مسیر جاری :
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
آخرين درجه فساد به کار بردن قوانين براي ظلم است. «ولتر»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان...
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه ! «ضرب المثل ايراني»
می زند فواره خون از حنجر خشک حسین
می زند فواره خون از حنجر خشک حسین
می کند از قتلگه اعلام، یا مهدی بیا
ابن ملجم ها کمین کردند بر قتل علی
از عدالت نیست غیر از نام، یا مهدی بیا
در دل شهر مدینه از مزاری گم شده
در دل شهر مدینه از مزاری گم شده
مادرت زهرا دهد پیغام، یا مهدی بیا
تا به کی از ظلم و جور دوستان و دشمنان؟
مجتبی را خون دل در کام، یا مهدی بیا
التیام زخم قرآن، در دم شمشیر توست
التیام زخم قرآن، در دم شمشیر توست
از تو یابد درد دین آرام، یا مهدی بیا
تا که بر دور سرت لبیک گو آرد طواف
کعبه بسته همچنان احرام، یا مهدی بیا
ای امید ملت اسلام، یا مهدی بیا
ای امید ملت اسلام، یا مهدی بیا
خون شد از هجرت دل ایام، یا مهدی بیا
ای شب تاریک هجران را تو صبح آرزو
روز در این آرزو شد شام، یا مهدی بیا
زمین دامنم از ابر دیده مرطوب است
زمین دامنم از ابر دیده مرطوب است
بیا که حاصل این کشتزار مرغوب است
مرا خلاص کن از سال های غیبت خود
مگر تحمل من مثل صبر ایوب است
شهری ز قمِ تو، جمکرانی تر نیست
شهری ز قمِ تو، جمکرانی تر نیست
وز شهرت شهر تو، جهانی تر نیست
آبی ست اگر چه رنگ دریا اما
از خاک ره تو آسمانی تر نیست
حاجی آنست که محرم شود و دور تو گردد
حجرالاسود و حجر و حرم و مروه و مسعا
همه چشمند نگارا که تو از راه بیایی
حاجی آنست که محرم شود و دور تو گردد
زائر آن ست که یکدم تو به او رخ بنمایی
خواستم تا که دعایی بکنم بهر...
کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه درآیی
کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه درآیی
به حرم تکیه نهی روی به عالم بنمایی
دیده بر گل ننهم تا گل روی تو ببینم
دل به عالم ندهم تا تو ز من دل بربایی
می ترسم از روزی که بر قبرم بخوانند
می ترسم از روزی که بر قبرم بخوانند
برخیز از جا و ببین آقا رسیده
نامه بر خوبی نشد گنجشک اشکم
پیغام هایم دست تو آیا رسیده؟
تو نیستی دردم به اینجاها رسیده
تو نیستی دردم به اینجاها رسیده
کارم به شاید باید و امّا رسیده
اشک یتیمم سوخته دامانش... انگار
تنگ غروب روز عاشورا رسیده