پرتگاهی به‌ نام فرزندسالاری

بسیاری از کودکان در جامعه کنونی ما از بالاترین سطح امکانات رفاهی و تفریحات برخوردارند و در ادبیات روزمره خانواده های ایرانی، به یک شکل نرم و شاید موذیانه، رفته رفته مساله نظارت و باید و نباید های تربیتی به «گیردادن» تعبیر شده است.
يکشنبه، 6 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پرتگاهی به‌ نام فرزندسالاری

بسیاری از کودکان در جامعه کنونی ما از بالاترین سطح امکانات رفاهی و تفریحات برخوردارند و در ادبیات روزمره خانواده های ایرانی، به یک شکل نرم و شاید موذیانه، رفته رفته مساله نظارت و باید و نباید های تربیتی به «گیردادن» تعبیر شده است.

به گزارش راسخون به نقل از جهان، فرزندسالاری در ایران و در یک مقیاس وسیع، پدیده تازه ای است و اکنون به جرات می توان گفت که هر کدام از ما در میان خانواده های پیرامون خود و بستگانی که از نزدیک با آن ها آشنایی داریم، چند مصداق خانواده فرزندسالار می شناسیم و تا حدودی با معضلات و مشکلات آنان آشنا هستیم.

واقعیت این است که در کشور ما نیز به تبع همه کشورهای جهان، همه چیز در حال تغییر است و با توجه به نفوذ ژرف و گسترده وسایل ارتباط جمعی و رسانه ها در همه ابعاد زندگی، رشد تغییرات اجتماعی و فرهنگی، سریع تر از سایر حوزه هاست. نظام خانوده و ارزش ها و مبانی اخلاقی و اجتماعی، در ایران ما نیز دچار تغییر و تحولات بسیاری شده است و در بسیاری از موراد دامنه این تغییرات به گونه ای است که با ارزش های دینی، ملی و قومی ما در تضاد و تناقض کامل است.

اگر تا دیروز پدیده افراطی گری اقتدار بی حد و حصر پدر سالاری و بعضا مادر سالاری راه بر رشد صحیح بسیاری از فرزندان خانوده ها می گرفت، امروز از آن سوی بام و از نبش تفریط افتاده ایم و در منش و مسیر فرزندسالاری چنان پیش رفته ایم که در بسیاری از خانواده ها فرزندان کم سن و سال سکان هدایت خانواده را جهت می دهند و پدر و مادر تاب می آورند و در این گمان که همه چیز سر جای خود قرار دارد.
 
خانواده جزیره نیست اما…
 
تلاش برای فهم و تحلیل درست و هوشمندانه پدیده تغییرات اجتماعی، به مراتب دشوارتر و پیچیده تر از تسلیم شدن در برابر تغییرات اجتماعی است و شاید به همین خاطر بسیاری از خانواده ها و پدر و مادرها، در بیان توجیه گرانه دلیل شکست های کوچک و بزرگ خود در زمینه تربیت فرزندان، چنین استدلال می کنند که همه چیز عوض شده و ما نیز یکی از قربانیان این تغییر وسیع و همه جانبه هستیم.
 
صد البته چنین توجیهی پذیرفتنی نیست و این نظام استدلالی بیشتر به فرار و گریز می ماند و شباهت چندانی به مواضع انسان های مسئولیت پذیر ندارد. خانواده، یک واحد و یک تکه از بافت چند میلیون قطعه ای جامعه است و در تمام حوزه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، با دیگر اجزا و ارکان جامعه ارتباط دارد. به عبارتی خانواده یک جزیره پرت شده در وسط اقیانوس نیست، با این وجود دور از هر گونه بیان شعاری و تخیلی، می توانیم بگوییم که اتخاذ تدابیر تربیتی و فرهنگی صحیح هنوز هم می تواند حافظ حریم و ضامن آینده خانواده و فرزندان باشد. در جامعه ما هنوز هم کم نیستند شمار خانواده هایی که در تربیت و پرورش فرزندان خود موفق عمل می کنند و جانب اعتدال را نگه می دارند. به راستی حلقه مفقوده کدام است؟ پدر و مادرهای نسل جدید در تعریف کدام یک از مکانیسم های تربیتی و فکری دچار خطا شده اند؟
 
ولایت، آزادی و استقلال
 
حکایت برخی از ما پدر و مادرهای ایرانی بی شباهت به آن داستان ملانصرالدین نیست که در شب و در نور مهتاب در کوچه جستجو می کرد. از او پرسیدند: دنبال چه می گردی ملّا؟ پاسخ داد: در خانه چیزی گم کرده ام، اما چون خانه تاریک بود اینجا به دنبالش می گردم.
 
