کارشناس مسائل منطقه مطرح کرد
مسعود اسداللهی، کارشناس مسائل سیاست خارجی با حضور در برنامه «وارونگی» شبکه افق، پاسخگوی دغدغهها و پرسشهایی بود که پیرامون مسأله مهاجرت اتباع افغانستان به ایران مطرح شده است. به گزارش «ایران»، اسداللهی در این برنامه به موج اول مهاجرت اتباع افغانستانی اشاره کرد و آن را مربوط به زمانی دانست که افغانستان در سال 1358 اشغال شد و کسانی که قادر به پذیرش این تحولات نبودند، راهی ایران شدند.مسعود اسداللهی، کارشناس مسائل سیاست خارجی با حضور در برنامه «وارونگی» شبکه افق، پاسخگوی دغدغهها و پرسشهایی بود که پیرامون مسأله مهاجرت اتباع افغانستان به ایران مطرح شده است. به گزارش «ایران»، اسداللهی در این برنامه به موج اول مهاجرت اتباع افغانستانی اشاره کرد و آن را مربوط به زمانی دانست که افغانستان در سال 1358 اشغال شد و کسانی که قادر به پذیرش این تحولات نبودند، راهی ایران شدند. موج دوم مهاجرت در ادوار بعدی روی داد که ابتدا گروه مجاهدین و سپس ناگهان گروه طالبان وارد صحنه افغانستان شدند و دوباره موج جدیدی از مهاجرت به ایران شکل گرفت که طی آن حادثه کنسولگری و شهادت دیپلماتها و خبرنگاران ایرانی روی داد.
موج مهاجرت بعد از حمله امریکا
اسداللهی با اشاره به حادثه 11 سپتامبر و حمله امریکاییها به افغانستان و سرنگونی حکومت اول طالبان افزود: ما در این مقطع شاهد موج دیگری از مهاجرت بودیم. با اینکه امریکاییها حکومت طالبان را سرنگون کرده بودند اما امریکا و ناتو 20 سال افغانستان را اشغال کردند. این در حالی بود که امریکاییها در افغانستان قصد اجرای برنامه توسعه اقتصادی و اجتماعی یا ایجاد اشتغال نداشتند بلکه میخواستند افغانستان را به یک کانون بحران امنیتی برای کشورهای منطقه و آسیای میانه و همچنین روسیه، ایران، چین و حتی هندوستان تبدیل کنند.
او به تحولات 20 سال بعد و روی کار آمدن دوباره طالبان در سال 1400 اشاره کرد و افزود:«وقتی بعد از 20 سال طالبان دوباره به قدرت برگشت و امریکا و ناتو با فضاحت از این کشور خارج شدند، موج مهاجرت جدید شروع شد، اما این موج فقط برای ایران نبود بلکه به سمت پاکستان هم روی داد.» اسداللهی به آماری که درباره شمار اتباع افغانستانی مطرح است اشاره کرد و گفت:«بر اساس آمار وزارت کشور، آمار اتباع افغانستانی بیش از 5 میلیون نفر یعنی کمتر از 6 میلیون نفر است. بنابراین آمارهای دیگری که در این رابطه مطرح میشود صحت ندارد، ضمن اینکه موج جمعیتی مهاجر فقط به سمت ایران نیامدهاند بلکه برخی از آنان در کشورهای دیگر هستند.
دلیل اصلی مهاجرت افغانها به ایران
این کارشناس مسائل منطقه درباره آماری که در رابطه با تراکم جمعیتی مهاجران افغانستانی در شبکههای رسانهای مطرح میشود، گفت:«این اخبار به بحث فضاسازی و افغانستانستیزی هم مربوط میشود. افغانستانیها به طورعمده برای کار به ایران میآیند، چون فقر و فلاکت در این کشور بسیار زیاد است. آنها به همه جای دنیا مهاجرت کردهاند و در همه جا حضور دارند، اما در ایران و در جاهایی که فرصتهای شغلی زیادتر است، بیشتر حضور دارند. طبیعتاً وقتی این افراد در مناسبتهای دینی خود یا اوقات فراغت تجمع میکنند، شهروندان ایرانی از این حجم تجمیع شده دچار وحشت میشوند و مثلاً میگویند شرق تهران به افغانستان تبدیل شده است.»
نقش رسانههای معاند
اسداللهی درباره نقش رسانههای معاند در دامن زدن به اخبار و حواشی مربوط به حضور مهاجران افغانستانی در ایران گفت: «اصلاً در ماههای اخیر و حتی قبل از آن، هیچ اتفاق خاصی در کشور نیفتاده بود که ناگهان دیدیم مسأله مهاجران و برادران افغان برجسته شد؛ چنانکه در چند روز اخیر یک حرکت سازماندهی شده در فضای مجازی شروع شده و از خطر افغانها میگوید، اما واقعاً سؤال این است که مگر در مدت دو سال گذشته اتفاقی در کشور افتاده است که این مسأله باید برجسته شود؟»
اغتشاشات، بحران مرزی و مسأله افغانها
او به شکست جریانهای ضد ایرانی در اجرای برنامههای خود در هفته گذشته و سالگرد اغتشاشات اشاره کرد و افزود: «این عاملی است که از طریق برجستهسازی مسأله مهاجران سعی میکنند شکست اخیر خود را جبران کنند. مسأله دیگر اینکه ما الان با دو بحران مرزی روبهرو هستیم؛ یکی در زمینه تلاشهایی که از سوی جمهوری آذربایجان در قفقاز در حال انجام است و ممکن است این کشور را دچار یک اشتباه راهبردی کرده و وارد خاک ارمنستان شود و دیگر بحث گروههای کرد ضدایرانی و ضدانقلاب است که در عراق مستقرهستند و قرار بود خلع سلاح و اخراج شوند. در این شرایط، به نظر میرسد جریانهای ضد ایرانی تلاش میکنند یک بحران داخلی ایجاد کنند تا توجه مسئولان و افکار عمومی یا دستگاههای نظامی و امنیتی به جای مسائل منطقهای که با تحولات سازندهای روبهرو شده است، معطوف این بحران داخلی شود.»
پروژه ساده رسانهای نیست
او با بیان اینکه «این اسب ترواست که بحران امنیتی در داخل ایجاد کند و یک پروژه ساده رسانهای نیست»، افزود: «به عنوان نمونه تا قبل از 25 شهریور (سالگرد اغتشاشات) خبر و بازتابی در شبکههای اجتماعی در رابطه با اتباع افغان نبود اما چند روز پس از آن این موج راه افتاد و متأسفانه برخی در داخل هم در دام این ماجرا افتادهاند و به آن دامن زدهاند. تا آنجا که در بعضی پلتفرمهای داخلی هم موضوع بشدت جنجالی و داغ شده است. حال آنکه سال گذشته اغتشاشات گستردهای در کشور رخ داد و اگر مهاجران افغانستانی میخواستند به کار ضد امنیتی در داخل کشور دست بزنند و اوضاع کشور ما را به هم بریزند، بهترین فرصت، فضای متشنج سال گذشته بود.
حتی میتوانستند به اسم همراهی با اغتشاشگران دست به آشوبگری بزنند ولی به صورت عمده صورت نگرفت فقط چند مورد وجود داشت که در فضای مجازی با یک برادر افغانستانی تماس گرفته بودند و به او گفته بودند برود در ازای بستن یک مکانی، چند میلیون پول بگیرد که حالا او هم به خاطر فقر این کار را کرده بود. این در حالی است که ما درباره 5 یا 6 میلیون تبعه افغانستانی صحبت میکنیم که اگر وارد اغتشاشات میشدند، جنگ داخلی صورت میگرفت پس اگر در آن شرایط حضور نیافتند، معلوم میشود که به دنبال کار ضد امنیتی نیستند بلکه برای کار و فرار از آن فقر و فلاکت افغانستان به ایران آمدهاند و باید با همین دید به آنها نگاه شود.
اقدامات دولت
این تحلیلگر در ادامه به رویکردهایی که رفع کننده دغدغههای جاری پیرامون مهاجران افغانستانی است، اشاره کرد و افزود: «ما باید معرفی دقیقی از جامعه افغان در ایران داشته باشیم و به تعداد و هویت آنها دست یابیم و اطلاعرسانی کنیم که از 5 یا 6 میلیون نفر تنها 10 درصد ورود غیرمجاز داشتهاند و باقی ویزا گرفتهاند. این در حالی است که یک و نیم میلیون نفر از این جمعیت شیعه هستند، 35 درصد با خانواده آمدهاند، 700 هزار نفر دانشآموز و بیش از 80 هزار نفر دانشجو و 19 هزار طلبه هستند که در سطوح بالای فقهی درس میخوانند، 4 هزار هیأت مذهبی دارند و حدود 570 هزار نفر از آنها زائر اربعین بودند. همچنین در جامعه مهاجر شمار زیادی فعالان تجاری و بازرگانی وجود دارند که بخش عمده صادرات کالای ایرانی به افغانستان را انجام میدهند؛ یعنی به طور مستقیم به اقتصاد ایران کمک میکنند.»
