پرسش :
ميان دنيا و زندگي پس از مرگ چه رابطهاي است - آيا تأثير خيرات براي مردگان يک طرفه است، يا مردگان نيز ميتوانند آثاري براي اهل دنيا داشته باشند؟ آيا متوفي به اتفاقات دنيا آگاه است، يا همانند بيخبري ما از آن جا، آنها نيز از اين جا بيخبرند؟
پاسخ :
عالم برزخ چون واسطهي بين دنيا و آخرت است، ارتباطش با اين دنيا به طور کامل قطع نميشود. اين ارتباط به قدري قوي است که اگر عمل خيري در اين جا انجام شود، ثمرهاش ميتواند به ساکنان آن عالم برسد.
در اين جا اضافه ميکنيم که اين ارتباط دو طرفه است و مردگان نيز ميتوانند از احوال اين دنيا باخبر شوند و آثاري براي اهل دنيا داشته باشند.
در اين زمينه، علامه طباطبايي »ره« در يک بحث قرآني - روايي ميفرمايد: در »کافي« از حضرت صادق )ع( نقل شده است: مؤمن پسا ز مرگ، از خانوادهي خود ديدار ميکند. در مورد وضع آنها، آنچه را که از آن مسرور ميشود، ميبيند و آنچه را که از آن اندوهناک ميشود، بر او مخفي ميماند.« (فروع کافي، ج 3، ص 23: »ان المؤمن ليزور أهله فيري ما يحب و يسترعنه ما يکره، و إن الکافر ليزور اهله فيري ما يکره و يسترعنه ما يحب. و قال )ع(: و منهم من يزور کل جمعه و منهم من يزور علي قدر عمله.«)
و نيز در کافي از حضرت صادق )ع( نقل شده است: هيچ مؤمن و کافري نيست که هنگام ظهر نزد خانوادهي خويش حاضر نشود. وقتي مؤمن خانوادهاش را در حال انجام اعمال صالح ميبيند، خداوند را حمد گويد و وقتي کافر خانواده خويش را در حال انجام اعمال صالح ميبيند، بر آنان غبطه ميخورد.« (منبع پيشين: »و ما من مؤمن و لا کافر إلا يأتي اهله عند زوال الشمس فإذا رأي اهله يعملون بالصالحات حمد الله علي ذلک، و اذا رأي الکافر اهله يعملون بالصالحات کانت عليه حسرة.« .
... رواياتي با چنين مضموني بسيار است و مفاد اين روايات را ميتوان به نحوي از اين آيات شريفه فهميد: »و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون - فرحين بما آتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلقهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون - يستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لا يضيع أجر المؤمنين.« (آل عمران 169 - 171/3: هرگز کساني را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار. بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند - و آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، شادمانند و براي کساني که از پي ايشان هستند و هنوز به آنان نپيوستهاند. شادي ميکنند و بيم و اندوهگين نميشوند - بر نعمت و فضل خدا و اين که خداوند پاداش مؤمنان را تباه نميگرداند، شادي ميکنند) مراد از استبشار دريافت بشارت و شادمان شدن به آن است و عبارت »يستبشرون بنعمة...« توضيح و بيان همان عبارت »و يستبشرون بالذين...« است. بنابراين، اين آيات ميرساند که شهيدان راه خدا از اين که مؤمنان در قيد حيات )که هنوز به ايشان نپيوستهاند( را در نعمت، فضلانتفاء خوف و حزن، که همان ولايت است، ميبينند، خوشحال، شاد و نيز مسرورند که ايشان عمل صالح انجام ميدهند و خداوند اجر مؤمنان را ضايع نميکند، نيکيهاي آنان را به حساب ميآورد، از بديهايشان در ميگذرد و برکات خويش را بر آن افاضه ميکند. شهدا همهي اينها را ميبينند. اين آيه نيز در معنا شبيه آيهي قبل است: »و قل اعملوا فسيري الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون إلي عالم الغيب و الشهادة فينبئکم بما کنتم تعملون. (توبه 105/9: و بگو [هر کاري ميخواهيد] بکنيد که به زودي خدا، پيامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگريست و به زودي به سوي داناي نهان و آشکار باز گردانيده ميشويد. پس شما را به آنچه انجام ميداديد، آگاه خواهند کرد) (علامه طباطبايي، انسان از آغاز تا انجام، ص 86 - 87 و نيز ترجمهي تفسير الميزان، ج 1، ص 514)
)براي بحث بيشتر دربارهي آثار مردگان براي زندگان، ر. ک: آيتالله حسيني تهراني، »معادشناسي«، ج 3، ص 220 - 239.)
عالم برزخ چون واسطهي بين دنيا و آخرت است، ارتباطش با اين دنيا به طور کامل قطع نميشود. اين ارتباط به قدري قوي است که اگر عمل خيري در اين جا انجام شود، ثمرهاش ميتواند به ساکنان آن عالم برسد.
در اين جا اضافه ميکنيم که اين ارتباط دو طرفه است و مردگان نيز ميتوانند از احوال اين دنيا باخبر شوند و آثاري براي اهل دنيا داشته باشند.
در اين زمينه، علامه طباطبايي »ره« در يک بحث قرآني - روايي ميفرمايد: در »کافي« از حضرت صادق )ع( نقل شده است: مؤمن پسا ز مرگ، از خانوادهي خود ديدار ميکند. در مورد وضع آنها، آنچه را که از آن مسرور ميشود، ميبيند و آنچه را که از آن اندوهناک ميشود، بر او مخفي ميماند.« (فروع کافي، ج 3، ص 23: »ان المؤمن ليزور أهله فيري ما يحب و يسترعنه ما يکره، و إن الکافر ليزور اهله فيري ما يکره و يسترعنه ما يحب. و قال )ع(: و منهم من يزور کل جمعه و منهم من يزور علي قدر عمله.«)
و نيز در کافي از حضرت صادق )ع( نقل شده است: هيچ مؤمن و کافري نيست که هنگام ظهر نزد خانوادهي خويش حاضر نشود. وقتي مؤمن خانوادهاش را در حال انجام اعمال صالح ميبيند، خداوند را حمد گويد و وقتي کافر خانواده خويش را در حال انجام اعمال صالح ميبيند، بر آنان غبطه ميخورد.« (منبع پيشين: »و ما من مؤمن و لا کافر إلا يأتي اهله عند زوال الشمس فإذا رأي اهله يعملون بالصالحات حمد الله علي ذلک، و اذا رأي الکافر اهله يعملون بالصالحات کانت عليه حسرة.« .
... رواياتي با چنين مضموني بسيار است و مفاد اين روايات را ميتوان به نحوي از اين آيات شريفه فهميد: »و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون - فرحين بما آتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلقهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون - يستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لا يضيع أجر المؤمنين.« (آل عمران 169 - 171/3: هرگز کساني را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار. بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند - و آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، شادمانند و براي کساني که از پي ايشان هستند و هنوز به آنان نپيوستهاند. شادي ميکنند و بيم و اندوهگين نميشوند - بر نعمت و فضل خدا و اين که خداوند پاداش مؤمنان را تباه نميگرداند، شادي ميکنند) مراد از استبشار دريافت بشارت و شادمان شدن به آن است و عبارت »يستبشرون بنعمة...« توضيح و بيان همان عبارت »و يستبشرون بالذين...« است. بنابراين، اين آيات ميرساند که شهيدان راه خدا از اين که مؤمنان در قيد حيات )که هنوز به ايشان نپيوستهاند( را در نعمت، فضلانتفاء خوف و حزن، که همان ولايت است، ميبينند، خوشحال، شاد و نيز مسرورند که ايشان عمل صالح انجام ميدهند و خداوند اجر مؤمنان را ضايع نميکند، نيکيهاي آنان را به حساب ميآورد، از بديهايشان در ميگذرد و برکات خويش را بر آن افاضه ميکند. شهدا همهي اينها را ميبينند. اين آيه نيز در معنا شبيه آيهي قبل است: »و قل اعملوا فسيري الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون إلي عالم الغيب و الشهادة فينبئکم بما کنتم تعملون. (توبه 105/9: و بگو [هر کاري ميخواهيد] بکنيد که به زودي خدا، پيامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگريست و به زودي به سوي داناي نهان و آشکار باز گردانيده ميشويد. پس شما را به آنچه انجام ميداديد، آگاه خواهند کرد) (علامه طباطبايي، انسان از آغاز تا انجام، ص 86 - 87 و نيز ترجمهي تفسير الميزان، ج 1، ص 514)
)براي بحث بيشتر دربارهي آثار مردگان براي زندگان، ر. ک: آيتالله حسيني تهراني، »معادشناسي«، ج 3، ص 220 - 239.)