در شرایطی که در دین اسلام و در منابع بی مانند اهل بیت(ع) هزاران نکته و احادیث زیبا و نغز برای تربیت فرزند وجود دارد، به جای مطالعه چنین منابعی، می خواهیم بدانیم دیگران چه می گویند و نظر مشاور و روانشناس و کارشناس چیست. بدون تردید بهره مندشدن از نظرات مشاوران اقدام ارزشمندی است اما سوال اینجاست که مگر قرار نیست خود پدر و مادر در مقام ولی و نخستین مسئول فرزند، کار و وظیفه خود را انجام دهند؟ آیا مرز استقلال و آزادی فرزند باید چنان نامحدود و گسترده در نظر گرفته شود که هیچ کس توان کنترل و توقف او را نداشته باشد؟
 
اگر ولایت پدر و مادر بر فرزندان به درستی و بر اساس آموزه های دینی، ملی و فرهنگی ما به درستی تعریف شود، دچار افراط و تفریط نخواهیم شد.
 
با هم دو حدیث ارزشمند را مرور کنیم تا تفاوت دیدگاه های برخی پدر و مادران امروزی ایرانی را با مبانی دینی و اخلاقی مان روشن تر درک کنیم.
 
حضرت ختمی مرتبت(ص) در حدیثی فرموده است: بگذارید کودک در 7 سال نخست عمر خود آقا، در 7 سال دوم بنده و در 7 سال سوم وزیر باشد.
 
مولای پارسایان امام علی(ع) نیز فرمود: بهترین ارثی که پدران برای فرزندان به جای می گذارند، ادب است.
 
متاسفانه بسیاری از پدر و مادرهای ایرانی، در تعیین میزان آزادی و انتخاب، برای فرزندان خود هیچ حد و مرزی قائل نیستند و جالب اینجاست که این آسیب تربیتی در میان خانواده های روشنفکر وتحصیل کرده نیز به وفور دیده می شود.
 
بسیاری از کودکان در جامعه کنونی ما از بالاترین سطح امکانات رفاهی، گران قیمت ترین پوشاک و وسایل بازی، وسایل شنیداری و دیداری، اتاق خصوصی و سرویس خواب و حق انتخاب انواع غذا و تفریحات برخوردارند و در ادبیات روزمره خانواده های ایرانی، به یک شکل نرم و شاید موذیانه، رفته رفته مساله نظارت و باید و نباید های تربیتی به «گیردادن» تعبیر شده است.
 
فاصله فرزندان و پدر و مادر
 
در جامعه ایرانی، همواره اولیا و به ویژه پدر از منزلت و شانیت ویژه ای برخوردار بوده و حفظ حرمت پدر و قدردانی از مهر مادر، یک ارزش و یک قانون مهم به شمار آمده و به نظر می رسد این مبنای مهم عقیدتی و تربیتی رفته رفته رنگ باخته و پدر در حال تبدیل شدن به یک دستگاه خودپرداز اسکناس و مادر نیز در حال تبدیل شدن به یک سرویس دهنده خدماتی است. باید پذیرفت که در این میان خود پدر و مادرها بیش از سایر عوامل نقش دارند و از همان اوان کودکی، خود را اقناع می کنند که فرزندشان مانند گذشته خود آن ها تا حد امکان چیزی از فقر و محدویت نفهمد و به راحتی به همه خواسته های خود برسد.
 
پرنده پند از درخت زندگی پرید

اگر در تهران هستید سری به راسته انتشاراتی های انقلاب بزنید و اگر در هر کدام از شهرهای دور و نزدیک ایران باشید، با اطمینان می توان گفت در کتاب فروشی های شهر شما نیز چندین نسخه از کتاب های موسوم به درس های زندگی وجود دارد. کتاب هایی که در جملات موجز و مختصر و در قطع کوچک و جیبی، به ما درس زندگی می دهند و از بازی های روزگار یا همان تاریخ، این است که زمانی ما درس و پند زندگی به همه جهان صادر کرده ایم و یکی از سرچشمه های تربیت و حکمت در تاریخ سرزمین ما، منابع ارزشمند ادبی، دینی و عرفانی ماست، و اینک ترجمه آثار دست چندم نویسندگان آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی، از کتاب های پرفروش کتابفروشی های ماست. کتاب هایی که از مهم ترین دروس زندگی آن ها این است: تاریخ تولد همسرت را فراموش مکن، به همکارانت لبخند بزن، در انتخاب رنگ کراواتت به رنگ فصل توجه کن، در برابر خانم ها مودب تر باش و … .
 