او همچنین افزود: «اقدام لازم دیگر این است که باید برای اشراف بر مهاجران افغانستانی، آنها را بهصورت هدفمند ساماندهی کرد. قبلاً چندین ارگان شامل وزارتهای اطلاعات، وزارت خارجه و کشور، نیروی انتظامی و سپاه هر کدام جداگانه بحث مهاجران افغانستانی را دنبال میکردند و همین موازیکاری مشکلساز بود و سبب میشد اشراف کامل وجود نداشته باشد اما در دولت آقای رئیسی یک کار بزرگی که انجام شده این است که دولت یک مرکز و سامانهای را به طور متمرکز برای مهاجران تشکیل داده که تحت عنوان «سامانه هوشمند مهاجرین و اتباع» در این زمینه کار میکند. پیشتر به راحتی به مهاجران ویزا داده میشد اما الان این ویزا به صورت هدفمند صادر میشود و هدف و مکان سفر مورد بررسی قرار میگیرد.
سامانه مهاجران
اسداللهی به مشکلات موجود در زمینه شناسایی اتباع اشاره کرد و افزود: «به دلیل نابسامانیای که در افغانستان وجود داشته بسیاری از مردم افغان شناسنامه ندارند و قبلاً بهصورت غیرقانونی به ایران میآمدند که این افراد دستگیر و اخراج شده، اما میرفتند و با یک اسم دیگر میآمدند. اما در شرایط کنونی مشخصات بیومتریک اتباع مهاجر و اثر انگشت و اسکن چهره و... در این سامانه ثبت میشود و سپس یک کارت هویت مانند کارت ملی با کد مشخص به آنها تخصیص پیدا میکند. در حالی که مهاجران پیشتر نمیتوانستند سیمکارت تلفن و کارت بانکی بگیرند و به اسم یک ایرانی میگرفتند. بنابراین قابل رصد نبودند اما الان با این کارت هویت میتوانند سیم کارت بگیرند و حساب بانکی باز کنند و قابل رصد و تحت اشراف اطلاعاتی باشند.
پروژه ضدامنیتی تحریک افکار عمومی
اسداللهی در بخشی از این گفتوگو در پاسخ به این سؤال که خروجی این برجستهسازی و تحریک افکار عمومی چیست، گفت: «این جریانها میخواهند احساسات ملت ایران را بشدت تحریک و ایجاد وحشت کنند و در مرحله بعد توسط عوامل خود، بعضی افغانها را داخل ایران مورد حمله قرار دهند تا در پی آن بتوانند جمعیت 5 یا 6 میلیونی مهاجر را در داخل ایران وادار به واکنش کنند؛ یعنی عملاً تولید خشم و نفرت در سمت مردم ایران و از آن طرف یک حرکت واکنشی به این خشم از سوی مهاجران افغان. اسداللهی در توضیح بیشتر افزود: «این احتمال وجود دارد که از طریق کشتن یا شکنجه دادن یک تبعه افغانستانی فضایی تحریک کننده ایجاد کنند که زمینه خشم چند میلیون افغانستانی را در ایران به وجود آورد وآنها را به واکنش وادارد. این یک پروژه امنیتی بسیار سنگین است که یک دفعه حاکمیت را مجبور میکند با همه اتباع افغانستانی در سراسر کشور برخورد نماید تا بتواند بحران را مدیریت و کنترل کند. خب در چنین شرایطی ظرفیت امنیتی کشور معطوف این بحران داخلی شده و تمرکز خود را از مرزهایش با جمهوری آذربایجان و کردستان عراق بر میدارد.» /ایران
اینفو
نظر کارشناسان
نظر کاربران شبکه های اجتماعی
مهمانهای مامان
تعداد مهاجران ثبتنشده افغانستانی زیاد است، هیچ برنامهای برای آنها در ایران نداریم
زینب مرزوقی: چند روزی میشود که فیلمی از ورود مهاجران غیرقانونی افغانستانی به کشورمان و ترافیک بالای ماشینهای حامل آنها درحال وایرال شدن است. پیش از شروع جنگ روسیه و اوکراین بحرانی در میان لهستان و بلاروس شکل گرفته بود. لهستان در این چالش بلاروس را متهم کرده بود که مهاجران عراقی و سوری را لب مرز رها کرده و آنها را به ابزار تهدید سایر کشورهای اروپایی تبدیل کرده است. یک ماه تمام اروپا درگیر این مساله بود. تمام جمعیت مهاجرانی که سیستم امنیتی اروپا را درگیر کرده بودند تنها چهارهزار و 600 نفر بودند. این درحالی است که آمارهای غیررسمی میگویند روزانه نزدیک به چهارهزار مهاجر غیرقانونی افغانستانی وارد کشورمان میشوند. اما چه اتفاقی میافتد که روزانه ورود چهارهزار مهاجر افغانستانی را مانند لهستان تهدید نمیبینیم و چه اقداماتی لازم است که تهدید حضور غیرقانونی مهاجران را به فرصت تبدیل کنیم؟
ما در منطقهای حضور داریم که مهاجرخیز است. در تمام دنیا برخی مناطق مانند آمریکای لاتین، آفریقا و خاورمیانه بهشدت مهاجرفرست هستند. افغانستان، پاکستان، ایران، سوریه و عراق همه مهاجرفرستند. در این بین به دلایلی مانند عدم دسترسی به اروپا، مهاجران باید از لایههای مختلفی عبور کنند تا به کشورهای پیشرفته برسند. بسیاری از آنان توان چندبار مهاجرت را ندارند، برای همین تنها در یکمرحله مهاجرت میکنند. محمدرسول رستمی، مدیر اندیشکدهای در حوزه مهاجرت با نام «دیاران» است. این اندیشکده سال گذشته برای 19 هزار فرزند مادر ایرانی توانسته شناسنامه ایرانی دریافت کند. او درباره حضور مهاجران افغانستانی در کشورمان معتقد است آنها اکثرا به دو کشور پاکستان و ایران و سوریها بیشتر به کشور ترکیه مهاجرت میکنند.
«بهتعبیری، شانس خوب ترکیه این است که هممرز اروپاست و هروقت دلش بخواهد میتواند از مهاجران بهعنوان یک ابزار قدرت علیه اروپا استفاده کند و بهنوعی باج بگیرد. نزدیک به پنج تا ششمیلیون مهاجر سوری، افغانستانی و سایر کشورها در ترکیه حضور دارند و این موضوع برای اروپا خطر همیشگی بهحساب میآید. میدانیم اروپا چند لایه مرز دارد. یکلایهاش کشورهایی است که خارج از مرزهای اروپاست، مانند ترکیه و یک لایه دیگر کشورهای خود حوزه اروپا هستند. اما ایران متاسفانه چنین وضعیتی ندارد. عمدتا فارسیزبانهای افغانستانی به ایران و پشتونها به پاکستان مهاجرت میکنند. از سال 58 که حکومت شوروی در افغانستان و بهنفع حکومت کمونیستی افغانستان مداخله کرد، اولینبار سیل مهاجرتی را از سوی افغانستان به ایران شاهد بودیم. نگاه سیاستمداران ما در دهه 60 سیاست درهای باز بود و پذیرای نزدیک به یکمیلیون افغانستانی بودیم. موج دوم با حضور طالبان در ابتدای دهه 70 اتفاق افتاد و دوباره ما شاهد یک هجوم جمعیت از افغانستان بهسمت ایران بودیم. موج سوم مهاجرتی نیز در حمله آمریکا به افغانستان در ابتدای دهه 80 رخ داد و آخرین موج مهاجرتی که از قضا در این سالها بسیار طولانی بود پس از برقراری و استقرار حکومت طالبان از نیمه اول سال 1400 است. در این موج تا سال گذشته نزدیک به یک تا 1.5 میلیون مهاجر افغانستانی وارد کشورمان شدند و تقریبا چنین تعدادی هم به پاکستان مهاجرت کردند.»
آمار حضور افغانستانیها همیشه صعودی بوده است
سیاستی که در کشورمان در رابطه با مهاجران افغانستانی حاکم است، اینطور است که ما نتوانستهایم موج مهاجرتی قبلی را هضم کنیم. رستمی برای این مساله، مهاجرت روستا به شهر را مثال میزند و میگوید که وقتی یک فرهنگ روستایی بخواهد در فرهنگ شهری ادغام شود، 40 سال زمان نیاز دارد: «ما هربار که موج مهاجرتی داشتیم، از فرصت پس از آن موج برای ادغام و ساماندهی مهاجران در کشورمان استفاده نکردیم. بهجز سیاست اخراج که از انتهای دهه 60 تا ابتدای دهه 70 حاکم بود، حتی هیچ سیاست مشخصی در قبالشان نداشتیم. از ابتدای ورود مهاجران افغانستانی تا سال 67 سیاست درهای باز را در برخورد با آنان داشتیم و حضرت امام نیز این سیاست درهای باز را تایید میکرد. پس از آن در زمان ریاستجمهوری آقای هاشمی ما در مواجهه با خود خانوادههای ایرانی سیاست فرزند کمتر زندگی بهتر را داشتیم و سیستم به این نتیجه رسید که خانوادههای ایرانی را هم کنترل کند.
