0
حافظ

چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست

چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم
حافظ

دردم از یار است و درمان نیز هم

دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
حافظ

چون سر آمد دولت شب های وصل

چون سر آمد دولت شب های وصل بگذرد ایام هجران نیز هم
حافظ

هر دو عالم یک فروغ روی اوست

هر دو عالم یک فروغ روی اوست گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
حافظ

اعتمادی نیست بر کار جهان

اعتمادی نیست بر کار جهان بلکه بر گردون گردان نیز هم
حافظ

بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند

بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم
حافظ

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم
حافظ

عمریست تا به راه غمت رو نهاده ایم

عمریست تا به راه غمت رو نهاده ایم روی و ریای خلق به یک سو نهاده ایم
حافظ

عمری گذشت تا به امید اشارتی

عمری گذشت تا به امید اشارتی چشمی بدان دو گوشه ابرو نهاده ایم
حافظ

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه این جا به پناه آمده ایم