند، نقاشی میکشیدند و قصه میخواندند، اما این همه، لطف همکلاسی را نداشت. او همیشه دوست داشت در کلاسی حاضر شود که همکلاسی داشته باشد.
مازندران
هم معلم بودم و هم رفیق
از وقتی سایه مهاجرت بر سر روستای کوهستانی و صعبالعبور «سماکوش محله» از توابع بخش بندپی شرقی شهرستان بابل سنگین شده، مدارس هم کموبیش از دانشآموز خالی شدهاند. «عدل» یکی از این مدارس مقطع ابتدایی است که 52سال پیش تاسیس شد و سال تحصیلی گذشته فقط و فقط میزبان یک دانشآموز پایه ششم بود. عمار چلنگر، معلم جوانی است که برای تجربه سال اول تدریسش داوطلبانه راهی مدرسه روستا شده بود. او زنگهای تفریح خودش را جای همسالان مبین نصراللهی میگذاشت، با هم فوتبال بازی میکردند و نان و پنیر میخوردند. چلنگر برای رسیدن به مدرسه باید یک ساعت از محل سکونتش پای پیاده به روستا برود، اما شوق تدریس و بستهنبودن در مدرسه به او انگیزه میدهد.
مادر مبین هم از ذوق و شوق مبین برای درسخواندن میگوید که همیشه با علاقه به مدرسه میرود. گاهی هم از نداشتن همکلاسی گلایه میکند.
قزوین
زنگ تفریح معلم و شاگردی
15خرداد که کلاسهای محمدپارسا تمام میشود، او به همراه خانواده کوچ میکند و بار دیگر، 15مهر و با شروع سال تحصیلی جدید به روستای «ورگیل» از توابع بخش رودبار شهرستان قزوین برمیگردد. محمدپارسا تنها دانشآموز مدرسه این روستاست و قرار است سال تحصیلی1403-1402 در کلاس ششم درس بخواند. خانواده محمدپارسا عشایر هستند و 4، 5ماه از سال را به مکانی دیگر یعنی روستای «کامان» کوچ میکنند و در آنجا که چشمه طبیعی دارد، ساکن میشوند. روستای «ورگیل» فقط میزبان حضور خانواده محمدپارساست و او و خواهرش تنها دانشآموزان این روستایند؛ خواهری که تازه امسال قرار است پیشدبستانی برود.
تهمینه زارعی، مدیر و معلم مدرسه شهید ابراهیم مظفری روستای ورگیل قزوین است که فقط برای آموزش محمدپارسا به این منطقه میآید و خود را مادری میداند که به فرزندش سواد میآموزد: «مدرسه ما شکل معلم و شاگردی ندارد. زنگ تفریح هم 15تا 20دقیقه است.گاهی من با محمدپارسا به سمت گله گوسفندان میرویم تا با مادرش صحبت کنیم و زنگ تفریح را اینگونه سپری میکنیم.» سالهاست دانشآموزانی در بسیاری از مناطق روستایی و عشایری بهتنهایی در کلاس درس حاضر میشوند و معلمانی فقط به امید با سوادی آنها حضور پیدا میکنند تا فقط
به یک نفر درس بدهند
مکث
مدرسه،حتی برای یک دانشآموز
حمیدرضا خانمحمدی، رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور چند وقت پیش بود که از فعالیت ۵۱۳مدرسه یکنفره در کشور خبر داد و گفت که این مدارس نشانگر توجه به عدالت آموزشی در نظام جمهوری اسلامی ایران است. پرسوجوها نشان میدهد این مدارس اغلب در مناطق عشایری، روستاهای عشایرنشین، روستاهای سختگذر و روستاهای در معرض تخلیه قرار دارند. با این همه، مشکلات این مناطق موجب نشده که معلمان چشم بر دانشآموزان تنها ببندند و آنها را فراموش کنند. رئیس آموزش و پرورش بندپیشرقی بابل درباره مدارس تکدانشآموز در روستاها به همشهری میگوید: «برای اینکه دانشآموزی از تحصیل باز نماند، در مدارس حتی با یک دانشآموز باز میماند.»
موسی طهماسبی ادامه میدهد: «از وقتی خانوادهها بهدلیل نبود شغل در روستاها به شهرها مهاجرت کردهاند، مدارس روستاها با دانشآموزان اندک یا یک دانشآموز مواجه شدهاند. روستای سماکوش محله بهدلیل موقعیت کوهستانی و دسترسی دشوار مثل دیگر روستاهای صعبالعبور کشور جمعیت اندکی دارد و 20خانوار در آن زندگی میکنند و در حالی که در این بخش 6575دانشآموز در 113واحد آموزشی تحصیل میکنند مدرسه روستایی تکنفره هم داریم.»بخشدار سندرک در شهرستان میناب استان مازندران هم با بیان اینکه این بخش 68روستا دارد به همشهری میگوید که حدود 40درصد روستاهای بخش، صعبالعبور و کوهستانی هستند؛ به همین دلیل این مسئله یکی از چالشهای ساماندهی نیروی انسانی در بخش آموزش و پرورش بخش است.