بنابراین سیاست درهای باز به سیاست بازگشت تغییر کرد. از ابتدای دهه 70 هرسال تعداد بسیاری از مهاجران را بهناچار اخراج میکردیم اما هیچ وقت آمار حضور افغانستانیها در ایران کاهشی نبوده، یعنی اگر آمار حضور افغانستانیها در ایران را بررسی کنیم، میبینیم از دهه 60 تا ابتدای دهه 90 همواره صعودی بوده است. بهجز سالهای ابتدایی دهه 90 که قیمت دلار در کشورمان نوسان داشته و از طرف دیگر در افغانستان دولت مستقر میشود و بهبود اقتصادی داشتهاند، هیچ وقت مهاجرت معکوسی از ایران به افغانستان صورت نگرفته است. بعد از گذشت آن سالها، دوباره موج مهاجرت افزایشی بوده است. در موج اخیر مهاجرتی به ایران که در تابستان 1400 بود بالغ بر 10 هزار نفر بهصورت غیرقانونی وارد کشورمان شدهاند، البته این افراد بهعنوان جنگزده وارد ایران شدهاند و بهصورت حقوق بشری ایران اجازه جلوگیری از ورودشان را نداشته است.»
همیشه مهاجران افغانستانی را بیگانه دانستهایم
در این مدت سیاست غیرعملیاتی اخراج بهجای سیاست عملیاتی ادغام اعمال شده است. در تمام مدت تلاش فعالان حوزه مهاجرت این بوده که به مسئولان سیاستگذار بفهمانند درطول این سالها، امکان ادغام این جامعه با جامعه ایرانی وجود داشته است. رستمی در این باره معتقد است هنگامی که آلمان پس از جنگجهانی دوم با بحران نیروی کار مواجه شد، درمیان همسایگان بهدنبال کشورهای مهاجرفرست رفت و در این میان ترکیه شاید تنها کشوری بود که به داد آلمان و نیروی کار نداشتهاش رسید.
«ترکیه مهاجران خود را -با وجود اینکه دین، مذهب، نژاد، فرهنگ و تاریخ یکسانی نداشتند- به آلمان فرستاد و آلمان پس از یک تا چند دهه توانست مهاجران را با جامعهاش ادغام کند اما کشوری مانند افغانستان که بخشی از شهر هراتش زمانی مال ما بود، زبان یکسانی با ما دارد، همچنین ما با هزارهها دین و مذهبی یکسان داریم و درنهایت یگانگی فرهنگی؛ ما همچنان نتوانستهایم آنها را هضم و ادغام کنیم. بسیاری از نسلهای چهارم که دهه نودی هستند، نهتنها پدرانشان، بلکه پدربزرگها و مادربزرگهایشان هم افغانستان را ندیدهاند. چگونه ممکن است ما اینها را ایرانی ندانیم؟ چراکه براساس بندهای 4 و 5 ماده 976 قانون مدنی این افراد ایرانی هستند و باید براساس قانون شناسنامه ایرانی به آنها تعلق بگیرد. وقتی روح اخراج بر دستورالعملها و قوانینمان حاکم بوده، اجازه اعمال قانون را به ما نمیداد. ما همیشه مهاجران افغانستانی را بیگانه میدانستیم و به کسی که در کشورمان به دنیا آمده، زندگی و ازدواج کرده، اتباع خارجی میگفتیم. قطعا من مخالف این شکل از حضور افغانستانیها و با این اندازه هستم. تمام افرادی که قصد دارند بهطور تخصصی و قانونی وارد یک کشور شوند، این اصل را قبول دارند که جامعه میزبان باید ظرفیتهای لازم را داشته باشد. جامعه ما ظرفیت پذیرش هفت میلیون مهاجر را ندارد.»
اتفاق خوب و سرشماری سال گذشته مهاجران
البته در جریان حضور مهاجران افغانستانی، یک اتفاق خوب نیز رخ داده است. سال گذشته پس از موج اخیر حضور مهاجران، آنها از سوی دولت سرشماری شدند. این یعنی دولت پذیرفت که حضور این تعداد از مهاجران غیرقانونی، بار و تبعات منفی خاص خود را دارد. رستمی، فعال حوزه مهاجران میگوید پذیرش این مساله، دولت را مجاب به سرشماری مهاجران کرده است. براساس سرشماری صورتگرفته 4.5 میلیون مهاجر در کشورمان حضور دارند.
هرکس در سرشماری شرکت کرد، بهعنوان مهاجر قانونی پذیرفته شد: «دولت معتقد است که برخی مهاجران در این سرشماری شرکت نکردهاند. البته در ماههای اخیر ما همچنان شاهد ورود غیرقانونی به کشورمان هستیم. طبق برخی آمار بین شش تا هفتمیلیون مهاجر در کشورمان حضور دارند که 4.5 میلیونشان قانونی و مابقی غیرقانونی هستند. البته مهاجران قانونی نیز فرمالیته قانونی هستند و خدمات خاصی به آنان ارائه نمیشود. مشکل اساسی در این مساله است که ما سیاست ادغام را پیشنگرفتهایم. درحالیکه طبق آمار هرسال به ورودیهایمان افزوده شده است. حتی سال گذشته رکورد اخراج را با اخراج بیش از 750 هزار مهاجر غیرقانونی از کشورمان شکستیم و این در مقایسه با کشورهای اروپایی عدد بسیار عجیبی است. 750 هزار مهاجر غیرقانونی را اخراج میکنیم اما همچنان آمار مهاجر غیرقانونی در کشورمان بالاست و این به آن معناست که عدد ورود به کشورمان بیش از 750 هزار مهاجر غیرقانونی است و نمودار همچنان رو به صعود است.»
18 میلیون از مرز تا تهران
رستمی معتقد است 30 سال درحال اخراج مهاجران بودهایم اما درمیان آنها افرادی هستند که 12، 13 بار ورود غیرقانونی به ایران داشتهاند و این یعنی سیاست اخراج دربرابر این مهاجران پاسخگو نبوده است. عدم امکان اعمال این سیاست بهنظر او دو حالت دارد؛ عملیاتی نمیشود یا افرادی که باید اجرا کنند، از اجرای آن سر باز میزنند. بهنظر من بیشتر حالت دوم است. ما شوتیهایی را در مرز داریم که سیستم پرنفوذی برای خودشان ایجاد کردهاند و هر افغانستانی که از مرز قصد سفر به تهران را دارد، نزدیک به 18 میلیون تومان باید هزینه کند و هر مقصد قیمت و هزینه خاص خودش را دارد.
این وضعیت در مرز اقتصاد مخصوص به خودش را بهراه انداخته و بعضی از افراد که در مساله ذینفع هستند، از چرخش این پولها بدشان نمیآید. این فعال حوزه مهاجران میگوید: «من معتقدم که میتوانیم مانند کشورهای دیگر، مهاجران را دستهبندی کنیم؛ مثلا کسی که در کشورمان بهدنیا آمده، با فرهنگ ما عجینتر است و باید نگاه دیگری به این افراد داشته باشیم. باید بتوانیم میان افرادی که در کشورمان دکتری میخوانند، شاعر یا ادیب هستند با کسی که تازه وارد شده تفاوتی در دستهبندی قائل باشیم. یک دستهبندی دیگر نیز وجود دارد که مثلا براساس زبان این افراد را دستهبندی کنیم. کسی که زبان فارسی بلد است نسبت به کسی که پشتون است، راحتتر میتواند با جامعه ما ادغام شود.
البته من دستهبندی اخیر را انسانی نمیدانم اما منطقی است کسی که چند دهه در ایران زندگی کرده و فرزندانش را در ایران بهدنیا آورده اقتضائات و اولویتش را نسبت به فرد تازهوارد درنظر بگیریم. اما متاسفانه میان یک کارگر مهاجر با سطح اجتماعی متوسط و یک استاد دانشگاه، پزشک و مهندس با سطح اجتماعی بالا در نگاهمان هیچ تفاوتی قائل نیستیم. ما به هر دو دسته از مهاجران نیازمندیم، البته به دسته دوم و دستهبندی براساس خدمات و جایگاه افراد نیاز بیشتری داریم. من این مساله را میپذیرم که در دستهبندی مهاجران اخیر باید سیاست ویژهتری اعمال شود.»
درحالحاضر افغانستان دچار بحران امنیتی است و یک کشور جنگزده به شمار میآید. یکی از بحرانهای دیگر در این کشور بحران محیطزیست است. 70 درصد افغانستان روستانشین هستند و بحران زیستمحیطی، چالشی جدی برای کشاورزان افغانستانی محسوب میشود؛ چراکه کشاورزان افغانستانی بهجز امرار معاش از طریق کشاورزی، سبک زندگیشان نیز وابسته به کشاورزی است. رستمی معتقد است تا زمانی که افغانستان با چنین بحرانهایی همراه است، دولتهای ایرانی نمیتوانند سیاست اخراج را به این نحو درپیش بگیرند. باید شرایطی در افغانستان حاکم شود که زمینه ورودشان به ایران کاهش پیدا کند و پس از آن میتوان سیاست اخراج را درپیش گرفت.
