0
مسیر جاری :
تيم فوتبال الگو ادبیات دفاع مقدس

تيم فوتبال الگو

کار نظامي و رزمي اقتضا مي کرد که در صورت حصول فرصت به بدن سازي و کوه نوردي بپردازد. او يکي از تکواندوکارهاي معروف را جهت آموزش تکواندو و رزم انفرادي نيروهاي تحت امرش، به قرارگاه فراخواند و خود به همراه...
فوتبال جانانه ادبیات دفاع مقدس

فوتبال جانانه

در جبهه، نياز به نيرو شديداً احساس مي شد. آقا هادي هم از اين موضوع مطلع شده بود و جمع زيادي از فرهنگيان و دانش آموزان را با خود به جبهه آورده بود. سراغش را که گرفتم، مرا به محل استقرار گردان نوح در اطراف...
اينجا همه بايد ورزش کنند ادبیات دفاع مقدس

اينجا همه بايد ورزش کنند

دلش مي خواست يک روز او را پيش همه ي بچّه ها سکه ي يک پول کند. بازي « ناصر » بهتر از ديگران بود. حتّي اگر او يک گل صد درصد را هم خراب مي کرد، کسي حرف نمي زد. اما قاسم ذخيره ي تيم بود و حرصش مي گرفت
قوي مي شويم براي خدمت به اسلام ادبیات دفاع مقدس

قوي مي شويم براي خدمت به اسلام

مراسم صبحگاهي که تمام شد، بچّه ها به آسايشگاه برگشتند تا حاضر شدن صبحانه، نيم ساعتي مانده بود. سيّد دست در گردن محسن انداخت:
آمادگی جسمانی و روحیه ی پهلوانی در میان شهدا ادبیات دفاع مقدس

آمادگی جسمانی و روحیه ی پهلوانی در میان شهدا

خاطراتی از روحیه ورزشی و پهلوانی در میان شهدا وجود دارد که نه فقط به‌عنوان یک قهرمان، بلکه به‌عنوان یک پهلوان باید نامشان مطرح شود.
ورزش باستاني ادبیات دفاع مقدس

ورزش باستاني

ما توي يک روستا زندگي مي کرديم. تيم فوتبالي داشتيم که يازده – دوازده نفر در آن بازي مي کردند. مي رفتيم بيرون روستا. دو دسته مي شديم و بازي مي کرديم. يک بار دم غروب بود. گرم بازي بوديم که حاجي علي آمد به...
در بازي، خطا نکنيد ادبیات دفاع مقدس

در بازي، خطا نکنيد

پيش از عمليات طريق القدس، بچه ها در دانشگاه « جندي شاپور » اهواز بودند و در پاره اي از اوقات، در زمين چمن دانشگاه به ورزش بخصوص فوتبال مي پرداختند. يک روز عصر، تيم تشکيل داديم و بازي کرديم. من، شهيد «...
جبهه و فوتبال ادبیات دفاع مقدس

جبهه و فوتبال

صبح ها در پادگان ورزش صبح گاهي داشتيم. مي گفت در موقع حرکتهاي نرمشي به جاي اينکه بگوييم: يک، دو، سه، چهار عبارت مناسبي که رنگ و بوي قرآني داشته باشد به کار ببريم. مثلاً بگوييم يک، دو، سه، شهيد و يا در...
عاشقی که با غل و زنجیر به قبر رفت ادبیات دفاع مقدس

عاشقی که با غل و زنجیر به قبر رفت

«زنجیرها» کتابی پالتویی و کم حجم از زندگی شهیدی بزرگ و والامقام است که وصیتی ویژه کرد و خانواده او بعد از شهادت، به وصیت او عمل کردند.
بسیجی ماندن مهم است نه بسیجی شدن بسیج

بسیجی ماندن مهم است نه بسیجی شدن

از بسا فضیلت‌ها که در مقاطع جنگ و در مدینه فاضله کوچکی که بسیجی‌ها در منطقه و در فاصله کوتاه بین عملیاتی بناکرده بودند، آن "داعی عقیدتی " که آنان را تا برکه خون خویش به‌پیش می‌راند،"ام لفضائل " بود.