0
مسیر جاری :
همه جانست سر تا پاي جانان سنایی غزنوی

همه جانست سر تا پاي جانان

همه جانست سر تا پاي جانان شاعر : سنايي غزنوي از آن جز جان نشايد جاي جانان همه جانست سر تا پاي جانان براي چون تو جان سوداي جانان به آب روي و خون دل توان ريخت ازيرا...
ز دست مکر وز دستان جانان سنایی غزنوی

ز دست مکر وز دستان جانان

ز دست مکر وز دستان جانان شاعر : سنايي غزنوي نميدانم سر و سامان جانان ز دست مکر وز دستان جانان شدم سرگشته و حيران جانان ز بس کاخ شوخ داند پاي بازي دو بند زلف مشک افشان...
جواني کردم اندر کار جانان سنایی غزنوی

جواني کردم اندر کار جانان

جواني کردم اندر کار جانان شاعر : سنايي غزنوي که هست اندر دلم بازار جانان جواني کردم اندر کار جانان ز شوق لعل شکربار جانان چو شکر مي‌گدازم ز آب ديده خلاف وعده‌ي بسيار...
قومي که به افلاس گرايد دل ايشان سنایی غزنوی

قومي که به افلاس گرايد دل ايشان

قومي که به افلاس گرايد دل ايشان شاعر : سنايي غزنوي جز کوي حقيقت نبود منزل ايشان قومي که به افلاس گرايد دل ايشان جز باده بگو حل که کند مشکل ايشان وقتي که شود کار برايشان...
خانه‌ي طاعات عمارت مکن سنایی غزنوی

خانه‌ي طاعات عمارت مکن

خانه‌ي طاعات عمارت مکن شاعر : سنايي غزنوي کعبه‌ي آفاق زيارت مکن خانه‌ي طاعات عمارت مکن جامه‌ي ناموس قضاوت مکن امه‌ي تلبيس نهفته مخوان هر چه کني جز به بصارت مکن ...
ساقيا مستان خواب آلوده را بيدار کن سنایی غزنوی

ساقيا مستان خواب آلوده را بيدار کن

ساقيا مستان خواب آلوده را بيدار کن شاعر : سنايي غزنوي از فروغ باده رنگ رويشان گلنار کن ساقيا مستان خواب آلوده را بيدار کن عشق را در کار گير و عقل را بيکار کن لاابالي...
جام را نام اي سنايي گنج کن سنایی غزنوی

جام را نام اي سنايي گنج کن

جام را نام اي سنايي گنج کن شاعر : سنايي غزنوي راح در ده روح را بي رنج کن جام را نام اي سنايي گنج کن يک زمان از مي طريقت سنج کن اين دل و جان طبيعت سنج را مفرش جانان...
چنگ در فتراک عشق هيچ بت رويي مزن سنایی غزنوی

چنگ در فتراک عشق هيچ بت رويي مزن

چنگ در فتراک عشق هيچ بت رويي مزن شاعر : سنايي غزنوي تا به شکرانه‌ي نخست اندر نبازي جان و تن چنگ در فتراک عشق هيچ بت رويي مزن يا چو مردان جان فدا کن گوي در ميدان فگن يا...
چون در معشوق کوبي حلقه عاشق‌وار زن سنایی غزنوی

چون در معشوق کوبي حلقه عاشق‌وار زن

چون در معشوق کوبي حلقه عاشق‌وار زن شاعر : سنايي غزنوي چون در بتخانه جويي چنگ در زنار زن چون در معشوق کوبي حلقه عاشق‌وار زن هر سه را بر دار کن وز کوي معني دار زن مستي...
عاشقي گر خواهد از ديدار معشوقي نشان سنایی غزنوی

عاشقي گر خواهد از ديدار معشوقي نشان

عاشقي گر خواهد از ديدار معشوقي نشان شاعر : سنايي غزنوي گر نشان خواهي در آنجا جان و دل بيرون نشان عاشقي گر خواهد از ديدار معشوقي نشان بي گمان آنگه تو از معشوق خود يابي نشان...