متاسفانه این گزاره در ذهن سیاستگذاران وجود دارد که عدم ارائه خدمات به مهاجران، چراغقرمز نشان دادن برای ورود افغانستانیهاست. عکس این گزاره نیز وجود دارد که اگر خدمات ارائه دهیم، بهمعنی چراغ سبز برای حضور افغانستانیهاست. اما واقعیت این است که وضعیت در افغانستان بهحدی بحرانی است که اگر هیچ خدماتی ارائه نشود، باز هم افغانستانیها ایران را به کشورشان ترجیح میدهند. /فرهیختگان
زینب مرزوقی: چند روزی میشود که فیلمی از ورود مهاجران غیرقانونی افغانستانی به کشورمان و ترافیک بالای ماشینهای حامل آنها درحال وایرال شدن است. پیش از شروع جنگ روسیه و اوکراین بحرانی در میان لهستان و بلاروس شکل گرفته بود. لهستان در این چالش بلاروس را متهم کرده بود که مهاجران عراقی و سوری را لب مرز رها کرده و آنها را به ابزار تهدید سایر کشورهای اروپایی تبدیل کرده است. یک ماه تمام اروپا درگیر این مساله بود. تمام جمعیت مهاجرانی که سیستم امنیتی اروپا را درگیر کرده بودند تنها چهارهزار و 600 نفر بودند. این درحالی است که آمارهای غیررسمی میگویند روزانه نزدیک به چهارهزار مهاجر غیرقانونی افغانستانی وارد کشورمان میشوند. اما چه اتفاقی میافتد که روزانه ورود چهارهزار مهاجر افغانستانی را مانند لهستان تهدید نمیبینیم و چه اقداماتی لازم است که تهدید حضور غیرقانونی مهاجران را به فرصت تبدیل کنیم؟
ما در منطقهای حضور داریم که مهاجرخیز است. در تمام دنیا برخی مناطق مانند آمریکای لاتین، آفریقا و خاورمیانه بهشدت مهاجرفرست هستند. افغانستان، پاکستان، ایران، سوریه و عراق همه مهاجرفرستند. در این بین به دلایلی مانند عدم دسترسی به اروپا، مهاجران باید از لایههای مختلفی عبور کنند تا به کشورهای پیشرفته برسند. بسیاری از آنان توان چندبار مهاجرت را ندارند، برای همین تنها در یکمرحله مهاجرت میکنند. محمدرسول رستمی، مدیر اندیشکدهای در حوزه مهاجرت با نام «دیاران» است. این اندیشکده سال گذشته برای 19 هزار فرزند مادر ایرانی توانسته شناسنامه ایرانی دریافت کند. او درباره حضور مهاجران افغانستانی در کشورمان معتقد است آنها اکثرا به دو کشور پاکستان و ایران و سوریها بیشتر به کشور ترکیه مهاجرت میکنند.
«بهتعبیری، شانس خوب ترکیه این است که هممرز اروپاست و هروقت دلش بخواهد میتواند از مهاجران بهعنوان یک ابزار قدرت علیه اروپا استفاده کند و بهنوعی باج بگیرد. نزدیک به پنج تا ششمیلیون مهاجر سوری، افغانستانی و سایر کشورها در ترکیه حضور دارند و این موضوع برای اروپا خطر همیشگی بهحساب میآید. میدانیم اروپا چند لایه مرز دارد. یکلایهاش کشورهایی است که خارج از مرزهای اروپاست، مانند ترکیه و یک لایه دیگر کشورهای خود حوزه اروپا هستند. اما ایران متاسفانه چنین وضعیتی ندارد. عمدتا فارسیزبانهای افغانستانی به ایران و پشتونها به پاکستان مهاجرت میکنند. از سال 58 که حکومت شوروی در افغانستان و بهنفع حکومت کمونیستی افغانستان مداخله کرد، اولینبار سیل مهاجرتی را از سوی افغانستان به ایران شاهد بودیم. نگاه سیاستمداران ما در دهه 60 سیاست درهای باز بود و پذیرای نزدیک به یکمیلیون افغانستانی بودیم. موج دوم با حضور طالبان در ابتدای دهه 70 اتفاق افتاد و دوباره ما شاهد یک هجوم جمعیت از افغانستان بهسمت ایران بودیم. موج سوم مهاجرتی نیز در حمله آمریکا به افغانستان در ابتدای دهه 80 رخ داد و آخرین موج مهاجرتی که از قضا در این سالها بسیار طولانی بود پس از برقراری و استقرار حکومت طالبان از نیمه اول سال 1400 است. در این موج تا سال گذشته نزدیک به یک تا 1.5 میلیون مهاجر افغانستانی وارد کشورمان شدند و تقریبا چنین تعدادی هم به پاکستان مهاجرت کردند.»
آمار حضور افغانستانیها همیشه صعودی بوده است
سیاستی که در کشورمان در رابطه با مهاجران افغانستانی حاکم است، اینطور است که ما نتوانستهایم موج مهاجرتی قبلی را هضم کنیم. رستمی برای این مساله، مهاجرت روستا به شهر را مثال میزند و میگوید که وقتی یک فرهنگ روستایی بخواهد در فرهنگ شهری ادغام شود، 40 سال زمان نیاز دارد: «ما هربار که موج مهاجرتی داشتیم، از فرصت پس از آن موج برای ادغام و ساماندهی مهاجران در کشورمان استفاده نکردیم. بهجز سیاست اخراج که از انتهای دهه 60 تا ابتدای دهه 70 حاکم بود، حتی هیچ سیاست مشخصی در قبالشان نداشتیم. از ابتدای ورود مهاجران افغانستانی تا سال 67 سیاست درهای باز را در برخورد با آنان داشتیم و حضرت امام نیز این سیاست درهای باز را تایید میکرد. پس از آن در زمان ریاستجمهوری آقای هاشمی ما در مواجهه با خود خانوادههای ایرانی سیاست فرزند کمتر زندگی بهتر را داشتیم و سیستم به این نتیجه رسید که خانوادههای ایرانی را هم کنترل کند.
بنابراین سیاست درهای باز به سیاست بازگشت تغییر کرد. از ابتدای دهه 70 هرسال تعداد بسیاری از مهاجران را بهناچار اخراج میکردیم اما هیچ وقت آمار حضور افغانستانیها در ایران کاهشی نبوده، یعنی اگر آمار حضور افغانستانیها در ایران را بررسی کنیم، میبینیم از دهه 60 تا ابتدای دهه 90 همواره صعودی بوده است. بهجز سالهای ابتدایی دهه 90 که قیمت دلار در کشورمان نوسان داشته و از طرف دیگر در افغانستان دولت مستقر میشود و بهبود اقتصادی داشتهاند، هیچ وقت مهاجرت معکوسی از ایران به افغانستان صورت نگرفته است. بعد از گذشت آن سالها، دوباره موج مهاجرت افزایشی بوده است. در موج اخیر مهاجرتی به ایران که در تابستان 1400 بود بالغ بر 10 هزار نفر بهصورت غیرقانونی وارد کشورمان شدهاند، البته این افراد بهعنوان جنگزده وارد ایران شدهاند و بهصورت حقوق بشری ایران اجازه جلوگیری از ورودشان را نداشته است.»
همیشه مهاجران افغانستانی را بیگانه دانستهایم
در این مدت سیاست غیرعملیاتی اخراج بهجای سیاست عملیاتی ادغام اعمال شده است. در تمام مدت تلاش فعالان حوزه مهاجرت این بوده که به مسئولان سیاستگذار بفهمانند درطول این سالها، امکان ادغام این جامعه با جامعه ایرانی وجود داشته است. رستمی در این باره معتقد است هنگامی که آلمان پس از جنگجهانی دوم با بحران نیروی کار مواجه شد، درمیان همسایگان بهدنبال کشورهای مهاجرفرست رفت و در این میان ترکیه شاید تنها کشوری بود که به داد آلمان و نیروی کار نداشتهاش رسید.
«ترکیه مهاجران خود را -با وجود اینکه دین، مذهب، نژاد، فرهنگ و تاریخ یکسانی نداشتند- به آلمان فرستاد و آلمان پس از یک تا چند دهه توانست مهاجران را با جامعهاش ادغام کند اما کشوری مانند افغانستان که بخشی از شهر هراتش زمانی مال ما بود، زبان یکسانی با ما دارد، همچنین ما با هزارهها دین و مذهبی یکسان داریم و درنهایت یگانگی فرهنگی؛ ما همچنان نتوانستهایم آنها را هضم و ادغام کنیم. بسیاری از نسلهای چهارم که دهه نودی هستند، نهتنها پدرانشان، بلکه پدربزرگها و مادربزرگهایشان هم افغانستان را ندیدهاند. چگونه ممکن است ما اینها را ایرانی ندانیم؟ چراکه براساس بندهای 4 و 5 ماده 976 قانون مدنی این افراد ایرانی هستند و باید براساس قانون شناسنامه ایرانی به آنها تعلق بگیرد. وقتی روح اخراج بر دستورالعملها و قوانینمان حاکم بوده، اجازه اعمال قانون را به ما نمیداد. ما همیشه مهاجران افغانستانی را بیگانه میدانستیم و به کسی که در کشورمان به دنیا آمده، زندگی و ازدواج کرده، اتباع خارجی میگفتیم. قطعا من مخالف این شکل از حضور افغانستانیها و با این اندازه هستم. تمام افرادی که قصد دارند بهطور تخصصی و قانونی وارد یک کشور شوند، این اصل را قبول دارند که جامعه میزبان باید ظرفیتهای لازم را داشته باشد. جامعه ما ظرفیت پذیرش هفت میلیون مهاجر را ندارد.»
