دعوت به گفتوگو درباره موضوعي مهم كه مسكوت گذاشته شده است
سينماي ما- ابراهيم حاتميكيا فيلمساز مهمي است و بخشي از اهميتش را از موضوعهايي ميگيرد كه دربارهشان فيلم ميسازد. او از معدود كارگرداناني است كه در فيلمهايش به <مساله> ميپردازد. او معمولا در فيلمهايش درباره چيزهايي حرف ميزند كه به مساله تبديل شدهاند و براي همين موضوعهاي مطرح شده در فيلمهاي او قابليت اين را دارند كه به موضوع گفتوگوهاي عمومي اجتماعي و حتي سياسي تبديل شوند. اين سخن بدين معنا نيست كه پاسخي كه او به مساله طرح شده ميدهد بهترين پاسخ باشد. يا حتي توصيفي كه از مساله ميكند، توصيفي كامل باشد. او معمولا توصيف و پاسخ خودش را به مساله مطرحشده ميدهد و خودش آدمي انتزاعي نيست. او معمولا كساني را نمايندگي ميكند و اين يكي ديگر از دلايل اهميت حاتميكيا و سينماي او است.
سينماي ما- ابراهيم حاتميكيا فيلمساز مهمي است و بخشي از اهميتش را از موضوعهايي ميگيرد كه دربارهشان فيلم ميسازد. او از معدود كارگرداناني است كه در فيلمهايش به <مساله> ميپردازد. او معمولا در فيلمهايش درباره چيزهايي حرف ميزند كه به مساله تبديل شدهاند و براي همين موضوعهاي مطرح شده در فيلمهاي او قابليت اين را دارند كه به موضوع گفتوگوهاي عمومي اجتماعي و حتي سياسي تبديل شوند. اين سخن بدين معنا نيست كه پاسخي كه او به مساله طرح شده ميدهد بهترين پاسخ باشد. يا حتي توصيفي كه از مساله ميكند، توصيفي كامل باشد. او معمولا توصيف و پاسخ خودش را به مساله مطرحشده ميدهد و خودش آدمي انتزاعي نيست. او معمولا كساني را نمايندگي ميكند و اين يكي ديگر از دلايل اهميت حاتميكيا و سينماي او است.
حاتميكيا در آخرين فيلمش <دعوت> كه از روز چهارشنبه گذشته اكران محدودش را آغاز كرده است تا در روزهاي آينده سينماهاي بيشتري را در اختيار بگيرد به مساله <سقط جنين> پرداخته است؛ مسالهاي كه اگرچه گريبانگير زنان و حتي مردان بسياري است، اما در اين باره در فضاي عمومي كمتر گفتوگو ميشود.
او در فيلم دعوت برشهايي از زندگي چند زن را با موقعيتهاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مختلف انتخاب كرده است كه تلفني مطلع ميشوند، باردار هستند. داستان هر زن اگرچه داستاني مستقل است اما مراجعه به پزشك مشترك براي بررسيهاي دوران بارداري و مراجعه به مركز پزشكي مشترك براي سقط جنين داستانها را به هم مربوط ميكند و از آن داستان واحدي ميسازد.
حاتميكيا در دعوت تمام تلاش خود را به كار بسته تا كاري بيطرفانه و توصيفگر ارائه كند، اما در نهايت ميتوان گفت دعوت فيلمي است عليه سقط جنين. در اين فيلم اگرچه به مصائب زناني كه دچار بارداري ناخواسته ميشوند، اشاراتي ميشود اما آنچه ميتوان از فيلم نتيجه گرفت، تعريضي ظريف به سقط جنين است. در دعوت بارها تاكيد ميشود كه كودك هديه خداوند است و حتي تاكيد ميشود كودك به دعوت ما (زن و مردي كه كودك حاصل رابطه آنان است) آمده است. طبيعي است كه طرح چنين ديدگاهي از منظري فمينيستي قابل نقد باشد و احتمالا بتوان اين ديدگاه را از زاويه حقوق زنان و تاثيري كه در زندگي و انتخابهاي پيشروي زنان ميگذارد به چالش كشيد. با اين همه نبايد از كارگرداني كه خود داراي اعتقادها و ديدگاههايي روشن است انتظار داشت كه طبق اعتقادهاي ديگران فيلم بسازد. حاتميكيا فيلم خودش را ساخته و ديدگاه خودش را طرح كرده است. اهميت او در پاسخي نيست كه به مساله چالشبرانگيز <سقط جنين> داده، بلكه در انتخاب اين موضوع و گشودن بحثي درباره آن است. او مسالهاي را طرح كرده و پاسخ خود را به اين مساله داده و اين نه تنها پايان كار نيست كه تازه آغاز كار است. دعوت اگرچه بنا به دلايل ديگري دعوت نام گرفته، اما ميتوان گفت دعوتي است به گفتوگو درباره موضوعي مهم كه مسكوت گذاشته شده است. حاتميكيا سعي كرده است زناني از طيفهاي مختلف را در برابر اين مساله قرار دهد و همين موضع اين امكان را براي تماشاگر فراهم كرده است همچنان كه امكان ارزيابي و مقايسه موقعيتهاي مختلف را پيدا ميكند، امكان ارزيابي و مقايسه مواجهه كارگردان با موقعيتهاي مختلف را نيز داشته باشد.
