0
مسیر جاری :
از ما گفتن متون ادبی

از ما گفتن

سه‌شنبه شب قرار بود برویم جمکران. سه‌شنبه شب‌ها جمکران شلوغتر از همیشه است. آن‌قدر شلوغ که نمی‌شود جایی برای نشستن پیدا کرد. این اولین بار بود که می‌خواست برود جمکران. البته این دفعه دو نفری، آن هم به...
اشعار ویژه آغاز امامت حضرت مهدی (ع) متون ادبی

اشعار ویژه آغاز امامت حضرت مهدی (ع)

با چتر آبي‌ات به خيابان كه آمدي حتماً بگو به ابر، به باران، كه آمدي نم‌نم بيا به سمت قراري كه در من است از امتداد خيس درختان كه آمدي امروز، روز خوب من و، روز خوب توست با خنده‌رويي‌ات بنمايان كه آمدي...
شکوفه انتظار متون ادبی

شکوفه انتظار

زیبا نشستی توی تصویر این بهترین عکس جهان است سمت نگاهت سوی خورشید مانند حال دیگران است عمق نگاهت حرف دارد حرفی فراگیر و جهانی آینده‌ی دنیا نشسته در این زبان بی‌زبانی
پيامك‌هاي مهدوي متون ادبی

پيامك‌هاي مهدوي

معتقديم عشق سرخواهد زد بر پشت ستم كسي تبر خواهد زد سوگند به هر چهارده آية نور سوگند به زخمهاي سرشار غرور آخر شب سرد ما سحر مي‌گردد مهدي به ميان شيعه برمي‌گردد.
تقديم به امام منتظران متون ادبی

تقديم به امام منتظران

صداي سم سمند سپيده مي آيد يلي که سينه ظلمت دريده مي آيد گرفته بيرق تابان عشق را بر دوش کسي که دوش به دوش سپيده مي آيد طلوع برکه خورشيد تابناک دل است ستاره اي که ز آفاق ديده مي آيد بهار آمده با کاروان...
مرا ببخش عزيز متون ادبی

مرا ببخش عزيز

هزار سال اگر در زمين اسير شوم زمان آمدنت يک درخت پير شوم هزار ريشه ام اين خاک را ورق بزند براي ردشدنت بهترين مسير شوم هزار شاخه ام از آسمان بگيرد برگ که سايبان سر سبز آن امير شوم
دلم قرار نمي گيرد از فغان، بي تو متون ادبی

دلم قرار نمي گيرد از فغان، بي تو

دلم قرار نمي گيرد از فغان، بي تو سپند وار ز کف داده ام عنان، بي توز تلخکامي دوران دلم نشد فارغ ز جام عيش لبي تر نکرد جان، بي تو چو آسمان مه آلوده ام ز تنگدلي پر است سينه ام از انده گران، بي تو
خون خواهي مسيح متون ادبی

خون خواهي مسيح

اي پاسخ گرامي امن يجيب تعجيل کن به خاطر ما ناشکيب ها چشم جهان به چشمه دستان سبز توست جاري شو از وراي فراز و نشيب ها تکليف انتقام شهيدان به دوش کيست ؟ خون مسيح مانده به روي صليب ها !
با درختان باغ صحبت کن متون ادبی

با درختان باغ صحبت کن

گفته بودند تو نمي آيي ، شک نکردم خودت قضاوت کن حق من را که سال ها اين جا، منتظر بوده ام رعايت کن گفته بودند بين يارانت ، جاي يک دختر دهاتي نيست ! باشد آقا فقط همين يک بار ، چند لحظه قبول زحمت کن دل...
موعود روزگاران در شعر شاعران متون ادبی

موعود روزگاران در شعر شاعران

ز سوز عشق تو چون گرم التهاب شوم چو شمع شعله كشم آن‌قدر كه آب شوم من و عندمی درگاه مهدیِ موعود كه با شنیدن نامش در انقلاب شوم2 صدایت می‌كنم، عالم شمیم عود می‌گیرد و چشمانم به یاد تو، غمی مشهود می‌گیرد...