اتفاق خوب و سرشماری سال گذشته مهاجران
البته در جریان حضور مهاجران افغانستانی، یک اتفاق خوب نیز رخ داده است. سال گذشته پس از موج اخیر حضور مهاجران، آنها از سوی دولت سرشماری شدند. این یعنی دولت پذیرفت که حضور این تعداد از مهاجران غیرقانونی، بار و تبعات منفی خاص خود را دارد. رستمی، فعال حوزه مهاجران میگوید پذیرش این مساله، دولت را مجاب به سرشماری مهاجران کرده است. براساس سرشماری صورتگرفته 4.5 میلیون مهاجر در کشورمان حضور دارند.
هرکس در سرشماری شرکت کرد، بهعنوان مهاجر قانونی پذیرفته شد: «دولت معتقد است که برخی مهاجران در این سرشماری شرکت نکردهاند. البته در ماههای اخیر ما همچنان شاهد ورود غیرقانونی به کشورمان هستیم. طبق برخی آمار بین شش تا هفتمیلیون مهاجر در کشورمان حضور دارند که 4.5 میلیونشان قانونی و مابقی غیرقانونی هستند. البته مهاجران قانونی نیز فرمالیته قانونی هستند و خدمات خاصی به آنان ارائه نمیشود. مشکل اساسی در این مساله است که ما سیاست ادغام را پیشنگرفتهایم. درحالیکه طبق آمار هرسال به ورودیهایمان افزوده شده است. حتی سال گذشته رکورد اخراج را با اخراج بیش از 750 هزار مهاجر غیرقانونی از کشورمان شکستیم و این در مقایسه با کشورهای اروپایی عدد بسیار عجیبی است. 750 هزار مهاجر غیرقانونی را اخراج میکنیم اما همچنان آمار مهاجر غیرقانونی در کشورمان بالاست و این به آن معناست که عدد ورود به کشورمان بیش از 750 هزار مهاجر غیرقانونی است و نمودار همچنان رو به صعود است.»
18 میلیون از مرز تا تهران
رستمی معتقد است 30 سال درحال اخراج مهاجران بودهایم اما درمیان آنها افرادی هستند که 12، 13 بار ورود غیرقانونی به ایران داشتهاند و این یعنی سیاست اخراج دربرابر این مهاجران پاسخگو نبوده است. عدم امکان اعمال این سیاست بهنظر او دو حالت دارد؛ عملیاتی نمیشود یا افرادی که باید اجرا کنند، از اجرای آن سر باز میزنند. بهنظر من بیشتر حالت دوم است. ما شوتیهایی را در مرز داریم که سیستم پرنفوذی برای خودشان ایجاد کردهاند و هر افغانستانی که از مرز قصد سفر به تهران را دارد، نزدیک به 18 میلیون تومان باید هزینه کند و هر مقصد قیمت و هزینه خاص خودش را دارد.
این وضعیت در مرز اقتصاد مخصوص به خودش را بهراه انداخته و بعضی از افراد که در مساله ذینفع هستند، از چرخش این پولها بدشان نمیآید. این فعال حوزه مهاجران میگوید: «من معتقدم که میتوانیم مانند کشورهای دیگر، مهاجران را دستهبندی کنیم؛ مثلا کسی که در کشورمان بهدنیا آمده، با فرهنگ ما عجینتر است و باید نگاه دیگری به این افراد داشته باشیم. باید بتوانیم میان افرادی که در کشورمان دکتری میخوانند، شاعر یا ادیب هستند با کسی که تازه وارد شده تفاوتی در دستهبندی قائل باشیم. یک دستهبندی دیگر نیز وجود دارد که مثلا براساس زبان این افراد را دستهبندی کنیم. کسی که زبان فارسی بلد است نسبت به کسی که پشتون است، راحتتر میتواند با جامعه ما ادغام شود.
البته من دستهبندی اخیر را انسانی نمیدانم اما منطقی است کسی که چند دهه در ایران زندگی کرده و فرزندانش را در ایران بهدنیا آورده اقتضائات و اولویتش را نسبت به فرد تازهوارد درنظر بگیریم. اما متاسفانه میان یک کارگر مهاجر با سطح اجتماعی متوسط و یک استاد دانشگاه، پزشک و مهندس با سطح اجتماعی بالا در نگاهمان هیچ تفاوتی قائل نیستیم. ما به هر دو دسته از مهاجران نیازمندیم، البته به دسته دوم و دستهبندی براساس خدمات و جایگاه افراد نیاز بیشتری داریم. من این مساله را میپذیرم که در دستهبندی مهاجران اخیر باید سیاست ویژهتری اعمال شود.»
درحالحاضر افغانستان دچار بحران امنیتی است و یک کشور جنگزده به شمار میآید. یکی از بحرانهای دیگر در این کشور بحران محیطزیست است. 70 درصد افغانستان روستانشین هستند و بحران زیستمحیطی، چالشی جدی برای کشاورزان افغانستانی محسوب میشود؛ چراکه کشاورزان افغانستانی بهجز امرار معاش از طریق کشاورزی، سبک زندگیشان نیز وابسته به کشاورزی است. رستمی معتقد است تا زمانی که افغانستان با چنین بحرانهایی همراه است، دولتهای ایرانی نمیتوانند سیاست اخراج را به این نحو درپیش بگیرند. باید شرایطی در افغانستان حاکم شود که زمینه ورودشان به ایران کاهش پیدا کند و پس از آن میتوان سیاست اخراج را درپیش گرفت.
متاسفانه این گزاره در ذهن سیاستگذاران وجود دارد که عدم ارائه خدمات به مهاجران، چراغقرمز نشان دادن برای ورود افغانستانیهاست. عکس این گزاره نیز وجود دارد که اگر خدمات ارائه دهیم، بهمعنی چراغ سبز برای حضور افغانستانیهاست. اما واقعیت این است که وضعیت در افغانستان بهحدی بحرانی است که اگر هیچ خدماتی ارائه نشود، باز هم افغانستانیها ایران را به کشورشان ترجیح میدهند. /فرهیختگان
پشت پرده افغانهراسی
رواج برخی هشتگهای نژادپرستانه از سوی رسانههای معاند در 2سوی مرز ایران و افغانستان حاکی از پروژهای برای تضعیف هر دو کشور است
رضا عمویی: مهاجران افغانستانی از رمان حمله شوروی به کشورشان میهمان ایران بودند و وقتی آمریکا در مهرماه1381 در واکنش به حملات 11سپتامبر به افغانستان حمله کرد، بسیاری از کوچهها و معابر ایران شاهد حضور مهاجران نورسیدهای بودند که از جنگ جدید در کشورشان به ایران پناه آورده بودند. در آن زمان شاهبیت بسیاری از رسانههای ایران و حتی در تاکسیها و اماکن عمومی ایران ترانه معروفی بود که پشت سر هم تکرار میکرد: «سرزمین من خسته خسته از جفایی...». «سرزمین من» از ماندگارترین ترانههایی بود که در وصف افغانستان سروده شد، از دردهای این سرزمین دردمند و از خانهبهدوشی و آوارگی مردمانش گفت و در میان ایرانیان ماندگار شد.اما این روزها هشتگهایی مانند # اخراج _ افغانها و... ایجاد شدهاند؛ هشتگهایی که در موارد متعددی حتی با اعتراضات زیادی از جانب شهروندان ایرانی روبهرو شده است.
آتشتهیه شبکههای ضدایرانی
بخشی از مسئولیت آتشبیاری در معرکه قومیتی و نژادپرستانه در دوسوی مرز ایران و افغانستان این روزها برعهده رسانههای غیرایرانی در لندن است. در این میان شبکههای تلویزیونی «بیبیسی فارسی» و «منوتو» و «رادیو فردا»، نقش پررنگی در برجستهسازی خبرها و گزارشهای جهتدار با اهداف قومیتی و نژادپرستانه دارند.
بیبیسی فارسی
این شبکه متعلق به وزارت خارجه انگلیس است و در گزارشهای متعددی تلاش دارد تا به مشکلات افغانستانیهای ساکن ایران دامن بزند و یا شهروندان افغانستانی را مقابل ایرانیان قرار دهد.
تحریک ایرانیان علیه افغانستانیها
1-غیرعادی جلوهدادن حضور 6هزار زندانی افغانستانی در ایران: حدود یک ماه پیش، مدیرکل کنسولی وزارت امور خارجه ایران به ارائه آماری از وضعیت شهروندان خارجی محبوس در ایران پرداخت و در این میان از آنجا که بیشترین شهروندان خارجی ساکن ایران، اهالی افغانستان هستند، بهصورت طبیعی نیز بیشترین حجم زندانیان خارجی در ایران متعلق به شهروندان افغانستانی است. بیبیسی تیتر خبر خود درباره حضور 6هزار زندانی افغانستانی در ایران را بهگونهای تحریکآمیز منتشر کرد که در نگاه اولیه آمار غیرطبیعی و عجیب بهنظر میرسید.
