0
حافظ

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
حافظ

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
حافظ

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ عشقبازان چنین مستحق هجرانند
حافظ

گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست

گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند
حافظ

کلید گنج سعادت قبول اهل دل است

کلید گنج سعادت قبول اهل دل است مباد آن که در این نکته شک و ریب کند
حافظ

کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند

کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند
حافظ

یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز

یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
حافظ

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
حافظ

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
حافظ

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند