راسخون : شرق غزل" که هم نشینیای است بین روایت زندگی شهید فقیه محمد بن مکی در کنار روایتی از زندگی مردی که عشقش "غزل" را از دست داده و در تردید و عذاب وجدان است؛به هیچ وجه ساختاری منسجم و یک جنس ندارد. این نمایش هم از حیث کارگردانی و هم از حیث نمایشنامه دارای ضعفهای فراوانی است .
نمایشنامه "شرق غزل" را میلاد اکبرنژاد به سفارش مدیر اداره کل هنرهای نمایشی به نگارش در آورده است .این نمایشنامه به هیچ وجه نتوانسته است دو روایت داستانی اش را در یک پیکر بگنجاند و به همین دلیل این دو روایت کاملا نامتجانس به نظر می رسد و مخاطب را دچار پریشانی می کند.
این مشکل عدم تجانس نه تنها در کارگردانی بهبود نیافته بلکه دو چندان شده و نمایش را به مرز یک فاجعه رسانده است، طوری که حتی مهمانان گروه هم که با دسته گل برای دیدن دوستانشان آمدهاند نمیتوانند تا انتهای نمایش به دیدن آن بنشینند .
عوض شدن صحنه ها و شروع روایت زندگی محمد بن مکی و یا بالعکس؛ یک تعویض صحنه و یا حتی یک وقفه نیست بلکه به مثابه سکتهای است که در ذهن مخاطب ایجاد میشود و با این پرشها گویی نمایشی جدید آغاز میشود .
این دو روایت هر کدام به راهی میروند و در راستای ایجاد یک کلیت همگون هیچ تلاشی نمیکنند . ایجاد این سکتههای داستانی در نمایش "شرق غزل" باعث دور شدن ذهن مخاطب از نمایش میشود .
در طراحی میزانسن هم نمایش چیزی برای گفتن ندارد و میزانسنها کوچکترین زیبایی بصری نداشته و بسیار بیمنطق هستند. مخصوصا در قسمتهای روایت زندگی امروزی که این ضعف بیشتر دیده میشود بازیگران سردرگم حرکت کرده و بیجهت فریاد میزنند.
این فریادها هم از همان فریادهای کلیشه ای بعضی بازیگران تئاتر است که تصور می کنند با فریاد زدن بازی آنها به چشم می آید و بیان آنها زیبا جلوه می کند. فریادهایی با بیان زیبا در جایی که هیچ لزومی ندارد در سراسر این نمایش فراوان است .
دکور این نمایش هم به غیر از پر کردن صحنه هیچ کاربرد دیگری ندارد. حتی بسیاری از اجزا زاید و کاملا اضافی بوده و صحنه نمایش را شلوغ کرده است.
وارد شدن مهدی مکاری در یک موضوع مذهبی با این همه ضعف هنری موجود در نمایشش ناخودآگاه ما را به یاد سهمیه نانوشتهای می اندازد که بعضی از تئاتریهای مقرب به مرکز هنرهای نمایشی هر ساله از آن برخوردارند .
اجرای نمایش دینی با ضعیفترین و کسل کنندهترین وجه ممکن با نظارت و انتخاب چه کسی بوده است؟ آیا تالار مولوی آن قدر خالی مانده که مدیرش مجبور شود برای پر بودن صحنه آن(نه جایگاه تماشاگران) این نمایش را به روی صحنه ببرد؟
جای بسی تاسف است که چرا با این همه کمبود تالار تئاتر در تهران عدهای مجبورند اجرای نمایش آماده خود را به اردیبهشت موکول کنند، در حالی که نمایشی با ضعفهای فراوان تالار مولوی را اشغال و حتی می توان گفت غصب کرده است،زیرا کارگردان نمایش همان مدیر تالار است.
/2759/
جذب خبرنگار افتخاري