2-تلاش برای القای نگرانی به ایرانیان: بیبیسی همچنین میزگردی را با عنوان «حضور گسترده افغانها در ایران؛ فرصت یا تهدید؟» تهیه و در آن برنامه مجری تلاش کرد تا حضور مهاجران افغانستانی را تهدیدی برای ایران توصیف کند. درحالیکه در هر کشوری، مهاجران از همه کشورها هم میتوانند دارای فرصت و هم تهدیدات خاص خود باشند.
تحریک افغانستانیها علیه ایرانیان
1- القای عدمانجام امور اداری مهاجران افغانستانی در ایران: بیبیسی همچنین در گزارشهایی تلاش داشته تا نارضایتی مهاجران افغانستانی در ایران را برجسته کند. ازجمله در گزارشی به مراجعه بینتیجه مهاجران افغانستانی به ورزشگاهی جهت دریافت کارت سرشماری اشاره کرده و ناراحتی مهاجران افغانستانی از این موضوع در جنوب تهران را پررنگ کرده است. این در حالی است که بهطور کلی سرشماری و ساماندهی مهاجران در هر کشوری کاری زمانبر است و نمیتوان انتظار داشت این کار در یک روز انجام شود.
2- برجستهکردن نارضایتی مهاجران افغانستانی از امور بانکی در ایران: با وجود آنکه طی یک سال گذشته برخی امکانات بانکی در اختیار مهاجران افغانستانی قرار گرفته، اما بیبیسی فارسی در گزارشی هیچ اشارهای به این امکانات نکرده و گلایه مهاجر افغانستانی از عدمانجام امور بانکیاش را بازنشر کرده است.
3- اخراج مهاجران افغانستانی از ایران: اگرچه جلوگیری از فعالیت و عبور از مرز برای مهاجران غیرقانونی در همه کشورها امری مرسوم است، اما بیبیسی در خبری با عنوان «اخراج 7500مهاجر در 6روز» تلاش داشته این موضوع را غیرعادی جلوه دهد. این در حالی است که این خبر بخشی از نقلقول رسمی فرمانده مرزبانی استان خراسان رضوی به خبرنگاران بوده است.
4- دستگیری مهاجران افغانستانی در ایران: در همه دنیا ساماندهی منطقهای اتباع مهاجر کاری طبیعی و قانونی است، اما بیبیسی فارسی در گزارش خود بدون اشاره به برنامهریزی وزارت کشور ایران برای ساماندهی اتباع خارجی در استانهای مختلف به ممنوعیت اقامت اتباع افغانستانی در کرمانشاه اشاره کرده و تلاش داشته تا دستگیری اتباع توسط پلیس در کرمانشاه را پررنگ و نوعی هراسافکنی برای مهاجران افغانستانی ایجاد کند.
شبکه منوتو
شبکه لندننشین «منوتو» در چند سال گذشته تلاش داشته تا نوعی افغانستانهراسی را در میان ایرانیان ترویج دهد. این شبکه به براندازان منتسب به خانواده پادشاهی سابق ایران وابسته است.
تحریک ایرانیان علیه افغانستانیها
تأکید چندباره به تابعیت افغانستانی متهمان حادثه تروریستی شاهچراغ(ع): تلویزیون «منوتو» در خبری جهتدار به اعدام 2تروریست حادثه اول شاهچراغ در ملأعام با تابعیت افغانستانی اشاره میکند، درحالیکه اعدام در ملأعام برای مجرمان بزرگ در ایران صرفنظر از ملیت ایرانی یا غیرایرانی، بارها انجام شده و اجرای این مجازاتها ارتباطی با ملیت مجرمان ندارد. این شبکه در گزارش خود چندبار تأکید دارد که مجرمان حادثه شاهچراغ از اتباع افغانستان بوده و سعی بر پررنگکردن تابعیت مجرمان دارد؛ موضوعی که القای نوعی نگاه منفی در جامعه ایرانی نسبت به مهاجران افغانستانی را به همراه خواهد داشت.
تحریک افغانستانیها علیه ایرانیان
1-دستگیری مهاجران بیحجاب: در ایران قانون حجاب صرفنظر از ملیت افراد برای همه الزامی است، ولی شبکه منوتو در خبری جنجالی به نقل از مدیرکل امور اتباع و مهاجرین خارجی استانداری قم به دستگیری اتباع بیحجاب و اخراج آنان اشاره کرده است. این در حالی است که اجرای قانون حجاب در ایران ارتباطی با ملیت افراد ندارد.
2- محدودیت ورود مهاجران افغانستانی به اماکن تفریحی: اعمال محدودیت برای ورود شهروندان غیرایرانی و مهاجران به اماکن تفریحی اقدامی غیرقانونی است که چندی پیش از سوی یک پیمانکار خصوصی در یک مجموعه تفریحی شمال تهران اعمال شده بود. همان زمان این اقدام با واکنش منفی مقامات مسئول مواجه و محدودیت ورود برای مهاجران افغانستانی پس از چند روز برداشته شد. با این حال، شبکه منوتو همان چند شب محدودیت را مانند یک محدودیت همیشگی برای مهاجران افغانستانی ساکن در ایران به تصویر کشیده است.
رادیو فردا
رادیو فردا بهعنوان یک ایستگاه رادیویی فارسیزبان، شاخه ایرانی رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی به شمار میرود و بودجه آن توسط دولت آمریکا پرداخت میشود. این رسانه شنیداری که چندسالی است شبکه تلویزیونی نیز راهاندازی کرده، همسو با دیگر رسانههای غیرایرانی گزارشهای جهتداری را درباره مهاجران افغانستانی در ایران تهیه کرده است.
1-برجستهسازی واکنش نژادپرستانه به مهاجران افغانستانی: رادیو فردا در جریان نماز عیدقربان امسال تلاش کرد تا واکنشهای منفی برخی کاربران درباره این آیین مذهبی را برجسته سازد ولی در عین حال، هیچ اشارهای نکرد که نماز عیدقربان یک آیین دینی و مذهبی مشترک میان ایرانیان و مهاجران افغانستانی است.
2- پررنگکردن محدودیت برای مهاجران افغانستانی در کرمانشاه: مانند شبکه بیبیسی، رادیو فردا نیز بدون اشاره به برنامهریزی کارشناسی برای آمایش سرزمینی مهاجران افغانستانی، در خبری تلاش کرد تا ممنوعیت حضور مهاجران افغانستانی در کرمانشاه را نوعی بدعت و رفتار فراقانونی نشان دهد.
کاربران بیهویت با دستور کار ایجاد شکاف در جامعه ایرانی
صرفنظر از رسانههای بیگانه، به نظر میرسد افرادی که بر آتش خصومت نژادپرستانه در دو سوی مرز افغانستان و ایران میدمند، برخلاف ادعاها چندان دل در گرو ی تاریخ و جغرافیای ایران ندارند، وگرنه کدام منطق و عقلی میپذیرد که یک پارسیزبان دیگر پارسیزبانان را بیگانه بنامد؟ نگاهی به برخی کاربران فضای مجازی که هشتگهای قومیتی را ترویج میدهند، حکایت از آن دارد که اغلب آنان دارای گرایشهای براندازانه هستند و در موارد متعددی حتی فاقد هویت مشخص هستند و در واقع بیهویتند. برخی از آنان خود را افغانزاده جا میزنند و بعضی دیگر، با ماسک کاربران انقلابی - مذهبی به افغانهراسی دامن میزنند. با این حساب میتوان ترویج شعارهای نژادپرستانه ضدایرانی و ضدافغانستانی را «دستور کار جدید پیادهنظام قدرتهای خارجی» برشمرد که تجزیه و تضعیف هر دو کشور ایران و افغانستان هدف نهاییشان است. تردیدی نیست که اگر امروز اینگونه کاربران در فضای مجازی با نوشتههای نژادپرستانه علیه افغانستانیها مینویسند، فردا همین دستور کار را علیه دیگر قومیتهای ایرانی مانند آذری، عرب، لر و فارس بهکار خواهند گرفت. آنان دستور کارشان نه برای ملت ایران، بلکه برای نابودی هویت ایران است.
رضا عمویی: مهاجران افغانستانی از رمان حمله شوروی به کشورشان میهمان ایران بودند و وقتی آمریکا در مهرماه1381 در واکنش به حملات 11سپتامبر به افغانستان حمله کرد، بسیاری از کوچهها و معابر ایران شاهد حضور مهاجران نورسیدهای بودند که از جنگ جدید در کشورشان به ایران پناه آورده بودند. در آن زمان شاهبیت بسیاری از رسانههای ایران و حتی در تاکسیها و اماکن عمومی ایران ترانه معروفی بود که پشت سر هم تکرار میکرد: «سرزمین من خسته خسته از جفایی...». «سرزمین من» از ماندگارترین ترانههایی بود که در وصف افغانستان سروده شد، از دردهای این سرزمین دردمند و از خانهبهدوشی و آوارگی مردمانش گفت و در میان ایرانیان ماندگار شد.اما این روزها هشتگهایی مانند # اخراج _ افغانها و... ایجاد شدهاند؛ هشتگهایی که در موارد متعددی حتی با اعتراضات زیادی از جانب شهروندان ایرانی روبهرو شده است.
آتشتهیه شبکههای ضدایرانی
بخشی از مسئولیت آتشبیاری در معرکه قومیتی و نژادپرستانه در دوسوی مرز ایران و افغانستان این روزها برعهده رسانههای غیرایرانی در لندن است. در این میان شبکههای تلویزیونی «بیبیسی فارسی» و «منوتو» و «رادیو فردا»، نقش پررنگی در برجستهسازی خبرها و گزارشهای جهتدار با اهداف قومیتی و نژادپرستانه دارند.
بیبیسی فارسی
این شبکه متعلق به وزارت خارجه انگلیس است و در گزارشهای متعددی تلاش دارد تا به مشکلات افغانستانیهای ساکن ایران دامن بزند و یا شهروندان افغانستانی را مقابل ایرانیان قرار دهد.
تحریک ایرانیان علیه افغانستانیها
1-غیرعادی جلوهدادن حضور 6هزار زندانی افغانستانی در ایران: حدود یک ماه پیش، مدیرکل کنسولی وزارت امور خارجه ایران به ارائه آماری از وضعیت شهروندان خارجی محبوس در ایران پرداخت و در این میان از آنجا که بیشترین شهروندان خارجی ساکن ایران، اهالی افغانستان هستند، بهصورت طبیعی نیز بیشترین حجم زندانیان خارجی در ایران متعلق به شهروندان افغانستانی است. بیبیسی تیتر خبر خود درباره حضور 6هزار زندانی افغانستانی در ایران را بهگونهای تحریکآمیز منتشر کرد که در نگاه اولیه آمار غیرطبیعی و عجیب بهنظر میرسید.
2-تلاش برای القای نگرانی به ایرانیان: بیبیسی همچنین میزگردی را با عنوان «حضور گسترده افغانها در ایران؛ فرصت یا تهدید؟» تهیه و در آن برنامه مجری تلاش کرد تا حضور مهاجران افغانستانی را تهدیدی برای ایران توصیف کند. درحالیکه در هر کشوری، مهاجران از همه کشورها هم میتوانند دارای فرصت و هم تهدیدات خاص خود باشند.
تحریک افغانستانیها علیه ایرانیان
1- القای عدمانجام امور اداری مهاجران افغانستانی در ایران: بیبیسی همچنین در گزارشهایی تلاش داشته تا نارضایتی مهاجران افغانستانی در ایران را برجسته کند. ازجمله در گزارشی به مراجعه بینتیجه مهاجران افغانستانی به ورزشگاهی جهت دریافت کارت سرشماری اشاره کرده و ناراحتی مهاجران افغانستانی از این موضوع در جنوب تهران را پررنگ کرده است. این در حالی است که بهطور کلی سرشماری و ساماندهی مهاجران در هر کشوری کاری زمانبر است و نمیتوان انتظار داشت این کار در یک روز انجام شود.
2- برجستهکردن نارضایتی مهاجران افغانستانی از امور بانکی در ایران: با وجود آنکه طی یک سال گذشته برخی امکانات بانکی در اختیار مهاجران افغانستانی قرار گرفته، اما بیبیسی فارسی در گزارشی هیچ اشارهای به این امکانات نکرده و گلایه مهاجر افغانستانی از عدمانجام امور بانکیاش را بازنشر کرده است.
3- اخراج مهاجران افغانستانی از ایران: اگرچه جلوگیری از فعالیت و عبور از مرز برای مهاجران غیرقانونی در همه کشورها امری مرسوم است، اما بیبیسی در خبری با عنوان «اخراج 7500مهاجر در 6روز» تلاش داشته این موضوع را غیرعادی جلوه دهد. این در حالی است که این خبر بخشی از نقلقول رسمی فرمانده مرزبانی استان خراسان رضوی به خبرنگاران بوده است.
4- دستگیری مهاجران افغانستانی در ایران: در همه دنیا ساماندهی منطقهای اتباع مهاجر کاری طبیعی و قانونی است، اما بیبیسی فارسی در گزارش خود بدون اشاره به برنامهریزی وزارت کشور ایران برای ساماندهی اتباع خارجی در استانهای مختلف به ممنوعیت اقامت اتباع افغانستانی در کرمانشاه اشاره کرده و تلاش داشته تا دستگیری اتباع توسط پلیس در کرمانشاه را پررنگ و نوعی هراسافکنی برای مهاجران افغانستانی ایجاد کند.
شبکه منوتو
شبکه لندننشین «منوتو» در چند سال گذشته تلاش داشته تا نوعی افغانستانهراسی را در میان ایرانیان ترویج دهد. این شبکه به براندازان منتسب به خانواده پادشاهی سابق ایران وابسته است.
تحریک ایرانیان علیه افغانستانیها
تأکید چندباره به تابعیت افغانستانی متهمان حادثه تروریستی شاهچراغ(ع): تلویزیون «منوتو» در خبری جهتدار به اعدام 2تروریست حادثه اول شاهچراغ در ملأعام با تابعیت افغانستانی اشاره میکند، درحالیکه اعدام در ملأعام برای مجرمان بزرگ در ایران صرفنظر از ملیت ایرانی یا غیرایرانی، بارها انجام شده و اجرای این مجازاتها ارتباطی با ملیت مجرمان ندارد. این شبکه در گزارش خود چندبار تأکید دارد که مجرمان حادثه شاهچراغ از اتباع افغانستان بوده و سعی بر پررنگکردن تابعیت مجرمان دارد؛ موضوعی که القای نوعی نگاه منفی در جامعه ایرانی نسبت به مهاجران افغانستانی را به همراه خواهد داشت.
تحریک افغانستانیها علیه ایرانیان
1-دستگیری مهاجران بیحجاب: در ایران قانون حجاب صرفنظر از ملیت افراد برای همه الزامی است، ولی شبکه منوتو در خبری جنجالی به نقل از مدیرکل امور اتباع و مهاجرین خارجی استانداری قم به دستگیری اتباع بیحجاب و اخراج آنان اشاره کرده است. این در حالی است که اجرای قانون حجاب در ایران ارتباطی با ملیت افراد ندارد.
2- محدودیت ورود مهاجران افغانستانی به اماکن تفریحی: اعمال محدودیت برای ورود شهروندان غیرایرانی و مهاجران به اماکن تفریحی اقدامی غیرقانونی است که چندی پیش از سوی یک پیمانکار خصوصی در یک مجموعه تفریحی شمال تهران اعمال شده بود. همان زمان این اقدام با واکنش منفی مقامات مسئول مواجه و محدودیت ورود برای مهاجران افغانستانی پس از چند روز برداشته شد. با این حال، شبکه منوتو همان چند شب محدودیت را مانند یک محدودیت همیشگی برای مهاجران افغانستانی ساکن در ایران به تصویر کشیده است.
رادیو فردا
رادیو فردا بهعنوان یک ایستگاه رادیویی فارسیزبان، شاخه ایرانی رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی به شمار میرود و بودجه آن توسط دولت آمریکا پرداخت میشود. این رسانه شنیداری که چندسالی است شبکه تلویزیونی نیز راهاندازی کرده، همسو با دیگر رسانههای غیرایرانی گزارشهای جهتداری را درباره مهاجران افغانستانی در ایران تهیه کرده است.
1-برجستهسازی واکنش نژادپرستانه به مهاجران افغانستانی: رادیو فردا در جریان نماز عیدقربان امسال تلاش کرد تا واکنشهای منفی برخی کاربران درباره این آیین مذهبی را برجسته سازد ولی در عین حال، هیچ اشارهای نکرد که نماز عیدقربان یک آیین دینی و مذهبی مشترک میان ایرانیان و مهاجران افغانستانی است.
2- پررنگکردن محدودیت برای مهاجران افغانستانی در کرمانشاه: مانند شبکه بیبیسی، رادیو فردا نیز بدون اشاره به برنامهریزی کارشناسی برای آمایش سرزمینی مهاجران افغانستانی، در خبری تلاش کرد تا ممنوعیت حضور مهاجران افغانستانی در کرمانشاه را نوعی بدعت و رفتار فراقانونی نشان دهد.
کاربران بیهویت با دستور کار ایجاد شکاف در جامعه ایرانی
صرفنظر از رسانههای بیگانه، به نظر میرسد افرادی که بر آتش خصومت نژادپرستانه در دو سوی مرز افغانستان و ایران میدمند، برخلاف ادعاها چندان دل در گرو ی تاریخ و جغرافیای ایران ندارند، وگرنه کدام منطق و عقلی میپذیرد که یک پارسیزبان دیگر پارسیزبانان را بیگانه بنامد؟ نگاهی به برخی کاربران فضای مجازی که هشتگهای قومیتی را ترویج میدهند، حکایت از آن دارد که اغلب آنان دارای گرایشهای براندازانه هستند و در موارد متعددی حتی فاقد هویت مشخص هستند و در واقع بیهویتند. برخی از آنان خود را افغانزاده جا میزنند و بعضی دیگر، با ماسک کاربران انقلابی - مذهبی به افغانهراسی دامن میزنند. با این حساب میتوان ترویج شعارهای نژادپرستانه ضدایرانی و ضدافغانستانی را «دستور کار جدید پیادهنظام قدرتهای خارجی» برشمرد که تجزیه و تضعیف هر دو کشور ایران و افغانستان هدف نهاییشان است. تردیدی نیست که اگر امروز اینگونه کاربران در فضای مجازی با نوشتههای نژادپرستانه علیه افغانستانیها مینویسند، فردا همین دستور کار را علیه دیگر قومیتهای ایرانی مانند آذری، عرب، لر و فارس بهکار خواهند گرفت. آنان دستور کارشان نه برای ملت ایران، بلکه برای نابودی هویت ایران است.
چرا «افغانهراسی»؟
میثم مهدیپور؛ کارشناس مسائل افغانستان: موج تازهای که در روزهای اخیر از سوی برخی جریانهای معاند با محوریت «افغانستانهراسی» به راه افتاده، واجد نکات مهمی است که باید به بررسی دقیق آنها پرداخت. نخست باید اذعان کرد که از ابزارهای دشمن در جنگ شناختی که علیه این مرز و بوم به راه انداخته، فعالسازی گسلهای اختلاف میان 2ملت ایران و افغانستان است؛ راهبردی که در سالهای اخیر شاهد نمودهای مختلفی از آن بودهایم. در حکومت سابق افغانستان روزانه حدود 2هزارنفر از برخی نهادها حقوق میگرفتند که 2 رویکرد را پیگیری کنند؛ «ترویج فرهنگ سکولاریسم» و «ایرانهراسی» در میان مهاجران افغانستانی حاضر در ایران. این موضوع نشان میداد بهرهگیری از ظرفیت مهاجران افعانستانی به منظور اختلافافکنی برای دشمنان، هدفی راهبردی بهحساب میآید و میکوشند از این طریق برای تخریب چهره جمهوری اسلامی استفاده کنند.
پس از سقوط حکومت پیشین در افغانستان، این موج مقداری کاهش پیدا کرد، با وجود این اما در روزهای اخیر شاهد شکلگیری موج تازهای از نگرانی پیرامون حضور افغانستانیها در ایران بودهایم که آن را باید با 2نگاه محوری مورد بررسی قرار داد: نخست اینکه بخشی از موجی که در جامعه ایجاد شده، دغدغه مردم است و نمیتوان آن را صرفا با شیطنتهای رسانهای مرتبط دانست. شرایط اقتصادی موجود در افغانستان طی 2سال گذشته میل بخشی از جامعه این کشور برای مهاجرت را افزایش داده است.
بر این اساس شاهد آغاز موج جدیدی از مهاجرت افغانستانیها به ایران بودیم و طی 2سال گذشته جمعیت قابلتوجهی از مردم این کشور وارد ایران شدند. بسیاری از این مهاجران نیز با نگاه اقامت بلندمدت وارد کشورمان نشدند، اما در نهایت ماندگار شدند. بنابراین شکلگیری دغدغههایی در جامعه در این زمینه واقعیتی است که باید به آن توجه داشت؛ موضوعی که صرفا مربوط به طالبان هم نیست و ریشههای متعددی را برای آن میتوان برشمرد.
نکته بعدی، موضوع «افغانستانهراسی» سیستماتیک است. بررسیهای انجام شده نشان میدهد بخش زیادی از محتوای تولید شده با محوریت «افغانستانهراسی» در ایران، محتوای صداگذاری شده مربوط به سالهای گذشته است که با استفاده از تاکتیکهای عملیات روانی، میکوشد افکار عمومی جامعه را ملتهب کند. برهمین اساس هم بود که در روزهای اخیر شاهد بودیم کوشیدند با انتشار وسیع این دست تصاویر، اینگونه القا کنند که مرزها مملو از مهاجران است؛ درحالیکه مرزهای ایران و افغانستان روزهای عادی را پشتسر میگذارد و فضاسازیهای انجام شده بسیار دور از واقعیت است.
از سوی دیگر جریانسازان تلاش میکنند با نسبت دادن انجام برخی جرائم به مهاجران افغانستانی، فضای جامعه را به جهت مورد دلخواه خود هدایت کنند. چنین رویکردی میکوشد فرهنگسازیهای انجام شده با هدف تقویت پیوندهای همسایگی و دینی میان 2ملت ایران و افغانستان را بیاثر سازد تا در نهایت بستر برای ایجاد تنش میان 2کشور فراهم شود. تخریب فرهنگ دوستی میان 2 ملت، محوریترین راهبرد اقدامهای رسانهای جریانهای معاند در این حوزه است.
دشمنان این مرز و بوم از یکسو میکوشند احساسات ایرانیان را برانگیزانند. هرچه تبلیغات سوء درباره مهاجران افغانستانی ملموستر به جامعه ایرانی القا شود، ناخواسته شاهد ایجاد بحران در این حوزه خواهیم بود. در ادامه چنین فرایندی، گام بعدی، بازتاب دادن چنین رفتاری در جامعه افغانستان و تحریک احساسات آنان است. چنین رویکردی ایجاد تنش میان 2ملت و درنهایت برافروختن آتش جنگ میان 2کشور را پیگیری میکند. هدف کلان چنین راهبردی ناامنسازی منطقه است. حجم بالای تولید محتوای حساسیتبرانگیز با محوریت «افغانستانهراسی» در حالی است که کشور برای ساماندهی وضعیت مهاجران افغانستانی برنامه دارد و طرحهای متنوعی در این زمینه تدوین شده و در دست اجراست که میتواند در ساماندهی وضعیت مهاجران افغانستانی مؤثر باشد. /همشهری
پس از سقوط حکومت پیشین در افغانستان، این موج مقداری کاهش پیدا کرد، با وجود این اما در روزهای اخیر شاهد شکلگیری موج تازهای از نگرانی پیرامون حضور افغانستانیها در ایران بودهایم که آن را باید با 2نگاه محوری مورد بررسی قرار داد: نخست اینکه بخشی از موجی که در جامعه ایجاد شده، دغدغه مردم است و نمیتوان آن را صرفا با شیطنتهای رسانهای مرتبط دانست. شرایط اقتصادی موجود در افغانستان طی 2سال گذشته میل بخشی از جامعه این کشور برای مهاجرت را افزایش داده است.
بر این اساس شاهد آغاز موج جدیدی از مهاجرت افغانستانیها به ایران بودیم و طی 2سال گذشته جمعیت قابلتوجهی از مردم این کشور وارد ایران شدند. بسیاری از این مهاجران نیز با نگاه اقامت بلندمدت وارد کشورمان نشدند، اما در نهایت ماندگار شدند. بنابراین شکلگیری دغدغههایی در جامعه در این زمینه واقعیتی است که باید به آن توجه داشت؛ موضوعی که صرفا مربوط به طالبان هم نیست و ریشههای متعددی را برای آن میتوان برشمرد.
نکته بعدی، موضوع «افغانستانهراسی» سیستماتیک است. بررسیهای انجام شده نشان میدهد بخش زیادی از محتوای تولید شده با محوریت «افغانستانهراسی» در ایران، محتوای صداگذاری شده مربوط به سالهای گذشته است که با استفاده از تاکتیکهای عملیات روانی، میکوشد افکار عمومی جامعه را ملتهب کند. برهمین اساس هم بود که در روزهای اخیر شاهد بودیم کوشیدند با انتشار وسیع این دست تصاویر، اینگونه القا کنند که مرزها مملو از مهاجران است؛ درحالیکه مرزهای ایران و افغانستان روزهای عادی را پشتسر میگذارد و فضاسازیهای انجام شده بسیار دور از واقعیت است.
از سوی دیگر جریانسازان تلاش میکنند با نسبت دادن انجام برخی جرائم به مهاجران افغانستانی، فضای جامعه را به جهت مورد دلخواه خود هدایت کنند. چنین رویکردی میکوشد فرهنگسازیهای انجام شده با هدف تقویت پیوندهای همسایگی و دینی میان 2ملت ایران و افغانستان را بیاثر سازد تا در نهایت بستر برای ایجاد تنش میان 2کشور فراهم شود. تخریب فرهنگ دوستی میان 2 ملت، محوریترین راهبرد اقدامهای رسانهای جریانهای معاند در این حوزه است.
دشمنان این مرز و بوم از یکسو میکوشند احساسات ایرانیان را برانگیزانند. هرچه تبلیغات سوء درباره مهاجران افغانستانی ملموستر به جامعه ایرانی القا شود، ناخواسته شاهد ایجاد بحران در این حوزه خواهیم بود. در ادامه چنین فرایندی، گام بعدی، بازتاب دادن چنین رفتاری در جامعه افغانستان و تحریک احساسات آنان است. چنین رویکردی ایجاد تنش میان 2ملت و درنهایت برافروختن آتش جنگ میان 2کشور را پیگیری میکند. هدف کلان چنین راهبردی ناامنسازی منطقه است. حجم بالای تولید محتوای حساسیتبرانگیز با محوریت «افغانستانهراسی» در حالی است که کشور برای ساماندهی وضعیت مهاجران افغانستانی برنامه دارد و طرحهای متنوعی در این زمینه تدوین شده و در دست اجراست که میتواند در ساماندهی وضعیت مهاجران افغانستانی مؤثر باشد. /همشهری