بهگفته علی شهمرادی، بسیاری از معلمان بهدلیل مشکل آنتندهی، جادههای نامناسب و فاصله زیاد تا مرکز بخش یا شهر تمایلی به فعالیت در مناطق صعبالعبور ندارند؛ درحالیکه همین مسئله میتواند منجر به تخلیه روستاها شود: «برای مثال در کل استان 9مورد و در بخش ما یک مورد مدرسه تکنفره وجود دارد. مدرسه تکنفره بخش ما با مرکز بخش 50کیلومتر فاصله دارد و کوهستانی و صعبالعبور است و 2خانوار در آن ساکن هستند. اگر در طول همه این سالها معلم برای دانشآموز این روستا تامین نمیشد، خانواده کوچ میکردند و روستا خالی از سکنه میشد. این مشکل در بسیاری از روستاهای کمجمعیت در کل کشور وجود دارد.» رضا رضایی، مدیرکل آموزش و پرورش کرمان هم با اشاره به فعالیت ۴۴۵مدرسه زیر 5نفر و 73مدرسه تکنفره در استان، این مدارس را سند افتخار جمهوری اسلامی ایران در مسیر عدالت آموزشی میداند که حتی یک دانشآموز از تحصیل بازنماند. /همشهری
تا همین چند سال پیش «کالو» کوچکترین مدرسه دنیا لقب گرفته بود؛ مدرسهای در روستای «کالو» از توابع بخش بردخون شهرستان دیر در استان بوشهر که یونسکو آن را با 4دانشآموز و یک سرباز معلم بهعنوان کوچکترین و کمجمعیتترین مدرسه دنیا به ثبت رسانده بود. «کالو» حالا نهتنها دیگر مدرسه نیست و بهصورت اردوگاه دانشآموزی درآمده، بلکه کمجمعیتترین هم نیست. سالهاست دانشآموزانی در بسیاری از مناطق روستایی و عشایری بهتنهایی در کلاس درس حاضر میشوند و معلمانی فقط به امید باسوادی آنها پای تخته حضور پیدا میکنند تا فقط به یک نفر درس بدهند. در این گزارش قصه برخی از این مدارس تکنفره را برایتان گفتهایم.
هرمزگان
5سال تحصیل تکنفره
اسحاق ناصری 31ساله است و تازه 2سالی میشود که معلم شده، اما این یک سال آخر را معلم دختری بوده که 5سال به تنهایی در مدرسه روستایی «دهزیارتان» از توابع بخش سندرک شهرستان میناب درس خوانده است. زهرا بهرامی به همراه خانوادهاش در کنار یک خانواده دیگر تنها ساکنان این روستای سختگذر بودند. اسحاق البته نخستین معلم این مدرسه تکنفره نبود، پیش از این 4سال یک معلم دیگر به دهزیارتان میآمد و ابتدای سال گذشته هم یک معلم را به روستا فرستاده بودند که بهدلیل راه بد، از تدریس در این منطقه انصراف داد. اسحاق اما این سختی را به جان خرید و با میل شخصی خودش پیشنهاد داد به دهزیارتان برود تا زهرا سال آخر مقطع ابتدایی را هم در روستایش بماند؛ هرچند او و خانوادهاش امسال از روستا کوچ کردهاند و خانواده دیگر هم چندماه دیگر دهزیارتان را تخلیه میکنند تا روستا برای همیشه خالی از سکنه شود. اسحاق و زهرا در این مدت، برای هم از همهچیز تعریف میکردند، نقاشی میکشیدند و قصه میخواندند، اما این همه، لطف همکلاسی را نداشت. او همیشه دوست داشت در کلاسی حاضر شود که همکلاسی داشته باشد.
مازندران
هم معلم بودم و هم رفیق
از وقتی سایه مهاجرت بر سر روستای کوهستانی و صعبالعبور «سماکوش محله» از توابع بخش بندپی شرقی شهرستان بابل سنگین شده، مدارس هم کموبیش از دانشآموز خالی شدهاند. «عدل» یکی از این مدارس مقطع ابتدایی است که 52سال پیش تاسیس شد و سال تحصیلی گذشته فقط و فقط میزبان یک دانشآموز پایه ششم بود. عمار چلنگر، معلم جوانی است که برای تجربه سال اول تدریسش داوطلبانه راهی مدرسه روستا شده بود. او زنگهای تفریح خودش را جای همسالان مبین نصراللهی میگذاشت، با هم فوتبال بازی میکردند و نان و پنیر میخوردند. چلنگر برای رسیدن به مدرسه باید یک ساعت از محل سکونتش پای پیاده به روستا برود، اما شوق تدریس و بستهنبودن در مدرسه به او انگیزه میدهد.
مادر مبین هم از ذوق و شوق مبین برای درسخواندن میگوید که همیشه با علاقه به مدرسه میرود. گاهی هم از نداشتن همکلاسی گلایه میکند.
