هم فرهنگ سازی هم تولید ثروت
نامگذاری سال 99 به نام «جهش تولید» میتواند از ابعاد بسیار زیادی مورد توجه قرار بگیرد و در زمینههای مختلفی مطالعه شود. پرداختن لایه لایه به این نامگذاری، بحث بسیار جامعی است؛ اما آنچه که مسلم به نظر میرسد، این است که هر یک از این لایهها، تخصص و مهارت بسیار زیادی را میطلبد.جهش تولید، موارد بسیار زیادی را در برمیگیرد که به طور مسلم، هنر یکی از آنها است. آیا میتوان انتظار داشت که هنر در سال جاری و با وجود همه مشکلات، با جهش تولید روبرو شود تا هنر ایرانیان به شکل گستردهتری به عرصهی ظهور برسد؟ آیا می توان انتظار داشت از این مبحث بسیار مهم پولسازی هم انجام گیرد؟ مهمتر از آن، آیا می توان در سال جاری به کمک هنر، به اعتلای فرهنگ کمک کرد؟
پاسخ به این سوالات بدون شک مثبت است. نخست اینکه باید ببینیم هنری که به تجسم درمیآید و شکل میگیرد چیست. هدف آن را هم باید مشخص کرد.
اگر در ورای هنر، موضوعاتی نظیر فکر و خلاقیت وجود داشته باشد، آنگاه نگاههای زیادی به سمت آن جذب میشود و تمجید و تحسین را نصیب خود و خالقش میکند. هنری که عاری از خلاقیت و فکر باشد و هدفی را با خود حمل نکند، نه به جایی میرسد و نه دیده میشود. مهمتر از آن، چنین هنر بیهویتی هرگز فرهنگ یک جامعه را نشان نمیدهد و البته قرار هم نیست که پولسازی کند. در واقع شانس دیده شدن آن و کسب درآمد از آن به حداقل میرسد.
یک اثر هنری یا یک ایده فکری یا یک اثر خلاقانه، زمانی به نتیجه میرسد و شکوفا میشود که پشتوانه فکری در ورای آن وجود داشته باشد و برنامهریزی خاصی برای تولید آن انجام گیرد.
با این شرایط، میتوان انتظار داشت که این آثار مورد استقبال قرار بگیرند. کلمه استقبال بسیار مهم است. این استقبال است که موجب میشود که درآمدزایی به سمت هنر تولید شده، سرازیر شود.
تا زمانی که هنری مورد اقبال عمومی قرار نگیرد، کسب درآمد از آن محال است. البته این درآمدزایی زمانی ارزش دو چندانی پیدا میکند که هنر مورد نظر، دارای پیامی والا و ارزشمند باشد؛ در غیر این صورت به هیچ جا نمیرسد.
هنر بستر گستردهای است و پتانسیلهای موجود در آن برای کسب ثروت و ترویج فرهنگ را میتوان به شکل هوشمندانهای فعال کرد و مورد استفاده قرار داد(1).
هنر توام با پیام والای فرهنگ
زمانی که یک اثر هنری با پشتوانه فکر و برنامهریزی تولید شد و سپس استقبال از آن به وجود آمد و متعاقب آن درآمد زایی رقم خورد، آنگاه میتوان شاهد ارسال پیام فرهنگی همان هنر بود. تنها در این صورت است که فرهنگسازی توام با درآمدزایی یک اثر، به بهترین شکل ممکن قابل رویت است.برای مثال میتوان هنر بینظیر و بیرقیب فرش دستباف ایرانی را در نظر گرفت. این هنر نیاز به خلاقیت دارد. اگر هم پشتوانه مالی و فکری داشته باشد، بهتر به تجسم درمیآید. سپس فروش آن منجر به کسب درآمد میشود و فرهنگ زیبای هنر ایرانی هم به نمایش درمیآید. اما مسئله به این سادگی نیست و برای ارسال پیام فرهنگی یک اثر که با استقبال و درآمدزایی روبرو شده، با تعمق بیشتری میتوان نگاه کرد.
هنر زمانی ارزش پیدا میکند که هنرمند، درک درستی از رسالت هنری داشته باشد. رسالت هنری او فرهنگ سازی است و این مبحث مهم و ارزشمند را می تواند با کسب ثروت و درآمد همراه کند. حال این هنر میخواهد فرش بافی باشد و یا نقاشی. میتواند در قالب یک فیلم سینمایی جان بگیرد و یا نتهای یک ساز موسیقی را مرتعش کند.
هنر میتواند در معرق شکل بگیرد و یا حتی در طراحی و دوخت لباس باشد. هنر در مفاهیم دیگری نظیر سبد بافی و طراحی روی پارچه نیز نقش میگیرد. برای تعریف هنر باید مدت مدیدی وقت گذاشت و برای آن اندیشه کرد. تعریف آن به این سادگی نیست (2).
هنر در دام ابتذال
هر فکری که منجر به تولید یکی از مفاهیم نظیر نقاشی، خطاطی، فرش بافی، فیلم سازی و... میشود، لزوما هنر نیست. و البته ایدهای هم که به اثری هنری تبدیل میشود، لزوما با اثر مشابه خود در یک رده قرار نمیگیرد. این سخن بدان معناست که آثار هنری از لحاظ درجه بندی در یک طبقه ارزشی قرار نمیگیرند.دو اثری که هنر تلقی میشوند شاید مشابه باشند، همانند دو تخته فرش. هر دو در ظاهر زیبا به نظر میرسند و هر دو یک اندازه هستند. اما یک فرش در طبقه بالاتری از ارزشهای هنری قرار میگیرد و دلیلش هم فلسفه موجودیت و شکل گرفتن آن است.
یک فرش، ممکن است صرفا برای مسائل مادی تولید شده باشد؛ اما فرش دیگر اهداف والا و متعالی نظیر فرهنگ سازی و نشان دادن هنر ایرانیان به جهان بوده است. طبیعی است که فرش دوم با توجه به داشتن یک هدف عالی، بهتر و بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. مسلما زمانی که این اهداف متعالی در کنار درآمدزایی از همان فرش هم قرار بگیرد، اثر هنری بیشتر ارزش پیدا میکند و شور و اشتیاق بیشتری را برمیانگیزد.
هنری که صرفا بر اساس اهداف مادی شکل گرفته، نمیتواند موجودیت متعالی پیدا کند. صد البته که کسب پول و دست یافتن به شرایط مالی از طریق تولید آثار مختلف هنری به هیچ عنوان دارای اشکال نیست؛ اما زمانی که هنر به طور کامل در مسیری مملو از مادیات قرار گیرد و از ارزشهای متعالی دور شود، به ورطه ابتذال کشیده میشود و نمیتواند معرف یک هنر اصیل باشد و اصلا ذات و فلسفه آن را زیر سوال میبرد و به عنوان یک ضد تبلیغ معرفی میشود (3).
مثال بسیار واضحی در اینباره وجود دارد. کافی است نگاهی به برخی از فیلمهای اکران شده سینمای ایران بیندازیم. برخی از این فیلمها با استفاده از هنرپیشههای دست چندم اما خوش سیما تنها به دنبال یک هدف هستند؛ تسخیر گیشهها.
این فیلمها با مولفههایی بسیار نازل و اهدافی کاملا محدود شده، تنها به دنبال پول بلیتهایی هستند که از سوی تماشاگران خریده میشوند. برای اینکه توجه چنین تماشاگران پولسازی جذب شود، از هر شوخی مبتذل و پیش پا افتادهای در فیلمها استفاده میکنند و هنر سینما را به بدترین شکل ممکن به ابتذال میکشانند. ابتذال در هنر، فقط اختصاص به سینما ندارد؛ هر چند حجم عمده اتهامات مربوط به تزریق ابتذال، به سینما و سینماگران وارد است.
هنر بدون در نظرگرفتن مخاطب
همانطور که اشاره شد، ابتذال را در آثار دیگری که نام هنر را به خود دارند نیز می توان دید. همانند آنچه که به عنوان اثر هنری نقاشی در برخی از گالریها ارائه میشود. در واقع نقاشی، مثال بارز دیگری از این موضوع است که یک شاخه از هنر، چگونه به وسیله اهداف مادی و یا اهداف منفی، تحت تاثیر ابتذال قرار میگیرد.هرساله نمایشگاههای متعدد نقاشی در سراسر کشور برگزار میشود. برخی از این نقاشیها، کپی آثار دیگر نقاشان جهان هستند و به این ترتیب، هم اعتبار آن جامعه را زیر سوال میبرند و هم هویت نقاش را. تقلب و نیرنگ، جایی در هنر ندارد.
ذات هنر، چیزی جز تعالی و زیبایی نیست. تقلب از آثار هنری، یک ابتذال بزرگ است و تنها با هدف مادی صورت میپذیرد. از سویی دیگر، برخی از آثار هنری دارای مولفههای غیراخلاقی هستند همانند آثاری که تحت عنوان «اروتیک» خلق میشود.
البته نباید تصور کرد هنر متعالی یعنی هنری که صرفا برای ترویج فرهنگ و جلوهسازی هنر ایرانی تولید میشود. هنری که بر روی انتقال پیام تمرکز میکند و فقط به معنا میپردازد، یک موضوع بسیار مهم را از یاد برده است: مخاطب! هنر بدون مخاطب چه معنایی دارد؟ سوال را به گونه دیگری نیز میتوان مطرح کرد.
یک هنر بدون مخاطب به کدام مسیر کشیده میشود؟ پاسخ به این سوال ساده است. هنر بدون مخاطب به ورطه فراموشی فرو میرود و از مرز خانهی هنرمند فراتر نخواهد رفت. شاید هم بعدا سر از انباری خانه هنرمند دربیاورد. هنر او و زحمتش کاملا به هدر میرود و چیزی از آن باقی نمیماند.
زنده کردن هنر
هنر به خودی خود جان ندارد. خلاقیت و پویایی از چهره بسیاری از آثار هنری رخت بربسته. و حالا سالی که جهش تولید نام گرفته، میتواند تلنگری بر آن باشد.البته واژه تلنگر برای آن واژه ناچیزی است. هنر با شرایط تازهای روبرو شده است. در واقع فرصت تازهای برای توجه به آن وجود دارد و راههای زیادی برای احیای همه جانبه هنر میتوان در نظر گرفت که البته فراهم سازی آنها هزینه میطلبد. اما برای مسئله جهش تولید باید همه این مسائل را در نظر گرفت.
در این راستا، توجه به نکاتی در رابطه با هنر الزامی است. به عنوان مثال هر یک از هنرها میتواند اختصاص به یک حیطه جغرافیایی داشته باشد. بر اساس سنت و پیشینه همان حیطه جغرافیایی باید تحقیقاتی در رابطه با هنر آن منطقه انجام داد و سپس برای احیای دوباره همان هنر، تلاش کرد. سپس عملیات آموزش آن را آغاز کرد، تا دیدگاه عمومی نسبت به آن گستردهتر شود.
زمانی که دیدگاه گستردهتر شود، توجهات بیشتری بر روی آن هنر به وجود میآید و در نتیجه، افراد بیشتری را به خود جذب میکند. جذب بیشتر افراد به یک هنر خاص مثل نمدبافی، به معنای بروز خلاقیت بیشتر در همان هنر است.
زمانی که خلاقیت در کنار اهداف و برنامهریزی قرار بگیرد، آن هنر به منصه ظهور درمیآید. به طور خلاصه باید گفت که گسترده کردن سطح آموزشهای محلی در کشور در جهت اعتلای هنر، نتایج پرباری خواهد داشت.