پیش تر، هم در مکتب خانه های ما خواندن بوستان و گلستان سعدی و انواع و اقسام پندنامه های زیبای ادبیات فارسی در کنار احادیث و دروس قرآنی و دینی به فرزندان درس زندگی می آموخت و هم پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ، هزاران نصیحت زیبا و باید و نباید شیرین و کارساز برایمان بیان می کردند و اکنون این اقدام، یعنی نصیحت کردن لعاب ارزشی خود را تا حد زیادی از دست داده است و ظاهر خیابان ها و شهرها و زندگی اجتماعی ما نشان می دهد که پدر و مادرهای نسل جدید یا نصیحت نمی کنند، یا نصیحت گران خوبی نیستند و یا در کنار پند دادن، یک الگوی رفتاری برتر و آموزنده نیز نیستند.
 
روز به روز در انواع و اقسام مهمانی ها و ضیافت های خانوادگی شاهد حکومت داری بی چون و چرای کودکان و نوجوانان لوس و ننری هستیم که پدر و مادر، همه برنامه های خود را با خواسته ها و امیال آن ها کوک و هماهنگ کرده اند و وقتی که چیزی می خواهند، پاسخ هایی مانند نداریم، نمی شود، بعدا، ممکن نیست و در یک کلام نه گفتن در برابر آن ها محال است و به عبارتی، کودک امروزی که واقعا مشخص نیست چه امتیاز و فضیلت ویژه ای دارد، سالار و تعیین کننده و سکان دار شده و از لباس و کیف و کفش گران قیمت و مد روز گرفته تا گوشی تلفن همراه و رایانه و دیگر خواسته های رفاهی و کلاس ها و باشگاه های ورزشی و هنری و آموزشی او هزاران هزینه بر دست پدر و مادر می گذارد و در مقابل همه این مطالبات بی پایان، نه مسئولیتی قبول می کند و نه حاضر به پذیرش چیزی بر خلاف میل شخصی است.

تبعات رفاه و آزادی بی پایان فرزندان
 
رفاه بدون مرز و دسترسی سریع به خواسته هایشان، به فرزندان ما یاد می دهد که چیزی به نام محدودیت و فقر وجود ندارد، تامین نیازهای مادی در کوتاه مدت و بدون رنج و تلاش میسر است، ما تو را به دنیا آورده ایم و مسئولیم که همه خواسته های تو را برآورده کنیم، این حق طبیعی توست که هر چه را که دیگران دارند تو نیز داشته باشی و اصولا بین درآمدهای ما و دیگران هیچ فرقی وجود ندارد.
 
به همین خاطر است که هم اکنون در خانه های بسیاری از خانواده های ایرانی و در اتاق کودک، چیزی به نام کمد و ویترین اسباب بازی هم وجود دارد و جالب اینجاست که برخی از این اسباب بازی ها و به ویژه عروسک ها به شکل سری و مجموعه تولید شده و اگر فرزند شما صاحب یک قطعه از این مجموعه شد، به احتمال بسیار باید قطعات دیگر آن نیز خریداری شود!
 
اکنون اغلب خانواده ها برای کودکان و نوجوانان خود تلویزیون مستقل در اتاق او گذاشته اند و بسیاری از فرزندان خردسال ما نیز یاد گرفته اند که با لباس های مارک دار و مد روز پز بدهند و مانعی بر سر راه مطالبات مادی و رفاهی آنان وجود نداشته باشد. حال فرقی نمی کند که فرزند یک کارمند و معلم و کارگر ساده هستند یا پدر و مادر آن ها بازاری، مدیر، پزشک و یا پیمانکار باشد.
 
در کنار این بی مرزی رفاهی و مادی، پدیده خطرناک تر و پیچیده تر دیگری که به شدت بر روند شکل گیری شخصیت و ذهنیت فرزندان تاثیر می گذارد، آزادی بی حصر و قائل نشدن به محدودیت های ارتباطی است. طبیعی است که مجموع این دو رویکرد افراطی وآسیب زا، فرزندان را به سوی ایستگاه هایی می برد که در آن جا خبری از ارزش های دینی، اخلاقی، حریم، نظم، نظارت و قانون نیست و «فرد» به تمام معنا تعیین کننده و انتخاب کننده همه چیزهایی است که می خواهد و یا هوس می کند.
 
بدون شک فقر اقتصادی و محرومیت مالی و رفاهی پدیده قابل ستایشی نیست اما دانسته ها و مشاهدات اغلب ما نشان می دهد که دست کم گروه وسیعی از نوابغ، فضلا و انسان های برجسته این سرزمین که نام و کردار آن ها جاودانه مانده است، فرزندان خانواده های مرفه و متمول نبوده اند و بنابراین هیچ پدر و مادری نمی تواند که در توجیه رفتار افراطی و رویکرد فرزندسالارانه خود ادعا کند که « همه هم و غم ما و تامین امکانات، فقط برای آینده و پیشرفت فرزندانمان است.»

/7432/



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما