0
مسیر جاری :
بوی نسیم شعر

بوی نسیم

فصل بهار آمد و عالم معطر است بوى نسيم صبح بسى روح پرور است گويا ز خلد مى ‏وزد اين باد مشكبيز كاين سان دماغ ابر ز بوى خوش‏تر است هم اين زمين مرده شده احيا ز فيض او هم اين جهان پير، جوان بار ديگر است چندان...
حسن مطلع رجب شعر

حسن مطلع رجب

خواهم امشب باز شيدايى كنم از در رحمت تمنّايى كنم تا شوم دور از تمام هرچه زشت سير، در گلزار زيبايى كنم گرچه خوارم، دم ز گلها مى‏زنم ياد گل، ياد گل آرايى‏كنم مدت كوتاه عمر خويش را صرف خدمت نزد مولايى كنم...
مخزن علم النبیّین شعر

مخزن علم النبیّین

اى ز سرو قدّ رعنا بر صنوبر طعنه زن و اى ز ماه روى زيبا مهر را رونق شكن همچو من هر كس رخ و قد تو بيند تا ابد فارغ است از ديدن خورشيد و از سرو چمن گر خرامى صبحدم در طرف باغ اى گل عذار غنچه از شرم دهانت...
لوای حضرت باقر(ع) شعر

لوای حضرت باقر(ع)

دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر كه گويم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر نديده ديده ى گيتى به علم و دانش و تقوا كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر ز بهر رفع حاجات و نياز خويش گرديده سلاطين جهان يكسر...
ویرانه بقیع شعر

ویرانه بقیع

اى بوسه گاه جن و ملك، خاك پاى تو جان تمام عالم خاكى فداى تو اى اختر سپهر ولايت، كه تا ابد عالم منور است به نور لقاى تو از شهريار كشور دانش، كه در جهان نشناخت كس مقام تو را جز خداى تو اى ريزه خوار...
اختر تابنده دانش شعر

اختر تابنده دانش

اى به تو از خالق داور سلام از لب جانبخش پيمبر سلام اى پدر عالم هستى همه نخل على يوسف فاطمه شمس و قمر را به نسب اخترى نسل امام از پدر و مادرى اختر تابنده دانش تويى بلكه شكافنده دانش توئى
در مدح امام الخامس شعر

در مدح امام الخامس

بسر مى‏ پرورانم من هواى حضرت باقر بدل باشد مرا شوق لقاى حضرت باقر ز عشقش جان من بر لب رسيده كس نمى‏ داند كه نبود چاره ساز من سواى حضرت باقر بگوشم هاتف غيبى سرود اين نكته را ديشب كه باشد رخش دانش...
میلاد امام باقر(ع) شعر

میلاد امام باقر(ع)

از روشنی طلعت رخشنده «باقر» شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز گردید عیان ماه تمام از رخ باقر
خورشید پنجم شعر

خورشید پنجم

گرامی وارثِ محمودِ احمد امام باقری، نامت محمّد فروزان اختری برتر ز انجم تو فخر عترتی، خورشید پنجم امام، حجّتی، دریای علمی کرامت گستری، زیبای حلمی امام و حجّت اهل یقینی فروغ آسمان، مهر زمینی گشادی...
همسايه شعر

همسايه

همسايه سايه ات به سرم مستدام باد لطفت هميشه زخم مرا التيام داد وقتي انيس لحظه ي تنهايي ام تويي تنها دليل اين که من اين جايي ايم تويي هر شب دلم قدم به قدم مي کشد مرا بي اختيار سمت حرم مي کشد مرا با شور...