مسیر جاری :
#ادبیات کودک و نوجوان در راسخون
#ادبیات کودک و نوجوان در مقالات
#ادبیات کودک و نوجوان در فیلم و صوت
#ادبیات کودک و نوجوان پرسش و پاسخ
#ادبیات کودک و نوجوان در مشاوره
#ادبیات کودک و نوجوان در خبر
#ادبیات کودک و نوجوان در سبک زندگی
#ادبیات کودک و نوجوان در مشاهیر
#ادبیات کودک و نوجوان در احادیث
#ادبیات کودک و نوجوان در ویژه نامه
هفتاد و دو شعر خونین
دیشب برایت سرودم
هفتاد ودو شعر غمگین
از نیزه و زخم و خنجر
خونین، خونین، خونین
خواب
خستهام ولی
خواب توی چشم من نمیرود
تا هزار هم شمردهام
صد دفعه دروغکی
چشم را به هم فشردهام
نمیشود!
ساحل دور
میافتم
بلند میشوم
میافتم
بلند میشوم
میافتم
بلند میشوم
موج کوچکی هستم
روزی که تو آمدی
آمدی از دشت نور
غنچهی هر گل شکفت
بر دل سرد زمین
لاله و سنبل شکفت
ماه بهمن ماه توست
گرچه اینجا نیستی ای مهربان
ای امام خوب ما
هست اما قاب عکس کوچکت
توی دست بچهها
عکس تو هر روز پر گل میشود
روی دیوار کلاس
مهمان ناخوانده
عاشق خانهی ماست
به گمانم باران
چون که ناخوانده شده
این طرفها مهمان
در امتداد سحر
باز هم در گوشهای از آسمان
میزند لبخند ماه مهربان
آیههای نور در طول سحر
عرض دل را میبرد تا بیکران
آیینهدار باران
گفتم به وقف که مرا کردهای محروم
از بخشی از ارثیهی نیاکانم
بخشی زمزرعه، یک قطعه از جالیز
سهمی هم از ثمر باغ و بستانم
قدم بزن
دلم اگر گلیست
که تشنه مانده است
اگر قناریست
ولی نخوانده است
قلب آسمانی
میان قبلم انگار
دو تکه آسمان است
و بین این دو تکه
پُلِ رنگینکمان است