0
مسیر جاری :
مهدوی

می زند فواره خون از حنجر خشک حسین

می زند فواره خون از حنجر خشک حسین می کند از قتلگه اعلام، یا مهدی بیا ابن ملجم ها کمین کردند بر قتل علی از عدالت نیست غیر از نام، یا مهدی بیا
مهدوی

در دل شهر مدینه از مزاری گم شده

در دل شهر مدینه از مزاری گم شده مادرت زهرا دهد پیغام، یا مهدی بیا تا به کی از ظلم و جور دوستان و دشمنان؟ مجتبی را خون دل در کام، یا مهدی بیا
مهدوی

التیام زخم قرآن، در دم شمشیر توست

التیام زخم قرآن، در دم شمشیر توست از تو یابد درد دین آرام، یا مهدی بیا تا که بر دور سرت لبیک گو آرد طواف کعبه بسته همچنان احرام، یا مهدی بیا
مهدوی

ای امید ملت اسلام، یا مهدی بیا

ای امید ملت اسلام، یا مهدی بیا خون شد از هجرت دل ایام، یا مهدی بیا ای شب تاریک هجران را تو صبح آرزو روز در این آرزو شد شام، یا مهدی بیا
مهدوی

زمین دامنم از ابر دیده مرطوب است

زمین دامنم از ابر دیده مرطوب است بیا که حاصل این کشتزار مرغوب است مرا خلاص کن از سال های غیبت خود مگر تحمل من مثل صبر ایوب است
مهدوی

شهری ز قمِ تو، جمکرانی تر نیست

شهری ز قمِ تو، جمکرانی تر نیست وز شهرت شهر تو، جهانی تر نیست آبی ست اگر چه رنگ دریا اما از خاک ره تو آسمانی تر نیست
مهدوی

حاجی آنست که محرم شود و دور تو گردد

حجرالاسود و حجر و حرم و مروه و مسعا همه چشمند نگارا که تو از راه بیایی حاجی آنست که محرم شود و دور تو گردد زائر آن ست که یکدم تو به او رخ بنمایی خواستم تا که دعایی بکنم بهر...
مهدوی

کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه درآیی

کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه درآیی به حرم تکیه نهی روی به عالم بنمایی دیده بر گل ننهم تا گل روی تو ببینم دل به عالم ندهم تا تو ز من دل بربایی
مهدوی

می ترسم از روزی که بر قبرم بخوانند

می ترسم از روزی که بر قبرم بخوانند برخیز از جا و ببین آقا رسیده نامه بر خوبی نشد گنجشک اشکم پیغام هایم دست تو آیا رسیده؟
مهدوی

تو نیستی دردم به اینجاها رسیده

تو نیستی دردم به اینجاها رسیده کارم به شاید باید و امّا رسیده اشک یتیمم سوخته دامانش... انگار تنگ غروب روز عاشورا رسیده