0
مسیر جاری :
مقتل سایر اشعار عاشورایی

مقتل

نسیم از آن سوی مقتل بیاورد خبرش را که روی نیزه طوفان سوار دید سرش را هنوز پشت به آفاق صبح داشت بیابان که آفتاب به خون شست چشم شعله ورش را
مُعَزّا سایر اشعار عاشورایی

مُعَزّا

دل آشفته خدا می‌طلبد از مس خویش طلا می‌طلبد حسرت خفته‌ی ایامش را از کمین گاه قضا می‌طلبد
معراج سخن سایر اشعار عاشورایی

معراج سخن

خون در دل خون زمزمه جوش است، بیایید گوش از همه دل ناله نیوش است، بیایید ساز دل عشاق به آهنگ حسینی در زیر و بم جوش و خروش است، بیایید
مظلوم‌تر از خون سیاوش سایر اشعار عاشورایی

مظلوم‌تر از خون سیاوش

ای خون تو مظلوم‌تر از خون سیاوش از ماتم داغ تو جهان گشته سیه پوش تیغ‌ات به جز از جوهر غیرت نخورد آب زخم عطش‌ات جز دم خنجر نکند نوش
مصاف گلو سایر اشعار عاشورایی

مصاف گلو

«خورشید سر برهنه برون آمد» چون گوی آتشین و سراسر سوخت آیینه‌های عرش ترک برداشت، قلب هزار پاره‌ی حیدر سوخت از فتنه‌ها فرقه‌ی نوبنیاد، آتش به هرچه بود و نبود افتاد تنها نه روح پاک شقایق مرد تنها نه بال‌های...
مشک سایر اشعار عاشورایی

مشک

چه جوری می‌تونه آخه نباشه دل نگرونش؟ سه تا بچه‌هاشُ کشتن، اینه آخرین جوونش! ولی اون ماه قبیله‌س نمی‌شه شب شه، نباشه مگر اون موقع که دیگه نباشه نام و نشونش
مشک و اشک سایر اشعار عاشورایی

مشک و اشک

بر دشنه‌های سرخشان خندید و برخاست لب‌های خشک بچه‌ها را دید و برخاست سمت غروبی سرخ تر، خاموش می‌رفت با مشک پر از تشنگی، بر دوش می‌رفت
مشق سراب سایر اشعار عاشورایی

مشق سراب

انگشت‌های تشنه نوشتندآب خط زد عطش ادامه مشق سراب را پرسید: «آی! کیست که یاری کند مرا؟» پرسید و زخم آینه‌ای شد جواب را
مسیرآخر سایر اشعار عاشورایی

مسیرآخر

مردی که دریای خروشان خواهرش بود آهنگ باران درصدای مادرش بود اندیشه‌اش گام کبوتر داشت، اما برهان طوفان در هوای باورش بود
مردی کوچک سایر اشعار عاشورایی

مردی کوچک

با پیکر پاره پاره، مردی کوچک بر خاست ز گهواره، مردی کوچک حلقوم لطیف، تیر، دستی نامرد اندوه، عطش، شراره، مردی کوچک از حنجر زخم خورده‌اش می افشاند