اما این برای احیای هنر کافی نیست. انواع هنر را میتوان در بسترهای دیگری هم به جامعه نشان داد و مستقیم و غیرمستقیم بر روی آن تبلیغ کرد. نظیر آنچه که میتواند در تلویزیون و سینما رقم بخورد.
صدا و سیمای ملی، یک ابزار مهم جهت معرفی انواع هنر است. برنامههای زیادی در اینباره میتواند تهیه و تولید و سپس پخش شود. این برنامهها میتواند مستند باشد و تاریخچه یک هنر را نشان بدهد و یا برنامهای آموزشی که یک هنر خاص مثل خطاطی را یاد میدهد (4).
دیگر رسانهها نیز در معرفی هنرمندان محلی و کلیه شاخههای هنری، نقش بسیار پراهمیتی دارند. نشان دادن ظرفیت اقتصادی محصولات مختلف به مردم و فعالین اقتصادی نیز در ترویج هنری که به فرهنگ سازی و ثروت ختم میشود، نقش بسیار زیادی دارد.
آموزش بحثهای مهم دنیای کسب و کار مثل بازاریابی و مخاطب شناسی به هنرمندان جهت داشتن رویکرد اقتصادی در خلق آثار نیز مهم است. که این را میتوان از طریق رسانه های مختلف نشان داد و بسیار مهم است که بدانیم شبکههای اجتماعی در این میان میتوانند کمک شایانی به موضوع کنند.
هنرمند باید توجیه شود. این توجیه بدان معناست که او باید بداند نیاز به این دارد که همگام با هنر دنیا گام بردارد. مطالعات بیشتری در شاخه هنری خود داشته باشد و مهارتهای هنری خود را به روز کند.
او باید در هنگام خلق آثار هنری، فرهنگ و هنر را با هم در نظر بگیرد و به این موضوع توجه کند که سلیقه مخاطب نیز مهم است. ضمن اینکه توجه به این مسئله که در عصر مدرن، هنر در موارد بسیار زیادی لزوما باید درآمدزا باشد بسیار مهم است. ارتقای سطح فرهنگی و تشویق هنرمندان باعث خلق آثار گرانبهاتری خواهد شد.
مخاطب در آینده هنرمند
به منظور جهش تولید در دنیای هنر، باید به دو بُعد اقتصادی و فرهنگی آن بسیار توجه کرد. همه اقشار باید به طرق مختلف نسبت به اهمیت هنر آگاه شوند و شاخههای مختلف آن را تشخیص بدهند.این نیز بسیار بسیار مهم است که یک هنرمند بتواند آنچنان بینش عمیقی داشته باشد که هنر خود را از دید مخاطب ببیند. خود را جای او بگذارد و هنری که آفریده را به بوته نقد و بررسی بسپارد. سپس اگر متوجه ایراد آن شد، اقدام به رفع کند و سپس دوباره خود را جای مخاطب بگذارد و به آن نگاه کند.
ظرفیت هنر بسیار بالاست و تنها باید شناسایی شود. بخش مهمی از ظرفیتهای هنر در دیدگاه مخاطب شکل میگیرد (5).
دانشمندان علوم اجتماعی باید پیوندی با هنرمندان داشته باشند تا آثار هنری از نظر معنا و پیام، غنی شود. جهش تولید در فضای هنر میتواند معنای بسیار بزرگ و عمیقی داشته باشد؛ به شرط آن که شروط آن بهطور کامل رعایت شود.
در صورت فراهم آمدن بسترهای لازم، هنر در سال جاری میتواند مطابق شعار جهش تولید، جهشی قابل توجه در هر دو جنبه اقتصاد و فرهنگ داشته باشد.
پی نوشتها
- www.blog.nietofineart.com
- www.masterpiecemixers.com
- www.researchgate.net
- www.vice.com
- www.theoryofknowledge.net