داستانها با تماس تلفني از آزمايشگاه و اعلام بارداري آغاز ميشود، اولين داستان، داستان جوان هنرپيشهاي است كه وسط فيلمبرداري درمييابد باردار شده است. بارداري براي او يعني كنار گذاشتن روياهايي كه مدتها برايش تلاش كرده است و كنار كشيدن از فيلم.
براي اولين داستان مهناز افشار به عنوان بازيگر نقش اصلي انتخاب شده و ابراهيم حاتميكيا نيز به عنوان كارگردان ايفاي نقش ميكند، اما براي فيلم مهمي مانند دعوت شروعي مايوسكننده است. بازي معمولي ستاره سينماي عامهپسند كه حضورش در فيلمي از ابراهيم حاتميكيا را شانسي دوجانبه براي فيلم (از نظر فروش) و براي بازيگر (از نظر نشان دادن تواناييهاي بازيگري و رهايي از نقشهاي كليشهاي) ارزيابي ميكردند با داستاني اغراقآميز اولين برگ برنده كارگردان را كماثر كرده است. تكيه بر اغراق در داستان دوم نيز ادامه دارد و سحر جعفرجوزاني و محمدرضا فروتن در نقش زن و وشوهر شهرستاني و مهاجر به تهران با لهجه غليظ و اغراقشده كه نمونهاش را فقط در برنامههاي طنز تلويزيون ديدهايم، عليرغم اينكه بازيهايي به مراتب بهتر از بازيگران داستان اول ارائه ميدهند، ما را به اين نتيجه قطعي ميرساند كه ابراهيم حاتميكيا در پرداخت شخصيتهايي كه در تجربه زيستهاش با زندگيشان آشنايي چنداني ندارد، موفق نيست، به خصوص كه از داستان سوم فيلم با ورود گوهر خيرانديش در نقش پيرزني مذهبي و سنتي كه دچار بارداري ناخواسته شده، به يكباره انگار اوج ميگيرد و اين روند در داستانهاي بعدي نيز ادامه مييابد. عليرغم اينكه نويسنده فيلمنامه و كارگردان را گروهي از روزنامهنگاران حوزه اجتماعي به عنوان گروه تحقيق ياري دادهاند، اما از آنجايي كه كارگردان خود آشنايي بيواسطهاي ندارد، نتوانسته است از ظرفيتهايي كه در اختيار دارد، به خوبي استفاده كند و دو داستان نخست فيلم از اين قرار است، در حالي كه در داستانهايي كه نقش نخستش را گوهر خيرانديش، مريلا زارعي و حتي كتايون رياحي بازي كردهاند، حاتميكيا موفق است.
