0
مسیر جاری :
خاطرات صبحي (10) بابیت و بهائیت

خاطرات صبحي (10)

اگر چه من هيچگاه تصور نميكردم كه با جمعيتي خصم شوم و بمعارضه اي پردازم و هم نميخواستم كه آنچه در دل دارم بر زبان آرم تا خاطري از من آزرده نگردد ولي چه توان كرد كه انسان هر چند نيروي ضبط نفس داشته باشد...
خاطرات صبحي (9) بابیت و بهائیت

خاطرات صبحي (9)

هر چه باحباب نزديكتر شدم ديدم بهتر آنست كه دوري كنم وآميزشي با احدي نداشته باشم بخدمات مرجوعه و مطالعه كتب بپردازم لعل الله يحدث بعد ذالك امرا ! و در حقيقت اقامت در عكا وحيفا براي اهل بها بسي دشوار بود...
خاطرات صبحي (8) بابیت و بهائیت

خاطرات صبحي (8)

چون شغل كتابت بمن واگذار گشت با نهايت دلگرمي مشغول به انجام آن شدم هر روز از صبح تا ظهر در خدمت عبد البهاء گاهي مقالات و رسائل و بيشتر از اوقات عرايض احبا را كه بر روي يكديگر بترتيب در نزد خود گذاشته يك...
خاطرات صبحي (7) بابیت و بهائیت

خاطرات صبحي (7)

عقل كلمه ايست مقول بتشكيك يعني اطلاعات و معاني متعدده دارد در حكمت متعاليه چنين تعبير كنند كه جوهر مجرديست كه در صدور افعال محتاج به آلات و قوا نيست .وعرفا گويند نوريست روحاني كه بواسطه آن نفس دريافت ميكند...
خاطرات صبحي (6) بابیت و بهائیت

خاطرات صبحي (6)

اكثر بهائيان « بهاء و عبدالبهاء را نديده بودند» و اوصاف و شمائل و اخلاق او را بيششتر از زائرين و مبلغين شنيده و از آنجائي كه آدمي بهر كس كه از مطلوب او سخن گويد مي گرود و بالتبع او را دوست داشته با رغبت...
خاطرات صبحي (5) بابیت و بهائیت

خاطرات صبحي (5)

با حاجي امين از عشق آباد حركت كرده بتازه شهر وارد شديم و روزي در‌آنجا مانده با كشتي ببادكوبه آمديم و در مسافرخانه منزل گرفتيم در اين سفر آقا موسي نقي اوف را ديديم و او ضيافت مجللي از ما كرد و بسيار محبت...
خاطرات صبحي (4) بابیت و بهائیت

خاطرات صبحي (4)

از پيش معروض داشتم كه اين بنده را عقيده چنان بود که مبلغ فرشته ايست به صورت انسان و از اين جهت از همان روز اول با آنكه علي الظاهر چيزي از ميرزا مهدي مرحوم كم نداشتم جز تقدم در تبليغ، با او به سمت ارادت...
خاطرات صبحي (3) بابیت و بهائیت

خاطرات صبحي (3)

رجوع به مطلب : و بالجمله با آن معارف و اين معتقدات و ماية از اطلاعات ما و رفيق طريق از قزوين روانة زنجان شديم اما با سرور و نشاطي كه به وصف در نيايد . آن روزها وسايل سير و سفر چون اين ايام نبود و بيشتر...
خاطرات صبحي (2) بابیت و بهائیت

خاطرات صبحي (2)

پس ازستايش خداوند آفرينش و درود بر روان پاك رسول محمد ، و سلام بر ائمه گرام ، بنده ناچيز آستان حق فيض الله مهتدي معروف به صبحي چنين مينگارد : در سال 1305شمسي كه از آذربايجان بطهران برگشتم بواسطه انقلابات...
خاطرات صبحي (1) بابیت و بهائیت

خاطرات صبحي (1)

زماني كه هنوز بهائي سر سختي بودم يك روز هنگام بازگشت از مدرسه و طبق عادتي كه داشتم در بين كتابهايي كه يك كتاب فروش دوره گرد روي زمين چيده بود جستجو كردم به طور اتفاقي كتابي توجهم را به خود جلب كرد با اشتياق...