قزوین
زنگ تفریح معلم و شاگردی
15خرداد که کلاسهای محمدپارسا تمام میشود، او به همراه خانواده کوچ میکند و بار دیگر، 15مهر و با شروع سال تحصیلی جدید به روستای «ورگیل» از توابع بخش رودبار شهرستان قزوین برمیگردد. محمدپارسا تنها دانشآموز مدرسه این روستاست و قرار است سال تحصیلی1403-1402 در کلاس ششم درس بخواند. خانواده محمدپارسا عشایر هستند و 4، 5ماه از سال را به مکانی دیگر یعنی روستای «کامان» کوچ میکنند و در آنجا که چشمه طبیعی دارد، ساکن میشوند. روستای «ورگیل» فقط میزبان حضور خانواده محمدپارساست و او و خواهرش تنها دانشآموزان این روستایند؛ خواهری که تازه امسال قرار است پیشدبستانی برود.
تهمینه زارعی، مدیر و معلم مدرسه شهید ابراهیم مظفری روستای ورگیل قزوین است که فقط برای آموزش محمدپارسا به این منطقه میآید و خود را مادری میداند که به فرزندش سواد میآموزد: «مدرسه ما شکل معلم و شاگردی ندارد. زنگ تفریح هم 15تا 20دقیقه است.گاهی من با محمدپارسا به سمت گله گوسفندان میرویم تا با مادرش صحبت کنیم و زنگ تفریح را اینگونه سپری میکنیم.» سالهاست دانشآموزانی در بسیاری از مناطق روستایی و عشایری بهتنهایی در کلاس درس حاضر میشوند و معلمانی فقط به امید با سوادی آنها حضور پیدا میکنند تا فقط
به یک نفر درس بدهند
مکث
مدرسه،حتی برای یک دانشآموز
حمیدرضا خانمحمدی، رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور چند وقت پیش بود که از فعالیت ۵۱۳مدرسه یکنفره در کشور خبر داد و گفت که این مدارس نشانگر توجه به عدالت آموزشی در نظام جمهوری اسلامی ایران است. پرسوجوها نشان میدهد این مدارس اغلب در مناطق عشایری، روستاهای عشایرنشین، روستاهای سختگذر و روستاهای در معرض تخلیه قرار دارند. با این همه، مشکلات این مناطق موجب نشده که معلمان چشم بر دانشآموزان تنها ببندند و آنها را فراموش کنند. رئیس آموزش و پرورش بندپیشرقی بابل درباره مدارس تکدانشآموز در روستاها به همشهری میگوید: «برای اینکه دانشآموزی از تحصیل باز نماند، در مدارس حتی با یک دانشآموز باز میماند.»
موسی طهماسبی ادامه میدهد: «از وقتی خانوادهها بهدلیل نبود شغل در روستاها به شهرها مهاجرت کردهاند، مدارس روستاها با دانشآموزان اندک یا یک دانشآموز مواجه شدهاند. روستای سماکوش محله بهدلیل موقعیت کوهستانی و دسترسی دشوار مثل دیگر روستاهای صعبالعبور کشور جمعیت اندکی دارد و 20خانوار در آن زندگی میکنند و در حالی که در این بخش 6575دانشآموز در 113واحد آموزشی تحصیل میکنند مدرسه روستایی تکنفره هم داریم.»بخشدار سندرک در شهرستان میناب استان مازندران هم با بیان اینکه این بخش 68روستا دارد به همشهری میگوید که حدود 40درصد روستاهای بخش، صعبالعبور و کوهستانی هستند؛ به همین دلیل این مسئله یکی از چالشهای ساماندهی نیروی انسانی در بخش آموزش و پرورش بخش است.
بهگفته علی شهمرادی، بسیاری از معلمان بهدلیل مشکل آنتندهی، جادههای نامناسب و فاصله زیاد تا مرکز بخش یا شهر تمایلی به فعالیت در مناطق صعبالعبور ندارند؛ درحالیکه همین مسئله میتواند منجر به تخلیه روستاها شود: «برای مثال در کل استان 9مورد و در بخش ما یک مورد مدرسه تکنفره وجود دارد. مدرسه تکنفره بخش ما با مرکز بخش 50کیلومتر فاصله دارد و کوهستانی و صعبالعبور است و 2خانوار در آن ساکن هستند. اگر در طول همه این سالها معلم برای دانشآموز این روستا تامین نمیشد، خانواده کوچ میکردند و روستا خالی از سکنه میشد. این مشکل در بسیاری از روستاهای کمجمعیت در کل کشور وجود دارد.» رضا رضایی، مدیرکل آموزش و پرورش کرمان هم با اشاره به فعالیت ۴۴۵مدرسه زیر 5نفر و 73مدرسه تکنفره در استان، این مدارس را سند افتخار جمهوری اسلامی ایران در مسیر عدالت آموزشی میداند که حتی یک دانشآموز از تحصیل بازنماند. /همشهری