نكتهاي كه به لحاظ منطقي در فيلم قابلتامل است و چون اساس فيلمنامه هم روي آن استوار است، ميتواند به كليت فيلم آسيب بزند، ادعايي است كه مدام از جانب زناني كه دچار بارداري ناخواسته ميشوند، تكرار ميشود. در فيلم بهگونهاي ادعا ميشود كه گويي مردان ميتوانند بدون اختيار و اطلاع همسرانشان آنان را باردار كنند و جالبتر اين است كه در اولين داستان زن نميخواسته باردار شود و شوهر ميخواسته و اين اتفاق افتاده و زن بعدا از طريق آزمايش از قضيه مطلع شده است. البته اين تنها داستاني است كه در آن زن اصرار به سقط جنين دارد. البته داستان پاياني هم تنها داستاني است كه زن با اصرار قصد نگه داشتن بچهاش را دارد، حتي به قيمت از دست دادن همسرش كه البته صيغهاي است. به هر روي دعوت فيلم مهمي است، نه تنها از اين جهت كه فيلم خوبي است، بلكه بيشتر از اين جهت كه باب بحثي را گشوده است كه عليرغم اهميتش مسكوت گذاشته شده و اين يكي از ويژگيهاي سينماي حاتميكياست كه سينمايي معطوف به مساله اس
کهنهکارگردان سینمای جنگ در یک میدان مین جدید
"دعوت" روایت زنان در موقعیتهای مختلف است که هر یک با پدیده کودک ناخواسته مواجه میشوند و برای حل مشکل به سقط جنین روی میآورند، حاتمیکیا تلاش کرده مسئولیت پدر و مادر شدن را به جامعه گوشزد و بچهدار شدن را دعوتی بداند که کودکان بیگناه با آن مواجه میشوند و پدر و مادر حق ندارند نشانه مسلم خدا را پس بزنند یا پس بدهند.
نکته قابل توجه "دعوت" آن است که اولین فیلم حاتمیکیا است که مستقیم یا حتی غیر مستقیم به مفاهیم ایدئولوژیکی چون جنگ و انقلاب و... ربط ندارد و در تولید آن ستارههایی چون محمدرضا شریفینیا، مهناز افشار، محمدرضا فروتن و... دعوت شدهاند. این مولفهها دیدن "دعوت" را با حساسیت و اشتیاق بیشتری برای مخاطبان مواجه میکند.
"دعوت" روایت زنان در موقعیتهای مختلف است که هر یک با پدیده کودک ناخواسته مواجه میشوند و برای حل مشکل به سقط جنین روی میآورند، حاتمیکیا تلاش کرده مسئولیت پدر و مادر شدن را به جامعه گوشزد و بچهدار شدن را دعوتی بداند که کودکان بیگناه با آن مواجه میشوند و پدر و مادر حق ندارند نشانه مسلم خدا را پس بزنند یا پس بدهند.
نکته قابل توجه "دعوت" آن است که اولین فیلم حاتمیکیا است که مستقیم یا حتی غیر مستقیم به مفاهیم ایدئولوژیکی چون جنگ و انقلاب و... ربط ندارد و در تولید آن ستارههایی چون محمدرضا شریفینیا، مهناز افشار، محمدرضا فروتن و... دعوت شدهاند. این مولفهها دیدن "دعوت" را با حساسیت و اشتیاق بیشتری برای مخاطبان مواجه میکند.
آمارهای خطرناک و رو به تزاید سقط جنین در محافل رسمی و غیر رسمی لابد بهترین دلیل بوده تا کهنهکارگردان جنگ به فکر ساختن فیلمی با موضوع سلب حق حیات از نوزادان ناخواسته بیفتد. این تغییر جسورانه ساحت فیلمسازی با توجه به شرایط زمان در جای خود میتواند نقطهای مثبت در کارنامه حاتمیکیا ثبت شود.
باید توجه داشت که حاتمیکیا تقریبا در انواع روایت از جنگ به اشباع رسیده بود؛ از آغازی مثل "هویت"، "دیدهبان" و "مهاجر" تا "آژانس شیشهای" و "موج مرده" و "به نام پدر". جالب اینکه او قبل از هر منتقدی موقعیت اشباعشده خود را شناخت و پای به مرحلهای جدید از فیلمسازی گذاشت، جسارتی که هر کارگردانی به آن نزدیک نمیشود.
در "آژانس شیشهای" حاتمیکیا پیچیدهترین، کاملترین و جذابترین نوع روایت را از جنگ به نمایش گذاشت و نوعی دموکراسی داستانی ظریف برای شخصیتهای متضاد فیلم آفرید که جذابیت اثر را چند برابر میکرد، اما به نظر میرسد در "دعوت" با وجود تلاش حاتمیکیا برای ایجاد نوعی تنوع و تکثر و ایجاز، روایت پیچیده و جذاب ساخته نمیشود.
"دعوت" برای حاتمیکیا مثل پا گذاشتن به یک میدان مین و شروع تمرین فیلمسازی در ساحتی جدید است. اما یک آغاز محتاطانه و محافظهکارانه برای ورود به سینمای اجتماعی. البته حاتمیکیا در این نخستین گام با استفاده از ساختار اپیزودیک با یثربی کار کرده و ترجیح داده با راهنمایی او پا به این میدان جدید بگذارد و به نظر میرسد باید "دعوت" را از این منظر دوگانه تفسیر کرد.
