مسیر جاری :
#ادبیات دفاع مقدس #تاریخ انقلاب اسلامی در راسخون
#ادبیات دفاع مقدس #تاریخ انقلاب اسلامی در مقالات
#ادبیات دفاع مقدس #تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم و صوت
#ادبیات دفاع مقدس #تاریخ انقلاب اسلامی پرسش و پاسخ
#ادبیات دفاع مقدس #تاریخ انقلاب اسلامی در مشاوره
#ادبیات دفاع مقدس #تاریخ انقلاب اسلامی در خبر
#ادبیات دفاع مقدس #تاریخ انقلاب اسلامی در سبک زندگی
#ادبیات دفاع مقدس #تاریخ انقلاب اسلامی در مشاهیر
#ادبیات دفاع مقدس #تاریخ انقلاب اسلامی در احادیث
#ادبیات دفاع مقدس #تاریخ انقلاب اسلامی در ویژه نامه
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
شهرستان رامیان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
همه آنچه که باید درباره روستای رادکان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای روئین بدانید
شهرستان رینه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
همه آنچه که باید درباره روستای رندان بدانید
معنی اسم ادنا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آروین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
وجود خلط یا مخاط شفاف در مدفوع
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
رمله مادر حضرت قاسم
متن زیارت عاشورا با خط درشت به همراه ترجمه + صوت
تاریخچه قمه زنی
چرا حضرت علی اکبر علیه السلام امام نشد
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
![بايد اول دست پدر و مادرت را ببوسي بايد اول دست پدر و مادرت را ببوسي](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03689.jpg)
بايد اول دست پدر و مادرت را ببوسي
با گفتن يا الله يا الله وارد شدند؛ محمد با چندين بچّه ي دبستاني. زخمي بودم و توان بلند شدن نداشتم. يک يک سلام کردند و دور و برم نشستند. محمّد هم کنار دستم نشست و با هم حرف مي زديم. گفت: «راستي محمدحسن!...
![خيال نکني کسي شده اي! خيال نکني کسي شده اي!](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03688.jpg)
خيال نکني کسي شده اي!
مدتي مسؤوليت ستاد مبارزه با مواد مخدّر نهبندان را به عهده داشت. يکي از اقوام نزديک، پيغام داده بود: «به رجبعلي بگوييد کسي را که دستگير کرده اي از آشنايان است، کاري به او نداشته باش.»
![حسن ظن و نگاه مثبت حسن ظن و نگاه مثبت](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03687.jpg)
حسن ظن و نگاه مثبت
داشت براي من از شيطان حرف مي زد و از رسوخ هاي پنهاني اش. مي گفت: «اوايل جنگ، روز به روز مسؤوليتهاي بالاتري به من مي دادند. اين طرف و آن طرف گاهي مي شنيدم که از من تعريف مي کنند. يک بار، يک خبرنگار آمد...
![پايه ي تربيتش محبت بود پايه ي تربيتش محبت بود](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03686.jpg)
پايه ي تربيتش محبت بود
نشسته بوديم داخل اتاق. مهمان داشتيم. صدايي از داخل کوچه آمد. ابراهيم سريع از پنجره نگاه کرد. شخصي موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود.
![بچه ها بياييد گردوها را برداريد بچه ها بياييد گردوها را برداريد](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03685.jpg)
بچه ها بياييد گردوها را برداريد
چند سالي که در اهواز زندگي مي کرديم، وقتي از خط مقدم جبهه برمي گشت و مي ديد که مشغول کار هستيم با من همراه مي شد. حتي در آشپزي به من کمک مي کرد. در تمام اموري که فکر مي کرد مي تواند به من کمک کند، از همراهي...
![دهانت بخاطر حرف زشت بو مي دهد! دهانت بخاطر حرف زشت بو مي دهد!](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03684.jpg)
دهانت بخاطر حرف زشت بو مي دهد!
اوايل مهر بود. کم کم هوا داشت سرد مي شد. روستاي سرخ ده بوديم. در اين فصل بيشتر ساکنان کوچ مي کردند و تقريباً روستا خالي از سکنه مي شد. يک روز صبح ديدم جواني که تقريباً هم سن و سال رشيد بود، گوسفندي را...
![عيد واقعي عيد واقعي](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03683.jpg)
عيد واقعي
سال 58، به دليل وضعيت خاصي که بر جامعه حاکم بود، معمولاً نيروهاي پاسدار بيشتر اوقات را در پادگان بودند و هر وقت مرخصي مي خواستند، بايد از مسؤول مربوطه برگه ي مرخصي مي گرفتند و دژبان دم در هم کنترل مي کرد.
![سيرت خوبان سيرت خوبان](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03682.jpg)
سيرت خوبان
وقتي نيروهاي جديد به جبهه و گردان اعزام مي شدند زود با سيد اُنس مي گرفتند چرا که اثرات اخلاق و معنويت او به قدري زياد بود که روي ديگران تأثير مي گذاشت.
![عاشق کتاب و کتاب خواني عاشق کتاب و کتاب خواني](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03681.jpg)
عاشق کتاب و کتاب خواني
در پاسگاه گرمک مستقر بوديم. نيروها حدود سه ماه آنجا به انتظار عمليات مانده بوديم ولي عمليات انجام نشد. حوصله شان سر رفته بود. کمي هم براي تغذيه مشکل داشتند.
![حرمت خاطي را نگه داريد! حرمت خاطي را نگه داريد!](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03680.jpg)
حرمت خاطي را نگه داريد!
روزي سوار بر خودروي ايشان از خيابان شهداي ورامين عبور مي کرديم. حاج مصطفي قصد گردش به چپ داشت و راهنماي سمت چپ را زده بود، ناگهان موتورسواري که با سرعت غيرمجاز و از خياباني يکطرفه و ممنوعه در حرکت