مهمترین مشکل "دعوت" تعلیق است: فیلم معلق است بین نگاه زنانه فیلمنامهنویس و نگاه دینی کارگردان. یثربی بیشتر به دغدغه زنانه موضوع سقط جنین پرداخته و حاتمیکیا هم بیشتر در پی ترویج نگاهی ماورایی / دینی به موضوع حق حیات نوزاد بوده، اما این دو نگاه با هم چفت نشده و حتی میتوان گفت یکدیگر را تا حدود زیادی خنثی کرده است.
این دوگانگی طبعا بر کارگردانی فیلم اثر گذاشته و حاتمیکیا را تا حدود زیادی از یک معماری هماهنگ و هنری بازداشته است. (بازی ضعیف فروتن را میتوان مصداق آن دانست). مجموعه این عوامل باعث شده با وجود نام بزرگ حاتمیکیا و ستارههای فراوان، "دعوت" اثری درخشان نباشد و دیالوگهای جسورانه و حاتمیکیایی هم نتوانسته ضعفهای فیلم را پنهان کند.
واقعیت این است که حاتمیکیا هنوز در بیان موجز روایت به تبحر نرسیده و از سوی دیگر ناکافی ماندن جذابیتهای نمایشی در "دعوت" و ترسیم ناقص نقطه اوج در داستانها، نقصی دیگر است که در ساختار فیلم دیده میشود.
باید توجه داشت که حاتمیکیا تقریبا در انواع روایت از جنگ به اشباع رسیده بود؛ از آغازی مثل "هویت"، "دیدهبان" و "مهاجر" تا "آژانس شیشهای" و "موج مرده" و "به نام پدر". جالب اینکه او قبل از هر منتقدی موقعیت اشباعشده خود را شناخت و پای به مرحلهای جدید از فیلمسازی گذاشت، جسارتی که هر کارگردانی به آن نزدیک نمیشود.
در "آژانس شیشهای" حاتمیکیا پیچیدهترین، کاملترین و جذابترین نوع روایت را از جنگ به نمایش گذاشت و نوعی دموکراسی داستانی ظریف برای شخصیتهای متضاد فیلم آفرید که جذابیت اثر را چند برابر میکرد، اما به نظر میرسد در "دعوت" با وجود تلاش حاتمیکیا برای ایجاد نوعی تنوع و تکثر و ایجاز، روایت پیچیده و جذاب ساخته نمیشود.
"دعوت" برای حاتمیکیا مثل پا گذاشتن به یک میدان مین و شروع تمرین فیلمسازی در ساحتی جدید است. اما یک آغاز محتاطانه و محافظهکارانه برای ورود به سینمای اجتماعی. البته حاتمیکیا در این نخستین گام با استفاده از ساختار اپیزودیک با یثربی کار کرده و ترجیح داده با راهنمایی او پا به این میدان جدید بگذارد و به نظر میرسد باید "دعوت" را از این منظر دوگانه تفسیر کرد.
مهمترین مشکل "دعوت" تعلیق است: فیلم معلق است بین نگاه زنانه فیلمنامهنویس و نگاه دینی کارگردان. یثربی بیشتر به دغدغه زنانه موضوع سقط جنین پرداخته و حاتمیکیا هم بیشتر در پی ترویج نگاهی ماورایی / دینی به موضوع حق حیات نوزاد بوده، اما این دو نگاه با هم چفت نشده و حتی میتوان گفت یکدیگر را تا حدود زیادی خنثی کرده است.
این دوگانگی طبعا بر کارگردانی فیلم اثر گذاشته و حاتمیکیا را تا حدود زیادی از یک معماری هماهنگ و هنری بازداشته است. (بازی ضعیف فروتن را میتوان مصداق آن دانست). مجموعه این عوامل باعث شده با وجود نام بزرگ حاتمیکیا و ستارههای فراوان، "دعوت" اثری درخشان نباشد و دیالوگهای جسورانه و حاتمیکیایی هم نتوانسته ضعفهای فیلم را پنهان کند.
واقعیت این است که حاتمیکیا هنوز در بیان موجز روایت به تبحر نرسیده و از سوی دیگر ناکافی ماندن جذابیتهای نمایشی در "دعوت" و ترسیم ناقص نقطه اوج در داستانها، نقصی دیگر است که در ساختار فیلم دیده میشود.
به حاشيه رفتنهاي قصهاي پراكنده
تغيير مسير فيلمسازاني كه براي مدتي طولاني در يك مسير حركت كرده و در سبك و سياق خاصي فيلم ساختهاند، بيش از آن كه حيرتانگيز باشد، سوالبرانگيز است.
تغيير مسير فيلمسازاني كه براي مدتي طولاني در يك مسير حركت كرده و در سبك و سياق خاصي فيلم ساختهاند، بيش از آن كه حيرتانگيز باشد، سوالبرانگيز است.
چون همه آدمهاي نسبتا عاقل و بالغ به آن درجه شناخت از جامعه خود رسيدهاند تا بدانند در دوره و زمانهاي زندگي ميكنند كه تعداد عناصر پايدار و تغييرناپذير به حداقل خود رسيده و هر اتفاق سادهاي ميتواند به تغييري بزرگ در زندگي حرفهاي، شخصي و اجتماعي هر فردي تبديل شود.
كافي است با چنين قاعدهاي فردي مانند ابراهيم حاتميكيا را كه انساني از جنس آدمهاي همين اجتماع است را هم در نظر بگيريم تا با نگاهي واقعبينانه بپذيريم ابراهيم حاتميكياي سال 1387، ممكن است با شخصي به همين نام در سال 1376 تفاوت فراواني داشته باشد؛ تفاوتي كه برخلاف نظر برخي طرفداران اين فيلمساز، الزاما چيز بدي نيست و ميتواند نتيجه يك رشد فكري و تحول باشد.
با اين مقدمه ميتوانيم فيلم «دعوت» را نتيجه چنين سير فكري و تحولي بدانيم؛ تحولي كه محسن مخملباف نيز به شكلي عجيب و غريب در چند سال قبل آن را طي كرد و البته باعث شد شاخهاي فراواني بر سر مخاطبان او سبز شود، اما حاتميكيا اين مسير را با تعقل بيشتري طي كرده و يكباره به همه ارزشهاي گذشته خود پشتپا نزده است.
با اين مقدمه ميتوانيم فيلم «دعوت» را نتيجه چنين سير فكري و تحولي بدانيم؛ تحولي كه محسن مخملباف نيز به شكلي عجيب و غريب در چند سال قبل آن را طي كرد و البته باعث شد شاخهاي فراواني بر سر مخاطبان او سبز شود، اما حاتميكيا اين مسير را با تعقل بيشتري طي كرده و يكباره به همه ارزشهاي گذشته خود پشتپا نزده است.
دعوت را نميتوان يك دستگرمي سينمايي به حساب آورد. فيلم با اعتماد به نفس فراواني ساخته شده تا چهره ديگري از سازنده خود را به جامعه سينمايي معرفي كند. يك سوژه حساسيتبرانگيز در كنار بازيگراني كه بارها آنها را در فيلمهاي تجاري ديدهايم و يك ساختار اپيزودي كه به نظر ميرسد براي تقويت جنبه هنري اثر بوده همه چيزهايي است كه كنار هم قرار گرفتهاند تا شروعي درخشان براي دوران تازه فيلمسازي حاتميكيا باشند.
داستان با صحنهاي شلوغ و بههم ريخته آغاز ميشود كه مربوط به پشت صحنه فيلمي سينمايي است كه در آن دو بازيگر زن و مرد داخل استخر فيلمبرداري حضور دارند. در اين صحنه شخصيتي به نام شيدا صوفي كه يكي از بازيگران تازه گل كرده زن سينماي ايران است داخل يك تور در ته استخر اسير شده و مردي با لباس راه راه به سمت او شنا ميكند.
كارگردان نيز ساكت و آرام منتظر آماده شدن صحنه است. وقتي در ادامه فيلم ميشنويم شيدا صوفي قصد دارد فرزندش را سقط كند، اين موقعيت داستاني كه او آن همه شيفته آن است، بيش از پيش مسخره و پوچ به نظر ميرسد. حضور حاتميكيا در نقش كارگردان و در اين فضا به گونهاي است كه انگار خودش نيز بخشي از آن است و بظاهر كار چنداني هم از دستش برنميآيد بجز آن كه او هم ناظري باشد بر اين جامعه بيرحم كه در آن مناسبات خشن، آدمها را از طبيعيترين حقوقشان يعني همان مادر شدن محروم ميكند. شايد براي تشديد همين پوچي است كه چند صحنه كاملا بيربط مانند اسبسواري و اسكيبازي نيز به فيلم اضافه شده است.
انتخاب شخصيتي سينمايي به عنوان سوژه سقط جنين هم بيشتر حكم يك سوزن به خود بزن يك جوالدوز به ديگران را داشته است تا فيلم با واكنش احتمالي منفي ديگر قشرهايي كه به سراغ آن رفته، مواجه نشود.
كاش حاتميكيا ميتوانست اين سوژه را با ساختاري بهتر در قالب يك سريال تلويزيوني روايت كند و در اين سريال بر يكي از همين داستانها متمركز ميشد. واقعيت اين است كه تعدد داستانهاي مختلف و نيز اصرار كارگردان به ايجاد يك نخ تسبيح و ربطدادن آنها به يكديگر سبب شده برخي قصهها با خامي و ناپختگي فراواني مواجه شود.
مثلا قصه زني كه فرزند آن زن و شوهر روستايي را ميخرد تا پس از تولد زندگي دوبارهاي به آنها هديه كند، با يك نتيجهگيري شتاب زده به پايان ميرسد تا مخاطب غافلگير شود، اما اين نوع پايانبندي سالهاست ديگر در فيلمهاي كارگردانهاي معتبر و شاخص جايگاه چنداني ندارد يا در داستاني كه دكتر متخصص زنان و زايمان با بازي كتايون رياحي ارتباط پنهاني همسرش با زني كه از رحم او به عنوان ميزبان براي بارداري استفاده شده را برملا ميكند، پايانبندي و نتيجهگيري داستان چنان است كه مخاطب اين رابطه را باور نميكند.
مثلا قصه زني كه فرزند آن زن و شوهر روستايي را ميخرد تا پس از تولد زندگي دوبارهاي به آنها هديه كند، با يك نتيجهگيري شتاب زده به پايان ميرسد تا مخاطب غافلگير شود، اما اين نوع پايانبندي سالهاست ديگر در فيلمهاي كارگردانهاي معتبر و شاخص جايگاه چنداني ندارد يا در داستاني كه دكتر متخصص زنان و زايمان با بازي كتايون رياحي ارتباط پنهاني همسرش با زني كه از رحم او به عنوان ميزبان براي بارداري استفاده شده را برملا ميكند، پايانبندي و نتيجهگيري داستان چنان است كه مخاطب اين رابطه را باور نميكند.
هر جا كه كارگردان از فضاهاي اغراق شده و غيرقابل باوري دوري كرده و به سراغ روابط معقول و منطقي رفته، نتيجه بهتري از كار گرفته و حداقل حس انساني قصه اصطلاحا خوب از كار درآمده است. بهترين قصه اين مجموعه داستاني است كه در آن گوهر خيرانديش، نقش زني ميانسال را بازي ميكند كه باردار شده است.
همزماني بارداري او با بارداري يك دختر و در آستانه ازدواج قرار گرفتن دختر ديگرش، موقعيتي جذاب ايجاد ميكند، اما آدمهاي داستان و ازجمله همسر او بيش از حد منفعل هستند و انگار عجله دارند در مدت زمان تعيين شده از سوي كارگردان، قال قضيه را بكنند و با روشن كردن تكليف فرزند ناخواسته، داستان را به سراغ ديگر سوژهها بفرستند!
قصه ديگري هم كه با بازي فرهاد قائميان روايت ميشود، از ديگر قصههايي است كه قابليت خوبي براي تبديل شدن به يك فيلم بلند دارد، اما فيلم از موقعيتهاي خوبي مانند رويارويي همسر مرد ميانسال با زن دوم بسادگي عبور ميكند و حوصلهاي براي پرداخت بهتر اين صحنهها به خرج نميدهد.
بايد كمي با خودمان و فيلمساز محبوبمان روراست باشيم. سوژه فيلم دعوت، سوژهاي هنري نيست و حتي اگر هم چنين باشد، با اين همه بازيگر كه در فيلم حضور پيدا كردهاند و نوع پرداخت قصه، نبايد انتظار داشت خروجي فيلم يك اثر هنري باشد. خيلي از طرفدارهاي سينماي حاتميكيا از همان روزهاي انتشار خبر ساخت فيلم جديد او نگران سرنوشت فيلم بودند.
اين مساله كه حاتميكيا، به سراغ فيلمي مانند دعوت ميرود مسالهاي كاملا واضح است، اما بايد به اين نكته هم توجه كرد كه روايت چنين داستانها و ساخت فيلمهايي از اين دست هم هنر خاصي است كه تنها در دست عده خاصي از سينماگران قرار دارد و حتي فردي با تواناييهاي حاتميكيا نميتواند به صرف استفاده از تعدادي بازيگر شاخص، موفقيت زيادي در اين عرصه كسب كند.
او صاحب نگاه و ديدگاهي است كه در طول سالهاي گذشته شكل گرفته و اگر هم قرار باشد به سراغ موضوعي تازه برود، بايد از زاويه ديد همان موضوع به بررسي آن رويداد بپردازد. شايد اگر اين فيلمنامه در دست فيلمسازاني مانند تهمينه ميلاني، سيروس الوند، رسول صدرعاملي و... قرار ميگرفت نتيجه كار اثري متناسب با كارنامه كاري آن فيلمسازان ميشد، اما حاتميكيا سبك و سياق خاص كاري خود را هم فراموش كرده است.
كاش دعوت به جاي اين همه به حاشيه رفتن در يك قصه ساده و يك خطي، به سراغ يكي از همان آدمهاي جنگ و حاجكاظمهاي دوستداشتني ميرفت و او را در چنين موقعيت بغرنجي قرار ميداد كه براي حقي طبيعي مانند پدر و مادر شدن بايد مشكلات زيادي را بر خود هموار ميكردند.
لطف چنين قصهاي اين بود كه آن جنس از آدمها، ديگر مثل آدمهاي اين فيلم دعوت با هر موقعيت و شرايطي كنار نميآمدند و همين طغيان آنها بود كه داستان را شيرين و جذاب ميكرد. دنيا را چه ديديد! شايد اين ايده آنقدر جذاب باشد كه بتواند در فيلم ديگري دستمايه كار حاتميكيا قرار بگيرد.
عوامل فیلم:
کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا
نویسنده: ابراهیم حاتمی کیا / چیستا یثربی
دستیار اول کارگردان: علیرضا شمس شریفی
بازیگردان: چیستا یثربی
منسی صحنه: صدیقه زریور
تهیه کننده: محمد پیرهادی
مدیر تولید: محمد رضا منصوری
مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری
تدوین: محمد حسینی وند
طراح صحنه و لباس: کیوان مقدم
آهنگساز: محمد رضا علیقلی
صدابردار: مهران ملکوتی
طراح چهره پردازی: مهین نویدی
جلوههاي ويژه: عباس شوقي
عكاس: اسماعيل حاتميكيا
بازیگران:
محمدرضا فروتن
مهناز افشار
مریلا زارعی
آناهیتا همتی
ثریا قاسمی
سحر جعفری جوزانی
لیلا اوتادی
حمید رضا پگاه
کتایون ریاحی
گوهر خیراندیش
رضا بابک
سيامك انصاري
فرهاد قائميان
مجيد مشيري
سارا خوئينيها
هدا ناصح
نگار فروزنده
نگين صدق گويا
محمدرضا شريفينيا
بخش هنری راسخون – مجله هنری 2
عوامل فیلم:
کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا
نویسنده: ابراهیم حاتمی کیا / چیستا یثربی
دستیار اول کارگردان: علیرضا شمس شریفی
بازیگردان: چیستا یثربی
منسی صحنه: صدیقه زریور
تهیه کننده: محمد پیرهادی
مدیر تولید: محمد رضا منصوری
مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری
تدوین: محمد حسینی وند
طراح صحنه و لباس: کیوان مقدم
آهنگساز: محمد رضا علیقلی
صدابردار: مهران ملکوتی
طراح چهره پردازی: مهین نویدی
جلوههاي ويژه: عباس شوقي
عكاس: اسماعيل حاتميكيا
بازیگران:
محمدرضا فروتن
مهناز افشار
مریلا زارعی
آناهیتا همتی
ثریا قاسمی
سحر جعفری جوزانی
لیلا اوتادی
حمید رضا پگاه
کتایون ریاحی
گوهر خیراندیش
رضا بابک
سيامك انصاري
فرهاد قائميان
مجيد مشيري
سارا خوئينيها
هدا ناصح
نگار فروزنده
نگين صدق گويا
محمدرضا شريفينيا
بخش هنری راسخون – مجله هنری 2